طرح خاورميانه بزرگ، غرب و کشورهاي مسلمان
(زمينهها، چيستي و پيامدها) مرتضي شيرودي (1) چکيده
کوتاه زماني است که واژه و اصطلاح طرح خاورميانه بزرگ به عرصه واژگان علوم سياسي وارد شده است. از اين رو از طرح خاورميانه بزرگ در فرهنگنامههاي علوم سياسي خبري نيست. از آن جا که آمريکا و متحدان اروپايياش ارائهدهنده اين طرحاند، تلاشهاي غربي فراواني براي تحققبخشي به آن صورت گرفته و به سخني رايج در عرصه ديپلماسي و رسانههاي جهاني و منطقهاي تبديل شده است. با وجود اين، هنوز مفهوم روشني از طرح خاورميانه بزرگ در دست نيست و تنها کلياتي از آن ارائه ميشود؛ پس طبيعي خواهد بود که سؤال از چيستي طرح خاورميانه بزرگ، دغدغهاي براي ذهنهاي کنجکاو باشد. مقاله حاضر در پي آن است براي چيستي اين طرح و سؤالات پيرامون آن، پاسخي بيابد. کليد واژهها:
اسلام، کشورهاي مسلمان، خاورميانه، آمريکا، اسرائيل، دموکراسي و آزادي. مقدمه
در تلاش براي يافتن پاسخي به سؤال اصلي اينمقاله، نخستاز تاريخچه واژه و اصطلاحخاورميانه و از محدوه جغرافيايي و از مفهوم سياسي گذشته و جديد آن سخن ميرود، سپس از بخشهاي مهم و اساسي طرح خاورميانه بزرگ به همانگونه که در طرح غربي آن آمده، گفتوگو ميشود. آشنايي با مفروضههايي که طرح خاورميانه بزرگ را بر آن، نهادهاند، و نيز، هدفهاي غربي اجراي طرح، تصوير روشنتري از ماهيت آن به منظور پاسخيابي به چيستي اين پديده، فراهم ميکند. اين طرح ميتواند موانع و مزايايي هم، براي کشورهاي مسلمان و رژيم صهيونيستي بيافريند که اين موانع و مزايا، مواضع کشورهاي بالا را نسبت به آن، رقم ميزند، و سرانجام آنکه، طرح خاورميانه بزرگ با تناقضات و ابهامات بسياري مواجه است که اجراي موفقيتآميز آن را با مشکل روبهرو ساخته و ميسازد. خاورميانه بزرگ، محدوده جغرافيايي
واژه خاورميانه نخستين بار در 1902 / 1281 توسط يک آمريکايي به نام «آلفردتايرماهان» براي توصيف منطقه بين خاور دور(هندوستان و قلمرو انگليس و ماوراي آن) و خاور نزديک (قلمرو امپراتوري عثماني) به کار رفت. وي اين پيشنهاد را طي مقالهاي در مورد دشواريهاي خليج فارس براي انگليس در نشريه «نشنال ريويو» مطرح کرد. اندکي بعد، اين واژه از سوي روزنامه تايمز لندن و سپس در مکاتبات رسمي دولت انگليس، و آن گاه توسط دولتهاي انگليس و آمريکا در جنگ جهاني اول و دوم، مورد استفاده قرار گرفت. تأسيس اسرائيل غاصب در خاورميانه و نيز آغاز و تداوم جنگهاي متعدد اعراب و رژيم صهيونيستي و افزايش اهميت جهاني نفت منطقه خاورميانه، باعث کاربرد گستردهتر اين واژه شد (شيرودي، 1383: 14). واژه خاورميانه در يکي از محدودترين تعريفها، به منطقه نفوذ انگليس در فاصله دو جنگ جهاني اول و دوم، يعني به فلسطين و ماوراي اردن و عراق اطلاق ميشد(خاورميانه کوچک) اما بعدها، خاورميانه تعداد بيشتري از کشورها را در برگرفت. اين کشورها شامل ايران، ترکيه، اردن، مصر، قبرس، شبه جزيره عربستان، پاکستان، افغانستان، عراق، فلسطين، سوريه، لبنان و سودان است (خاورميانه مياني) (علي بابايي، 1380: 1/12). در سالهاي اخير، واژه «خاورميانه بزرگ» به عرصه واژگاني علوم سياسي وارد شد که زمينههاي آن پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 / 20 شهريور 1380 فراهم آمده است. از جمله: کالين پاول وزير خارجه وقت آمريکا در سال 2002 / 1381 در سخنراني خود در بنياد هرتيج، براي نخستين بار و به طور رسمي، طرح اين کشور براي خاورميانه را مبني بر اصلاحات سياسي، اقتصادي و آموزشي اعلام کرد. جرج بوش پسر در سال 2003 /1382، اندکي پيش از تهاجم نظامي به عراق، طي سخناني در انستيتوي آمريکايي اينترپرايز، عزم خود مبني بر استقرار ارزشهاي دموکراتيک در خاورميانه را ابراز داشت، و اندکي بعد، در جهت عملياتي کردن ارزشهاي مورد نظر خود، پيشنهاد ايجاد منطقه مبادله آزاد ميان آمريکا و خاورميانه تا ده سال آينده را ارائه داد. «ديک چيني» معاون رييس جمهور آمريکا در همين سال و در مجمع جهاني اقتصاد، صراحتا سياست رسمي دولت آمريکا مبني بر دموکراتيک ساختن خاورميانه را بيان داشت. روزنامه عرب زبان «الحيات» در سال 2004 / 1383، مفاد سند اجرايي طرح خاورميانه بزرگ را که از سوي آمريکا براي طرح در نشست سران گروه هشت (2) در سيآيلند جورجياي آمريکا ارائه شده بود، منتشر ساخت. اين طرح داراي ابعاد جغرافيايي، سياسي، فرهنگي و... است. در بعد جغرافيايي، خاورميانه بزرگ علاوه بر کشورهايي که قبل از آن در خاورميانه (مياني) قرار ميگرفتند، شامل کشورهاي آسياي ميانه چون ازبکستان، تاجيکستان، ترکمنستان، قرقيزستان و قزاقستان و کشورهاي حوزه قفقاز و ماوراي آن، يعني آذربايجان، ارمنستان و گرجستان هم ميشود. خاورميانه بزرگ در ابعاد سياسي، فرهنگي و... را در مبحث زيرين پي ميگيريم: محتواي طرح خاورميانه بزرگ
محتواي طرحي که خاورميانه بزرگ ناميده ميشود، مؤلفههاي زير را در بر دارد: طرح مسئله:
به اعتقاد غرب، کاستيهاي سهگانهاي که در گزارش توسعه انساني سازمان ملل متحد طي سالهاي 2002 و 2003 /1381 و 1382 آمده است، يعني فقدان آزادي، سطح نازل دانش و جايگاه نامناسب زنان در کشورهاي خاورميانه، ميتواند به عواقبي منجر شود که حتي منافع ملي هر يک از کشورهاي عضو گروه هشت را نيز تهديد کند. به بيان ديگر، غربيها معتقدند:مادام که تعداد افراد محروم از حقوق سياسي و اجتماعي و اقتصادي در خاورميانه زياد باشد، جهان شاهد افزايش روند افراطگرايي، تروريسم و جرايم بينالمللي و مهاجرت غيرقانوني خواهد بود. آمار موجود که وضعيت کنوني خاورميانه بزرگ را توصيف ميکند، در باور غربيها وحشتناک است (وعيدي، 1383: 16)، از جمله: جمع کل در آمد داخلي کشورهاي بيست و دوگانه عضو اتحاديه عرب کمتر از درآمد اسپانيا است. حدود چهل درصد اعراب بالاي هيجده سال، يعني 65 ميليون نفر، بيسوادند و زنان يک سوم اين تعداد را تشکيل ميدهند. با ورود به سال 2010 / 1389 بيش از پنج ميليون جوان وارد بازار کار کشورهاي عربي ميشوند و با ورود به سال 2020/ 1399 اين تعداد به ده ميليون ميرسد. از اين رو، بايد دست کم شش ميليون شغل جديد ايجاد شود، تا کشورهاي عرب بتوانند اين افراد تازه وارد را جذب کنند، امّا اگر ميزان بيکاري در همين سطح باشد، تا سال 2030 / 1389 شمار بيکاران به 25 ميليون نفر بالغ خواهد شد. يک سوم از افراد منطقه با درآمد کمتر از دو دلار در روز، زندگي ميکنند. براي بهبود شرايط زندگي در اين منطقه، بايد توسعه اقتصادي به دو برابر رشد کنوني برسد. در حال حاضر، اين رشد، معادل سه درصد است و بايد حداقل به شش درصد ترقي کند. تنها 1/6 درصد از مردم ميتوانند از اينترنت استفاده کنند. اين رقم بسيار پايينتر از هرجاي ديگري در جهان حتي کشورهاي جنوب آفريقا است. زنان تقريبا 3/5 درصد از کرسيهاي پارلمان عرب را در اختيار دارند. يک مقايسه ساده نشان ميدهد که براي مثال اين ميزان در کشورهاي جنوب آفريقا، 8/4 درصد است. حدود 51 درصد از جوانان عرب تمايل دارند به ساير کشورها مهاجرت کنند. اين مسئله را گزارش توسعه انساني سازمان ملل در سال 2002/1381 نشان ميدهد. بهترين مقصد براي اين جوانان کشورهاي اروپايي است. (پاييز خطرناک...