حاج احمد آقا حلقه اتصال بین انقلابیون در ایران و حضرت امامِ در تبعید بودند نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حاج احمد آقا حلقه اتصال بین انقلابیون در ایران و حضرت امامِ در تبعید بودند - نسخه متنی

مصاحبه شونده: طاهری خرم آبادی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید











گفتگوي حضور با آيت اللّه طاهري خرم آبادي

حاج احمد آقا حلقؤ اتصال بين انقلابيون در ايران و حضرت امام، در تبعيد بودند
حضور: حضرت آيت اللّه لطفاً از سوابق آشنائيتان با يادگار امام بفرمائيد.

بسم اللّه الرحمن الرحيم
بعد از تبعيد امام به نجف، آقاي حاج سيد احمد آقا ضمن اينكه درس مي خواند، يعني واقعاً يك طلبه درس خوان بود و من مكرر
مي ديدم ايشان مثل يك طلبه عادي در مدرسه فيضيه نشسته است روي زمين و با هم بحثش دارد مباحثه مي كند مثل يك طلبه عادي كه اين براي ما از يك طرف
شگفت انگيز بود و از طرفي چون فرزند امام بود، و مي دانستيم توقع از او هم همين است. اينجور نبود كه ايشان براي خودش عنوان آقازادگي بگيرد و حريم براي خودش قائل بشود و در بحث و مباحثه جدا از ديگران باشد و با ديگران تفاوت داشته باشد. مي آمد بين طلبه ها و در درسها شركت
مي كرد و با هم بحثهايش مباحثه مي كرد و واقعاً همان موقع احساس مي شد كه دارد جدّي درس مي خواند. ضمن اينكه ايشان يك طلبؤ محصّلِ جدّي بود و مانند طلبه هاي جدّي ديگر درس مي خواند و براي همه دوستان و علاقه مندان به امام آن روز يك نقطؤ اميد بود. همه شاهد بوديم از اينكه فرزند امام با اينكه زير سايه پدر نيست و دور از پدر هست ولي مشغول به درس و بحث مثل ساير طلبه هاست در عين حال يك زندگي ساده، در همان زمانها بنده مكرّر منزل ايشان مي رفتم. البته گاهي تنها و گاهي با دوستان. در همين جاهايي كه (منظور محله صفائيه و ممتاز) منزلي كه زمينش هم موقوفه است و منزلش هم يك خانه بسيار ساده اي است كه يك طلبه معمـولي در چنين خانه اي زندگي مي كرد، ايشان در اين منزل بود، ما منزل ايشان مي رفتيم و ايشان منزل ما آمده تنها، با دوستان و ارتباط ما خيلي زياد بود. قبل از نهضت و قبل از اينكه امام اصلاً در صحنه مرجعيت قرار بگيرد يعني زمان آقاي بروجردي ما جزو علاقه مندان و شيفتگان امام بوديم. طبع قضيه هم اقتضأ مي كرد كه ايشان با دوستان و علاقه مندان حضرت امام يك ارتباط بيشتري داشته باشند نسبت به سايرين. منظور اينكه براي ما خيلي خوشحال كننده بود مي ديديم كه ايشان هم زندگي شان ساده است هم درس مي خواند و از طرفي مسائل انقلاب در آن زمان احتياج داشت به يك سلسله تصميم گيريهاي پشت پرده و مخفي و تشكيلاتي و ارتباط با كساني كه جزو اركان انقلاب بودند و يك حلقه اتصالي لازم بود كه بين كساني كه در ايران بودند و در مسائل جاري انقلاب حضور و نقش داشتند، چه روحانيوني كه در قم و تهران نقش كافي و موثر را داشتند از قبيل مرحوم دكتر بهشتي و مرحوم آقاي مطهري و كساني كه الاَّن در راس امور هستند از قبيل آقاي هاشمي، رهبر معظم انقلاب و نظائر اين افراد و بعضي از بزرگان حوزه و كساني كه جزو مراجع و مدرسين فعلي هستند، كساني كه همه آنها را به عنوان افراد مخلص شناخته و مي شناسند، بايد كسي بود كه بين اينها و امام حلقه اتصال بود. گاهي تذكراتي از امام داده مي شد، گاهي مشورتهايي با امام مي شد و ايشان در اين زمينه نقش بسيار موثري داشت و شايد به همين دليل هم بود كه ساواك خيلي فشار مي آورد كه بيت امام را از هم بپاشد و آنجا كسي نباشد، كسي به عنوان وكيل از طرف امام نباشد فلذا گاهي مي ريختند. يكبار ريختند و تمام آنچه كه در بيت بود از كتاب و مدارك و كاغذها و اعلاميه ها را بردند و آن روز آقاي حاج سيد احمد آقا كه در بيت بودند ظاهراً يك برخورد خيلي تند و شديدي با ساواك داشتند و در عين حال ايشان را بردند به ساواك منتهي بعد رها كردند. البته ايشان به آن شكل در بيت حضور پيدا نمي كرد كه حساسيت ايجاد كند مثلاً در روزهاي عمومي در مجالس
بنشيند و يا اينكه محل اخذ و اعطاي وجوه شرعيه باشند نه، اينها مسائلي بود كه بيشتر آقاي پسنديده عهده دارش بود و يا در مواقعي كه آقاي پسنديده را نمي گذاشتند در قم باشند افراد ديگري كه از طرف امام وكالت داشتند عهده دار اين مسائل مي شدند. ايشان در مسائل انقلاب و حساس در غير بيت امام ارتباط داشتند در تصميم گيريها نقش داشتند و مسائل را هم به امام منتقل
مي كردند ولي در عين حال ساواك روي شخص ايشان حساسيتهايي فراوان داشت.

