سياسي اجتماعي / چشمانداز رشد علمي زنان، در دو دهه انقلاب
زهرا آيتاللهي با پيروزي انقلاب اسلامي ايران به رهبري آن فقيه فرزانه، حضرت امام خميني، تحولي عظيم در جامعه زنان پديد آمد. با حاكميت ارزشهاي اسلامي در جامعه، زنان تشويق به علمآموزي شده و محيط مناسب جهت اين امر نيز فراهم گرديد. تفكر حاكم بر جامعه نيز بر اساس رهنمودهاي حضرت امام با پرهيز از غربباختگي و تحجر فكري شكل گرفت. آن رهبر فرزانه مسؤولين و متفكران جامعه را هشدار داد كه: «قرآن كريم انسانساز است و زن نيز انسانساز. وظيفه زنها انسانسازي است، اگر زنهاي انسانساز از ملت گرفته شود، ملتها به شكست و انحطاط مبدل خواهد شد.»1
محصول اين رهنمود آن شد كه از ابتداي شكلگيري نظام جمهوري اسلامي در اولين اصول قانون اساسي، از جمله وظايف دولت اين امر قرار داده شد: «ايجاد زمينههاي مساعد براي رشد شخصيت زن و احياي حقوق مادي و معنوي او.»2
از آغاز حاكميت جمهوري اسلامي نيز سعي شد گامهاي مؤثري در اين زمينه برداشته شود. هرچند حوادث سهمگين و درهم تنيده ساليان اول پيروزي انقلاب و نيز جنگ طولاني تحميلي، مانع از بروز و ظهور اين اراده جدي مسؤولين شد ولي پس از اتمام جنگ تلاش خاصي جهت رشد علمي و معنوي زنان انجام پذيرفت. در اولين برنامه توسعه اقتصادي ـ اجتماعي جمهوري اسلامي ايران (72 ـ 1368) يكي از سياستهاي دولت چنين بيان شده است:1ـ افزايش مشاركت زنان در امور اجتماعي ـ فرهنگي، آموزشي و اقتصادي با حفظ شؤونات خانواده و ارزشهاي متعالي شخصيت اسلامي زن.2ـ اعتلاي موقعيت زنان از طريق تعميم آموزش و افزايش زمينههاي مشاركت زنان در امور اقتصادي ـ اجتماعي جامعه و خانواده.3ـ بالا بردن سطح سواد و دانش عمومي افراد جامعه بخصوص افزايش ضريب درصد تحصيلي دختران لازمالتعليم.حاصل عملكرد دولت بر اساس اين سياست، كاهش نرخ بيسوادي زنان و رشد كمي و كيفي دانش بانوان بوده است. به عنوان نمونه به مقايسه آمار زنان باسواد در سالهاي قبل و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي اشاره ميشود.3
درصد زنان باسواد نسبت به زنان كل كشور
مهر 1370 مهر 1365 آبان 1355 آبان 1345 1/67 1/52 5/35 9/17
علاوه بر رشد سواد زنان، تعداد زنان در مقاطع بالاي تحصيلي نيز پيشرفت چشمگير يافته است. اين مسأله كه تعداد دانشجويان دختر پذيرفته شده در دانشگاههاي كشور در سال 1378 و 1379 از 50% قبولي دانشگاه نيز بيشتر شد مشهورتر از آن است كه نياز به ذكر آن باشد. تعداد پذيرفتهشدگان زن دانشگاهها از چنان افزايشي برخوردار شد كه گاه اين نگراني را ايجاد مينمايد كه در آينده، مردان جامعه كه مسؤوليت تأمين نيازهاي اقتصادي خانواده را بر عهده دارند، از تخصص كمتري نسبت به زنان كه نوعا فاقد اين مسؤوليت ميباشند برخوردار خواهند بود. به نظر ميرسد اكنون ترديدي در لزوم ارتقاي دانش بانوان وجود نداشته باشد. ديگر همگان