، 1380: 141، به نقل از: محمدحسنين هيکل، ماه نامه جهات نظر، شماره 32، ص 11). از نظر غرب، آمار ياد شده نشان ميدهد که اين منطقه در معرض دو راهي قرار گرفته و اين آمار در حال رشد است، به گونهاي که در هر سال به تعداد جواناني افزوده ميشود که نيازمند سطح شايستهاي از زندگي، کار و آموزش هستند و از حقوق سياسي خود محروماند. اين مسئله، تهديدي مستقيم براي ثبات منطقه و منافع مشترک اعضاي گروه هشت خواهد بود. کشورهاي صنعتي اصلاحات را بهترين راهحل براي درمان مسائل منطقه خاورميانه ميدانند و گزارش توسعه انساني اعراب را بهانه مناسبي براي طرح خاورميانه بزرگ تلقي کردهاند. بهانهاي که گاه برخي فعالان، دانشگاهيان و بخش خصوصي منطقه که متمايل به غرباند، مطرح کردهاند. البته بعضي از رهبران کشورهاي خاورميانه، عملاً به آن چه مفاد طرح خاورميانه بزرگ به دنبال آن است، پاسخ مثبت داده و گامهايي را در جهت اصلاحات سياسي، اجتماعي و اقتصادي برداشتهاند. کشورهاي عضو گروه هشت نيز به نوبه خود اين تلاش را تأييد کرده و با پيشنهادهاي خاص خود خواستار اصلاحات در منطقه خاورميانه شدهاند. طرح مشارکت اروپا و خاورميانه و طرح مشارکت آمريکا و خاورميانه و تلاشهاي چند جانبه براي بازسازي افغانستان و عراق، اشتياق گروه هشت را براي انجام اصلاحات در منطقه آشکار ساخت (رويکرد مشترک...، 1383: 78) . به هر روي، اولويتهاي طرح خاورميانه بزرگ عبارت است از:اول:منطقه به سوي دموکراسي غربگرايانه ترغيب شود. دوم: جوامع فرهيخته؟! در منطقه تأسيس گردد. سوم: فرصتهاي اقتصادي به سبک غرب توسعه يابد. اين اولويتها، راهي است به سوي توسعه غربي منطقه، زيرا دموکراسي، چارچوبي است که توسعه سرمايهداري در درون آن تحقق پيدا ميکند. افرادي که از آموزشهاي دلخواه کاپيتاليسم برخوردار باشند، ابزارهاي توسعه بورژوازي هستند و طرح توسعه فرصتهاي اقتصادي بانک جهاني، ماشين توسعه به حساب ميآيند. توضيح هر يک از اولويتهاي ياد شده به اين شرح است: تشويق به تأسيس دموکراسي غربمدار:در گزارش توسعه انساني سال 2002 / 1381 اعراب آمده است: از نظر سطح مشارکت، فاصله بزرگي بين کشورهاي عربي و ساير مناطق جهان وجود دارد. اين کاستي در سطح آزادي دو چندان است که آن، يکي از جلوههاي دردمندتر عقبماندگي توسعه سياسي محسوب ميشود، لذا، غرب و غربگراها، دموکراسي و آزادي را براي شکوفايي فردي و جمعي کشورهاي فوق، لازم ميدانند؛ پديدهاي که آن را تا حدود زيادي در سراسر کشورهاي خاورميانه بزرگ، ناياب ميبينند. در گزارش سال 2003 / 1382، تنها اسرائيل در خاورميانه بزرگ آزاد توصيف شده، و نيز، چهار کشور ديگر، تا حدودي آزاد توصيف شدهاند. گزارش توسعه انساني کشورهاي عرب نشان داده که در اواخر دهه 1990/1370 از بين هفت منطقه در جهان، کشورهاي عرب مسلمان در کمترين سطح از آزادي قرار دارند. گزارش ياد شده با جدول هايي نشان داده که آزادي بيان و پاسخگويي در کشورهاي عربي مسلمان در مقايسه با ساير کشورهاي جهان در پايينترين سطح قرار دارد» (همان). علاوه بر اين، جهان عرب از نظر جايگاه زنان، تنها بر کشورهاي جنوب صحراي بزرگ آفريقا رجحان دارد. اين نشانهها، با تمايلات ساکنان اين منطقه، هماهنگي ندارد. به عنوان مثال، در گزارش توسعه انساني سال 2003/ 1382 اعراب، ساکنان اين کشورها در صدر فهرست کساني قرار دارند که در سراسر جهان ميگويند: دموکراسي بهتر از هر نو ديگر حکومت است. نيز بالاترين حد از عدم پذيرش حکومتهاي استبدادي را ابراز کردهاند. کشورهاي عضو گروه هشت با استناد به آمار و ارقام ياد شده، به نحوي که در سطور آتي مشاهده ميشود، از اصلاحات دموکراتيک در اين منطقه حمايت ميکنند: 1 ـ چند کشور در خاورميانه بزرگ اعلام کردهاند، (3) که طي سالهاي 2004 تا 2006 / 1383 تا 1385 قصد دارند چند انتخابات را در سطوح رياست جمهوري، پارلمان و شوراهاي محلي برگزار کنند. به منظور همکاري با کشورهايي که آمادگي جدي براي اجراي انتخابات آزاد و منصفانه به تعبير غرب داشته باشند، گروه هشت ميتواند با ابتکار عمل خاص خود کمکهايي را براي مرحله پيش از انتخابات ارائه دهد. از جمله: * ارائه کمکهاي فني از طريق تبادل ديدارها يا فراخوان براي تأسيس يا تقويت کميتههاي مستقل انتخابات به منظور نظارت و پاسخگويي به شکايات و تحويل گرفتن گزارشها. * ارائه کمکهاي فني براي ثبتنام انتخابکنندگان و تربيت نيرو براي کشورهايي که چنين تمايلي دارند، با تأکيد خاص بر زنان انتخابکننده. 2 ـ به خاطر تقويت نقش پارلمانها در روند دموکراتيزهکردن اين کشورها، گروه هشت مايل است برنامههايي براي ديدار اعضاي پارلمانها با تأکيد بر اهميت قانونگذاري و اجراي اصلاحات قانوني و گزينش انتخابکنندگان از غرب را ترتيب دهد. 3 ـ زنان در کشورهاي عرب فقط 3/5 درصد از کرسيهاي پارلمان را در اختيار دارند. به منظور افزايش مشارکت زنان در حيات سياسي و اجتماعي، کشورهاي گروه هشت ميخواهند مؤسساتي را به راه اندازند که آموزش ويژه زناني را بر عهده بگيرند که مايل به مشارکت در رقابتهاي انتخاباتي هستند، يا قصد تأسيس و راهاندازي سازمانهاي غيردولتي را دارند. اين مؤسسات ميتوانند ديدارهايي را بين زنان پيشگام در کشورهاي مجموعه گروه هشت و زنان منطقه فراهم سازند (کاستلز، 1381: 321). 4 ـ در زماني که آمريکا، اتحاديه اروپا، سازمان ملل متحد و بانک جهاني عملاً طرحهاي زيادي را براي ترغيب اصلاحات قانوني و قضايي به اجرا ميگذارند، اکثر اين طرحها، در سطح ملي و در زمينههايي مثل آموزش قضايي و مديريت قضايي و اصلاح سيستم قانوني صرف ميشود. در عين حال، کشورهاي گروه هشت به دنبال آن هستند که با تأکيد بر ارتقاي سطح مردم عادي، تلاشهاي خود را افزايش دهند تا به زعم خود، نسبت به عدالت احساس واقعي پديد آورند. مجموعه گروه هشت در پي آناند مراکزي را تأسيس يا در مؤسساتي سرمايهگذاري کنند که طي آن، افراد بتوانند در مورد قوانين اجتماعي و جنايي يا مذهبي به مشاوره يا اطلاعات دست يابند، يا با حقوقدانان و وکلا ارتباط برقرار کنند؛ مسئلهاي که در باور گروه هشت تا حد زيادي در کشورهاي منطقه وجود ندارد. آنها مايلاند چنين مراکزي را در دانشگاههاي حقوق منطقه تأسيس نمايند (علي بابايي، 1383:425). 5 ـ گزارش توسعه انساني سازمان ملل نشان ميدهد که براي هر هزار شهروند عرب، کمتر از 53 روزنامه يا نشريه وجود دارد. حال آن که اين آمار در کشورهاي پيشرفته براي هر هزار نفر، 285 روزنامه و نشريه است. از سوي ديگر، غرب ادعا ميکند نشريات عرب، داراي کيفيت پايين بوده و اکثر برنامههاي تلويزيوني منطقه در مالکيت يا کنترل دولت است و غالبا چون کيفيت پاييني دارند، نيازمند برنامههايي هستند که به صورت گزارشهاي تحليلي و واقعي باشد. غرب در تحليلهاي خود معتقد است اين کاستي به عدم توجه تودههاي مردم به رسانههاي مکتوب برميگردد و مانع آگاهي و اطلاعات کافي در بين آنها ميشود. به منظور حل اين مشکل، گروه هشت اقدامات زير را تعقيب ميکند: * به راه انداختن يکسري ديدارهاي متقابل بين روزنامهنگاران در رسانههاي نوشتاري و شنيداري. * به راه انداختن برنامههاي آموزش روزنامهنگاران مستقل. * ارائه بورسهاي تحصيلي به دانشجويان تا بتوانند تحصيلات خود را در زمينه روزنامهنگاري در منطقه يا خارج از آن، تداوم بخشند. همچنين، سرمايهگذاري براي اعزام روزنامهنگاران يا اساتيد اين فن به منطقه براي برگزاري همايشهاي آموزشي در مورد مسائلي چون پوشش دادن به انتخابات يا برگزاري يک دوره تحصيلي و يا تدريس آن در آموزشگاههاي منطقه (استراتژي خاورميانه...