جشن ها، شادي ها و باورهاي ملي در ايران باستان؛ فرهنگ زنان آريايي فلات ايران زمين - جشن ها، شادی ها و باورهای ملی در ایران باستان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جشن ها، شادی ها و باورهای ملی در ایران باستان - نسخه متنی

پژوهش و گردآوری: رویا غلامپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جشن ها، شادي ها و باورهاي ملي در ايران باستان؛ فرهنگ زنان آريايي فلات ايران زمين

نويسنده : رويا غلامپور

13- جشن تيرگان

جشن تيرگان که بسيار فرخنده و مبارک است داستان دلکشي دارد و راهنماي مطالب سودمند علمي و ادبي مي باشد ، در تير روز از تيرماه است .

در اول تيرماه افراسياب توراني بر ايران غلبه کرد و سپاهيان ايران را در طبرستان محاصره نمود و ايرانيان از اين واقعه غمگين شدند و آن روز را عزا گرفتند . از آن روز به بعد ، اول تيرماه را عزاي ملي ناميدند . روز سيزدهم ايران و توران صلح نامه اي نوشتند که بسيار به نفع ايران تمام شد و ايرانيان براي نجات منوچهر و سپاهيانش از دست تورانيان جشن گرفتند و شادي کردند و بدين وسيله جشن تيرگان داراي فضيلت ديگري نيز گرديد . استاد پورداود چنين مي نويسد : " تيرنام ستاره معروف باران و نام فرشته آن است که در ادبيات فارسي تشتر[1] مي باشد . ستاره مزبور در زبانهاي اروپايي به سيريوس[2] معروف است " . پلوتارک يوناني مي نويسد : از زمان قديم هم ايرنيان مي دانستند که تير ( تشتر ) ستاره شعري يماني است . چه مورخ نامبرده آشکارا به ستوده شدن اين ستاره در نزد ايرانيان اشاره مي کند و مي گويد : " هرمزد سيريوس را نگهبان و پاسبان ساير ستارگان قرار داد . در فقره چهل و چهار تير يشت يا تشتر يشت آمده است : " ما ستاره تشتر درخشان و باشکوه را تعظيم مي کنيم که اهورامزدا او را به سروري و نگهباني همه ستارگان برگزيده چنانکه زرتشت را براي مردمان " . تشتر هميشه در رديف ساير فرشتگان و ايزدان مانند مهر و آذر و آبان و امشاسپندان و فرّ آريايي ذکر شده و در همه جا فرشته باران از آن اراده گرديده است .

در نخستين وهله بايد دانست که تشتر يا تير هميشه در افق ديده نمي شود . تابستان و بخصوص امرداد و شهريور ماه اوقات جلوه کار تشتر است . در تيرماه يعني ماهي که بنام تشتر است اين ستاره طلوع مي کند . در آخر ماه مزبور طرف صبح در آسمان ديده مي شود ، بويژه در ماه بعدش پيش از آمدن خورشيد بسيار باشکوه در طرف مشرق مي درخشد . در بحبوحه تابستان که دل خاک از تشنگي له له مي زند ، گياهان سوخته و درختان پژمرده ، ستور و مردم چشم به بخشايش ايزدي و باران رحمت مي دوزند . تشتر مانند پيک خدايي سر از گريبان افق به در مي کند و مژده رحمت مي رساند .

در فقره پنجم تشتريشت مي گويد : " چارپايان خرد و بزرگ و مردم مشتاق ديدار تشتر هستند ، کي دگرباره اين ستاره باشکوه و درخشان طلوع خواهد کرد ؟ کي دگرباره چشمه هاي آب به ستبري شانه اسبي جاري خواهد شد " . از اينکه تشتر در موقع معين از سال ديده مي شود از فقره 11 تشتر يشت بخوبي برمي آيد در جايي که تشتر به اهورامزدا مي گويد : " اگر مردم مرا چنانکه ساير ايزدان را مي ستايند نام برده تعظيم و تکريم به جاي آورند ، هر آينه من در موقع معين سال در مدت يک يا دو شب يا پنجاه شب بدر آمده خود را به پاکان و نيکان خواهم نمود " . بايد دانست پس از مشاهده شدن تشتر فوراً باران نمي بارد ، در ماه امرداد و شهريور در ايران باران ديده نمي شود . اوستا هم ميان جلوه اولين تشتر و ريزش باران مدت زماني فاصله قرار مي دهد . در تشتر يشت مي گويد : " در ده شب اولي تشتر به صورت پسر جوان پانزده ساله با چشم درختان و قد و بالاي رسا در فروغ پرواز مي کند . در ده شب ديگر به شکل وَرزا ( گاو نر شخم زن ) زرين شاخ جلوه مي نمايد .

در ده شب آخرين ترکيب اسب سفيد زيبايي گرفته با گوشهاي زرين ولگام زرنشان به سوي اقيانوس وروکشه[3] که در پهلوي فراخکرت[4] گويند مي شتابد تا از آنجا آب برگيرد ، ديو خشکي ( اپئوسه[5] يا اپوش ) به شکل اسب مهيب سياه با گوش و يال و دم کل ( بي مو ) در مقابل او آيد تشتر آب با ديو خشکي باهم جدال کنند و ديو خشکي غالب آيد ، فرشته تشتر در پيش خدا ناليده و پيروزي خواهد و خداوند به مردم و گياهان رحم آرد و فرشته تشتر موفق شود و باران کلي ببارد و زمين و گياهان سيراب شوند . در اوستا جنگ تشتر و اپوش سه شبانه روز است . اين مدت همان است که پيش از بارندگي ، انقلاب در هوا و گرفتگي و تيرگي در فضاي آسمان ديده مي شود گاهي برق مي زند و مي درخشد و گاهي مانند رعد مي غرد تا آنکه بقول بند هش گرز آتشين تشتر بر فرق خصم فرود آيد و فرشته باران پيروز شود .