پذيرفتهاند كه رشد علمي زنان علاوه بر رشد دانش نيمي از جامعه، در ارتقاي آگاهي ساير افراد جامعه نيز تأثير بسزايي خواهد داشت، از جمله اثر آشكاري كه زنان در آموزش غير رسمي و رسمي فرزندان خود دارند. مادران با آگاه كردن فرزندان خود نسبت به روابط انساني، مسايل اجتماعي، اعتقادات ديني، تاريخ، فرهنگ و ساير زمينهها نقشي غيررسمي در ارتقاء فرهنگ جامعه ايفا مينمايند و اين البته به جز مشاركت آنان در كمك نمودن به امور درسي كودكان و نيز مشاركت آنان در فراهم نمودن امكانات تحصيل از جمله پيدا كردن محيطهاي آموزشي، ثبتنام فرزندان، نقل و انتقال آنان به كلاسهاي آموزشي، آماده نمودن فضاي مناسب جهت مطالعه دروس و ... ميباشد. در تحقيقات ميداني كه در مورد تأثير ميزان تحصيلات و اشتغال بانوان بر پيشرفت تحصيلي فرزندان آنان به عمل آمد نتيجه حاصله عبارت بود از ارتباط مستقيم پيشرفت تحصيلي كودكان با ميزان سواد و دانش مادر (ارتباط معكوس پيشرفت تحصيلي كودكان با ميزان اشتغال مادر).4
اكنون آنچه قابل تأمل است اينكه در سنجش عملكرد مسؤولين در مقوله دانش بانوان و در نتيجه برنامهريزي جهت آينده مواردي مغفول مانده و به مسايلي نيز بيش از
امام خميني:قرآن كريم انسانساز است
و زن نيز انسانساز.وظيفه زنها انسانسازي است
اگر زنهاي انسانساز
از ملت گرفته شود
ملتها به شكست
و انحطاط مبدل خواهد شد.اندازه پرداخته شده است. متأسفانه عليرغم پيشينه درخشان جوامع اسلامي در زمينه آموزش زنان و تأكيدات مكرر معصومين(ع) اكنون پرچمدار اهتمام به امر آموزش بانوان در آسيا و آفريقا، سازمانهاي وابسته به سازمان ملل متحد ميباشد و يونسكو به طور خاص در اين زمينه فعاليت چشمگير دارد. تاريخ غرب نشان ميدهد كه قرنها پس از حكومت رسول خدا(ص) در مدينةالنبي و اهتمام اين حكومت در ارتقاء آموزش زنان، غرب به صورت جدي به مسأله لزوم آموزش زنان پرداخت. و متأسفانه امروزه برنامهريزيهاي كلان آموزشي زنان در كشورهاي اسلامي نهايتا با رهنمود غرب انجام ميپذيرد. هرچند سازمان كشورهاي اسلامي تشكيلاتي ميباشد كه ميكوشد تا تصميمات كلان سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي را بر اساس مباني اسلامي اتخاذ نمايد ولي نهايتا به دليل كم كاري متفكرين اسلامي در زمينه تبيين مباحث نظري مربوط به اين امور، در موارد بسياري، فاقد برنامهريزيهاي دقيق اسلامي ميباشيم. اين كم كاري متأسفانه در كشور ما نيز مشاهده ميگردد. همان كه سبب شد رهبر انقلاب، در سال 1371 در ديدار با شوراي عالي انقلاب فرهنگي در زمينه مسايل دانشگاه و عدم انطباق و فاصله بين واقعيات و ايدهآلها و آرمانهاي نظام اسلامي در علوم مختلف بخصوص علوم انساني نكاتي را متذكر گردند و از جمله فرمودند: «بايد تلاش كرد براي اينكه علوم انساني را بر پايههاي اسلامي با ديد اسلامي، با تفكر اسلامي و مبتني بر جهانبيني اسلامي تدوين كنيم.»