، 1383: 98). 6 ـ گزارش بانک جهاني نشان ميدهد که فساد اداري، مالي و اقتصادي، مهمترين عامل توسعهنيافتگي کشورهاست. اين مسئله در بسياري از کشورهاي خاورميانه بزرگ، ريشه گرفته است و گروه هشت ميکوشد: * کشورهاي خاورميانه را ترغيب کند، تا برنامه شفافسازي و مبارزه با فساد را که در کشورهاي گروه هشت اجرا ميشود، اتخاذ کنند. * کشورهاي گروه هشت بايد به صورت علني از پيشنهاد سازمان توسعه و تعاون اقتصادي برنامه سازمان ملل متحد در خاورميانه و شمال آفريقا حمايت و پشتيباني کند. رؤساي کشورها، کمککنندگان و سازمانهاي غيردولتي متمايل به غرب ميکوشند از طريق اين برنامهها، شيوههاي ملي مبارزه با فساد را بررسي و مخالفان آن را به پاسخ گويي وادارند. *کشورهاي گروه هشت بايد در اين باره يک يا چند برنامه تجربه شده در غرب را در کشورهاي خاورميانه پياده کنند. 7 ـ نظر به اين راهبرد که نيروي پيشبرنده اصلاحات واقعي در خاورميانه بزرگ بايد از داخل ناشي شوند، و اين که بهترين شيوهها براي تشويق اصلاحات از طريق سازمانهاي انتخابي صورت ميگيرد، غرب اين امر را شايسته ميداند که سازمانهاي کارآمد در حوزه جامعه مدني را در منطقه توسعه داده و تشويق به فعاليت کند (همان). همچنين، کشورهاي گروه هشت ميتوانند به اقدامات زير دست بزنند: * کشورهاي منطقه را ترغيب کنند تا به سازمانهاي جامعه مدني از جمله سازمانهاي غيردولتي، به ويژه در عرصه حقوق بشر و رسانهها، اجازه دهند که بدون هرگونه فشار يا محدوديتي، آزادانه فعاليت نمايند. * مستقيما در سازمانهاي غيردولتي و فعال در حوزه دموکراسي، حقوق بشر، رسانهها، زنان و غيره، سرمايهگذاري کنند. * با سرمايهگذاري بيشتر در سازمانهاي محلي مثل مؤسسه وست مينستر در عربستان سعودي، توان تکنيکي سازمانهاي غيردولتي را در منطقه افزايش داده و به آنها آموزش دهند که چگونه برنامهريزي کرده و بر دولت اثر بگذارند، يا استراتژي خاص مربوط به رسانهها و کسب حمايتهاي مردمي را چگونه توسعه دهند. اين برنامهها همچنين ميتواند شامل ديدارهاي متقابل و تأسيس شبکههاي منطقهاي باشد. * سرمايهگذاري در سازمانهاي غيردولتي ميتواند کارشناسان حقوق و رسانهاي منطقه را گردهم آورد تا ارزيابيهاي سالانهاي را در مورد تلاشهاي صرف شده به خاطر اصلاحات قضايي و آزادي و رسانههاي عمومي منطقه ترتيب دهند. در اين باره، گروه هشت بر اين باور است که ميتوان از الگوي پيشنهادي گزارش توسعه انساني اعراب هم پيروي کرد (گزارش پژوهشي...، 1381: 21). تلاش براي ساختن جامعه مدني: در گزارش توسعه انساني سال 2002 / 1381 اعراب آمده است:شناخت و آگاهي، راهي است به سوي توسعه و رهايي، به ويژه در جهاني که با جهانگرايان گره خورده است. به هر روي، جهان غرب ميگويد:منطقه خاورميانه بزرگ که روزگاري مهد اکتشافات علمي و معرفت بود، تا حد زيادي از جهان کنوني که رويکردي اطلاعاتي دارد، عقبمانده است. منطقه از شکاف اطلاعاتي خاصي رنج ميبرد، به علاوه، فرار مغزها، چالش مهمي بر سر راه توسعه اين کشورهاست. توليد کتاب در کشورهاي عربي تنها 1/1 درصد کل توليد کتاب جهاني است، در حالي که کتابهاي ديني بيش از 15 درصد از اين انتشارات را در بر ميگيرد. حدود يک چهارم فارغالتحصيلان دانشگاهي به خارج مهاجرت ميکنند و در مقابل، اين کشورها تا حد زيادي، تکنولوژي مورد نياز خود را وارد ميسازند. تعداد کتابهاي ترجمه شده به زبان يوناني که تنها يازده ميليون نفر بدان تکلم دارند، پنج برابر آن چيزي است که به زبان عربي ترجمه ميشود. گروه هشت با تکيه بر تلاشهاي جاري منطقهاي، در حل و فصل مشکلات و چالشهاي بالا ميخواهد براي حل موانع آموزشي در منطقه به شيوههاي زير کمک کند و دانشجويان را ياري دهد تا به منظور موفقيت در بازار جهانيشده عصر کنوني، مهارتهاي لازم را کسب نمايند: 1 ـ منطقه به علت کاهش سرمايهگذاري دولت و افزايش داوطلبان به موازات فشارهاي جمعيتي، از فقدان آموزشهاي اساسي رنج ميبرد، کما اين که اعتبارات فرهنگي لازم براي آموزش دختران نيز در دسترس نيست. کشورهاي گروه هشت ميتوانند از طريق راهبردهايي، آموزشهاي اسلامي را در منطقه گسترش دهند (همان)، مانند راهبردهاي زير: * در سال 2003 / 1382 سازمان ملل متحد برنامه مبارزه با بيسوادي، تحت شعار محو بيسوادي به مثابه آزادي را طرح کرد. کشورهاي گروه هشت بايد برنامه سازمان ملل متحد را از طريق تأکيد بر نسلي رها از بيسوادي درخاورميانه، طي يک دهه آينده تکميل سازد و بکوشد تا با ورود به سال 2010 / 1389 ميزان بيسوادي را در اين منطقه، به نصف کاهش دهد. طرح کشورهاي گروه هشت مثل برنامه سازمان ملل متحد به حضور زنان و دختران، تأکيد خواهد داشت. اگر طرح گروه هشت بر رنجها و مشکلات 65 ميليون بيسواد بزرگسال نيز تأکيد کند، بايد بکوشد از طريق برنامههاي متنوع از جمله اصلاح شيوههاي تدريس از طريق اينترنت، آموزش حضوري معلمان را توسعه بخشد. * کشورهاي گروه هشت بايد تلاش کنند تا سطح خواندن و نوشتن در بين دختران بهبود يابد. همچنين، آموزشگاههايي را براي آموزش معلمان به ويژه زنان، تأسيس نمايند و يا توسعه دهند. معلمان زن و افرادي که اختصاص به امر آموزش دارند، ميتوانند در اين آموزشگاهها، زنان را براي سوادآموزي تربيت کنند، سپس آنها به نوبه خود، خواندن و نوشتن را به زنان و دختران ديگر ميآموزند. در اين برنامه، همچنين ميتوان از رهنمودهاي برنامه سازمان يونسکو تحت عنوان آموزش براي همگان، به منظور آمادهسازي گروههاي مبارزه با بيسوادي استفاده کرد تا تعداد آنها در سال 2008/1387 به يکصد هزار معلم زن برسد (کاستلز، 1381: 321). *گزارش توسعه انساني اعراب کاستي مهمي را در ترجمه کتابهاي اساسي در زمينه فلسفه، ادبيات، جامعهشناسي و علوم طبيعي نشان ميدهد و به وضعيت تأسفبار کتابها در دانشگاهها اشاره دارد. کشورهاي گروه هشت بر پايه گزارشهايي چون گزارش ياد شده، به خود حق ميدهند در برنامهاي به منظور ترجمه کتابهاي کلاسيک براي کشورهاي مسلمان، سرمايهگذاري کنند. همچنين به نحوي که مناسب منافع دول غرب باشد، اين دولتها و انتشاراتيها در يک مشارکت بين بخش خصوصي و عمومي، کتابهاي کلاسيک و عربي کمياب را چاپ و به مدارس و دانشگاهها و کتابخانههاي عمومي کشورهاي خاورميانه هديه کنند. * اردن اجراي طرح تأسيس مدارس علمي و اکتشافي را آغاز کرده و در اين مدارس، از تکنولوژي پيشرفته و شيوههاي جديد آموزشي استفاده ميشود. کشورهاي گروه هشت هم ميتوانند اين ابتکار را توسعه داده و از طريق سرمايهگذاري يا با کمک بخش خصوصي به ساير کشورهاي منطقه نيز انتقال دهند. * خاورميانه بايد به کمک گروه هشت، کنفرانس اصلاحات آموزشي در خاورميانه را ترتيب دهد که همايشي خواهد بود براي جريانهاي آگاه نسبت به اصلاحات و بخش خصوصي و رهبران نهادهاي جامعه مدني و اجتماعي منطقه و همتايان آنها در آمريکا و اتحاديه اروپا. هدف از اين کار گفت و گو پيرامون راههاي غلبه بر کاستيهاي موجود در حوزههاي آموزشي در خاورميانه است. کشورهاي گروه هشت نيز ميتوانند به منظور گستردن طرح خاورميانه بزرگ، در اين کنفرانس شرکت جويند. 