عقل و اختیار وسایلی برای حرکت است نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقل و اختیار وسایلی برای حرکت است - نسخه متنی

امیر ترکاشوند

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید











عقل و اختيار وسايلي براي حركت است

امير تركاشوند

يكي از معاني اصلي عصر، زمان تلاقي شب و روز يعني پگاه و غروب است كه منظره زيباي اين دو وقت، خاطرهانگيز است. نيايشهاي رسمي پيامبران الهي نيز در طول تاريخ، بيشتر در همين دو وقت معنوي بوده كه طبيعتاً همين امر بر روحانيّت آن ميافزايد. قرآن ضمن سوگند به چنين لحظات پرشكوه، واقعيّتي تلخ را در مورد انسان مطرح ساخته و روش حلّ معضل را نيز بازگو كرده است. در اين مقاله، نويسنده كوشيده تا از اين منظر به بررسي سورة والعصر بپردازد.



بسماللّه الرحمن الرحيم. والعصر. إنّالانسان لفي خسر. الاّ الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.


سوگند به عصر كه انسان هر آينه در زيانكاري است جز آنانكه ايمان آورند و كردار شايسته آخرت بجا آورند و همديگر را در جامعه ايماني به حق و شكيبايي بر حق سفارش ميكنند.



شايد بتوان گفت، عبارت إنّ الانسان لفي خسر، تكاندهندهترين عبارتها، به منظور تنبّه و آگاهسازي انسان است. انساني كه خفته و به خواب عميق فرو رفته و بناي بيدار شدن را هم ندارد. با اينكه چشم و دل و گوش دارد ولي آنها را به كار نميبندد (و لقد ذرأنا لجهنّم كثيراً من الجنّ والانس لهم قلوبٌ لا يفقهون بها و لهم اعينٌ لا يبصرون بها و لهم اذانٌ لا يسمعون بها اولئك كالانعام بل هم اضلّ اولئك هم الغافلون.)
(به يقين ما شمار بسياري از جنّ و انس را براي آتش دوزخ آفريديم. آنان كسانياند كه دل دارند و نميفهمند. چشم دارند و نميبينند. گوش دارند و نميشنوند چونان چارپايانند بلكه سرگشتهتر و نادانتر. آنان همان بيخبرانند و غافلان) اعراف/ 179.


قرآن براي بيدارباش به انساني كه در غفلت و خواب عميق بسر ميبرد، از آية سابقالذكر (انّ الانسان لفي خسر) استفاده كرده و براي راست بودن و جزم داشتن در بيان باورش، از يك سوگند بينظير استفاده كرده است: سوگند به عصر. اين سوگند ميبايست در ارتباط با ميزان غفلت و بيخبري وي باشد. و از طرفي خود آن سوگند نيز ميبايست زمينه تنبّه و آگاهي را در وي برانگيزاند.


عَصْر در لغت به معناي فشردن و نيز صبح و شام آمده و عَصَرَ كه فعل ماضي آن است به معناي فشرد و فشار داد، است. طبق مندرجات فرهنگهاي لغت، دو عصر وجود دارد: يكي پگاه، صبحدم و فجر و ديگري غروب و واپسين روز. و هر دو زمان (پگاه و غروب) در ارتباط با معناي مصدري آن (فشردن) است. بدينصورت كه در پايان شب و هنگام طلوع فجر و سپيدهدم، شب و روز به شكل مجازي در كشاكش مبارزه براي ماندن هستند. شب ميخواهد بماند و روز ميخواهد بيايد و هريك با فشار دادن بر ديگري و تلاش براي ماندن و آمدن، منظره زيبايي را در طبيعت ميآفرينند. در پايان روز هم قصّه چنين است روز ميخواهد بماند و شب در پي آمدن است و باز هم شاهد زيباترين صحنهها در اين هنگام يعني غروب آفتاب و آغاز شب هستيم، در واقع، در پايان شب تمام عصاره تاريكي كشيده و بالاخره روز فائق ميشود و در پايان روز، تمام عصاره روشنايي كشيده شده، نهايتاً شب پيروز ميگردد. اين لحظات زيبا و دلانگيز يعني از آغاز سپيدهدمان تا آغاز طلوع خورشيد و نيز آغاز غروب خورشيد تا رفع سرخي ابرها، به شدّت مورد توجه قرآن بوده است.


همان زمانهايي كه مطبوع هنرمندان و برانگيزاننده دلهاي پاك و به شوقآورنده معنويتمداران است، لحظاتي كه توسط نقاشان و عكاسان هرگز فراموش نشده است.