حال جاي اين پرسش وجود دارد كه در مباحث نظري مربوط به زنان در جمهوري اسلامي ايران، چه موارد تبايني ميان برنامهريزيهاي نظام و دستورالعمل سازمانهاي بينالمللي وجود دارد؟
به عنوان نمونه:1ـ اگر در مصوبات بينالمللي نقش اقتصادي زن و مرد در كانون خانواده يكسان ميباشد آيا در جمهوري اسلامي نيز تصميمگيريها بايد به اين سمت باشد يا اينكه در جوامع اسلامي مطابق با آيات قرآن و نيز روايات، تأمين نياز اقتصادي خانواده وظيفه مرد (شوهر، پدر) است. در صورتي كه بپذيريم تأمين نفقه زن و فرزند با شوهر و پدر است آيا در رشتههاي تحصيلي كه نهايتا تخصص لازم جهت اشتغال بهتر را فراهم مينمايد، نبايد اولويتي براي پسران قائل شد؟ علاوه بر آن، اگر قبول داشته باشيم كه بيشترين نقش زنان در تربيت نسلها و نفوس ميباشد آيا نبايد براي دختران در رشتههاي علوم تربيتي، روانشناسي و ... اولويتي قرار داد؟
در چند سال اخير بارها اولويت پذيرش دانشجويان پسر يا اختصاص برخي رشتههاي تحصيلي به پسران سخت به باد انتقاد گرفته شده است.5 توصيههاي فراواني جهت ايجاد انگيزه در دختران براي شركت در رشتههايي كه تاكنون كمتر مورد اقبال آنان قرار گرفته انجام ميپذيرد. مطابق تحقيقات انجام يافته در سال 1374 تعداد دختران شركتكننده در رشتههاي فني و مهندسي، هنر و معماري، كشاورزي و دامپزشكي به نسبت پسران بسيار كمتر بوده است. (فني و مهندسي 8/4%، هنر و معماري 3/2% و كشاورزي و دامپزشكي 5/1%).6
اين امر موجب گرديده است تا افراد زيادي در فكر برنامهريزي جهت جذب بيشتر دختران به اين رشتهها باشند. لازم به ذكر است بنا بر گزارش ملي وضعيت زنان، تعداد دانشجويان زن در اين رشتهها نسبت به گذشته افزايش يافته است ولي در گروه علوم انساني مطابق تحقيق انجام شده در فاصله سالهاي 68 ـ 1367 تا 73 ـ 1372 تعداد دانشجويان زن افزايش چنداني نداشته است و متأسفانه كسي به اين كاهش حساسيتي نشان نداده است چرا كه در ديدگاه برخي، تحصيلات زنان در رشتههاي علوم انساني از ارزشي به مراتب بسيار كمتر از تحصيلات آنان در رشتههاي فني و حرفهاي برخوردار ميباشد.2ـ آيا روش سنجش دانش بانوان در اجتماع لزوما بايد منحصر به روشهاي ارائه شده توسط محافل علمي غربي باشد؟ پرسشنامههاي تهيه شده در اين زمينه، نشانگر آن است كه ما وسيله سنجشي مناسب با فرهنگ اعتقادي و بومي خود وضع نكردهايم. هر چند ما هرگز، بينياز از استفاده از تجارب بشري در جهان نميباشيم و آنان كه به صورت تشكيلاتي و سازماندهي شده به اين امور پرداختهاند يقينا تجربيات گرانبهايي براي ما دارند ولي بايد توجه داشت كه خودباوري و تكيه بر تواناييهاي ملي ما نيز از ارزش بسياري برخوردار است.براي سنجش سطح فرهنگ و ميزان دانش زنان در ايران تاكنون تحقيقات متعددي انجام پذيرفته است از جمله:ـ گزارش كمي و كيفي در مورد دانشآموزان دختر طي سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي (1368).ـ گزارش ملي وضعيت زنان در جمهوري اسلامي ايران توسط دفتر امور زنان نهاد رياست جمهوري ايران (1374).ـ بررسي علل و عوامل بازدارنده و تسهيلكننده در افزايش دستيابي دختران به آموزش ابتدايي توسط وزارت آموزش و پرورش با همكاري صندوق كودكان سازمان ملل متحد (يونيسف) 1374.ـ بررسي نقش زن در كتابهاي درسي و مقايسه آن با نقش مرد (1374).ـ جمهوري اسلامي ايران و آموزش زنان (مقاله ارسالي كه به پيشنهاد يونسكو در سال 1996 نگاشته شد و يكي از مدارك پايه براي كنفرانس بينالمللي آموزش بود).ـ گزارش نشريات زنان و خانواده در 6 ماهه اول سال 77 توسط وزارت ارشاد.
