تاريخچه کردستان بزرگ , در سايه ايران بزرگ - تاریخچه کردستان بزرگ، در سایه ایران بزرگ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تاریخچه کردستان بزرگ، در سایه ایران بزرگ - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تاريخچه کردستان بزرگ , در سايه ايران بزرگ

تاريخ باستان

کردها از تبار ايراني و بخش اصلي بازماندگان قوم ايراني ماد هستند. مادهاي آريايي پس از ورود به زاگرس اقوام بومي آنجا يعني کاسي‌ها و لولوبي‌ها در لرستان ديگر اقوام آسياني را در خود حل کرد و زبان ايراني خود را در منطقه رواج کامل داد. کتيبه هاي ايراني 2500 ساله همگي حکايت از آن دارد که اتحاد بزرگي ميان پارس و ماد وجود داشته است . اين نکته امروز بايد الگوي ملت ايران باشد تا بارديگر همچون دوره کوروش بزرگ و داريوش بزرگ - ايرانيان از همه اقوام و تيره هاي دست اتحاد و يکي شدن به يکديگر بدهند تا شکوه گذشته خويش را بازستانند و دست بيگانگان را از اين سرزمينهاي آريايي کوتاه کنند .

در کتيبه هاي سومري 2000سال قبل از ميلاد از کشوري به نام « کاردا» نام برده شده است . اين اقوام همان قومي بودند که به گفته گزنفون مورخ يوناني را را بر تيگلاث پيلسر شاه آشور که با قبايل گورتي در حال جنگ بود بستند و لشکر کشي او را به سوي درياي مديترانه متوقف ساختند گزنفون اين قوم را کاردو مينامد. بنا بر نوشته هاي تاريخ نويسان و جغرافي دانان عرب , از قبيل بالاهوري , طبري و ابن اثير قبايلي که بعدا به نام کرد شناخته شدند بيشتر نواحي شرقي رود بوتان و سواحل شمالي دجله را تا نواحي جزيره (جزيره ابن عمر) متصرف شدند. از لحاظ مذهبي اکثريت کردها اهل تسنن هستند . تقريبا اکثر مردم کرمانشاه نيز شيعه ميباشند . البته در بين کردها نزديک به 50 هزار خانوار و شايد بشتر يزيدياني هستند علاوه بر اين گروهي نيز که به علي اللهي علي الهي معروفند نيز در بين کردها هستند که امام علي را خدا ميدانند.

يکي از شهرهاي باستاني کردستان سقز است که در جنوب شرقي مهاباد و شمال شهرستان سنندج در دره شلير و شرق بانه قرار گرفته است . اين شهر بر روي دو تپه بناشده است . رودخانه کوچک و ليخان از ميان آن مي گذرد و از کنار شهر روز سقز عبور ميکند که به پشت سد کوروش بزرگ مي ريزد . سقز در اتحاد قوم ماد به نام ايزيرتا ناميده شده است و پايتخت ماد آريايي بوده است . بزرگان ماد بناهاي خود را در آنجا بنا نموده اند . سارگن دوم پادشاه آشور پس از يوروش به سقز آنجا را ويران نمود و مجبور شدند تا از کردستان به همدان مهاجرت کنند . پس از آن سکاها به آنجا وارد شدند و بناهايي ساختند . نام سقز از همان سگز يا سکاها گرفته شده است .

کردها پيش از اسلام

برخي منابع از قبيل نولدکه (NOLDKE 1897 ) آورده اند که طوايف کردي که در نواحي مرکزي و جنوب ايران وجود داشتند در خلال دوره شاهنشاهي ساساني به علت فتوحات ايران و حرکت جمعيت به طرف شمال غربي مهاجرت کرده و در سرزمين کردو (KURDU ) ساکن شده و با کردهاي آنجا مخلوط شده اند و نام آنها را قبول کرده اند اين مردم که قبلا به نام مرتي ها شناخته ميشدند در جنگهاي مداوم ساسانيان و اشکانيان )پارت ها) و همچنين رومي هاي بيزانسي شرکت داشته اند و در بسياري از نبردها با ارتش ايران همراهي ميکردند . اينان در قرن چهارم ميلادي از طرف رومي ها به نام کرچخ شناخته ميشدند.بر حسب سرزمين و لهجه هاي محلي کردهاي قديمي نام هاي کاردوخ (KARDUKH ) و کارديخ (KARDIKH ) که سکنه و بوميان آن بوده اند بر اين مردم اطلاق شده است . به موجب تاريخ شرفنامه بدليسي , قديمي ترين قبايل کرد باجناوي ها و بوتي ها هستند که اين نام ها به دليل سرزمين باجان و بوتان بر انه نهاده شده است.