مقصود اينکه تير به معني فرشته باران و نيروي معنوي يا فَرَوَهر ستاره تير است که بنام همان ستاره مي باشد . چه در آئين مزديسني براي هرچيز مفيد و مؤثر فرشته اي بنام خود آن ياد کرده اند که در واقع نيروي نگاهدارنده و فَرَوهر همان چيز است . ستاره تير هم که نيروي باطني و فروهر آن است به همين ترتيب مي باشد . مطلب ديگر اينکه ديديم فعاليت و جنبش هاي تير را به شکل آدم و اسب و گاو مجسم و تعريف کرده است ، بايد متوجه شد که اين قبيل مطالب از نظر تشبيهات ادبي و استعاره است . چون کتاب اوستا به نظم و شعر است و نيکويي شعر هم در اين است که داراي لطايف ادبي و تشبيهات و استعارات باشد ، لذا سير و گردش تير و مبارزه و فعاليت او براي آوردن باران در قالب اين الفاظ و عبارات بيان شده است .

جشن مقدس تيرگان در زمان قديم ميان ايرانيان شکوه و جلال زياد داشته ، خوشبختانه امروز هم احترام سابق آن در ميان زرتشتيان محفوظ است . جا دارد اين جشن فرخنده مورد اين همه عزت و احترام باشد ، زيرا داراي فلسفه علمي و ادبي و تاريخي و نجومي است . جشن تيرگان وابسته به فرشته تير و ستاره تير است که داستان آن به تفصيل بيان شد . اين جشن مقدس علاوه بر فاضيلي که از لحاظ ارتباط با فرشته و ستاره تير دارد از نقطه نظر داستان بزرگ تاريخي نيز که يادآور فداکاري آرش کمانگير است داراي فضيلت و احترام مي باشد . براي آگاهي بيشتر چند جمله درباره تيراندازي اين مرد نامي و ميهن پرست و ايران دوست که باعث نجات ايرانيان و موجب تعيين حدود به نفع ايران شد گفتگو کنيم .

در فقره شش و سي و هفت تشتريشت مي گويد : " تير ، چست و چالاک به سوي درياي فراخکرت بشتابد همانطوري که تير در هوا از کمان بهترين تيرانداز آرايي ارخش[6] از کوه ائيريوخشوثه[7] بطرف کوه خوانوَنت پرتاب گرديد .

ارِخش همان است که در مجمل التواريخ آرش شيواتير نوشته شده است بهرام چوبين رقيب خسروپرويز مدّعي بود که از خاندان آرش مي باشد . داستان تيراندازي آرش در جنگ منوچهر و افراسياب براي تعيين حدود خاک ايران و توران در ادبيات و تاريخ ، معروف است . کوههاي ائيريوخشوثه و خوانونت[8] معلوم نيست کجاست و امروز به چه اسمي ناميده مي شود ولي مي توان گفت اولي در طبرستان و دومي در مشرق ايران واقع است . فخرالدين گرگاني در داستان ويس و رامين گويد :




  • اگر خوانند آرش را کمانگير
    تو اندازي بجان من ز گوراب
    همي هر ساعتي صد تير پرتاب



  • که از ساري بمرو انداخت يک تير
    همي هر ساعتي صد تير پرتاب
    همي هر ساعتي صد تير پرتاب



ابوريحان بيروني در آثارالباقيه راجع به جشن تيرگان که در تير روز از تيرماه است چنين مي نويسد . " پس از آنکه افراسياب به منوچهر غلبه نمود و او را در طبرستان محاصره کرد ، براين قرار دادند حدود خاکي که از ايران بايد به توران واگذار شود بواسطه پرش و خط سير تيري معين شود . در اين هنگام فرشته اسفندارمذ حاضر گشته امر کرد تا تير و کماني چنانکه در اوستا بيان شده است برگزينند ، آنگاه آرش را که مرد شريف و حکيم و دينداري بود براي انداختن تير بياوردند . آرش برهنه شده بدن خويش به حاضرين نشان داد و گفت اي پادشاه ، اي مردم ، به بدنم بنگريد ، مرا زخم و مرضي نيست ولي يقين دارم که پس از انداختن تير پاره پاره شده فداي شما خواهم گرديد . پس از آن دست به چله کمان برد و به قوت و نيروي خداد تير را از شست رها کرد و خود جان تسليم نمود . گويند از آنجايي که تير پرتاب شد تا به آنجايي که فرو نشست هزار فرسنگ فاصله داشت . و منوچهر و افراسياب به همين مقدار زمين باهم صلح کردند و اين قضيه در چنين روزي بود .

در اين روز مردم آلات پخت و پز و تنورها را شکستند . زيرا در اين روز از افراسياب رهايي يافتند و هريک به کار خود مشغول شدند . در مورد تير و کمان آرش نيز عده اي از دانشمندان و مستشرقين معتقد هستند که آرش در نتيجه اختراع آلت مخصوصي موفق به پرتاب کردن تير شد ، از جمله دانشمندان دکتر جيوانجي مدي ملقب به شمس العلماء مي باشد وي در مجله آسيايي اظهار داشته است ، آرش در نتيجه اختراع آلت مخصوصي موفق به پرتاب آن تير تاريخي و شگفت انگيز شده و متلاشي شدن بدن او پس از پرتاب کردن تير و مسافتي که آن تير پيموده است ، دليل بر وجود چنين اختراعي مي باشد که شايد شبيه به موشک بوده و با متلاشي شدن کالبدش اسرار آن اختراع عجيب مکتوم مانده است . در صفحه 146 شرح بيست باب ملاظفرآمده است : " حکما تير مجوف ( ميان خالي ) را از ادويه پر کردند و در وقت طلوع آفتاب آرش آنرا از کوه طبرستان برکمان نهاد و به طرف مشرق انداخت . حرارت آفتاب آنرا جذب کرد و بسر حد طخارستان رسانيد " .