2 ـ از جهت استفاده و ارتباط با اينترنت، منطقه خاورميانه در پايينترين سطح قرار دارد. غربيها ميگويند کاملاً ضرورت دارد که با توجه به روند افزايش اطلاعات سپرده يا ذخيره شده در اينترنت و اهميت آن در رابطه با آموزش و بازرگاني، شکاف اطلاعاتي بين خاورميانه و جهان پر شود. کشورهاي گروه هشت توان آن را دارند که براي فراهم ساختن ارتباطات کامپيوتري يا توسعه شبکههاي آن در کل منطقه، با بخش خصوصي و عمومي وارد همکاري شوند. اين مسئله بايد حتي بين روستاها و شهرهاي يک کشور نيز توسعه پيدا کند. براي بعضي مناطق شايد مناسبتر باشد که در دفاتر پستي کامپيوترهايي گذشته شود تا مثل شهرها و روستاهاي کشور روسيه، مردم از آنها استفاده کنند. اين طرح در درجه اول مربوط به کشورهايي از خاورميانه خواهد بود که کمتر از کامپيوتر استفاده ميکنند، مثل: عراق، افغانستان، يمن، سوريه، ليبي، الجزاير، مصر و مغرب. غرب بر پايه طرح خاورميانه ميکوشد تا ضمن فراهم ساختن کمکهاي مالي، شرايطي را به وجود آورد که کامپيوتر به اکثر مدارس و دفاتر پستي کشورهاي منطقه ارسال شود. همچنين، گروه هشت به دنبال آن است که طرح مجهز کردن مدارس به کامپيوتر را به طرح مبارزه با بيسوادي پيوند دهد تا مراکز تربيت مدرس، به منظور توسعه شيوههاي آموزشي، آموزگاران مناطق را از طريق اينترنت آموزش دهند. (4) 3 ـ مجموعه گروه هشت در چارچوب بهبود سطح مديريت به سبک غرب، در تمام منطقه خاورميانه ميتوانند بين مدارس حرفهاي کشورهاي خود و آموزشگاههاي منطقه، اعم از دانشگاهها، مشارکتهايي را در حوزه آموزش مديريت به وجود آورند. کشورهاي گروه هشت ميتوانند در گروهها و مواد آموزشي اين آموزشگاههاي مشترک، سرمايهگذاري کنند. برنامههاي آموزشي اين گونه آموزشگاهها ميتواند دورههاي يک ساله يا دورههاي کوتاه مدتتر باشد که در مواد مشخصي، مثل آمادهسازي برنامه کار شرکتها يا استراتژي بازاريابي، برگزار ميشود. نمونهاي از اين آموزشگاهها را ميتوان مؤسسه پول و اعتبار بحرين توصيف کرد که با مديريت آمريکا اداره ميشود و با چند دانشگاه آمريکايي ارتباط دارد. توسعهبخشي به اقتصاد کاپيتاليستي:در باور کاپيتاليستي، پرکردن شکاف اقتصادي بين کشورهاي خاورميانه و جهان غرب، به همان تحولي احتياج دارد که تا حدودي در کشورهاي اروپاي شرقي با سابقه کمونيست اجرا شد. کليد اين تحول در آزادسازي توان بخش خصوصي در منطقه به ويژه در طرحهاي کوچک و متوسط است که اصليترين موتور رشد اقتصادي و ايجاد فرصتهاي کاري به شمار ميرود. رشد و پيدايش يک طبقه با تجربه در کارها، مهمترين عنصر براي رشد دموکراسي و آزادي به شيوه غرب است. کشورهاي گروه هشت در اين رابطه ميتوانند اقدامات زير را انجام دهند (پيشينه و مؤلفهها...، 1383: 38): 1 ـ تقويت کارآمدي بخش مالي، عنصري ضروري براي دست يافتن به ميزان بالايي از رشد و ايجاد فرصتهاي کاري است که در غرب هم تجربه شده است. کشورهاي گروه هشت در تحقق هدف مورد اشاره ميتوانند طرح مالي تکامل يافتهاي را با مشخصات زير آغاز کنند: *در منطقه خاورميانه، برخي مؤسسات در پروژههاي کوچک سرمايهگذاري ميکنند، اما دستاندرکاران آن غالبا با کمبودهاي مالي فراواني مواجهاند، زيرا براي سرمايهگذاري در اين رابطه چيزي جز 5 درصد از آن چه را ميطلبند، پيدا نميکنند و عموما بيش از 7/0 درصد از مجموع پولي که در اين بخش درخواست ميشود، پرداخت نميگردد. مجموعه کشورهاي گروه هشت ميتوانند از طريق سرمايهگذاري به خصوص با تأکيد بر نوعي سرمايهگذاري به قصد سودآوري و خصوصا در طرحهايي که زنان به انجام آنها روي ميآورند، اين کاستي را جبران کنند. مؤسسات اعطاي وام با سودهاي کم ميتوانند به راه خود ادامه دهند و به سرمايهگذاري اضافي براي رشد و ادامه کار نياز ندارند. ارزيابي گروه هشت اين است که امکان اعطاي وام 400 تا 500 ميليون دلاري در اين مورد وجود دارد. اين وام طي پنج سال به 2/1 ميليون فعال اقتصادي که 750 هزار نفر آنها زنان ميباشند، داده ميشود تا از فقر رهايي يابند و به رفاه موجود در غرب نزديک شوند. * صندوق بينالمللي پول و خاورميانه بزرگ با کشورهاي گروه هشت ميتوانند دريک مؤسسه مالي به سبک صندوق بينالمللي پول سرمايهگذاري کنند که هدفش توسعه طرحهاي عملي در سطوح متوسط و بزرگ باشد تا بتوان به يک تکامل اقتصادي درمنطقه دست يافت. شايد بهتر باشد که مديريت اين صندوق به گروهي از دست اندرکاران بخش خصوصي گروه هشت واگذار شود تا کارداني و مديريت خود را به منطقه خاورميانه بزرگ ارائه کنند (دموکراسي امريکايي...، 1383: 69). *مجموعه کشورهاي گروه هشت بايد بتوانند به منظور اعطاي وام به داوطلبان در خاورميانه بزرگ، يک سازمان منطقهاي رشد به سبک بانک اروپايي توسعه و آباداني، تأسيس کنند تا به کشورهايي که قصد انجام اصلاحات را دارند کمک کرده و نيازهاي اوليه آنها را تأمين نمايند. چنان که اين مؤسسه جديد ميتواند توانهاي مالي کشورهاي غنيتر را يکپارچه کند و بر طرحهاي مربوط به توسعه و گسترش آموزش و مراقبتهاي بهداشتي و زير ساختهاي اصلي تأکيد نمايد. بانک توسعه خاورميانه بزرگ ميتواند پشتيبان اعطاي کمکهاي تکنولوژيک و پيش بردن استراتژيهاي توسعه در کشورهاي منطقه باشد. اعطاي وام (يا کمک) بايد منحصرا به اين باشد که کشور وام گيرنده آن را اصلاحات ملموس و ضروري صرف کند. *کشورهاي گروه هشت ميتوانند به منظور اصلاح خدمات پولي در منطقه و بهبود روند ادغام آن، کشورها را به انجام اصلاحات اقتصادي تشويق نمايند. هدف از اين مشارکت، آزادسازي خدمات پولي و توسعه و گسترش آن در تمام سطح منطقه است. اين کار از طريق ارائه مجموعهاي از کمکهاي تکنولوژيک و کارشناسي در حوزه سازمانهاي مالي و با تأکيد بر موارد زير انجام ميشود: اجراي طرحهاي اصلاحگرايانه که سلطه دولت را بر خدمات پولي و مالي کاهش ميدهد؛ برداشتن موانع موجود بر سر راه تعاملات پولي بين کشورها؛ نوسازي خدمات بانکي، ارائه و بهبود و گسترش ابزارهاي لازم براي پشتيباني از اقتصاد بازار آزاد؛ و تأسيس ساختارهاي سازماني که از آزادسازي خدمات پولي پشتيباني کند (همان). 2 ـ حجم تبادل تجاري در بين کشورهاي خاورميانه بسيار پايين است و بيش از شش درصد از کل تجارت کشورهاي عربي را شامل نميشود. اکثر کشورهاي خاورميانه بزرگ با کشورهاي خارج از منطقه تبادل تجاري داشته و به جاي همسايگان خود ترجيح ميدهند با کشورهاي بسيار دورتري روابط تجاري داشته باشند. در نتيجه اين کار، موانع گمرکي و غيرگمرکي تقريبا يک امر عادي است و تجارت از طريق مرزها به ندرت انجام ميگيرد. کشورهاي گروه هشت ميتوانند طرح تازهاي را به منظور رونق بخشيدن به تجارت در خاورميانه بزرگ به راه اندازند که داراي عناصري چون پيوستن به سازمان تجارت جهاني و اجراي برنامههايي براي تسهيل بازرگاني باشد. گروه هشت ميتواند بر پيوستن کشورهاي منطقه به سازمان تجارت جهاني بيشتر تأکيد ورزد. (5) اين سازمان به منظور اعطاي کمکهاي تکنولوژيک و مشاورههايي براي حرکت به سمت اقتصاد غرب، داراي برنامههايي است، بنابراين، کشورهاي گروه هشت ميتوانند اصرار بيشتري بر پيوستن ساير کشورها نموده و نيز بر محدود کردن يا برداشتن موانع غيرگمرکي تأکيد ورزند. وقتي روند پيوستن به سازمان تجارت جهاني انجام شود، مرکز توجه اعضا، پذيرش تعهدات اضافي، مثل ابعاد تجاري حقوق مالکيت فکري و پيوند دادن تداوم کمکهاي تکنولوژيک به اجراي اين گونه تعهدات خواهد بود. ميتوان همين کمکهاي تکنولوژيک را به برنامههاي ديگري در سطح منطقه و زير نظر گروه هشت، پيرامون اعطاي تسهيلات و بخشهاي حمايت مربوط به تعرفههاي گمرکي پيوند داد که موانع اداري و مادي را در برابر تبادل تجاري بين کشورهاي منطقه بردارد. 