تاريخ کرد پس از اسلام

با آغاز حملات اعراب مسلمان به رهبري عمربن خطاب در سالهاي (634-642 ) نواحي اربيل , موصل و نصيبين را که نواحي کردنشين بودند به تصرف مسلمانان درآمد بعد از عمربن خطاب , در دوره جانشين وي عثمان ابن عفان نيز مناطق شمالي کردها و مناطق قفقاز به تصرف درآمد . کردستان نيز مانند ديگر شهرهاي ايران پس از سالهاي به اسلام روي آوردند . تحريف دين بهي زرتشت توسط مغان مذهبي - باجهاي کلان به خلفاي عرب - تبعيض در بين مسلمان و غير مسلمان و نبردهاي گوناگون ايرانيان با اعراب ( بابک خرمدين - مازيار - يعقوب ليث - استادسيس - سنباد - . . . ) در نهايت به شکست و کشتار مردم منجر شده بود باعث گرديد کردها نيز به دين اسلام بگروند و مسلمان شوند.در همين ايام روساي کرد در حالي که ميکوشيدند اقتدار خود را حفظ کنند در فتوحات مسلمين شرکت فعال داشتند. در دوره عباسيان که به کمک سردار ايراني ابومسلم خراساني و ايرانيان به خلافت رسيدند به علت رقابت امين و مامون پسران هارون الرشيد قدرت خلفا در نواحي کردستان تضعيف شد در اين زمان لفظ کرد کم کم براي توصيف نزادي قبايل ايراني که با سامي ها و ارمني هاي اختلاط کرده بودند به کار رفت . همزمان با روي کار آمدن ترکان سلجوقي و پادشاهي سلطان سنجر براي اولين بار ايالتي به نام کردستان تاسيس گرديد. به گفته مرحوم رشيد ياسمي در کتاب کرد و پيوستگي نژادي , حمدالله مستوفي در کتاب نزهة‌القلوب در سال 740 هجري نخستين کسي بود که اسم کردستان و شانزده ايلات آن را آورده است. او اورده است : کردستان و آن شانزده ولايت است و حدودش به ولايات عرب و خوزستان و عراق عجم و اذربايجان و ديار بکر پيوسته است. آلاني , اليشتر , بهار , خفتيان , دربند , تاج خاتون , دربند رنگي دزبيل , دينور , سلطان اباد , چمچمال , شهر زور, کرمانشاه ( قرميسين ) هرسين , وسطام.

در قرن دهم ميلادي (959) حسنويه ( حسن به زري کاني ) که رييس يکي از قبايل کرد بود خود را به فرمانروايي کردستان شرقي رسانيد و دينور و همدان و نهاوند را فتح کرد. فرزند او ناصرالدين (979-1014)و نوه اش ظهيران هلال ابن بدر (1015-1014) مي باشند اينان از اسما از آل بويه اطاعت ميکردند .ال بويه هيچ گاه به طور مستقيم در قلمرو حسنويه اعمال نفوذي نکردند تا زمان شمس الدوله ديلمي که ظهيرالدين را از حکمراني انداخت و قلمرو او را مطيع خويش ساخت.

فرزندان بويه ماهيگير متصرفات خود را بين هم تقسيم کردند رکن الدوله ديلمي نواحي شمالي را تصاحب شد. که شامل قسمت هاي کردنشين نيز بود. در سال 990 ميلادي به هنگام مرگ کردباد حکمران انتصابي خليفه برادرزاده اش ابوعلي مروان , حکمران نواحي دياربکر , ميافارقين > آميدني (آميد) و نصيبين را به دست آورد.اين مناطق بعد از مرگ عضدالدوله ديلمي از دست ال بويه خارج شده بود. اينان که به مروانيان معروف شدند بعدها از خليفه عباسي روي گردان و به فاطميان گرويدند. مروانيان و حسنويه از لحاظ نژادي کرد بودند.