ـ بررسي سهم زنان در ترجمه و تأليف آثار.
ـ و ...اين گزارشات حاوي نكات مفيد بسياري ميباشد و به برنامهريزان كمك مينمايد تا با توجه به نقاط ضعف و قوت، براي آينده تصميمات دقيقتري اتخاذ نمايند.به نمونههايي از اين تحقيقات اشاره ميشود:ـ در سال 1372 از بين فارغالتحصيلان دورههاي مقدماتي، تكميلي، پاياني و پنجم نهضت سوادآموزي، 80% زن و 20% مرد بودهاند. ميزان مشاركت بانوان در امر سوادآموزي با توجه به مشكل كمبود وقت، عدم وجود مراكز نگهداري از كودكان در محل آموزش و ... قابل توجه ميباشد. آموزشيان نهضت سوادآموزي نيز 72% زن و 28% مرد بودهاند.در مقايسه آماري بين سالهاي 66 ـ 65 و 74 ـ 73 رشد تحصيلات دختران در دوره دبستان، راهنمايي و دبيرستان عبارت بود از:دبيرستان راهنمايي تعداد محصلين دختردبستان43% 8/38% 66 ـ 13658/43%
47% 44% 74 ـ 137347%
ـ در زمينه كتابخواني متأسفانه بانوان ما هنوز با فرهنگ مطالعه كتاب انس لازم را پيدا نكردهاند. به عنوان نمونه مطابق با تحقيقي كه در تيرماه 1373 توسط معاونت پژوهشي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي انجام پذيرفت برخي از نتايج عبارت بود از:مطابق پرسشنامهاي كه ظرف مدت 10 روز برپايي نمايشگاه كتاب به روش تصادفي بين شركتكنندگان توزيع شد، تعداد استقبالكنندگان زن از نمايشگاه كتاب 28/29% بود (در مقابل 72/70% مرد). پراكندگي شغلي زنان دوستدار كتاب و كتابخواني كه از نمايشگاه ديدار داشتهاند عبارت بود از: 89/14% خانهدار، 24/7% محصل، 01/56% دانشجو، 60/8% مشاغل فرهنگي، 4/31% مشاغل تخصصي، 15/9% كارمند، 40/0% مشاغل آزاد، 13/0% بازنشسته.زماني كه از اين بانوان اهل مطالعه سؤال شد چه ميزان از وقت خود را در روز به مطالعه اختصاص ميدهيد؟ 81/19% زماني كمتر از نيم ساعت در روز و تنها 54/4% زماني بيش از سه ساعت را عنوان كردند.در پاسخ به اين سؤال كه از چه طريقي كتاب مورد نياز خود را تأمين ميكنيد؟ 99/62% از طريق خريد كتاب، 21/46% امانت از دوستان، 02/29% استفاده از كتابخانههاي دانشگاهي را مطرح كردهاند.مطابق اين تحقيق ميتوان نتيجه گرفت كه برنامهريزي خاص ميبايست جهت ترغيب بيشتر زنان به مطالعه كتاب انجام شود، موانع دسترسي به كتاب براي بانوان برطرف گردد و با توجه به موقعيت شغلي آنان برنامهريزي جداگانهاي انجام پذيرد.به عنوان نمونه به نظر ميرسد جهت ارتقاي دانش زنان خانهدار، آموزش از طريق صدا و سيما كه در منزل و در كنار رسيدگي به امور خانه انجام ميگيرد بايد مورد توجه خاص باشد. امروزه بسياري از بانوان با استقبال خوبي كه از برنامه خانواده صدا و سيما دارند رشد كمي و كيفي قابل توجهي در دانش خويش يافتهاند. اين مسأله از اموري است كه چه بسا در برنامهريزيهاي سازمانهاي بينالمللي مورد توجه چندان قرار نگيرد چرا كه در غرب بيشتر زنان اشتغال بيرون منزل را بر اشتغال درون خانه ترجيح ميدهند لذا اوقات زيادي از زمان پر نشاط و آماده فراگيري را در روز بيرون از منزل سپري ميكنند. بنابراين آموزش از طريق راديو و تلويزيون در روز مورد عنايت كمتري قرار ميگيرد.