چهارشنبه سوري يا شب سوري
در روز شمار ايرانيان باستان هريك از سيروز ماه را نامي است كه نام دوازده ماه سال نيز در ميان آنهاست ، ايرانيان باستان در هر ماه كه نام روز با نام ماه برهم منطبق و يكي ميشدند آن را به فال نيك گرفته و آن روز را جشن ميگرفتند ، اغلب جشنهاي ايرانيان آريايي چه آنهايي كه امروز برگزار ميشوند و چه آنهايي كه فراموش شدهاند ريشه در آئين كهن زرتشتي دارد، به قول پرفسور مري بريس شادي كردن، تكليفِ دلپذيرِ ديني اين جماعت است.يك رشته از جشنهاي آريايي،که عمر هر کدام از آنها برابر با عمر ملت اهورايي ايران و آرياييها مي باشد، از اقوام هند و ايراني و هند و اروپايي ، جشنهاي آتش يا سده ميباشد و جشنهايي است كه با افروختن آتش جهت سور و سرور و شادماني آغاز و اعلام ميشد.در ايران از جمله جشنهاي باقيمانده از جشنهاي آتش و جشنهاي سده، جشن سوري و در پايان سال و يا همان چهارشنبه سوري ميباشد؛ در وهلهي نخست بايستي گفت كه گروهي چهارشنبه سوري را مستحدثات جشنهاي ايراني ميدانند و اينكه در تاريخ باستان ايران پايه و نشان و ريشهاي براي آن وجود ندارد، و عدهاي نيز آن را كاملاً آريايي و ايراني ميپندارند كه بدعتها و انحرافاتي در آن واقع شده است. آقاي هاشم رضي پژوهشگر برجسته اوستا و گاثاهاي زرتشت در كتاب گاهشماري و جشنهاي ايران باستان بدرستي اشاره ميكند كه در اواسط سدة چهارم هجري از اين جشن و چگونگي برپاي و هنگام آن بوسيله ابوجعفر نَرْشًحي مورخ سده سوم آگاهيم كه در زمان منصور بن نوح ساماني در ميانه سده چهارم هجري اين جشن برقرار بوده است و چنين آورده شده است كه «... و چون امير منصور بن نوح به مُلك نشست اندر ماهِ شواليّه سال سيصد و پنجاه به جوي موليان، فرمود تا آن سراهاي ديگر بار عمارت كردند و ... آن گاه امير سديد به سراي نشست و هنوز سال تمام نشده بود كه شب سوري چنانكه عادات قديم است، آتشي عظيم افروخته ، پـارههاي آتش به جست و سقف و سراي درگـرفت و ديگر بـاره جملهسـراي بسوخت و ...»همانطور كه ملاحظه ميشود نكاتي چند در اين سند تاريخي كه بسيار با اهميت ميباشد وجود دارد از جمله اينكه در اين سند تاريخي شب سوري ذكر شده است و از چهارشنبه سوري نامي برده نشده است دوم اينكه گفته شده برسم عادات قديم ايرانيان و اين نشان از برگزاري اين جشن قبل از تسلط اعراب و اسلام بر ايران و كهن بودن آن ميدهد و سوم اينكه آتش افروختند بطوريكه عمارت و سراي سلطان سوخته است. چهارم اينكه هنگام برگزاري آن ، كه گفته شده هنوز سال تمام نشده است.اما زمان و هنگام اجراي جشن سوري برپايه مستندات گاهشماري ، چهارشنبه نبوده است چون در تقويم و روزشماري ايرانيان، شنبه و چهارشنبه ،آدينه و جمعه وجود نداشته است و هر سال به 12 ماه تقسيم ميگشته است و هر ماه دستكم، بي كم و كاست 30 روز داشته است و هر روز هم براي خودش نامي داشته است و جهت حساب كبيسه پنج روز افزون را كه سال شمسي 365 روز كسري بود به پنج نام از عنوان گاثاها كه سرودها و نيايشها زرتشت بود ميناميدند و اين پنج روز مجموعاً پنج خمسه، پنجة دزديده و ... ميناميدند.از جمله اظهارات آقاي کوروش نيکنام موبد زرتشتي را که گفته است ما زرتشتيان در کوچه آتش روشن نمي کنيم و پريدن از روي آتش را ( به نيّيت فريضه ديني) زشت مي شماريم و اين مراسم مربوط به زمان بعد از اسلام و تسلط اعراب مي باشد، مي تواند دليل بر خلط و انحراف اين مراسم به نام چهار شنبه سوري با شب سوري آريايي باشد.