درباره فلسفه تير روز نوشته اند که در زمان فيروز جدّ انوشيروان چند سالي باران نيامد و مردم در خشکسالي بودند . فيروز به آتشکده پارس رفت و دعا کرد در اين روز باران زياد آمد ، از آن روز به بعد در ميان ايرانيان رسم بود که به ياد آمدن باران به هم آب مي پاشيدند .

14- جشن امردادگان

امرداد روز در هفتم امرداد ماه است که جشن امردادگان مي باشد . اين جشن متعلق به امشاسپند امرتات يا امرداد است که مظهر جاوداني و تندرستي و دير زيستن است . بطوري که در بحث امشاسپندان گفتيم اين فرشته نماينده آخرين مرتبه کمالات است . نظر به همان صفات پسنديده است که ايرانيان اين روز را جشن مي گرفتند و به شادي مي پرداختند و خود را براي پيروي از فرشته مذکور آماده مي ساختند . در صفحه 250 ترجمه فارسي آثار الباقيه چنين آمده است : " مرداد ماه که روز هفتم آن مرداد روز است . و آن روز را بواسطه پيش آمدن دو اسم با هم جشن مي گرفتند . معناي امرداد آن است که مرگ و نيستي نداشته باشد . امرداد فرشته اي است که به نگهداري جهان و ترتيب غذاها و دواها که اصل آن از نباتات است و زايل کننده گرسنگي و ضرر و امراض مي باشد ، موکل است "

فرهنگ زنان آريايي فلات ايران زمين

15- جشن شهريورگان

شهريور روز از شهريور ماه که روز چهارم ماه است و به نام امشاسپند تواناي خشترايا[9] ( شهريور ) مي باشد جشن شهريورگان است . چنانکه گفته شد اين فرشته مظهر سلطنت آسماني و قدرت رحماني است و هميشه خواهان فر و بزرگي و نيرومندي مي باشد ، در جهان مادي نگهبان زر و سيم و فلزات ديگر و دستگيري بينوايان و فرشته رحم و مروّت است . پادشاهان دادگر در تحت حمايت اين فرشته توانا هستند . صفات پاک شهريور است که ايرانيان قديم اين روز را جشن مي گرفتند و به فقرا احسان و اطعام مي کردند . چون اين جشن به پادشاهان دادگر بستگي دارد که نماينده سلطنت آسماني هستند ، لذا معمولاً بايد در اين جشن به حضور پادشاه بروند و شادباش بگويند .

در صفحه 251 ترجمه فارسي آثارالباقيه چنين آمده : " شهريور ماه که روز چهارم آن شهريور روز است و آن به مناسبت توافق دو اسم جشن مي باشد ، آن را شهريورگان گويند . معني شهريور دوستي و آرزوست . شهريور فرشته اي است که به جواهر هفتگانه از قبيل طلا ، نقره و ديگر فلزات که برقراري صنعت و دوام دنيا و مردم به آنها بستگي دارد ، موکل است " .

براي جشن شهريورگان از دو راه ديگر مي توان برتري و فضيلت قائل شد اول اينکه در اين ماه محصولات کشت و زرع جمع آوري مي شود و چون براي بدست آوردن نتيجه هرکاري جشن و شادي لازم است ، لذا شهريورگان به مناسب نتيجه گرفتن از نعمت کشت و کار و به دست آمدن محصولات به خصوص براي کشاورزان بهترين جشن و شادي است و در واقع جشن سرخرمن مي باشد . دوم اينکه در اين ماه پائيزه کاري شروع مي شود و چون هر کار نيکي را بايد با شادي آغاز کرد ، از اين لحاظ شهريورگان را مي توان آغاز فصل جديد ديگري از هنگام کشت و زرع دانست و آن را مورد احترام قرار داد . با دلايلي که گفته شد جشن شهريورگان بخصوص براي کشاورزان از لحاظ جمع آوري محصول و بدست آوردن خرمن و همچنين از نقطه نظر شروع بکاشت پائيزه بهترين جشن و شادماني است و به همين جهت است که نسبت به آن احترام زياد قائل هستند و با شادي فراوان مراسم آنرا به جا مي آورند و خداوند بزرگ را ستايش و نيايش مي کنند که براي آنها مائده زميني فراهم آورده است . زرتشتيان چون مردماني شکرگذار و فرمانبر دستورات اهورامزدا هستند ، براي هريک از نعمتهاي خدا ارزش قائل شده و براي هر نعمت از اهورامزدا سپاسگزاري مي کنند .