و اما از دوره صلاح الدين که از سرداران و دلاوران کرد است کردها توانستند فراتر از منطقه هاي کردنشين قدرت خود را بسط دهند صلاح الدين سردار شجاع کرد در سال 1136 ميلادي در تکريت واقع در ساحل دجله و شمال سامره متولد شد. او خدمات خود را در خدمت اتابک زنگي از سلاجقه سوريه شروع کرد که بعدها در حلب جانشين وي گرديد. فرزند اتابک زنگي يعني نورالدين پس از مدتي صلاح الدين را به همراهي عمويش شير کوه عازم مصر گردانيد تا متحد اولين فرمانرواي مصر را که شاهوار نام داشت در مقام خود حفاظت نمايد که به وسيله يکي از رقباي خويش در مصر طرد شده بود مصر در اين زمان تحت فرمانروايي يکي از خلفاي فاطمي به نام ابو محمود عبدالله بود شيرکوه و صلاح الدين مجبور بودند که با او حسن سلوک داشته باشند.از طرفي صليبيان فهميده بودند که اتحاد مصر و سوريه براي آنها خطرناک خواهد بود به همين خاطر به سوريه حمله بردند که صلاح الدين انها سخت بع عقب راند و شکست داد. بعد از مرگ نورالدين زنگي , صلاح الدين حاکم آنجا شد و آغاز به بسط قدرت خود نمود او حکومت خود را تا مصر گسترش داد و حجاز و الجزيره را نيز به تصرف درآورد در حرکت بعدي اورشليم را از دست قواي صليبي بيرون آورد. صلاح ادين شجاعانه در نبردي با ريشارد شيردل آنها را مجبور به ترک تمام خاک فلسطين نمود .

اين سردار دلير بعد از سالها مبارزه و مقاوت در برابر تمامي دشمنان در سال 1193 در دمشق وفات يافت. و بعد از مرگش امپراطوري او ميان فرزندانش تقسيم گرديد.

افضل به حکومت دمشق رسيد . عزيز در قاهره و ظهير در حلب حکومت کردند بعدا حکومت آنها به روساي محلي منتقل شد . تنها حلب تا سال 1390 در اختيار خاندان ايوبي ايوبيان قرار داشت.

توان قدرت و خصوصيات جنگي صلاح الدين او را به عنوان يکي از قهرمانان افسانه اي جهان اسلام درآورد به طوري که کردها از داشتن چنين فرزندي افتخار ميکنند.

اتابکان ترک نيز مدت مديدي قلمرو کردها را زير قدرت خود داشتند. که تعداي از آنها بر اين مناطق حکومت کردند از قبيل :

نوادگان سبکتکين (1144-1232 ) در اطراف اربيل که اولين آنها زين الدين علي پسر کوچک سبکتکين است. ) اورتوکي ها (1101-1312) که اولين حکمران آنها ارتوک ميباشد . که بر ديار بکر و مدتي بر حلب و ماردين حکومت ميکردند. - شاهان ارمني (1100-1207) که موسي لهنا لقمان قبطي است . در اين دوره اينان به دليل مراوده با اعراب , عرب شده بودند و لي متاسفانه کردها تلاشي براي از بين بردن آنها انجام ندادند و لي يا اين وجود زبان خويش را حفظ کردند.

بعد از حمله مغولان به ايران , به دنبال جنگ و زدوخورد جلال الدين خوارزمشاه با آنها و فرار او به مناطق شرقي و سپس ورود به ايران امدن به مناطق کردنشين , مغولها سراسر ايران براي از بين بردن جلال الدين درهم نورديدند.

جلال الدين مدتي در غرب ايران حکومت کرد که با روساي محلي و اتابکان درگير شد از آنجا که بعضي از اين سران کرد بودند و در سال 1213 ميلادي سلطان جلال الدين خوارزمشاه توسط يک کرد کشته شد.

هلاکوخان مغول نيز بعد فتح نواحي مرکزي ايران و قلاع اسماعيليه از طريق همدان و کرمانشاه به بغداد رفت و اخرين خليفه عباسي را اسير و به طرز فجيعي مقتول کرد.

در اين زمان ديگر مناطق کرد نشين از خطر مغول در امان نبودند . در سال 1259 ميلادي دو لشکر از سه لشکر مغول تمام نواحي کردنشين را در هم در نورديده و به طرف درياچه وان رهسپار شدند.در اين درگيريها غير از ميافارقين که يکي از ايوبيها به نام کامل محمد مقاوتي به خرج داد بقيه مناطق بدون خونريزي شديد به دست مغولها افتاد.