با اين مقدمه ميتوان مدعي شد كه در يكي از چند شب آخر سال ايرانيان جشن سوري را كه عادات و سنتي قديم آنان بود، با آتش افروزي همگاني بر پا ميكردند، اما چون تقسيم آنان در روزشماري بر آن پايه نبود كه ماه را به چهار هفته با نامهاي كنوني روزها بخش كنند و بخوانند لاجرم در شب چهارشنبه آخر سال تحقيقاً چنين جشني برگذار نميشده است و روزشماري كنوني بر اثر ورود اعراب به ايران باب شده است، بي گمان سالي كه اين جشن به شكلي گسترده و فراگير برقرار بود، مصادف با شب چهارشنبه شده و چون در روزشماري و فرهنگ تازيان ، چهارشنبه نحس و نامبارك و بديمن محسوب ميشده است از آن تاريخ به بعد شب چهارشنبه آخر سال را با جشن سوري به شادماني پرداخته و به اين وسيله سعي داشتند كه نحوي چنين شب و روزي را منتفي كنند. چنانكه جاحظ نويسنده مشهور عرب در رساله المحاسن و الاضداد آورده است «الأربعاء يوم ضنك و نحس» چهارشنبه روز شوم و نحس نزد اعراب بوده است. البته در چگونگي تطبيق جشن شب سوري با چهارشنبه سوري تازي، داستانها و دلايلي را ذكر نمودهاند كه به ذكر يكي از آنها اكتفا ميشود. يكي از دلايل آن اين بوده است كه مختار سردار شيعيِ معروف عرب همان كسي كه به خونخواهي امام حسين و يارانش قيام كرد، هنگام آزاد شدن از زندان به خونخواهي شهداي كربلا قيام نموده و براي اينكه موافق و مخالف خود را از هم تمييز دهد اعلام نمود كه شيعيان بربالاي بامهاي خود آتش بيفروزند تا موافق و مخالف از هم تمييز داده شود و اين شب مصادف بود با شب چهارشنبه سوري آخر سال، واز آن به بعد مرسوم شد كه ايرانيان مراسم آتشافروزي را در شب چهارشنبه آخر سال برپا كنند. بيگمان فلسفه انطباق جشن سوري با چهارشنبه سوري و اينكه جشن سوري ايراني چگونه نحوست و شومي چهارشنبه سوري را از بين ميبرد، ميتواند اين باشد كه آتش در نزد ايرانيان آريايي مظهر روشني، پاكي ، طراوت ، سازندگي و تندرستي و در نهايت مظهر اهورا مزدا «خداوند» است، بيماريها ، زشتيها ، بديها و همة آفات و بلايا در عرصه تاريكي و ظلمت مظهر و نماد اهريمن ميباشند؛به اعتقاد ايرانيان هرگاه آتش افروخته شود، بيماري ، فقر، بدبختي، ناكامي و بدي محوّ و ناپديد ميگردد چرا كه از آثار وجودي ظلمت و اهريمن هستند. پس افروختن آتش و بطوركنايه، راه يافتن روشنيِ معرفت در دل و روح است كه آثار اهريمني و نحوست و نامباركي را از ميان برميدارد به همين جهت جشن سوري پايان سال را به شبِ آخرين چهارشنبه سال منتقل كردند تا با طليعة سالنو خوشي و خرم و شادكام گردند. چنانكه از آثار فرهنگي و رسوم كهن ايرانيان برپا كردن جشن و سرور و شادي بوده است و البته اين جشن و سرور و شادي كاملاً جنبه ديني، اجتماعي و فلسفي بخود گرفته است و هدف از آن ارتقاي روح و روان و همچنين شادي تن و جسم براي تلاش، كوشش و سازندگي بيشتر بوده است. ايرانيان مردماني جشن باره بودهاند چنانكه ميتوانيم آثار آن را در كتيبههاي داريوش مشاهده نمود، كه بسيار به، شادي و شادماني ايرانيان آريايي و باورمنديهاي که جزوه آيين زرتشتي بوده، اشاره شده است واز شادي آفريدهي اهورا مزدا و سوگ، اندوه و غم آفريدهي اهريمن نام برده شده است؛ مانند: «خداي بزرگ است ، اهورا مزدا كه آسمان را آفريد، كه اين زمين را آفريد، كه مردم را آفريد، كه شادي را از براي مردم آفريد » استاد پورداود جشن پريدن از روي آتش و خواندن ترانههايي در آن خصوص را زشت ميپندارد چنانكه در كتاب آناهيتا ميگويد:« در جشن چهارشنبه سوري از روي شعله آتش جستن و ناسزاي چون سرخي تو از من و زردي من از تو گفتن، از روزگاراني است كه ديگر ايرانيان مانند نياكان خود آتش را نماينده فروغ ايزدي نميدانستند آن چنانكه در آتش افروزي جشن سده كه به گفته گروهي از پيشينيان ، پرندگان و چارپايان را به قير و نفت اندوده، و آتش ميزدند، از دوران پس از اسلام است».