از ديگر مواردي كه ميتوان در امور آموزش زنان در ايران مورد توجه قرار داد و بيشتر به وضعيت خاص فرهنگي ما ارتباط دارد آموزش از طريق جلسات بانوان ميباشد. اين جلسات كه با عنوان اجراي نذر در پهن كردن سفرهاي يا دادن وليمهاي و يا روضه خانگي برپا ميشود محيط مناسبي جهت ارتقاء فرهنگ بانوان ميباشد كه متأسفانه در برنامهريزيهاي فرهنگي مورد غفلت قرار گرفته است.طبيعي است در فرهنگ غرب كه استقلال فردي، روابط خانوادگي و فاميلي را سست كرده است چنين موقعيتهايي بسيار كمياب ميباشد بنابراين نميتوان اميد داشت كه سازمانهاي بينالمللي به اين زمينههاي آموزشي توجه نمايند.اخيرا يكي از بانوان ايراني مشغول به تحصيل در انگلستان در زمينه بررسي ميزان تأثير جلسات مذهبي زنانه بر رشد فرهنگي آنان در ايران تحقيق گستردهاي انجام داد. ارائه اين تحقيق و ارائه ميزان تأثير مثبت اين جلسات در سميناري در دانشگاه انگليس با استقبال دانشجويان روبهرو شد.در صورتي كه بپذيريم
تأمين نفقه زن و فرزند
با شوهر و پدر است
آيا در رشتههاي تحصيلي
كه نهايتا تخصص لازم
جهت اشتغال بهتر را
فراهم مينمايد
نبايد اولويتي براي پسران
قائل شد؟ علاوه بر آن
اگر قبول داشته باشيم
كه بيشترين نقش زنان
در تربيت نسلها
و نفوس ميباشد آيا نبايد
براي دختران در رشتههاي
علوم تربيتي، روانشناسي و ...اولويتي قرار داد؟
زنان و علوم ديني در ايران
از ديگر مواردي كه نميتوان انتظار داشت در زمره معيار سنجش دانش زنان به شمار آورند، تحصيلات ديني آنها ميباشد. در جهان امروز به دليل آنكه علم و دين دو مقوله جدا از هم به شمار ميآيند ميزان تحصيلات ديني بانوان در الگوي ارزيابي علمي آنها در نظر گرفته نميشود؛ حال آنكه در نگرش اسلامي ما برترين دانش، تفقه در دين به شمار آيد. آنچه كه زمينهساز آباداني دنيا و آخرت ابناء بشر ميگردد.لذا با دقتي دوچندان بايد موضوع ميزان دانش ديني بانوان مورد ارزيابي قرار گيرد.مطابق آمار سال 1376 كه توسط مركز آمار ايران ارائه شده است، نوع تحصيلات بانوان در كشور از اين قرار است:كل زنان باسواد (6 سال به بالا) 10045807 در سطح سوادآموزي 1473553
در سطح ابتدايي 3642975
در سطح راهنمايي 2012387
در سطح نظام فعلي متوسطه 1717368
در سطح نظام جديد متوسطه (واحدي) 31245
در سطح نظام قديم 477185
پيشدانشگاهي 4080
عالي 494571
حوزههاي علميه و علوم ديني 2720
تحصيلات غير رسمي 14814
نامشخص و اظهار نشده 47423