3 ـ گروه هشت، مناطقي را در خاورميانه بزرگ تأسيس خواهد کرد که هدفش بهبود تبادل تجاري در منطقه و مسائل مربوط به تعرفههاي گمرکي خواهد بود. اين مناطق ميتوانند مجموعهاي متنوع از خدمات را به منظور فعال کردن تجارت در بخش خصوصي و ارتباط برقرار کردن بين طرحهاي خاص ارائه کنند و بازاريابي از يک منفذ براي سرمايهگذاران خارجي و ارتباط برقرارکردن با دفاتر گمرکي به منظور کاهش زمان نقل و انتقال و اتخاذ قوانيني يکپارچه براي تسهيل در ورود و خروج کالاها و خدمات از منطقه، از آن جمله است. به علاوه، با تکيه بر موفقيتي که مناطق صادراتي و مناطق ويژه تجاري به دست آوردهاند، کشورهاي گروه هشت ميتوانند کمک کنند تا اين مناطق در خاورميانه بزرگ تأسيس شود و هدفش ترغيب همکاريهاي منطقهاي در برنامهريزي، ساخت و بازاريابي کالاها باشد. گروه هشت ميتواند نحوه ورود بهتري را براي بازاريابي اين کالاها ارائه داده و کارشناسيهاي خود را در زمينه تأسيس اين مناطق ارائه کند (کاستلز، 1381: 321). 4 ـ به منظور تشويق به همکاريهاي بهتر منطقهاي، گروه هشت ميتواند يک تريبون آزاد براي فرصتهاي اقتصادي خاورميانه تأسيس کند تا مقامات بلندپايه کشورهاي گروه هشت و کشورهاي خاورميانه بزرگ بتوانند مسائل مربوط به اصلاحات اقتصادي را به بحث و مذاکره بگذارند و همچنين امکان نشستهاي جانبي را براي مسئولان و افراد غيردولتي به ويژه بازرگانان، فراهم سازند. اين تريبون تا حدودي ميتواند بر الگوي همکاريهاي اقتصادي گروه آسياـ اقيانوسيه، تکيه کند و مسائل مربوط به اقتصاد منطقهاي از جمله مسائل مالي و تجاري و آنچه را مربوط به قوانين آنها ميشود، تحت پوشش قرار دهد (روزنامه شرق، ويژهنامه نوروز 1383: 20، به نقل از: الحيات). پايه و هدفهاي طرح خاورميانه بزرگ
طرح خاورميانه بزرگ بر چند پايه استوار است از جمله: الف ـ مفروضهها:
مفروضهها امورياند که مسلّم و قطعي درنظر گرفته ميشوند. بخشي از آنها در طرح خاورميانه بزرگ عبارتاند از:1ـ حل نشدن مسئله فلسطين:
مسئله فلسطين مهمترين و قديميترين مسئله منطقهاي است که پس از نيم قرن، همچنان حل نشده باقيمانده و حتي رو به وخامت ميرود. با توجه به سياستهاي جاري اسرائيل و آمريکا، چون ايجاد ديوار حائل، استمرار تروريسم اسرائيلي، ترور رهبران فلسطيني، حمايتهاي علني آمريکا از اين اقدامات و... تمايل و چشم اندازي براي حل اين مسأله، در کوتاهمدت و ميانمدت وجود ندارد و از ديدگاه آمريکا و اسرائيل، حل مطلوب اين مسئله تنها در پايان فرآيند شکلگيري خاورميانه بزرگ، امکانپذير است.2 ـ نگراني از اسلام سياسي و فرهنگ ديني:
در نگاه آمريکاييها، تهديدها عليه آن کشور، با نضجگرفتن اسلام سياسي و رفتار ناشي از فرهنگ ديني مسلمانان، شکل نهادي به خود گرفته و توأم با نفرت رو به تزايد از سياستهاي آمريکا در وسيعترين سطوح اجتماعي و مردمي قرار دارد. در عين حال، اسلام سياسي از کنترل رژيمهاي دوست آمريکا نيز خارج بوده و بعضا رشد اسلام سياسي نتيجه سياستها و ناتوانيهاي همين رژيمهاست (خاورميانه بزرگ؛ زمينهها و هدفها، 1383: 42).3 ـ عدم اعتماد به رژيمهاي موجود در خاورميانه:
آمريکا اغلب رژيمهاي منطقه را در ايجاد نفرت عليه غرب و آمريکا در ميان اتباعشان به طور مستقيم و غير مستقيم، مسئول ميشناسد، مثلا در رابطه با عربستان سعودي معتقد است بخشي از حاکميت دولتي، حامي و مرتبط با گروه القاعده و شخص بن لادن است. اين نگرش در گزارش کنگره آمريکا در واقعه 11 سپتامبر به وضوح ديده ميشود. اغلب رژيمهاي خاورميانه نيز از طرح خاورميانه بزرگ و اقدامات آمريکا در عراق ابراز نگراني و عدم رضايت کردهاند، حتي متحدان عرب آمريکا در خاورميانه، همچون مصر و اردن، تنها امضاکنندگان پيمان صلح با اسرائيل، به چنين رويکرد هژمونيک از خود عکسالعمل منفي نشان دادهاند. مصر، اردن و عربستان سعودي در اواخر سال 2003/1382، طي بيانهاي ضمن واکنش به طرح خاورميانه بزرگ آمريکا اعلام کردند: هرگز اجازه نميدهند که شکل خاصي از اصلاحات از خارج بر کشورهاي عربي تحميل شود.4 ـ عقب ماندگي اقتصادي ـ اجتماعي خاورميانه:
خاورميانه با برخورداري از منابع سرشار کاني، انرژي و موقعيت بيبديل ژئواستراتژيک، و هويت نسبتا منسجم اسلامي، به دلايل مختلف، به ويژه وجود اسرائيل و استمرار بحران منطقهاي، همواره از فقدان توسعه اقتصادي ـ اجتماعي، رنج برده و از مزاياي اقتصاد جهاني به دور بوده است. از ديد آمريکاييها با چنين فضايي، مردم مسلمان خاورميانه در فرآيند تحول اقتصادي و اجتماعي خود بر سر يک دو راهي تاريخي قرار گرفتهاند که شرايط را به نفع واشنگتن رقم ميزند (طرح خاورميانه بزرگ؛ ملزمات و پيامدها، 1383: 5). بنابراين به زعم آمريکاييها، منشأ و خاستگاه افراطگرايي و تروريسم که منافع ملي غرب و امنيت بينالمللي را تهديد ميکند، حوزه جغرافيايي شمال آفريقا، خاور نزديک و خاورميانه (خاورميانه بزرگ) است. همچنين، وضع تهديدزايي منطقه، حاصل فقدان آزادي و دموکراسي، سطح پايين دانش، عدم توسعه علمي، جايگاه نامناسب زنان و وضعيت نامطلوب حقوق بشر است. به عبارت ديگر، توسعه نيافتگي و محروميت مردم از حقوق سياسي، اقتصادي و اجتماعي، باعث رشد افراطگرايي اسلامي، تروريسم، مهاجرت غيرقانوني و جرايم سازمان يافته بينالمللي ميشود که عامل بيثباتي و ناامني منطقهاي و بينالمللي است. به علاوه، بهترين راه حل براي درمان مشکلات و معضلات، توسعه همه جانبه در قالب اصلاحات سياسي، اقتصادي و اجتماعي است. بنابراين، اولويتهاي توسعه منطقه عبارتاند از: توسعه سياسي از طريق تشويق و هدايت کشورها به سوي مردمسالاري و حکومتهاي شايسته به زعم غرب، توسعه علمي و آموزشي به وسيله ايجاد جامعهاي مدني و پيشرفته، توسعه اقتصادي از طريق ايجاد فرصتهاي اقتصادي، آزادسازي و خصوصيسازي اقتصاد. (خاورميانه بزرگ و امنيت ايران، 1383: 2).ب ـ هدفها:
طرح خاورميانه بزرگ، هدفهاي زيرين را دنبال ميکند: اهداف کلان آمريکا در خاورميانه بزرگ، مسائلي چون حفظ منافع امنيتي آمريکا و همپيمانانش، تثبيت رهبري جهاني آمريکا، استتار نقاط ضعف اقتصادي و اطلاعاتي سيستم آمريکا و... ميباشد. در اين راستا، حاکميت آمريکا، چهار هدف مشخص را به شرح زير در خاورميانه بزرگ دنبال ميکند:1 ـ بر سرکار آمدن رژيمهاي دوست:
پس از واقعه 11 سپتامبر، تعريف آمريکا از رژيمهاي دوست، تغيير کرده است. رژيمهاي دوست جديد، بايد از سطح گسترده و مکفي مشارکت سياسي مردم جهت برقراري ثبات دراز مدت برخوردار شوند. آمريکا در جهت تحققبخشي به هدف فوق، بايد از طريق رسانههاي آزاد و شکلگيري نوعي جامعه مدني، در ارتباط و تعامل فکري مستقيم با ملتهاي منطقه قرار گيرد. در اين راستا، تحول ساختاري، تغيير نخبگان، تغيير فرهنگ سياسي و الگوهاي رفتاري در خاورميانه، بايد در دستور کار قرار گيرد. آمريکاييها، هسته مرکزي تحول در ذهنيت جمعي مسلمانان منطقه را ارائه و تثبيت قرائت جديدي از دين اسلام ميدانند و از آن به عنوان دينسازي و يا مدرنيزهکردن اسلام نام ميبرند که از کانال جنگ با تروريسم محقق ميشود. دانيل پايپس از چهرههاي معروف محافظهکاران ميگويد:تغيير و تحول منطقهاي از طريق سياست، تغيير رژيمهاي در جهت آيندهسازي و امنيتسازي مطلق و به نفع غرب، محور اين حرکت است. (طرح خاورميانه بزرگتر، 1383: 5)2 ـ دسترسي آسان به منابع سرشار و بازار منطقه:
دسترسي ارزان و آزادانه به منابع، عمدتا انرژي و بازار پرجمعيت خاورميانه بزرگ، از اهداف عمده آمريکاست. در اين راستا، حذف يا دگرگوني اوپک و... گام بزرگ به سوي رهبري جهاني است. به علاوه، اسرائيل به عنوان منشأ بحرانها و جنگهاي نيم قرن اخير منطقه، عامل اصلي جلوگيري و ممانعت از توسعه پايدار کشورهاي مسلمان خاورميانه بوده است. از ديد واشنگتن و تل آويو، بههمريزي صحنه فعلي منطقه(تغيير هژمونيک وضع موجود)، مسئله جديدي را در برابر همه خاورميانهايها قرار ميدهد و هر کس سرنوشت و آينده خود را در رابطه با اسرائيل و چگونگي مناسبات با اين رژيم تعريف نموده و رقم ميزند، پس، خلع سلاح کشورهاي اسلامي، بخشي از رويکرد هژمونيک آمريکا در خاورميانه بزرگ است.3 ـ تحول اقتصادي ـ اجتماعي و ادغام در اقتصاد جهاني:
از ديد آمريکاييها اين تحولات مهمترين بخش از تغييرات ساختاري در خاورميانه بزرگ، جهت امنيتسازي از درون و به موازات آن، تغييرات امنيتي و سياسي، خواهد بود، و از طريق آن، مردم منطقه، به ويژه جوانان و زنان، طي فرآيند برخورداري نسبي از مواهب تحول اقتصادي ـ اجتماعي نسبت به اهداف آمريکا، متقاعد خواهند شد. (همشهري ديپلماتيک، 1383: 9) آنچه در طرح خاورميانه بزرگ، نزد افکار عمومي بزرگنمايي شد، اغلب با محوريت تحولات اقتصادي اجتماعي بوده است، در حاليکه هدف اصلي آمريکاييها، وابسته و مرتبطکردن ارگانيک اقتصاد خاورميانه بزرگ در کليه حوزهها به اقتصاد آمريکا و حفظ موجوديت اسرائيل به عنوان سر پل منطقهاي سرمايهداري بزرگ آمريکاست تا تضميني درازمدت جهت ترتيبات اولويتدار امنيتي و سياسي به وجود آورد و بازگشت ناپذيري طرحهاي هژمونيک خود را مسجل نمايد. بنابراين، مهمترين هدف خاورميانهاي آمريکا، شامل حفظ امنيت و بقاي اسرائيل، انتقال آزادانه انرژي از خاورميانه به غرب و کنترل منابع انرژي، جلوگيري ازظهور هژموني منطقهاي چالشگر با آمريکا، مهار جمهوري اسلامي و تثبيت و تحکيم هژموني آمريکا در نظام بينالمللي ميباشد. البته اگر بخواهيم از هدفهاي آمريکا از مطرح کردن خاورميانه بزرگ به صورت عميقتري سخن بگوييم ميتوانيم از مواردي چون تلاش براي حاکميت بر ارو ـ آسيا، کنترل اتحاديه اروپا و اقتصاد روسيه با منزويکردن اين کشور به داخل مرزهايش، و تعويق درگيري اقتصادي و سياسي با چين نام برد. در ابتداي اين اهداف، حاکميت بر ارو ـ آسيا مطرح است. ارو ـ آسيا در مفهوم اتحاد دو قاره آسيا و اروپا، قدرتهايي چون اتحاديه اروپا، چين، روسيه و هندوستان را شامل ميشود و با پتانسيل خود قادر است در مقابل حاکميت جهاني آمريکا بايستد. آمريکا با حمله به افغانستان به مرکز ارو ـ آسيا قدم گذاشته و به توانمندي جدي در تأمين استراتژي خود دست يافته است. سربازان آمريکايي در منطقهاي حضور دارند که امروز 3 درصد ذخاير نفت جهان را در اختيار دارد. (6) علاوه بر اين، در قرن بيست و يکم، نفت و پس از آن گاز طبيعي، منبع اصلي انرژي جوامع صنعتي و جوامع فراصنعتي را تشکيل ميدهد. بدين سبب است که ميان حاکميت بر اين منابع و حاکميت جهاني آمريکا، رابطه مستقيمي وجود دارد. کنترل انرژي يکي از مستندات اصلي آمريکا در تداوم سياست تکقطبي خود در قرن بيست و يکم است. بدين جهت، ايجاد حاکميت بر خاورميانه که 65 درصد منابع نفتي جهان را در اختيار دارد، ضرورت حياتي براي واشنگتن به حساب ميآيد. پروژه خاورميانه بزرگ آماده شد تا خاورميانه که تعريف جديدي از مرزهايش به عمل آمده، به سياستهاي ضدآمريکايي دست نزدند و 11 سپتامبر زمينه جديدي به وجود آورد تا خاورميانه از حالت منطقهاي که استقرار جهاني و حاکميت آمريکا را تهديد ميکند، خارج شود و در چارچوب دموکراسي غربي و اقتصاد بازار آزاد، وارد بازار جهاني گردد. به نکات فوق، ميتوان کنترل اتحاديه اروپا را نيز افزود. اتحاديه اروپا يکي از موانع احتمالي در برابر تحقق آرزوي آمريکا براي دستيابي به تکقطبيگرايي در قرن بيست و يکم است. سياستهايي که بوش تعقيب ميکند، همکاري آمريکا ـ اتحاديه اروپايي را حتي براي آن عده از سياستمداران اروپايي که به ديده مثبت به ناتو مينگرند، مشکل ميسازد (خاورميانه بزرگ: زمينهها و هدفها، 1383: 42). خاورميانه بزرگ و کشورهاي مسلمان
با اينکه جزئيات دقيق نقشه و برنامه ضد اسلامي خاورميانه بزرگ هنوز در حال تدوين و تکوين است، منابع آگاه حدس ميزنند آمريکا در نظر دارد نظام لائيک ترکيه را الگوي کل خاورميانه قرار دهد و در جهان اسلام، دين را از سياست جدا کند، چون تجربه ايران نشان داده که عدم جدايي دين از سياست، مانع بزرگي در مقابل استيلاي آمريکا برکشورهاست. براساس اين طرح، روحانيان دستچين شده ترکيه به سراسر جهان اسلام اعزام خواهند شد تا اسلام غير سياسي را تبليغ کنند؛ اسلامي که به خانه و مسجد محدود ميشود. اين روحانيان، همچنين براي از بين بردن ريشه اسلام، ازدواج مسلمانان با غير مسلمانان را نيز تبليغ خواهند کرد. در نهايت، اين طرح به دنبال آن است که اصولي چون حجاب، جهاد و شهادت را از جهان اسلام ريشه کن نمايد. بوش در اين باره اعتراف کرد که حمايت شصت ساله آمريکا از رژيمهاي دست نشانده در خاورميانه نتوانست آمريکا را ايمن سازد. وي توضيح داد بر آمريکا ثابت شده است که با اين شيوه در دراز مدت نميتوان ثبات را تأمين کرد. منظور بوش از ثبات، اوضاع مورد رضايت آمريکا بود تا به قول مقام معظم رهبري، منافع نامشروع اين کشور را در سراسر جهان برآورده سازد (عترسي، 1383: 12). اما با توجه به مشکلات روز افزوني که آمريکا در منطقه با آن روبهرو است، اين طرح با شکست مواجه خواهد شد. يکي از دلايل شکست احتمالي اين طرح، عدم هماهنگي و همخواني در سياستهاي اعمالي آمريکا در قالب سياست خارجي اين کشور بعد از 11 سپتامبر است. تاکنون، آمريکا نتوانسته است راهحل قابل قبولي براي مناقشه اعراب و رژيم صهيونيستي پيدا کند و ادامه حمايت آمريکا از سياستهاي توسعه طلبانه اين رژيم اشغالگر و نبود چشمانداز درستي از استقلال و بازسازي عراق، براي واشنگتن اعتباري باقي نگذاشته است تا بتواند در جهان اسلام و به خصوص در خاورميانه رنج کشيده، سياستهايش را به اجرا بگذارد. آمريکا، بعد از 11 سپتامبر بر آن بود که مبارزه با تروريسم، و در واقع جنگ با اسلام سياسي، جهان را به مکاني بهتر براي زيستن تبديل کند، اما با بيش از دو سال از آن واقعه، مسلمانان يا خود را تحت اشغال مستقيم نيروهاي آمريکايي و اسرائيلي ميبينند و يا در کشورهاي متحد آمريکا، زير بدترين تبعيضها و فشارها قرار دارند. تناقض اينجاست که آمريکا براي تحت فشار قرار دادن مسلمانان، مجبور شده ادعاهايي را که بر دموکراسي دارد، فراموش کرده و به رژيمهاي غيردمکراتيک در خاورميانه و منطقه آسيا نزديکتر شود، در حالي که بسياري از صاحبنظران آمريکايي معتقدند همين نزديکي آمريکا به رژيمهاي سرکوبگر و دستنشانده در جهان اسلام بوده که باعث احياي اسلام سياسي و مبارز شده است (قليپور، 1383:15). طرح خاورميانه از آغاز مشکلات متعددي را براي مسلمانان پديد آورده است. به عنوان مثال، افغانيهايي که به اتهام فعاليتهاي ضدآمريکايي