16- جشن مهرگان

مسعود سعد سلمان مي گويد :

" روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان مهر بفزا اي نگار مهر چهر مهربان "

جشن مهرگان از جشنهاي بسيار بزرگ ايرانيان باستان بوده و داراي فضيلت زيادي است . اين جشن را در قديم متراکانا[10] مي گفتند . بعدها مهرگان شد و در عربي مهرجان شده است . اين جشن بزرگ شش روز طول مي کشد ، از مهر روز شروع و به رام روز که شش روز مي شود ختم مي گردد . روز آغاز را مهرگان عامه و روز انجام را مهرگان خاصه گويند کتزياس[11] يوناني طبيب اردشير دوم مي نويسد : پادشاهان هخامنشي به هيچ نحو نبايد مست شوند مگر در روز جشن مهرگان که لباس فاخر ارغواني مي پوشند و در باده پيمايي ميخوارگان شرکت مي نمايند . مورخ ديگر دوريس[12] مي نويسد : در اين جشن پادشاهان مي رقصيدند . به قول استرابون[13] ، خشتره پاون ( ساتراپ ) ارمنستان در جشن مهرگان بيست هزار کره اسب به رسم ارمغان به دربار شاهنشاه هخامنشي مي فرستاده . اردشير بابکان و خسرو انوشيروان در اين روز رخت نو به مردم مي بخشيدند . از علماي ايران و عرب اخبار زيادي در خصوص جشن مهرگان نقل کرده اند . از آن جمله نوشته شده است در اين جشن مؤبدان مؤبد خوانچه اي که در آن ليمو و شکر و نيلوفر و به و سيب و يک خوشه انگور سفيد و هفت دانه مورد گذاشته شده بود ، واج گويان ( زمزمه کنان ) نزد شاه مي آورد . هفت مورد و هفت چيز ديگر که در خوانچه مي گذاشتند همان هفت سين بود ، که جزو تشريفات جشن نوروز به حساب مي آمد . از اينجا معلوم مي شود که هفت سين در جشن مهرگان نيز معمول بوده است . ابوريحان بيروني مي گويد :

" گويند مهر اسم خورشيد است و در چنين روزي ظاهر شده و باين مناسبت اين روز را به او منسوب کرده اند . پادشاهان در اين جشن تاجي به شکل خورشيد که در آن دايره اي مانند چرخ نصب بود به سر مي گذارند و گويند که در اين روز فريدون بر بيوراسب[14] دست يافت . چون در چنين روزي فرشتگان از آسمان به ياري فريدون پائين آمدند ، لذا در جشن مهرگان به ياد آن روز در سراي پادشاهان ، مرد دليري مي گماشتند و بامدادان به آواز بلند ندا مي داد ، اي فرشتگان بسوي دنيا بشتابيد و جهان را از گزند اهريمنان برهانيد . خاور شناس و دانشمند بلژيکي ، کومون[15] در کتاب نفيس خود به نام آئين ميترا مي گويد : " بدون شک جشن مهرگان که در کشورهاي روم قديم ، روزظهور خورشيد تصور مي شد و آن را سل ناتاليس اين وکتي[16] ( يني روز ولادت خورشيد مغلوب نشدني ) گفته اند ، که به بيست و پنجم ماه دسامبر کشيده شده و عده زيادي از عيسويان پيش از عيسي به آئين مهرپرستي گرويدند و بعد از نفوذ دين عيسي در اروپا ، روز ولادت مسيح قرار داده شد چون عيسويان نمي خواستند اين روز را جشن بگيرند بنام تولد عيسي جشن گرفتند[17] و در حقيقت کريسمس عيسويان بر پايه مهر روز ايرانيان باستان است . ضمناً در فرهنگها مهرگان بزرگ و مهرگان کوچک نام دو مقام در موسيقي است . دکتر ذبيح الله صفا در مجله مهر شماره ده سال اول چنين مي گويد : " در روزهاي مهرگان و نوروز ، پارسايان مشک و عنبر و عود هندي به يکديگر مي دادند و طبقات مردم هرکدام به فراخور توانايي و شغل خود براي پادشاه هديه مي آوردند . رسومات جشن مهرگان مانند تشريفات روز اول نوروز است " .

رقص كردي و باورهاي ملي ايران زمين

17- جشن آبانگان

بعد از جشن هفتم که مهرگان است ، جشن آبانگان شروع مي شود و روز دهم آبان ، آبان روز نام دارد که به نام آب و فرشته آب است . آب که آبان جمع آن است ، در اوستا و پهلوي آپ و در سانسکريت آپه[18]مي باشد . اين عنصر مانند عناصر اصلي ديگر ( آتش و خاک و هوا ) در آئين قديم مقدس است و آلودن آن گناه مي باشد و براي هريک از آنها فرشته مخصوصي تعيين شده است . به گواهي اوستا و نامه هاي ديني پهلوي ، ايرانيان آخشيج هاي چهارگانه را که اساس اوليه حيات است مي ستودند و اکنون هم زرتشتيان آنها را پاک مي دانند و مانند سابق بنام فرشته اي هريک از آنها را مي ستايند . در فقره يک و دو کرده هشت هفتن يشت بزرگ مي گويد : " به سرچشمه آب درود مي فرستيم ، به گذرهاي آب درود مي فرستيم ، به کوههايي که از بالاي آنها آب جاري است درود مي فرستيم ، به درياچه ها و استخرها درود مي فرستيم . " در يسنا شصت و پنج فقره ده اهورامزدا به پيامبرش مي گويد : " نخست به آب روي آور و حاجت خويش از آن بخواه " . بايد متوجه بود فرشته آب نيز به همين نام مي باشد و به احترام اين فرشته بايد آب را پاک نگاهداشت و آنرا به نيکي ستود . در ويشتاسب يشت فقره هشت گويد : " آب فرايزدي بخشد به کسي که او را بستايد . در جشن آبانگان ، پارسيان بويژه زنان در کنار دريا يا کنار رود فرشته آب را نيايش مي کنند . ايرانيان قديم آب را مقدس مي دانستند و هيچ وقت آنرا آلوده نمي کردند و آبي را که از اوصاف سه گانه اش ( رنگ و بوي و مزه ) تغيير مي يافت براي آشاميدن و شستشو به کار نمي بردند .