حضور: در همين چند سالي كه
فرموديد مسائل را شما چگونه به حضرت امام منتقل مي كرديد؟
طاهري خرم آبادي: البته آن تشكيلاتي و سازماندهي كه در ذهنتان هست شايد آنجور نبود ولي بالاخره به وسيله مسافريني كه آمد و رفت مي كردند بدون اينكه طرف امضأ كند حتي گاهي امام نامه مي داد و براي اينكه آن كسي كه پيك هست و مسافر هست و واسطه هست خود امام هم امضأ نمي كرد اما خطّ امام بود. من هم خودم از امام نامه داشتم بدون امضأ ولي مي دانستم نامه امام است. جواب سوالي بود كه كردم و مكرر بود اينطور آن طرفي كه مي رود سرِ مرز گير نيفتد هم خودم يك بار از نجف مي آمدم و امام يك نامه اي نوشتند به حاج احمد آقا و به من دادند كه به ايشان برسانم ظاهراً نامه را امضأ نفرمودند بخاطر مسائل حفاظتي كه البته نزديك بود گير بيفتم ولي خدا خواست گير نيفتم و در عين حال مسائل مربوطه به وسيله مسافرين ردّ و بدل مي شد. من از نجف
مي آمدم و خدمت امام رسيدم كه شما راجع به ايران مطلبي يا كاري داريد، ايشان نامه اي نوشتند من نامه را آوردم ولي در پاكت باز بود و بي امضأ و از مضمون هم يادم نيست.