هرچند به نظر ميرسد تعداد محصلين زن حوزههاي علميه ديني در اين آمار با واقعيت تفاوت بسيار داشته باشد و بسياري از اين محصلين نوع تحصيلات خود را ابراز نكردهاند، ولي با توجه به نياز زنان هر محلهاي در شهر يا روستا و نيز مدارس دختران و دختران دانشجو و مراكز كار زنان به بانوان مبلّغ، به نظر ميرسد تعداد زنان در حال تحصيل در حوزههاي علوم ديني هنوز بسيار اندك ميباشد و برنامهريزي دقيقي جهت گسترش كمي و كيفي علوم حوزوي در ميان بانوان ضروري ميباشد. در صورتي كه دختران و زنان در سن آموزش معارف ديني، حداقل بيست ميليون نفر باشند و خواهران مبلّغ نيز با تلاشي فشرده هر كدام آموزش حدود هزار نفر را بر عهده گيرند به حداقل بيست هزار زن مبلّغ نياز ميباشد.از طرفي ديگر متأسفانه بانوان صاحب فضل جامعه به ميزان نياز، جهت نشر معارف ديني در جامعه كارآيي ندارند. به عنوان نمونه در بررسي ترجمه و تأليفاتي كه توسط بانوان انجام پذيرفته سهم زنان در زمينه ترجمه و تأليف آثار ديني بسيار اندك بوده است. مطابق تحقيقي كه در سال 1373 انجام پذيرفته است سهم زنان در تأليف و ترجمه آثار، بر اساس موضوعات بدين قرار بوده است:دين 1/2%
ادبيات 21%
(بيشتر كتابهاي آشپزي، خياطي، آرايشي، پزشكي بانوان)
كودكان و نوجوانان 6/21%
علوم اجتماعي 6/10%
تاريخ و جغرافي 1/3%
علوم خالص 8/3%
زبان 7/2%
هنر 3/5%
فلسفه و روانشناسي 5/6%
كليات 8/3%
آمار مذكور نشاندهنده ضعف در عملكرد جامعه زنان جهت تعليم و تعلم در زمينه علوم ديني ميباشد.نشريات زنان نيز متأسفانه آنچنان كه بايسته است به مباحث ديني نميپردازد. از مجله پيام زن با صبغه ديني قوي دارد كه بگذريم در تحقيقي كه از هفت نشريه معروف زنان و خانواده (زن روز، راه زندگي، خانواده، حقوق زنان، زنان، ندا، فرزانه) انجام پذيرفت7 موضوعات مطروحه در اين مجلات در ششماهه اول سال 1377 به تفكيك موضوع عبارت بود از:اجتماعي و سياسي 83/3%
اجتماعي اقتصادي 67/7%
اجتماعي ديني 3/2%
اجتماعي فرهنگي 82/41%
حقوقي 63/13%
هنري 67/5%
ادبي 78/4%
بهداشتي و پزشكي 73/4%
يقينا اندازه اندك طرح مباحث ديني در مجلات زنان جاي تأسف بسيار دارد. زماني كه سرمقالههاي چاپ شده در اين مجلات در همين مدت (6 ماهه اول سال 77) بررسي شد ميزان طرح موضوعات مختلف در سرمقالهها نيز به اين ميزان بود:اجتماعي سياسي 01/41%
اجتماعي فرهنگي 76/34%
اجتماعي ديني 4%
اجتماعي اقتصادي 88/5%
ناچيزي مقدار موضوعات ديني در سرمقالهها كه توسط مسؤولين نشريات نگاشته ميشود نشانگر آن است كه متأسفانه زنان فاضل حوزوي كمتر در صدد گرفتن امتياز نشريه، ايجاد زمينه براي چاپ مقالات ديني و طرح مباحث ديني در جامعه زنان ايران ميباشند.تحقيقي ديگر در سال 1373 توسط مركز آمار و برنامهريزي معاونت پژوهشي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي انجام پذيرفته است. اين تحقيق نشاندهنده اين امر است كه زنان ايراني، اهتمام لازم را نيز جهت مطالعه كتب ديني ندارند. در تحقيقي كه از جمع زنان شركتكننده در نمايشگاه كتاب سال 1373 انجام گرفت كتب مورد مطالعه آنان از نظر موضوع بدين قرار بوده است:ادبيات و شعر 14/41%
هنري 44/13%
داستان 31/23%
روانشناسي 21%
فني و علمي 39/43%
تاريخي 15/31%
ديني و مذهبي 08/26%