در افغانستان دستگير و زنداني شدهاند، بعد از آزادي، هر هفته بايد خود را به پاسگاه محلي معرفي کنند. همچنين هر از گاهي نيروهاي امنيتي محلي يا آمريکايي به سراغشان رفته و آنها را براي بازجويي با خود ميبرند. مثال ديگر، پاکستان است. پاکستانيهايي که از زندانهاي افغانستان آزاد و به کشورشان بر ميگردند، دوباره درکشور خود روانه زندان ميشوند. يک مقام پاکستاني ميگويد: ما آنها را رها نميکنيم و براساس قوانين جديد با آنان برخورد خواهد شد. نبايد فراموش کرد که آمريکا همزمان با تبليغ دمکراسي در جهان اسلام نه تنها به تبليغ يک دکترين تهاجمي مبتني بر جنگ پيشگيرانه دست ميزند، بلکه به ايجاد روابط نزديکتر با مستبدان اين منطقه و آسياي مرکزي هم ميپردازد. در آسياي ميانه، نياز آمريکا به پايگاههاي نظامي و ديگر اشکال ترتيبات امنيتي براي سرکوب مسلمانان، باعث گرديده تا اين کشور با رهبران مستبد ازبکستان، قزاقستان و قرقيزستان روابط نزديکي برقرار کند. دونالد رامسفلد در اين راستا در سال 2002 /1381 به ديدار صفرمراد نيازف، ديکتاتور ترکمنستان رفت که جز ثروتاندوزي، تاراج، حيف و ميل منابع ترکمنستان چيزي ديگري نميداند. گويا آمريکا فراموش کرده است تنها چيزي که در اين کشورها رعايت نميشود، حقوق بشر است و از دموکراسي در آنها خبري نيست (استراتژي خاورميانه...، 1383: 98). آمريکا در راستاي طرح خاورميانه بزرگ، خواستار اصلاحات دمکراتيک در هر کشور منطقه است که سياستهاي واشنگتن را نميپذيرد، اما در بيانيههاي رسمي اين کشور، مثلاً از قزاقستان چنين درخواستي نشده است. علت آن وجود همکاريهاي نزديک نورسلطان نظربايف ديکتاتور قزاق با آمريکا در زمينه نفت، گاز و مسائل امنيتي است. نگاهي دقيقتر به استراتژي ايجاد خاورميانه بزرگ نشان ميدهد که بوش و مشاوران نومحافظهکارش دوست دارند به سياستهاي دوران جنگ سرد رو کنند. اساسا به نظر ميرسد که آنان در ذهن خود خاورميانه را جانشين اتحاد جماهير شوروي کردهاند، آنها خاورميانه را قلب جهان اسلام ميدانند و اسلام را تهديدي براي خود. در نظر آنان اسلام سياسي در قرن 21 جاي کمونيسم قرن 20 را گرفته است. نقش اسرائيل در طرح خاورميانه بزرگ
رژيم صهيونيستي از آن جا که مورد حمايت بي چون و چراي غرب، به ويژه آمريکا قرار دارد، در طرح خاورميانه بزرگ با آمريکا همنواست، چرا که با پياده شدن اين طرح که به زعم آن دو کشور به فراگيرشدن دموکراسي در منطقه خاورميانه ميانجامد، برقراري صلح آمريکايي و اسرائيلي را نويد ميدهد؛يعني اجراي طرح خاورميانه بزرگ، علاوه بر منافع آمريکا، تضمين امنيّت اسرائيل را نيز در پي خواهد داشت. از اين رو، اسرائيل با اهداف از پيش طراحي شده، از اين طرح استقبال نموده و نهايت کوشش و تلاش خود را در راستاي تحقق آن به عمل آورده است. رژيم اشغالگر قدس با اين همنوايي، درصدد است تا امنيت، موقعيت و مشروعيت خود و... ، را بيش از پيش تثبيت نمايد و از آن جا که فلسطين منابع زيرزميني کافي ندارد، با پياده شدن اين طرح، اسرائيل ميتواند مشکل انرژي، مواد خام و... ، خود را از طريق منطقه خاورميانه تأمين نمايد (عبدالمحمدي، 1383: 8). اسرائيل نيز همچون آمريکا بر آن است که پياده شدن دموکراسي در منطقه خاورميانه به ريشهکني تروريسم، آن هم تروريسم مذهبي منتهي ميشود، زيرا اکثريت در کشورهاي خاورميانه بزرگ مسلماناند و در دين اسلام مفاهيم مقدّسي مانند جهاد و شهادت وجود دارد و پايبندي مسلمانان بر اعتقادات ديني خود انجام علمياتهاي شهادت طلبانه عليه دشمن را به دنبال ميآورد (پيشينه و مؤلفهها، 1383: 38). از آنجا که آمريکا و اسرائيل و... در مقابله با اين قبيل مبارزات، ذليل و خلع سلاح شدهاند، منشأ تروريسم را مفاهيم مذهبي دانسته و مرکزيت آن را خاورميانه قلمداد ميکنند و تنها راه خلاصي از اين خطر بزرگ را نفوذ در فرهنگ و سست کردن اعتقادات مردم منطقه بر ميشمارند. آنان از هرگونه تلاش در جهت تحقق طرح خاورميانه بزرگ دريغ نميکنند، چرا که تغيير فرهنگ ديني مردم منطقه، از طرفي روحيه استکبار و آمريکا و اسرائيل ستيزي را از بين خواهد برد و آمريکا و اسرائيل راحتتر ميتوانند به غارت منابع منطقه بپردازند، و از سوي ديگر، با تسلط بر منطقه به لحاظ موقعيت استراتژيکي و دارا بودن قسمت عمده منابع مورد نياز صنعت غرب و اروپا، از شکلگيري قطبهاي قدرت ديگر، چون روسيه، چنين، اتحاديه اروپا و... جلوگيري ميشود (سلمانزاده، 1382: 204). در اين راه، اسرائيل ياور آمريکا بوده و خواهد بود. وجود کشور اسرائيل در منطقه، يک ذخيره استراتژيک براي آمريکاست و اصلاً انتظار آمريکا از اسرائيل اين است که رژيم صهيونيستي مدافع منافع آمريکا در اين منطقه باشد. از اين رو، طرح خاورميانه بزرگ، حداقل از نظر جغرافيايي، شباهت بسيار زيادي با ايده اصلي صهيونيست اسرائيل بزرگ، يعني شعار از نيل تا فرات دارد. سوريه، لبنان، عراق، بخشي از جنوب ترکيه بخشي از کويت و شمال غرب عربستان سعودي جزء اسرائيل بزرگ ميباشد. تشکيل امپراتوري اسرائيل، از نيل تا فرات، از جمله اهدافي است که در پروتکلهاي صهيونيسم ديده ميشود و رهبران اسرائيل در گفتار و کردار خود، تلاش براي رسيدن به اين آرمان را ابراز داشتهاند، از جمله: بن گورين، اولين نخست وزير اسرائيل، در مقابل گروهي از دانشآموزان و دانشجويان صهيونيستي چنين گفت: «... ميهن اسرائيلي بايد از نيل تا فرات را در برگيرد». وي ادعا ميکرد که: «اين امپراتوري هم از راه تهاجم بنا خواهد شد، و هم از راه سياست». همچنين بر درب ورودي پارلمان رژيم صهيونيستي، دو خط موازي آبي رنگ و ستارهاي در بين آن دو قرار دارد که گفته ميشود اين دو خط آبي نمايانگر رودهاي نيل و فرات است. اسرائيل با تلاش در تحقق خاورميانه بزرگ در پي اهدافي است که در طرح اسرائيل بزرگ وجود دارد. آن اهداف عبارتاند از (شيرودي، 1383: 90): ايجاد امنيّت براي رژيم صهيونيستي و حفظ موجودّيت آن؛ تشکيل حکومت از نيل تا فرات؛ و جذب مهاجران يهودي براي تأمين نيروي انساني مورد نياز و توسعه روابط با کشورهاي جهان براي کسب پرستيژ بينالمللي و خروج از انزوا. طرح خاورميانه بزرگ حاوي اين مطلب است که رهايي کشورهاي خاورميانه از فقر و عقب ماندگي، مستلزم وقوع اصلاحات همه جانبه در زمينههاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و...، در اين منطقه ميباشد و اين امر، از عهده آمريکا، با همکاري و پشتيباني اسرائيل ساخته است. رژيم صهيونيستي در حمايت از طرح خاورميانه بزرگ، يعني نهادينه شدن دموکراسي، روي کار آمدن حکومتهاي به اصطلاح مردمي، گستردن فناوري در جوامع خاورميانه و ايجاد فرصتهاي مناسب اقتصادي که منافع دراز مدّت غرب، آمريکا و اسرائيل را تأمين ميکند، همگام و همنوا با آمريکا در پياده کردن اين طرح است. به عنوان مثال، اسرائيل با حضور در کشورهاي اشغال شده افغانستان و عراق و سعي در توسعه روابط اقتصادي با کشورهاي منطقه، بستن قراردادهاي نفتي و مهمتر از همه، کشتار وحشيانه مردم مظلوم فلسطين که مدافع حق مشروع خود (آزادسازي فلسطين) هستند، در قالب مبارزه با تروريسم، آمريکا را ياري نموده و تمام توان تبليغاتي و عملي خود را بسيج و هماهنگ با آمريکا کرده است (استراتژي صهيونيسم...، 1363: 109). همواره از هدفهاي آمريکا، دستيابي آسان به نفت و گاز فراوان و ارزان خاورميانه و جذب دلارهاي نفتي از طريق افزايش صادرات کالا به کشورهاي نفتخيز و کنترل قدرتهاي ديگر است و اين امر زماني تحقق پيدا ميکند که موجوديت اسرائيل حفظ و تقويت شود، زيرا اسرائيل ابزاري مطمئن براي تأمين منافع غرب و آمريکا در منطقه به شمار ميرود، در حالي که بقاي اسرائيل هم بدون حمايتهاي غرب و آمريکا ممکن نيست. پس، اسرائيل با اجراي سياستهاي نظامي، اقتصادي و فرهنگي خود در منطقه خاورميانه، يک تهديد بالفعل براي کشورهاي منطقه ميباشد. اسرائيل در پروژه خاورميانه بزرگ، در پي آن است که کشورهاي مسلمان و عربي دست نشانده آمريکا، براي حفظ امنيت و موجوديت خود دست به دامان آمريکا باشند و حفظ تخت حکومتي خود را در گرو پيروي از سياستهاي آمريکا بدانند؛ اين خود کمک بزرگي است براي دستيابي به اجراي هرچه سريعتر طرح آمريکا و سلطه بر خاورميانه. همچنين، از بين بردن اسلامگرايي و از ميان برداشتن تهديد عليه غرب و آمريکا، در گرو تحقق اين پديده است (همان). نتيجه: تناقضها و ابهامهاي طرح