حضور: در سالهاي 50 ـ 49 كه گروههاي مسلح در كشور شكل گرفت و بعضي ها قائل به مبارزه مسلحانه شدند. عده اي اين را مطرح كردند كه ايشان يك تمايل و تاييدي نسبت به اينها داشتند و حداقل تكذيبي از ايشان در آن ايام نمي بينم آيا چيزي به ذهنتان مي رسد؟
طاهري خرم آبادي: البته اين مطلب را عرض كنم اكثر كساني كه در متن نهضت بودند در ايران چه در قم و چه در تهران، جريانات قيام مسلحانه را تائيد مي كردند مگر خود امام كه ايشان تائيد نكردند ولي اكثراً تائيد مي كردند منتهي امام هم براي خاطر مصالحي در آن زمان تكذيب نكردند اما هر چه به امام فشار آوردند كه شما تائيد كنيد، نمي كردند. حتي من يادم مي آيد وقتي كه گروهي از همين افرادي كه در اين مسيرها بودند و بنا بود اعدام شوند و ماها رفتيم پيش مراجع قم و از اينها هم حتي ما تائيد گرفتيم براي اينكه شايد مقداري از اعدام اينها جلوگيري شود براي اينكه ماهيت و حقيقت بعضي از اينها روشن نبود براي ماها حداقل، ولي امام (رض) با آن تيزبيني كه داشتند در برخوردي كهنوشته هاي اينها داشتند و با بعضي از اينها، خودشان فرمودند، از همان اول اينها را قبول نداشته و آخرين باري كه من در نجف خدمت امام رسيدم در سال 57 كه آن هم براي خودش داستاني دارد، چند روز قبل از رفتن ايشان به فرانسه كه ماهيت
پاره اي از اين گروهها هم مقداري معلوم شده اما هنوز وجود داشته و پيامي از بعضي از دوستان مثل مرحوم دكتر بهشتي و عده اي براي امام بردم در رابطه با قيام مسلحانه، البته قيام مسلحانه به وسيله گروه خاص ديگري نه منافقين كه آن وقت به آنها مي گفتند مجاهدين، ما بتوانيم خودمان گروه مسلحانه تشكيل بدهيم. امام آن وقت هم موافق نبودند. حتي همان وقت جريان آمدن يكي از منافقين و حرفها را و آن جوابي كه دادند، امام همانجا براي من نقل فرمودند و فرمودند كه اينها اينجوري بودند و اينها را ردّ كردند و خائف بودند كه اگر گروه ديگري تشكيل بشود همانجور بشود و ايشان بيشتر نظرش اين بود كه قيام، يك قيام همگاني و مردمي و معتبري كه داشتند مي فرمودند، ما از همين راه فقه و فقاهت و ارتباط با عموم مردم پيش رفتيم، نه با تشكيل حزب موافق بود و نه با قيام مسلحانه و در هر دو مورد ايشان نظر مخالف داشتند ولي آنهايي كه در ايران بودند اينها هم تائيد مي كردند اينها را. من در خصوص حاج سيد احمد آقا اطلاع ندارم ولي اين را اجمالاً مي دانم كه همه تائيد مي كرديم و اين مطلب هم يك مطلبي است كه در زندگي مرحوم حاج سيد احمد آقا از ويژگيهاي ايشان بود كه تا آخر، تبعيت از امام كرد يعني اگر در يك جايي امام يك مطلبي را قبول نداشت و ردّ مي كرد، عملاً تابع امام بود و اين يك ويژگي بود در ايشان كه واقعاً در مسائل، تبعيت تام از امام داشت.

حضور: قدري از نقش حاج سيد احمد آقا خصوصاً بعد از شهادت اخوي شان آيت اللّه سيد مصطفي خميني به عنوان كسي كه اداره كننده بيت امام در نجف و مشاور
دائم الحضور حضرت امام بودند بفرمائيد.

