يادگيري يك لذت است ، اما چه بر سر آن آمده است ؟ چرا از يادگيري لذت نمي بريم و لذتهاي ديگر را به آن ترجيح ميدهيم ؟ يك واقعيت مسلم درباره وضع فعلي يادگيري و دانايي اين است كه آنها به صورت سوژههاي شعاري درآمدهاند . همه از بزرگ و كوچك ، رئيس و زيردست ، دولتمرد و شهروند درباره شان و منزلت دانايي و دانستن ، حرفهاي قشنگ ميزنند همه ميگويند يادگيري چيز خوبي است ، همه مي گويند يادگيري امري ضروري است ، ميگويند زندگي بدون يادگيري معنا ندارد ؛ اما واقعيتهاي جامعه ما چيز ديگري را نشان ميدهد . يكي از بلاهايي كه بر سر يادگيري آوردهايم ، اين است كه آن را بيش از حد ، شعاد زده كردهايم . چقدر بايد تاسف خورد كه بيشتر احاديث و سخنان ائمه و بزرگان در باب يادگيري و دانش ، در سخنراني افراد فقط براي خالي نبودن عريضه و درموقعيتها و مكانهاي مختلف ( به صورت نوشته هايي بر روي پارچه و كاغذ ) فقط براي قشنگي و ژست عالمانه مورد استفاده قرار ميگيرند . خيلي از افراد در جامعه ما بلدند درباره ضرورت و منزلت ياديگري و دانايي ، نطق غرايي بكنند ، اما در عمل كاري انجام نميدهند . شعار زدگي يادگيري آفتهاي زيادي در جامعه ما ايجاد كرده است : خودفريبي ناشي از توجه به ظواهر موضوع . جدي تلقي نشدن جايگاه يادگيري در زندگي مردم انحراف در علت يابي و آسيب شناسي معضلات فرهنگي عدم استفاده صحيحي از موقعيت هاي علمي تنزل جايگاه و شان دانايي و استفاده ابزاري و تشريفاتي از دانش افزايي ساده انگاري و ساده انديشي درباره يادگيري و دانايي . فرض كنيد خبرنگار هستيد ميكروفون را در دست بگيريد و از دانش آموزان و دانشجويان سوال كنيد چرا درس ميخوانيد ؟ از معلم و استاد سئوال كنيد چرا دوست داريد فرزندتان درس بخواند ؟ از مردم كوچه و بازار سوال كنيد آيا يادگيري خوب است ؟ به طور حتم جوابهاي قشنگي خواهيد شنيد . حرفهاي گنده گنده و سطح بالا از كوچك ترها و حرف هاي عالمانه و خير خواهانه از بزرگترها . اما حيف كه فقط حرفها قشنگند ولي چيزي از واقعيتهاي تلخ جامعه نميكاهند . ياديگري يك لذت است . اما نه يادگيري شعار زده و تشريفاتي . لذت يادگيري ، به جاي حرفو شعار به باور نياز دارد به فرصت هايي براي چشيدن اين لذت نياز دارد و به شعف و عطش دروني نياز دارد . لذت يادگيري را با هيچ توجيه و شعاري از خود دريغ نكنيد .