قرآن نيز كه روايتگر صحنههاي حساس، از تاريخ پيامبران و برگزيدگان خدا است؛ به كرّات به نيايش ايشان در اين دو لحظه حسّاس و زيبا پرداخته. به طوري كه با بررسي عبارات و آيات قرآني به سهولت به اين نتيجه ميتوان رسيد كه، زيباترين و به هنگامترين لحظات براي نيايش و ارتباط با خدا در طول شبانهروز، نسبت به ساير اوقات، همين دو وقت است. مهيّجترين اوقات، ويژه نيايش پاكان و دوستداران پاكي با هستكن اساس هستي و اگر در حديث آمده كه با حال كسالت، چرت و بيميلي به نماز برمخيزيد، براي حفظ زيبايي، شكوه، معنويت و واقعيبودنش است (لاتقم الي الصلاة متكاسلاً ولا متناعساً ولا متثاقلاً فانه من خلال النفاق)
قبل از ذكر آيات قرآني، معناي لغوي چند واژه به كار رفته در آنها ذكر ميشود تا معناي آن مشخص شود.


العشاء والعشيّ: اول تاريكي شب و به قولي از غروب آفتاب تا آخر روز يا تا پاسي از شب.


غسق: تاريكي اوّل شب، تاريك و روشن، تاريكي مغرب، مابين غروب خورشيد تا سقوط شفق.


العشاءان: مغرب و پاسي از شب رفته.


فجر: پگاه، طلوع بامداد.


غداة: بامدادان، پگاه، از طلوع فجر تا طلوع آفتاب، غدوّ هم از همين ريشه و جمع غُدْوة است.


بُكره: صبح زود، صبح خيلي زود.


أصيل: تنگ غروب كه جمع آن آصال است، شام، وقت مابعد عصر تا مغرب.


دلوك: ماليده شدن، تماس پيدا كردن.


زلفي: قرب و نزديكي، پاس اوّل شب و...


از جمله آياتي كه به صراحت، نماز و نيايش در دو وقت مذكور (سپيدهدم و غروب) را يادآور شده، آيه 113 سوره هود است، كه طي آن، برپا داشتن نماز، در دو طرف روز (اول روز، پايان روز) را متذكر ميشود. دو آيه ديگر با همين مضمون بدين شرح است: فاصبر علي'' ما يقولون و سبّح بحمد ربّك قبل طلوع الشمس و قبل غروبها... طه/ 130.


فاصبر علي ما يقولون و سبّح بحمد ربك قبل طلوعالشمس و قبل الغروب (ق/ 139) كه در اين دو آيه نيز برگزاري نيايش، قبل از طلوع خورشيد و قبل از غروب آن تصريح شده است. آيه 78 سوره اسراء هم دو وقت مذكور را دقيقاً مشخص كرده است: أقم الصلوة لدلوك الشمس الي غسق الليل و قرآن الفجر ان قرآن الفجر كان مشهوداً... كه اقامه صلوة در دو زمان يعني سپيدهدمان صبحگاه و نيز در واپسين روز و آغاز شب (فاصله بين تماس خورشيد در سطح افق با كره زمين تا تاريكي اول شب) ياد شده است.


علاوه بر 4 آيه مذكور، آيات بعدي نيز اين زمانها را نشانه رفته است: آيه 41 آلعمران (سبّح بالعشي والابكار)، آيه 52 انعام (يدعون ربّهم بالغدوة والعشيّ)، آيه 18 سوره ص (يسبّحن بالعشي والاشراق)، آيه 55 غافر (سبّح بحمد ربك بالعشي والابكار)، آيه 11 مريم (أن سبّحوا بكرةً و عشيّاً)، آيه 42 احزاب (سبّحوه بكرةً و اصيلاً)، آيه 28 كهف (يدعون ربّهم بالغد''وة والعشيّ)، آيه 9 فتح (تسبّحوه بكرةً و اصيلاً)، آيه 25 سوره انسان (و اذكر اسم ربك بكرةً و اصيلاً)، آيه 205 اعراف (و اذكر ربّك... بالغدوّ والا´صال)، آيه 14 رعد (... بالغدوّ والا´صال) و آيه 36 سوره نور (يسبّح له فيها بالغدوّ والا´صال).


از آيات مذكور به خوبي روشن ميشود كه اين دو وقت داراي چه اهميت ويژهاي است و علّت سوگند پروردگار به اين دو وقت در سوره عصر نيز كاملاً معلوم ميشود كه به طور خلاصه دلايل آن به اين شرح است:


1 ــ اگر قرار باشد زيباترين، مهيّجترين و پرمعناترين لحظات شبانهروز را كه در عين حال نمايشي از تغيير و تحوّل نيز هست، نام ببريم، همانا سپيدهدمان و لحظه طلوع خورشيد و نيز لحظه غروب خورشيد و تاريك روشن بعد از آن است كه در هر دو، يادي از رفتن و آمدن و مسافر بودن نيز گنجانيده شده است.