طاهري خرم آبادي: البته ايشان در
سال 56 قبل از ارتحال حاج آقا مصطفي تشريف مي برند نجف براي ديدار با امام و نه براي ماندن در آنجا ولي مواجه مي شوند با ارتحال حاج آقا مصطفي و ديگر ناچار
مي شوند در نجف بمانند و من البته در نجف نبودم آن زمان يعني من فقط در سال 57 و در اوائل تابستان 57 بود، قبل از اينكه به فرانسه بروم يك سفري رفتم براي اينكه پيام دوستان تهران را به امام برسانم و دستوراتي را بگيرم و برگردم. من يادم هست كه مكرّر ما از ايران با ايشان تلفني تماس مي گرفتيم در يك زماني ظاهراً نيمه شعبان بود من مشهد بودم. حضرت آيت اللّه مهدوي كني هم مشهد بودند. قبل از نيمه شعبان، امام فرموده بودند كه ما امسال عيد نداريم يعني چراغاني نكنيد. آنجا ما به دنبال اين مطلب رفتيم پيش علماي مشهد كه اين مساله را تائيد كنند چون مشكل بود و دولت فشار مي آورد و دستهايي در كار بود كه حتماً چراغاني بشود در هر حال ما در تكاپو بوديم كه اين فرمان امام به طور گسترده و كامل عمل شود من يادم هست از مشهد مكرر با حاج احمد آقا تماس مي گرفتم و مسائل مشهد را، ملاقاتهايي كه داشتيم و صحبتهايي كه شده بود به ايشان منتقل مي كردم و ايشان هم گاهي به منزلي كه ما در آن بوديم تلفن
مي كرد و بعد هم در قم و تهران با تلفن علناً تماس مي گرفتند و مسائل با تلفن ردّ و بدل مي شد آن روزهايي كه من به نجف كه وارد شدم مصادف بود با روزي كه مجله لوموند آمده بود با امام مصاحبه بكند. وارد منزل كه شدم من ديدم كه خبرنگاران آنجا هستند. اينها كه رفتند بيرون، دولت عراق اينها را گرفته بود و زنداني كرده بود و اطراف منزل امام تقريباً محاصره شد يعني تحت نظر قرار گرفت. البته ظهر ما در بيروني منزل امام ناهار خورديم و بعد از ظهر ايشان ما را برد در منزل خودشان من خواستم كه در مدرسه باشم و ساكم را گذاشته بودم در مدرسه، گفت كه نه ساك را برداريد بياوريد، آوردم، ايشان براي اينكه اين ساك را نگردند، براي اينكه اگر
مي گشتند بعضي نامه ها در آن بود و من مسلماً به دردسرمي افتادم. ايشان ساك را خودشان گرفتند. با هم رفتيم به طرف منزل و من آن مدتي كه در نجف بودم در منزل حاج سيد احمد آقا بودم و مي ديدم كه ايشان مرتب با تلفن با فرانسه، آمريكا، لندن و ايران و دوستان انقلابي و دانشجوياني كه آن موقع در مسائل انقلاب حضور داشتند در تماس بود.

(يك روز ايشان آمدند من ديدم روي پاكتي كه نامه اش را در آوردند و پشتش هم نوشته شده بود، امام روي همان پاكت تلگرافي كرده بود به سران كشورهاي عربي كه ظاهراً در سوريه جمع شده بودند (حالا يادم نيست به همه سران بود يا اختصاصي) راجع به آقا موسي صدر، چون آقا موسي صدر تازه مفقود شده بود با لحن خيلي محكم و تندي تلگراف كرده بود، پشت همان پاكت. حاج سيد احمد آقا آورده بود و گفت امام اين را نوشته اند ديگر نه پيشنويس و نه پاكنويس، با چند كلمه، گفت امام گفتند ما اين را تلگراف بكنيم. من مي ديدم شب و روز در حال تماس هستند با چندين مملكت و مسائل را البته تحت نظر امام، ايشان رهبري
مي كردند.)
حضور: با توجه به اينكه حاج سيد احمد آقا در مركز تصميم گيري كشور بود و استعداد موروثي هم داشته، اما بعد از حضرت امام هيچ مسئوليتي قبول نمي كند، تحليل شما چه است؟ و مهمترين كار ايشان بعد از رحلت حضرت امام چه بود؟
طاهري خرم آبادي: مهمترين خدمتي كه ايشان بعد از حضرت امام به انقلاب كردند، مساله تبعيت ايشان بود از رهبري و اينكه ايشان با اين تبعيت شان از رهبري و حتي نقل آن مطالبي كه امام درباره رهبر فرموده بودند قبل از رهبري در زمان حياتشان، دو يا سه موضوع را كه دلالت داشت بر علاقه امام و گرايش امام به رهبري حضرت آيت اللّه خامنه اي، حاج سيد احمد آقا نقل كردند و در رسانه ها منعكس شد. تبعيت ايشان و نقل ايشان از امام، يك سدّ بسيار محكمي بود كه از اختلاف در درون انقلاب و بين طرفداران انقلاب جلوگيري كرد يعني مهمترين اميد غرب و شرق و دشمنان انقلاب اين بود كه بعد از امام اختلاف در بين طرفداران انقلاب و سردمداران انقلاب و آنهايي كه در راس انقلاب هستند، ريشه انقلاب را مي كند و از بين مي برد. خيلي ها هم اين مساله را در داخل فكر مي كردند و اينطور تصور مي كردند و من به نظرم مي آيد كه اين روش و مشي ايشان به خاطر
علاقه اي كه به امام و انقلاب داشت و به خاطر تبعيتي كه از امام داشت، اين روش ايشان بسيار موثر بود در جلوگيري از به وجود آمدن اختلاف و تائيد ايشان از رهبري و به تعبير خودشان كه سربازي هستند از سربازهاي اين حركت كه اين بسيار موثر بود و اما اينكه چرا ايشان سمت خاصي را انتخاب نكردند، خوب در زمان حيات امام هم اين روش را داشتند، شايد مصلحت امام و مصلحت خود ايشان هم در همين بود كه آن حالت، چون مسئوليت پذيرفتن خواه ناخواه مواجه مي شود با يك نوع درگيريها و نارضايتيها و اينها طبيعي است در هر مسئوليتي، خلاصه در معرض خيلي از اصطكاكها و تصادمها و حمله ها قرار
مي گرفت و اين مصلحت بيت امام در اين نبود. البته در شوراهاي بسيار مهم مملكت، ايشان حضور داشتند در مجلس خبرگان ايشان پذيرفتند كه من خودم به اتفاق ـ ظاهراً مرحوم ايرواني ـ از طرف جامعه مدرسين و جامعه روحانيت رفتيم خدمت ايشان و از ايشان خواستيم كه ما شما را به عنوان كانديدا معرفي مي كنيم و ايشان هم پذيرفتند. در شوراهايي كه رهبر، ايشان را قرار داده بود، اينطور نبود كه از مسئوليت شانه خالي كند و كنار برود. ايشان در مسائل مشورتي حضور داشت منتهي شغل اجرايي نپذيرفت، شغل اجرايي فرق مي كند با شغلهايي كه جنبه كليدي و شور و مشورت دارد يعني نمي شود گفت ايشان هيچ نوع مسئوليت نداشتند. نخير ايشان در بسياري از مشورتهاي بالا، شوراي امنيت ملي و ... حضور داشتند. در خبرگان حضور داشتند، منتهي مسئوليت اجرايي مصلحت نبود نه در زمان امام و نه در زمان بعد.