آقاي هاشم رضي تاريخ برگزاري جشن سوري را در ايران باستان از سه مرحله بيرون نميداند يا در شب بيست و ششم از ماه اسفند، يعني در نخستين شب از پنجة كوچك يا نخستين شب از دهشب و روز فروردگان قراردارد، يا در اولين شب پنجه بزرگ يا پنجة«وه» كه پنج روز كبيسه است و نخستين شب و روز جشن هَمَسْپتْمَدَم و آخرين گاهنبار و جشن آفرينش انسان است.يكي از واجبات و سنتهاي معمول آتش افروختن بر سر بامها و در كوي و برزن بوده است جشن دهروز فروردگان مطابق با هر جشن ديگر، با افروختن آتش و نيايشهاي ويژهاي معمول بوده است، اما علت اصلي برافروختن آتش كه نشانه شادماني، ستايش اهورا مزدا و آغاز جشن بود تا ارواح را راهنما باشد ودر روشني و فروغ اتش به خانههاي خود در آيند، البته در پشت بام در كنار آتش خوراكهاي ويژهاي نيز ميگذاشتند.جشن سوري در قدمت برابر است با اعتقاء آرياييها و به ويژه مردم ايرانزمين به فروهرها يعني ارواح پاكنياکان.که البته بايد ريشه آن را در اوستا و گاثاهاي زردتشت پيدا كرد چنانكه در فروردين يشت پاره 49 آمده « فروهرهاي نيك تواناي پاك در هنگام (جشن گهنبار) همسپتمدم از آرامگاه خود به سوي زمين فرود آيند و ده شب پي در پي از براي آگاهي يافتن از بازماندگان در اين سرا بسر برند».« آتش را ميستايم كه آفريدهي پاك اهورا مزدا ميباشد» پس تقدس آتش به دليل آفريده شدن ان توسط اهورامزدا بوده و خودِاتش به منظور ياري و استمداد جُستن ستايش نميشده است.شب سوري بيگمان شكل درست تلفظ اين جشن «جشن سوري يا چهارشنبه سوري» است؛ در دوران ساسانيان واژه سوري فارسي، در پهلوي به گونه سوريك صفت اسـت چون سـور به معـني سـرخ و « يكِ» پسوند صفت ميباشد به معني سرخ و سرخرنگ، و شب سوري يعني شب سرخ، چرا كه عنصر اصلي اين مراسم برافروختن آتش سرخ بوده است. در اوستا كلمه سور با واژه سوئيريه يا« suirya » به معني چاشت آمده است ،که ان را در معني مهماني بزرگ گرفته و بكار برده اند؛ البته كردهاي امروزي هنوز هم به آذر(واژه اوستايي) آگِر و به شب سرخ، شَوِْ سور ميگويند و آگِرَه سوره همان آتش سُرخ و يا آذر سوئيريه اوستايي ميباشد.بسياري از مراسم كنوني كه در پايان سال يا چهارشنبه سوري باقي مانده است كنايه از اهداي نذور و فديه ارواح و فروهرها ميباشد ودر اين شب سال، به زيارت اهل قبور رفتن و نذري جهت اموات دادن و مراسم آتش افروختن بر بامها؛هنوز ميان زرتشتيان و بسياري از مردم روستاها جهت راهنمايي فروهرها مرسوم مي باشد؛ اهداي آجيلِ مشكلگشا كه همان لُرْك lork يا آجيل هفت مغز زرتشتان است ،و مراسم فال كوزه و كجاوه بازي و شال اندازي و ... ميان مردم آذربايجان و ...، جاي پاي مشخصي در رسوم ايرانيان قديم دارد.لُرْك يا آجيل مشكل گشا:يكي از مراسم بسيار مورد توجه شب چهارشنبه سوري، تشريفات فراهم آوردن آجيل مشكلگشا ميباشد، اين آجيل وجهي تمثيلي دارد و هر كس كه مشكل و گرفتاري داشته باشد با تشريفاتي اين آجيل هفت مغز را تهيه و به عنوان نذر و فديه ميان ديگران پخش ميكند.فال گوشي، فال كوزه:فال كوزه و فالگوشي ايستادن نيز امروزه جاي پاي مشخصي در گذشتهها دارد بيگمان در روزگاران گذشته نه فقط دوشيزگان بلكه كليه جوانان به زير بامها در جاهاي خلوت ميايستاند به اميد اينكه در چنين ايامي كه فروهرها به زمين نزول كرده و ميان خان و مان خود وارد شدهاند آنان را به نجوا از آيندهشان آگاه سازند. چون بر آن بودند كه ارواح از آينده اطلاع دارند و امروزه اين رسم و سنت به شكل فالگوش ايستادن دوشيزگان باقي مانده است.اهداي آجيل و شيريني در شب جشن سوري