در سال 1297 م کردها اربيل را محاصره نمودند و به لشکر مغول حمله کردند. بعد از مسلمان شدن ايلخان مغول به نام محمد خدابنده کردها به دليل مسلمان بودن با او همکاري بيشتري نمودند. با ضعيف شدن ايلخانان مغول اميران مغولي : امير چوپان و حسن بزرگ قدرت را تا مدتي در دست داشتند که عاقبت ايلخانان در سال 1349 ميلادي منقرض شدند. امدن و رفتن فرمانروايان ادامه داشت تا اينکه قدرت به جلايريان رسيد که بعدها مناطق کردنشين به بايزيد رسد.

بعد از خاندان جلايري قراقويونلوها حکومتي در کردستان تشکيل دادند که بعدها توسط آق قويونلوها از اين مناطق به عقب رانده شدند.

با ظهور تيمر گورکاني مناطق دياربکر و ماردين به تصرف تيمور لنگ افتاد . در حملات تيمور به دليل اينکه کردها چادرنشين بودند و به کوهستانها پناه برده بودند کمتر آسيب ديدند. بنابراين تا دروره صفويان سرزميني که امروزه به کردستان مشهور است يک قسمت آن را جزيره و قسمت ديگر را اردلان مينامند. گاه تحت حکومت جلايريان گاه آق قويونلوها و گاه قراقويونلوها بوده است. که اينان خود به دست صفويان از بين رفتند.

در دوره صفويان با روي کار آمدن شاه اسماعيل بزرگترين خيانتي که انجام گرفت رسمي کردن مذهب شيعه‌گري بود که اين مسئله باعث شد کردها که اکثرا سني مذهب بودند به ايران بي اعتماد و به عثماني غير هم نژاد مطمئن و متکي گردند. تقسيم بندي ديني و قومي از بزرگترين خيانت ها يي است که به مردمان کشوري مي شود که داراي عقايد و مذاهب گوناگون هستند . سلطان سليم با شکست دادن شاه اسماعيل در جنگ چالدران کردها را وارد عرصه نويني کرد به طوري که پس از شکست شاه اسماعيل 25 حکمران کرد به دولت عثماني گرويدند و از اين زمان مسئله مرزها جزء عوامل اختلاف ايران و عثماني بود. کردها در اين زمان که دو دولت عثماني و ايران به آنها نياز اساسي داشتند بيشتر پي به اهميت سياسي خود بردند و اين بود گاه به دليل ظلم وستم و سنگيني ماليات عليه يکي از حکومتها شورش کرده و به آن طرف مرز رفتند و با ديگر کردها در کمين فرصت شدند تا به مناطق خود برگردند.حدود سالهاي 1910 پوست پاره ي کهنه اي در کاوشهاي روستاي «هزارميرد» استان سليمانيه به دست آمد که در آن چهار بند سرود به زبان کردي سره و با خط پهلوي نوشته شده است. اين چهار بند چامه که به نام هرمزگان ناميده شده ،يادآور حمله تازيان به سرزمين کردستان و کشت و کشتار آنان است. برابر داوري دانشمندان ، اين نوشته از همان آغاز هجوم تازيان است.اين چامه ي آتشينِ کردي که دل را به جوش و خروش مي آورد و مايه ي اندوه مي شود، دورنماي آن روزگار را به خوبي نشان مي دهد:

  • هورمزگان ره مان، ئاتران کوژان زورکاري ئارب کردنه خاپوور شه ن و که نيکا وه ديل بشينا ره وشتي زه رده شت مانووه بي که س بزيکا و نيکا هورمزد و هيچ که س.

  • ويشان شارده وه گه وره گه وره کان گنائي پاله هه تا شاره زوور مه رد ئازا تلياوه رووي هوينا بزيکا و نيکا هورمزد و هيچ که س. بزيکا و نيکا هورمزد و هيچ که س.

ترجمه پارسي

  • معابد ويران و آتش ها خاموش شدند عرب ظالم ويران کردند زنان و دختران را به بردگي بردند آيين زرتشت بي سرپرست ماند ديگر اهورامزدا به هيچکس ترحم نکرد...

  • بزرگ بزرگان خود را مخفي نمود روستاي کارگرها را تا شهرزور مردان دلير در خون غلتيدند ديگر اهورامزدا به هيچکس ترحم نکرد... ديگر اهورامزدا به هيچکس ترحم نکرد...

/ 1