هرودت مي گويد : " ايرانيان در ميان آب ادرار نمي کنند ، آب دهان بآن نمي اندازند و در آن دست نمي شويند . " استرابون جغرافي نويس يوناني گويد : " ايرانيان در آب جاري خود را شستشو نمي دهند و در آن لاشه و مردار نمي اندازند و عموماً آنچه ناپاکي است در آن نمي ريزند " . در صفحه 245 ترجمه آثارالباقيه مي نويسد : " آبان ماه روز دهم آن آبان روز است و آن عيدي است که بواسطه توافق دو اسم ، آبانگان گويند . در اين روز زو[19]، پسر طهماسب از سلسله پيشداديان به پادشاهي رسيد و مردم را به کندن نهرها و تعمير آنها امر کرد و در اين روز به کشورهاي هفتگانه خبر رسيد که فريدون بيوراسب ( ضحاک ) را اسير کرده خود به پادشاهي رسيده و به مردم دستور داده است که خانه و زندگي خود را مالک شوند " .

18- جشن آذرگان

نهم آذر که آذر روز نام دارد و به آخشيج مقدس آذر ( آتش ) و فرشته ارجمند آن آذر تعلق دارد ، جشن آذرگان مي باشد که آذر جشن نيز مي گويند . يکي از نيايشها در خرده اوستا " آتش نيايش " نام دارد . ايرانيان قديم در اين روز به آتشکده ها مي رفتند و " آتش نيايش " مي خواندند . اکنون هم زرتشتيان اين عمل را بجا مي آورند و معمولاً بايد در اين جشن آتش افروخته شود . در صفحه 256 ترجمه آثار الباقيه مي نويسد : " روز نهم آذر عيدي است که به مناسبت توافق دو نام آذر جشن مي گويند . و در اين روز به افروختن آتش نياز دارند . اين روز جشن آتش است و بنام فرشته اي که به همه آتشها موکل است ناميده شده . زرتشت امر کرده " در اين روز به آتشکده بروند و در کارهاي جهان با يکديگر مشورت کنند " . آتش در آئين مزديسني پاک و پاک کننده است . و از اين لحاظ مورد احترام مي باشد . استاد پورداود در ترجمه و تفسير جلد اول يشتها ( از صفحه 504 تا 515 ) راجع به ارزش آذر و فرشته آن شرح جامع و مفصلي نوشته است . نگارنده نيز در ( صفحه 80 تا 82 ) در کتاب اصل و نسب ايرانيان از آغاز تا اسلام درباره آتش و در ( صفحه 132 تا 134 ) تاريخ 10000 ساله ايران فلسفه آتش را مفصلاً به رشته تحرير درآورده است . اميد است خواننده فرزانه به کتابهاي مزبور مراجعه و به فلسفه آتش آنطور که هست آگاه گردد . آتش بطور عموم از روزگاران بسيار کهن تا به امروز مورد توجه همه اقوام روي زمين بوده و هر قوم و طايفه اي به شکلي و به عنواني آنرا ستوده ، عزيز و ارجمند مي دارد . ترقيّات دنيا از پرتو اين عنصر است . يعني آنچه که کشورهاي متمدن را به ترقي و تعالي رسانيده همين آتش است . به ملاحظه اينکه در ميان عناصر ، آتش از همه لطيف تر و زيباتر و مفيدتر است مورد توجه ويژه جهانيان شده است . دانشمند آلماني شفتلويتز[20] در کتاب گرانبهاي خود موسوم به ( آئين قديم ايران و يهوديت ) مقاله بسيار مفيدي در اين باب نوشته و نشان مي دهد که چگونه ملل جهان از هر نژاد آتش را مي ستايند . متمدن ترين ملل اروپا با وحشي ترين قبايل افريقا در ستودن اين عنصر درخشان با همديگر شرکت دارند ؛ نظر به اينکه در آئين مزديسني آنچه آفريده اهورامزدا است و براي جهان و جهانيان سودمند مي باشد بايد محترم و ستوده باشد . از اين رو ايرانيان به آتش دلبستگي ويژه اي داشتند و آنرا موهبت ايزدي دانسته شعله اش را فروغ رحماني خوانده اند . آتشدان فروزان را در پرستشگاه ها به منزله مهراب قرار داده اند .

در ريگ وداي هندوان و اوستاي ايرانيان اسم پيشواي ديني هر دو دسته از آريايي ها ، اَتره ون[21] مي باشد يعني آذربان و آن کسي است که از براي پاسباني آتش گماشته مي شود . چنانکه وستاليس[22] در رم قديم دختري پاکدامن و دانا و از خاندان شريف به نگهباني و زنده نگهداشتن آتش مقدس در معبد وستا[23] موظف بوده است و در مدت خدمتش که سي سال بود ، مي بايست با کمال پاکي و پرهيزگاري و تقدس به سر برد و نگذارد آتش مقدسي که پشتيبان دولت رم تصور مي شد خاموش گردد . در نزد هندوان ، اَگني[24] اسم آتش و نام پروردگار آن است . اما ايرانيان به اين عنصر و فرشته پاسبان آن اَتر[25] نام نهاده اند و در فرس هخامنشي نيز اَتر مي باشد . در پهلوي به آن اتر[26] گفته اند .