در آذربايجان رسم كجاوهاندازي و در روستاهاي نزديك تهران رسم شالاندازي از شبهاي نزديك عيد نوروز و شب چهارشنبه سوري كنايه از نياز و فديه به فروهرهاست و آن چنين است كه در اين شب جوانها جعبههاي كوچكي با كاغذهاي رنگين به شكل كجاوه ميسازند و ريسماني به آن ميبندند و بر بام خانهها ميبرند. و كجاوه را از كنار پنجرهها يا از سوراخ بالاي بام ميآويزند و صاحبخانه شيريني و خشكباري را كه قبلاً به همين منظور تهيه كرده است در كجاوه مياندازد. همچنين رسم قاشقزني در تهران و بسياري از جاهاي ايران كه شكلديگري از كجاوهاندازي است به يادگار مانده است.مراسم چهارشنبهسوري در گيلان يكي از بزرگترين و مهمترين مراسم كهن است كه همهي مردم با اعتقادي بسيار، آن شب را شب برگشت روان درگذشتگان (فروهرها) ،شب درخواست و حاجت و رسيدن به آرزوها ميدانند. آنان معتقدند كه روانهاي درگذشتگانِ نياكانشان در آن شب به خانههاي خود باز ميگردند و افراد خانه براي خوشنودي آنان و كمك خواستن از آنان براي بسياري از امور زندگاني و برآوردن نيازها، خانه و پيرامون آن را پاكيزه كرده و هفت نوع غذا آماده ميكنند. از جمله مراسم ديگر مردم گيلان برافروختن آتش در بلندترين جاي خانه، خانهتكاني، خريد آينه و اسپندِ هفترنگ و گمَج (ظرف سفالي) جستجوكردن چهارشنبه خاتون در آبها، خرس بازي، برگذاري مراسم عمو نوروز ، تفأل و فال زني، قاشق زني و ... ميباشد. شبهاهت بسيار زياد اين مراسم و سنت در اين شب از آذربايجان تا خراسان و از شمال تا جنوب ايران در هر كوي و برزني نشان از ريشه تاريخي و باستاني و اهورايي و ديني اين جشن در ميان ايرانيان باستان و آريايي دارد.در كردستان و ميان كردها، با وضوح بيشتري جشن سوري يا جشن آخر سال در همانندي با جشن سوري باستان و ايام فروردگان باقي مانده است. هماننديهاي آن به قول آقاي هاشم رضي شگفت آور و موارد آن چنين است كه مراسم در آخرين شب سال برگزار ميشود، كه جشن آخرين گاهنبار يا همستپتمدْم است كه جشن آفرينش انسان ميباشد و به نوروز مربوط نيست چون دءناي است و پيش از آغاز سال فصلي برگزار ميگردد. مراسم راز و ري و كنايت آميز با تاريك شدن آفتاب و با افروختن آتش شروع ميگردد . اين آتش را هم، در كوي و برزن ميافروزند و به گرد آن شادي و پايكوبي ميكنند. و در مرحلهي دوم به روي بامها ميافروزند كه هنوز در ميان زرتشتيان مرسوم است و در شب آخر سال سفرهي رنگيني ميگستردند با بهترين خوراكها و تشريفات، و لازم بود بوي بهترين خوراك در خانه پراكنده باشد و معتقد بودند و هستند كه روان درگذشتهگان (فَرْوَهَرها ) به خانههاي خود نزول كرده و از ديدن آن همه نعمتو فراواني و پاكيزگيِ بازماندگان شاد ميشوند و از اينكه آنان را فراموش نكرده و مراسم و آئين به جاي ميآورند در حق بازماندگان دعاي خير كرده و آنان را نيرو و بركت ميبخشند.مراسم باستاني شب سوري(چهارشنبهسوري )در بيشتر شهرها و بطور ويژه در روستاهاي ايران در سطح وسيعي برگزار ميگردد چنان كه در خراسان هنگام جشن از روي آتش پريده و اين اشعار را زمزمه مينمايند:
زردي مـــا از تـو
الا به دَر ، بلا به دَر
دزدو حيز از دِها به دَر
سـرخي تــو از مـــا
دزدو حيز از دِها به دَر
دزدو حيز از دِها به دَر
2. قاشق زني
3. آجيل مشکل گشا
4. آب پاشي
5. بر افروختن آتش
6
. سفره انداختن
7
.شال اندازي
8. کجاوه اندازي
9.آش نذري
10
.مراسم قفل« بخت» گشايي دختران
11
. فالگوش
12. قُليا سودن
13.رفع و دفع چشم زخم
14.کاسه زني و دف زني در شيراز
15. توپ مرواريد در تهران زمان قاجار و ...