تناقضات و ابهامات فراواني در طرح آمريکا درباره خاورميانه، هم به لحاظ نظري و هم در عمل به چشم ميخورد. اين پارادوکسها و مشکلات فراروي، براي طراحان آمريکايي نيز شناخته شدهاند و آنان تلاش دارند تا چنين فرآيند پرتلاطمي را از طريق محک زدن هر دو مورد مشخص زير و با استفاده از کليه امکانات موجود در صحنه و براساس باور و اعتقاد به حس مسئوليت تاريخي، به پيش ببرند. مهمترين ابهامهاي اين نمودار عبارتاند از: 1 ـ گسترش آزادي (در مفهوم عام آن)با بهکارگيري روشهاي غيردموکراتيک ممکن نيست؟! (دموکراسي آمريکايي...، 1383: 69). 2 ـ القاي آزادي به عنوان ضرورت سازوکار دموکراسي از خارج و بدون توجه به بافت بومي جوامع خاورميانه، به نتيجه نميانجامد؟! به ديگر بيان، جلب حمايت عمومي و متقاعد کردن ملتها با شيوههاي غيردموکراتيک و اقتدارگرا (هژمونيک) چگونه امکانپذير است؟! گريز از نفرت رو به تزايد عمومي در منطقه نسبت به اهداف آمريکا با استمرار و گسترش حضور نظامي اين کشور در منطقه چگونه سازگار ميشود؟! جنگ جديد آمريکا در منطقه که انگيزههاي قومي مذهبي (صليبي) نيز دارد، چگونه ميتواند به نظامهاي مبتني بر جدايي دين (اسلام)از سياست در خاورميانه بزرگ کمک نموده و ضمن جلوگيري از جنگ تمدنها، ليبرال دموکراسي انگلوساکسوني را تشويق و توسعه دهد؟! چگونه ميتوان اصلاحات داخلي کشورهاي خاورميانه را با ثبات سياسي منطقه سازگار کرد؟! (همان). چگونه ميتوان از سقوط رژيمهاي همپيمان آمريکا در فرآيند جنگ پيشگيرانه يا جنگ عليه تروريسم، جلوگيري کرد؟! وعدهها و طرح هاي اقتصادي، مالي و اجتماعي آمريکا تا چه حد قادرند ملتهاي متنفر از حضور آمريکا در منطقه را که اغلب آنها در آغاز راه تجربه فرآيند بنيادگرايي دينياند، متقاعد و همراه نمايد؟! بهرغم تناقضها و ابهامهاي متعدد فوق که در طرح آمريکا درباره خاورميانه بزرگ، وجود دارد، در خصوص رويکرد امنيتي به قدرت هژمونيک واشنگتن که مورد توجه اغلب ناظران و حتي طراحان آمريکايي قرار گرفته است اين سؤال اساسي مطرح است که: براي ايجاد ثبات دراز مدت در خاورميانه بزرگ، چه سطحي از درگيري آمريکا در اين منطقه لازم است؟ و آيا آمريکا قادر است در سطح گسترده و طولاني مدت متناسب با اهداف کلان خود در خاورميانه درگير بماند؟ عناصر اصلي رويکرد هژمونيک حضور در عراق و روي کار آوردن نظام مطلوب در آن کشور، در تنگنا قرار دادن سوريه و اعمال فشار و حرکت ايذايي عليه ايران، خروج نيروهايش از عربستان سعودي، دور شدن از نقش به ظاهر ميانجي در قضيه فلسطين و تغيير و تعديل رژيمهاي عربي، همگي نميتواند در قالب يک استراتژي منسجم گنجانده شود؟ آمريکا تا کي و تا کجا ميتواند به هزينه کردن منابع انساني، مالي و سياسي در خاورميانه ادامه دهد و اقدامات مستقيم و غيرمستقيم ساير بازيگران عمده بينالمللي را خنثا و بعضا آنها را با خود همراه نمايد؟ ارزيابي دقيق اين موضوعات و پاسخ واقعبينانه و روشن به اين سؤالات کليدي وضعيت مبهم خاورميانه بزرگ را بهتر از گذشته در افق ديد قرار خواهد داد (همان و گزارش پژوهشي...، 1381: 21). منابع و مآخذ
1ـ «استراتژي خاورميانه بزرگ يا جنگي تازه براي مقابله با اسلام»، ماهنامه تحليلي هدايت، شمار35، ارديبهشت 1383. 2ـ استراتژي صهيونيسم در منطقه عربي و کشورهاي همجوار آن، تهران، هدي، 1363. 3ـ «پاييز خطرناک:سياستهاي آمريکا در خاورميانه»، ماهنامه تحليلي هدايت، شماره 8، اسفند 1380. 4ـ «پيشينه و مؤلفههاي طرح خاورميانه بزرگ»، ماهنامه چشمانداز، شمار14، آبان 1383. 5ـ «خاورميانه بزرگ:زمينهها و هدفها»، ماهنامه تحليلي هدايت، شماره45، اسفند 1383. 6ـ «خاورميانه بزرگ و امنيت ايران»، ماهنامه بازتاب، شمار34، 29 دي 1383. 7ـ «دموکراسي آمريکايي و خاورميانه بزرگ»، ماهنامه تحليلي هدايت، شماره39، مرداد 1383. 8ـ روزنامه شرق، ويژهنامه نوروز 1383. 9ـ «رويکرد مشترک به مسأله خاورميانه بزرگ:پيامد اجلاس گروه هشت»، ماهنامه تحليلي هدايت، شماره39 (شهريور 1383) 78. 10ـ سلمانزاده، محمد، «مباني صهيونيسم و شناخت آن»، خلاصه مقالات همايش بينالمللي انتفاضه، مرداد 1382. 11ـ شيرودي، مرتضي، فلسطين و صهيونيسم، قم، تحسين، 1383. 12ـ «طرح خاورميانه بزرگ آمريکا: ملزمات و پيامدها»، نشريه مرکز تحقيقات استراتژيک، شماره 65، دي 1383. 13ـ «طرح خاورميانه بزرگتر»، نشريه ابرار، شمار 17، آذر 1383. 14ـ عبدالمحمدي، مسعود، «آمريکا، اسرائيل و مدلهاي رفتاري مشابه»، پگاه حوزه، شماره 144، 11 مهر 1383. 15ـ عترسي، طلال، «مسابقه آمريکا و اروپا براي اصلاح جهان عرب»، پگاه حوزه، شماره134، 16 خرداد 1383. 16ـ علي بابايي، غلامرضا، فرهنگ تاريخي سياسي ايران و خاورميانه، تهران، چاپخش، 1380. 17ـ عليبابايي، غلامرضا، فرهنگ علوم سياسي، تهران، قومس، 1383. 18ـ قليپور، منصوره، بوش و اصلاحات خاورميانه، پگاه حوزه، شماره136، 30 خرداد 1383. 19ـ کاستلز، امانوئل، عصر اطلاعات، ترجمه حسن چاوشيان، تهران، سفير، 1381. 20ـ «گزارش پژوهشي منابع ستيز در خاورميانه بزرگ» تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردي، 1381. 21ـ وعيدي، سياستهاي خاورميانهاي آمريکا، (مصاحبه)، فصلنامه مطالعات سياسي، بهار1383. 22ـ همشهري ديپلماتيک، شماره36، 19 دي 1383. 1ـ عضو هيأت علمي ـ پژوهشي پژوهشکده تحقيقات اسلامي و مدرس دانشگاه، محقق و نويسنده. 2ـ مراد از گروه هشت، اتحاديه هشت کشور صنعتي جهان است. 3ـ افغانستان، الجزاير، بحرين، لبنان، مغرب، قطر، عربستان سعودي، تونس، ترکيه و يمن براي انجام انتخابات در اين سالها برنامهريزي ميکردند. 4ـ تا سال 2002/1381، الجزاير، مصر، ايران، اسرائيل، ترکيه، کويت، امارات متحده عربي به اينترنت، عربستان سعودي به Bitnet و اردن و مراکش به Email دسترسي داشتهاند. 5ـ براي کشورهايي که درخواست پيوستن به سازمان تجارت جهاني را داشته باشند، يک کميته کاري وابسته به اين سازمان تشکيل ميشود. الجزاير، لبنان، عربستان سعودي و يمن از کشورهاي خواهان پيوستن به سازمان تجارت جهانياند، اما هنوز اين درخواستها بررسي نشده، ولي با درخواست ناظر بودن افغانستان، ليبي، سوريه و عراق، موافقت شده است. 6ـ در حال حاضر، آمريکا ده درصد و اروپا سي درصد از نفت خود را از خاورميانه تأمين ميکنند.