19- جشن خرم روز - دي گان

اين واژه در اوستا ، دتهوش[27] يا دزوه[28] مي باشد که به معني دادار يا آفريننده و آفريدگار که هميشه براي اهورامزدا صفت آورده شده است . چنانکه در آبان يشت فقره هفده و مهر يشت فقره پنجاه و فروردين يشت فقران هشتاد و سه و 157 ورام يشت فقره چهل و چهار آفريدگار اهورامزدا ذکر شده که لغت اصلي آن در اوستا دتهوش يا دزوه مي باشد . واژه دي از مصدر دا آمده که در اوستا و فرس هخامنشي و سانسکريت به معني دادن ، آفريدن ، ساختن و بخشودن است . در پهلوي داتن[29] و در فارسي دادن شده ، که از همين ريشه است . داتر[30] که در پهلوي داتار و در فارسي دادار يا آفريدگار گوئيم در خود اوستا در آفرينگان گاهنبار فقره يازده صفت دتهوش ( دي ) از براي تعيين دهمين ماه بکار رفته است . بطوري که در بحث گاهنماي مزديسني گفتيم هريک از سي روز ماه ، نام ويژه اي دارد که چهار روز آن بنام خدا و شش روز به نام امشاسپندان و بيست روز ديگر بنام ايزدان است که هر کدام نگهبان يکي از آن روزها مي باشد .

روز هشتم و پانزدهم و بيست و سوم هر ماه نامزد است به دي - دتهوش . در خود اوستا هم اين سه روز ياد شده چنانکه در يسنا شانزده فقرات چهار و شش در دو سي روزه خرد و بزرگ فقرات هشت و پانزده و بيست و سه از اين سه روز از ماه ذکر شده مانند فقرات هفت و هشت آفرينگان گاهنبار . در صفحه 256 و 257 ترجمه آثار الباقيه راجع به دي ماه مطالبي به شرح زير نوشته شده است . " دي ماه نخستين روز آن خرم روز است و اين روز و ماه هر دو به نام خداوند است که هرمزد ناميده شده ، يعني حکيم و صاحب رأي و آفريدگار در اين روز عادات ايرانيان چنين بود که پادشاه از تخت پائين مي آمد و جامه سفيد مي پوشيد و رد بيابان بر فرشتهاي سفيد مي نشست و دربانها و يساولان را که هيبت پادشاه با آنهاست به کنار مي راند و هرکس که مي خواست پادشاه را ببيند خواه دارا و خواه نادار بدون هيچگونه حاجب و مانع نزد شاه مي رفت و با او گفتگو مي کرد و در اين روز پادشاه با برزگران مي نشست و در يک سفره با آنها غذا مي خورد و مي گفت من مانند يکي از شماها هستم و با شما برادرم . زيرا دوارم و پايداري دنيا به کارهايي است که با دست شما انجام مي شود و امنيت کشور نيز با پادشاه است . نه پادشاه را از رعيت گريزي است و نه رعيت را از پادشاه، پس من که پادشاه هستم با شما برزگران برادر مي باشم و مانند دو برادرمهربان خواهيم بود " .

20- جشن بهمن گان

روز دوم بهمن ماه که بهمن روز نام دارد و متعلق به امشاسپند بهمن است جشن بهمنگان يا بهمنجه مي باشد . انوري گويد :




  • بعد ما کز سر عشرت همه روز افکندي
    اندر آمد بدر حجره من صبحدمي
    روز بهمنجه يعني دوم بهمن ماه



  • سخن رفتن و نارفتن ما در افواه
    روز بهمنجه يعني دوم بهمن ماه
    روز بهمنجه يعني دوم بهمن ماه



ابوريحان بيروني در کتاب التفهيم مي نويسد : " بهمنجه بهمن روز است از بهمن ماه . ايرانيان در اين روز بهمن سفيد[31]با شير خالص و پاک مي خورند و مي گويند حافظه را زياد مي کند و فراموشي را از بين مي برد . اما در خراسان هنگام اين جشن مهماني مي کنند و بر ديگري که در آن از هر دانه خوردني و گوشت حيوان حلال گوشت و تره و سبزيها وجود دارد ، غذا مي پزند و به مهمانان مي دهند و براي هريک از نعمتهاي خدا سپاس به جاي مي آورند . شاعر معروف علي بن طوسي در کتاب لغت نامه خود معروف به لغت فرس زير کلمه بهمنجه مي نويسد : " بهمنجه رسم عجم است چون دو روز از ماه بهمن مي گذشت بهمنجه مي کردند و اين عيدي بود که در آن روز طعام مي پختند و بهمن سرخ و بهمن زرد بر سر کاسه ها مي افشاندند . فرخي در مورد اين جشن گفته است :




  • فرخش باد و خداوند فرخنده کناد
    عيد فرخنده و بهمنجه بهمن مه را



  • عيد فرخنده و بهمنجه بهمن مه را
    عيد فرخنده و بهمنجه بهمن مه را



در صفحه 210 ترجمه خرده اوستا چنين آمده : " در جشن بهمنگان به مناسبت اينکه امشاسپند بهمن در جهان مادي نگهبان چهارپايان سودمند است از خوردن گوشت پرهيز مي کنند . ايرانيان قديم اين روز را به احترام آن جشن مي گرفتند و شادي مي کردند و خود را براي پيروي از صفات پسنديده آن ، که راهنماي پيشرفت و سعادت است آماده مي ساختند .