16.گره گشايي
17.آش بيمار
18.کندر و خوشبوو ... در خاتمه بايد يادآور شد که عده اي از علماو روحانيون(به ويژه ايراني) با برگزاري چنين جشنهاي که ريشه در قبل از اسلام دارد، مخالفت مي نمايند و آن رابراي جامعه اسلامي!خطرناک توصيف مي نمايند؛ به عنوان مثال مي توان از اظهارات آيت اللهلطف الله صافي گلپايگاني که نسخه اي از آن به ايرنا مخابره گرديده بود (24 اسفند 82) مطالبي را خاطر نشان کرد:((برادران و فرزندان! علي(ع) ودختران! فاطمه چنانکه مي دانيد امسال (1382)مراسم چهارشنبه سوري با ماه محرم و شب و روز 25محرم الحرام مقارن شده است بنابر اين از عموم مسلمان مخصوصآ شيعيان انتظار مي رود که تنفر خود را از مراسم و جشنها و فرهنگ خرافي (ايران باستان) جاهلييت آشکار و اعلام دارند ؛همچنين در بخشي از بيانييّه آمده بود که چهارشنبه سوري مناسب با شأن، مقام،درک ، معرفت، مردم شريف و مسلمان ايران نمي باشد و اينها در گوشه و کنار دنيا با زنده کردن اين مراسم در ايران و... به بهانه برگزاري مراسم خرافي جاهلييت باستانيسعي در ضربه زدن به اسلام(نه فرهنگ عربي حاکم!) دارند و آنهاي که در چنين مراسمي شرکت مي کنند از افراد نادان و نا آگاه و بي اطلاع جامعه مي باشند.))ولي بايستي يادآوري نمود که يکي از دلايل مخالفت با چنين جشنهاي( جدا از دلايل سياسي روز و زمانه) بر افروختن آتش مي باشد و چنين متشبه مي گردد که آنان با پريدن از روي آن و خواندن اشعاري از آتش استمداد جُسته و گويي آتش را پرستش مي نمايند؛ در حالي که بايد اذعان کرد که آتش خود يکي از چهار عنصر آب ،بادو خاک که همگي مخلوق اهورا مزدا بوده ، مي باشد و علت مقدس بودن آن جدا از دلايل فلسفي، پاک بودن و داشتن خاصيّت پاک کنندگي و روشني بخش بودن آن مي باشد و به صراحت مي توان گفت که ايمان ايراني با آن حرارت و پرتو افکني بيشتري پيدا خواهد کرد.چنانکه يکي از راهاي ورنيرنگ(آزمايش قضايي داوري به منظور اثبات راستي و حقيقت)بوسيله ي آتش بوده است.بي گمان از تأثير و همچنين کاربرد عناصر چهار گانه ايراني ..
و زرتشتي بر فيلسوفان يوناني بطوريکه عده اي جهان را از آب،و
عده اي ديگر جهان را متشکل از آتش و انکسيمنس جهان را از هوا(باد) دانست و اعلام نمود که انگار جهان نفس( مشتقات باد) مي کشد، وفلسفه ي آتش و گناه در يهود،مسيحييت و اسلام و قران نمي توان چشم پوشيد؛در جاي جاي قران نيز از مقدس بودن آن نامي به ميان آمده است بطوريکه خداوند خود را نور دانسته و حضرت موسي ذات باريتعالي را به صورت پرتوي سوزان و البته نوراني از نور و آتش ملاقات نموده است . و از آنجا که آتش نيز چون ساير مخلوقات اهوراي تحت فرمان خداوند قرار دارد و نه جدا از خداوند ( چنانکه در داستان افکندن ابراهيم به آتش به فرمان الهي به گلستاني تبديل گشت و ...) لذا دليلي بر ترس و بدبيني با انگيزه هاي زود گذر سياسي وجود نخواهد داشت./.