2 ــ اين دو وقت، همان زمانهايي بوده كه در طول تاريخ جويندگان پاكي و رسولان الهي، بساط راز و نياز گستردهاند و با پروردگار خويش در سپيدهدماني تفكّربرانگيز و در غروبي غمانگيز به نيايش پرداختهاند. سوگند به چه چيزي بهتر از اين دو. حلقه اتّصال زيباييها و جلوههاي باشكوه. لحظهاي كه پيامبران پاك الهي و آزادگان حقيقتمدار تاريخ، در منظرهاي روحاني به افتخار نيايش رسمي با پروردگار نائل آمدهاند. سوگند به پرشكوهترين لحظات ايّام كه طيّ آن آزادگان تاريخ، به راز و نياز با معبود خود پرداختند. سوگند به اين گاه دلانگيز با نيايشگران پاكش كه آدمي خيال برخاستن از خواب غفلت را ندارد. او پيوسته در زيان است. اي آدم تو را چه ميشود آيا بايد پشت صحنه را ببيني تا باورت آيد؟ در آن زمان كه ديگر بساط آزمون جمع گشته و آه پر سوزت به كار نآيد. معناي واقعي آزمون الهي همين است كه همواره بر سر دو راهي باشي و سرافراز بيرون آيي. قانون الهي چنين است كه هماره زمينه خواب و غفلت و حركت در مسير نامعلوم و صرفاً دنيايي مهيّا باشد و خود قرآن ميگويد: هر كس، هدفش، تنها زندگي دنيا و زينت آن باشد، ما در همين جهان، نتيجه عملكردشان را به تمامه به آنها خواهيم داد بيآنكه چيزي از آن كموكاست شود. ولي اينگونه افراد در سراي ديگر بهرهاي جز آتش ندارند و تمام آنچه را در اين جهان انجام دادهاند در جهان ديگر محو و نابود ميشود و تمام اعمالي را كه براي دنيايشان انجام دادهاند، باطل و نابود ميشود (من كان يريد الحيوة الدنيا و زينتها نوفّ اليهم اعمالهم فيها و هم فيها لا يُبْخسون اولئك الذين ليس لهم في الا´خرة الاّ النار و حبط ما صنعوا فيها و باطل ما كانوا يعملون) (هود/ 15 و 16)
آيا انسان كه بدو عقل و اختيار را امانت داديم، به خود غرّه شده و فريب توانايياش را خورده است آيا ندانسته كه از او بازپس خواهيم ستاند. مگر نميداند كه عقل و اختيار و آزادي را بدينسبب به او داديم كه وسيله حركتش باشد به سوي خوبيها و پاكيها. آيا نميداند كه جدايي او از ما به تدريج و كاملاً آرام است به طوري كه خودش نخواهد فهميد كه چه شد كه چنين آدم فريبخوردهاي شد. خواب، بس است. اي آدم! اين زندگاني دنيا جز سرگرمي و بازيچه چيزي نيست، زندگاني واقعي و راستين در جاي دگري است: «و ما هذه الحيوة الدنيا الاّ لهو و لعب و انّ الدار الا´خرة لهي الحيوان لو كانوا يعلمون» (عنكبوت/ 64). اي انسان، براي رهايي از اين غفلت، تو را توجّه ميدهيم به هر بامداد و شامگاه به هر سپيدهدم و غروب، شايد كه به خود آيي. پس تو نيز با برقراري رابطه منظم و معنوي با پروردگار خويش، زمينههاي غفلت را از خود دور ساز.


آري، آدمي هر لحظه خسران خود را تداوم ميبخشد و يا بر آن ميافزايد. جز آناني كه ايمان به پروردگار خود ميآورند و دل به او ميسپرند و اعتماد بر او كنند و ايمني و امان نيز از او جويند. آفرينش او را باور ميكنند اهداف او را از اين آفرينش ميپذيرند و رامِ فرمان او ميشوند و با انجام اعمال و رفتار شايسته آن جهان بر آمادگي و شايستگي خود ميافزايند و در يك محيط ايماني كه همه همدلاند و هم نياز، همديگر را سفارش به حقّ ميكنند تا علاوه بر بيدارباشهاي دروني كه هر انسان به وسيله آن ميتواند غفلت را كنار بزند، با سفارش ديگر دوستان نيز در اين محيط ايماني، هرچه بيشتر از غفلت فاصله بگيرند و چون عمل به حقّ ميتواند داراي مشكلات نيز باشد، لذا همديگر را به مقاومت و شكيبايي نيز دعوت ميكنند تا در مسير حقّ، دچار سستي و ضعف نشوند.




Golestan Quran Weekly, Serial 133, No 89





























/ 1