حضور : مي گويند اين اواخر ايشان به توصيه حضرت امام بيشتر به خودشان مي پرداختند و وقت بيشتري براي اين كار مي گذاشتند حتي نقل مي كنند كه جايي را ايشان گرفته بود به مراقبه و محاسبه و رياضت نفس و مسائل اخلاقي مي پرداخت اگر در جريان هستيد لطف كنيد بيان بفرمائيد.

طاهري خرم آبادي: البته من اطلاع خاصي از اين جهت ندارم ولي من هم از دوستان و رفقايي كه مربوط مي شوند به بيت امام و نزديك به ايشان بودند، اين مطلب را همان موقع شنيده بودم كه ايشان يك مقداري مشغول هستند به مراقبتها، تزكيه و ... حالا كه ايشان از دنيا رفتند آدم يك ارتباطي بين اين دو مطلبمي يابد مخصوصاً با آن خوابهايي كه نقل مي كنند. امام را در خواب ديدند كه حالا من اين خواب را با يك واسطه از ايشان نقلمي كنم. اينها را آدم مي فهمد كه يك ارتباطي بين اين دو نفر هست مثل اينكه ايشان آماده شده براي واقعاً ارتحال از اين عالم در اين مدتي كه مشغول شده بود. من چند شب پيش بود كه خدمت آيت اللّه وحيد خراساني رسيدم ايشان خيلي متاثر بود براي حاج سيد احمد آقا و از من سوال كرد كه جريان ايشان چه بوده و چطور بوده؟ بعد ايشان فرمودند كه ايشان خودشان آمدند اينجا چند وقت قبل من از ايشان سوال كردم كه شما هيچ تا حالا امام را خواب ديديد؟ ايشان گفتند: بله من امام را خواب ديدم و پرسيدم از امام كه آنجا چطور است و چگونه است؟ ايشان فرمود بسيار سخت است (البته من گذشته ام)و دستشان را هم تكان دادند و فرمودند حتي اين تكان دادن دست هم همراه آدم است (تجسم عمل) بعد سوال كردم كه چه بايد كرد؟ ايشان فرمود خوب شو. سه بار فرمود خوب شو، خوب شو، خوب شو. اين را آقاي وحيد نقل كردند از خود ايشان و البته ايشان گفتند كه تا زنده بود نقل نكردم.

/ 1