آتش افكني ايرانيان در جشن سده زرتشت

21- جشن ساده ( سَتَ )

اين جشن در آبان روز از بهمن ماه است که برابر گاهنامه هاي قديم روز دهم بهمن مي باشد و به مناسبت پيدايش آتش و در واقع جشن آتش است . ايرانيان بويژه زرتشتيان در شب دهم ماه بهمن جشن مي گيرند و آتش روشن مي کنند و موبدان پيرامون آتش مي گردند و اوستا مي خوانند و مردم به شادماني مي پردازند .

درباره پيدايش جشن سده عقيده هاي گوناگون وجود دارد . ولي بسياري از مورخين آنرا به هوشنگ پادشاه سلسله پيشدادي نسبت داده اند . بويژه حکيم ابوالقاسم فردوسي در کتاب معروف شاهنامه آنرا به طرز خاصي بيان کرده است . در شرح اين داستان آمده که هوشنگ به صحرا رفته بود مار سياهي را مشاهده کرد سنگي برداشت و به او انداخت . سنگ ناگاه به سنگ ديگري برخورد کرد و از بهم خوردن اين دو سنگ آتش روشن شد . هوشنگ دستور داد به مناسبت پيشدايش فروغ ايزدي جشن گرفتند و شادي کردند و در هنگام پرستش آنرا قبله خود قرار دادند و بدان سو نماز گزاردند و نگذاشتند که خاموش شود . از اشعار شاهنامه به خوبي معلوم مي شود که آتش به وسيله هوشنگ پيدا شده و از لحاظ اينکه آتش فروغ ايزدي است دستور داد که هنگام نماز و ستايش خدا آنرا سو ( قبله ) قرار دهند و به طرف آتش نماز گزارند .

ايرانيان سال را به دو قسمت کرده بودند ، يکي تابستان بزرگ و ديگري زمستان بزرگ که هر کدام را چهره يا بخش مي گفتند . بخش اول که تابستان بزرگ است از اول فروردين تا آخر مهر يعني 210 شبانه روز است . بخش دوم يعني زمستان بزرگ از اول آبان تا آخر اسفند يعني پنج ماه به اضافه ايام کبيسه و به عبارت ديگر در سه سال اولي 156 روز و سال چهارم 157 روز بوده است[32] .در بند هش فصل بيست و پنج فقره هفت مي گويد : " از روز هرمزد روز در فروردين ماه تا انيران روز از مهرماه هفت ماه تابستان است و از هرمزد روز در آبان ماه تا اسفند ماه و انجام پنجه و پنج روز کبيسه پنج ماه زمستان است .

بنابراين روز سده عبارت است از 100 روز از آبان گذشته که سده يا ستَه ناميده مي شود يعني صد روز از زمستان گذشته است . برابر گاهنماي باستاني جشن سده ، 100 روز بعد از زمستان بزرگ بايد انجام شود و چون ماههاي قديم هرکدام سي روز تمام بوده بنابراين از اول فروردين تا روز دهم بهمن 310 روز مي شود تا آخر مهر که تابستان بزرگ است 210= 30 × 7 و از اول آبان تا دهم بهمن نيز صد روز تمام مي شود که روي هم 310 روز خواهد شد . بنابراين روز سده و جشن آن صد روز از زمستان بزرگ گذشته مي باشد .

مراسم جشن سده

افروختن آتش که اساساً شکوه و جلال جشن سده بر آن استوار بوده و هست در پايان روز دهم ( آبان روز ) و شب يازدهم انجام مي گرفت . پادشاهان و بزرگان و مردمان ديگر هريک به فراخور حال خود به تهيه هيزم و خار و خاشاک بويژه چوب گز مي پرداختند و کوهها و پشته هايي از آنها مي ساختند و آتش مي زدند . اين آتش افروزي به اندازه اي زياد بود که فروغ آن از فرسنگ ها مسافت ديده مي شد . چنانکه فروغ آتش افروزي جشن سده را ، مسعود غزنوي در سال 426 هجري برپا نمود بقول بيهقي از ده فرسنگي ديده شده بود . معمولاً اين آتش افروزي در دشتي پهناور انجام مي گرفت و همچنين بر فراز تپه ها و کوهها بوته ، هيمه و خار جمع آوري مي کردند . در جشن سده اي که مرداويج زياري در 323 هجري در اصفهان گرفت اغلب دشت و بيابان و تپه و کوه پر از آتش شده بود . اين پادشاه فرمان داده بود از تنه درخت خرما در برابر خود منبرها و قبه هايي بسازند و درون آن را با خس و خاشاک و ني پرکنند و آتش بزنند .

همچنين در مجلس هايي که با حضور پادشاهان و بزرگان برپا مي شد شمع ها نصب مي کردند که مي بايست تا هنگام غروب آفتاب افروخته باشد . آتشي که در حضور پادشاهان و اميران افروخته مي شد خواني مي گستردند و باده گساري آغاز مي گشت . شعرا قصائدي را که در مدح جشن سده ساخته بودند ، مي سرودند و مردم به شادي مي پرداختند و از فراز توده هاي کوچک آتش مي پريدند . کودکان و خردسالان ني زاز اين شادي بهره مند بودند . جشن سده امروزه نيز در ميان زرتشتيان با همان شکوه و جلال خاص سابق برپا مي شود . به طوري که در تهران و کرمان و يزد معمول است پشته بزرگي از خار و هيزم فراهم مي سازند و روي هم انباشته مي کنند و هنگام شب که دعوت شدگان حاضر مي شوند و مراسم جشن آغاز مي شود ، مؤبدان که لاله در دست دارند و دستشان به دست يکديگر است دور کوهه آتش مي گردند و " آتش نيايش " مي خوانند . اين مؤبدان جامه سفيد در بردارند و پس از آنکه سه مرتبه به گرد پشته خار گشتند ، توده خار را از اطراف با همان لاله هايي که در دست دارند آتش مي زنند . پشته خار که آتش گرفت چون به تندي فروزان مي شود بسيار تماشايي است همين که شعله هاي آتش از شدت خود کاست ، از روي آن مي پرند . حتي در کرمان اسب سواران مسلمان اسب مي تازند و از روي آتش مي پرند . از مراسم برگزاري جشن زرتشتيان دادن نمايش هاي جالب توجه و نغمه سرايي است .

22- اسپندار جشن

پنجم اسفند که اسپندار نام دارد و متعلق به فرشته مقدس آرمئي تي است سپندار جشن مي باشد . اين فرشته که آنرا سپندارمذ نيز مي گويند در عالم معنوي مظهر عشق و محبت و تواضع و بردباري و جانبازي و فداکاري ، و در جهان مادي پاسبان و حامي زنان نيک و پارسا است و تمام خوشي هاي روي زمين در دست او مي باشد . در ايران قديم اين روز را به احترام فرشته مدس سپندارمذ يا آرمئي تي که براي پيروي از صفات پاک او جشن مي گرفتند و شادي مي کردند . اين جشن را ابوريحان بيروني مژدگيران و مزدگيران ناميده است . صفحه نود و چهار ترجمه فارسي جلد اول يشت ها مي نويسد : " به قول ابوريحان بيروني اين جشن به زنان اختصاص داشته و از شوهران خود هديه دريافت مي کرده اند و درواقع اين روز را روز زن مي ناميدند . از اين رو به جشن مژدگيران ( مزدگيران ) معروف شده است . در ترجمه فارسي صفحه 263 آار اباقيه مي گويد : " اسفند مذ ماه که روز پنجم آن اسفندارمذ است و براي اتفاق افتادن دو نام آن را چنين ناميده اند و معني آن عقل و حلم است و اسفندارمذ فرشته پاسبان زمين است و حامي زنان درست و پارسا و شوهر دوست مي باشد . در زمان گذشته اين ماه به ويژه اين روز عيد زنان بود و مردان به زنان هديه مي دادند و هنوز اين رسم در اصفهان و ري و پهله باقي مانده و به فارسي مزدگيران مي گويند . " همانطوري که اشاره شد اين جشن را به مناسبت اينکه نزديک نوروز و فصل بهار است و موقع کشت و کار کشاورزان مي باشد جشن برزگران نيز مي گويند .

23- پنجه کوچک و بزرگ

آئين مزديسني دو پنجه دارد که هرکدام پنج روز است . اولي پنجه کوچک که پنج روز آخر اسفند ماه است ، و دومي پنجه بزرگ که ايام کبيسه آخر سال و در حقيقت آخرين گاهنبار مي باشد . در خرده اوستا نيز به اين دو پنجه اشاره شده است و هر دوي آنان به فروهر درگذشتگان اختصاص دارد و در اين روزها از روان آنان ياد مي کنند و نماز آفرينگان پنجه و آفرينگان هاي ديگر براي هماروانان ( همه روانان ) مي خوانند و احسان و اطعام مي کنند . چون اين دو پنجه که روي هم ده روز است به فروهران تعلق دارد . لذا آنرا فروردگان ني زمي گويند يعني روزهايي که به فروهران بستگي دارد و براي ياد آنان است . بايد دانست اين ده روز غير از ده روز ايام جشن نوروز است که فروهران به زمين مي آيند و از بازماندگان خود ديدن مي کنند . به طوري که قبلاً اشاره شد فروهر پاک درگذشتگان در همس پت ميديم که برابر بودن شب و روز و فرا رسيدن آغاز فروردين است به عالم خاک و آب مي آيند و مدت ده روز در اينجا مي مانند .

اين دو پنجه که هر کدام جداگانه است ، اولي در آخرين روزهاي اسفندماه و دومي در ايام کبيسه و جشن بخصوصي است در حقيقت براي روان درگذشتگان و استقبال و پيشواز از فروهر آنان است . براي همين است که اين روزها را به نظافت و خانه تکاني مشغول مي شوند و به تهيه لباس و ساير تشريفات نوروز مي پردازند .

1- Tishter

2-Sirius

3-Voorukasha

4- فراخکرت را مستشرقين درياي خزر يا درياچه آرال و بعضي اقيانوس هند دانسته اند . از گفته هاي تير يشت چنين برمي آيد که اقيانوس هند مي باشد .

5-Apausha

6-Erekhsh

7-Airyoxshutha

8-Khvanvant

9-Khashtraya

10-Metrakana

11-Katesias

12-Duris

13- Strabon

14- بيوراسب - دارنده هزار اسب و نام ضحاک ماردوش بوده است ( بکسر ب و فتح و )

15-Cumont

16-Sol-Natalis-Invecti

17- پور داود يشتها 1 : 396 ببعد - يشت ها 2 : 44- خرده اوستا 205 - 209

18-Apa

19-Zoo

20-Sheftelwitz

21-Athravan

22-Westalis

23-Wwsta

24-Agni

25- Atar

26-Ator

27-Dat-Hush

28-Daz-Vah

29-Datan

30-Dater

31- بهمن سفيد - نام گياهي است .

32- رجوع شود به صفحات 148 و 204 و 213 و 214 و 243 خرده اوستا و شماره 8 مجله سال اول مهر .

پژوهش و گردآوري از بانو رويا غلامپور , برداشت اين نوشتار با ذکر نام و آدرس پايگاه آزاد است

/ 1