(لازم به ذكر است پاسخگويان به پرسشنامه، معمولاً بيش از يك گزينه را علامت زدهاند).نهايتا به نظر ميرسد عليرغم تأكيدات فراوان قرآني، روايي و عنايت ويژه رهبران جمهوري اسلامي حضرت امام خميني و آيتاللّه خامنهاي زنان اين مرز و بوم به ميزان شايسته و بايسته به تحصيلات علوم ديني نپرداختهاند، تأليف و ترجمه در زمينه مباحث ديني ندارند، نشريات ديني يا مباحث ديني در نشريات زنانه چاپ نميكنند، مطالعات ديني
ندارند و ... البته اين بدين معنا نيست كه زحمات برخي خواهران انديشمند اين مرز و بوم ناديده انگاشته شود بلكه مقصود فقط بيان فاصله وضعيت موجود با وضع مطلوب ميباشد. پرواضح است كه با كمكاري جامعه زنان ما در زمينه كار محققانه و عميق ديني، شاهد گستردگي اعتقادات خرافي، رفتار جاهلانه به ظاهر مذهبي و يا خودباختگي در مقابل تفكرات غرب باشيم.تلاش گسترده تمامي اقشار جامعه براي گذر از جامعه طاغوتي شاهنشاهي به جامعه آرماني اسلامي، در مقوله فرهنگ هنوز موفقيت كاملي نيافته است.جامعهاي كه در آن فرهنگ اسلامي حاكميت نيافته است شاهد عقبماندگي فكري تمامي اقشار جامعه از جمله زنان ميباشد. پيامبر(ص) هنگام برشماري جامعه منحط آخرالزمان علامات آن را چنين بيان ميفرمايد: در اين جامعه يافت نميشود مگر سلطان ستمگر، ثروتمند بخيل، عالم شيفته دنيا، فقيه دروغگو، پير گنهكار، كودك گستاخ و يا زن احمق.8 آن وجود شريف پس از ذكر اين خصوصيات، سخت ميگريد.اگر جامعهاي كه اسلام ناب محمدي(ص) در آن حاكميت نيافته سرشار از زنان ناآگاه ميباشد در عوض جامعه ايدهآل اسلامي آكنده از زناني است كه با تعميق در آموزههاي ديني و اشراف بر ثقلين، مطابق كتاب خدا و سنت پيامبر(ص) حكم ميرانند. مگر نه آنكه امام باقر(ع) فرمودند:«و تؤتون الحكمة في زمانه حتي ان المرأة لتقضي في بيتها بكتاب اللّه تعالي و سنة رسولاللّه صلي اللّه عليه و آله؛9
در زمان قائم، به شما حكمت داده ميشود، تا آنجا كه زن در خانهاش بر اساس كتاب خداي تعالي و سنت رسول خدا(ص) قضاوت ميكند.»
باشد تا جامعه بانوان ايران با گامهايي بلند و استوار به سوي اين جايگاه رفيع قدم برداشته و به مطلوب دست يابند. به اميد آن روزگار.ديگر همگان پذيرفتهاند
كه رشد علمي زنان
علاوه بر رشد دانش
نيمي از جامعه
در ارتقاي آگاهي
ساير افراد جامعه
نيز تأثير بسزايي
خواهد داشت.آيا روش سنجش
دانش بانوان در اجتماع
لزوما بايد منحصر به
روشهاي ارائه شده
توسط محافل علمي غربي باشد؟
در بررسي ترجمه
و تأليفاتي كه توسط بانوان
انجام پذيرفته
سهم زنان در زمينه ترجمه
و تأليف آثار ديني
بسيار اندك بوده است.
1 ـ سيماي زن در كلام امام خميني، ص183.2 ـ بند اول اصل بيست و يكم قانون اساسي.3 ـ سالنامه آماري كشور (1371).4 ـ چكيده تحقيقات موجود در زمينه اشتغال زنان موجود در سايت اينترنت شوراي فرهنگي اجتماعي زنان5 ـ موارد بسيار زيادي را در مجلات و نشريات ميتوان ذكر كرد كه به جهت اختصار فقط به يك نمونه آن اشاره ميشود:دكتر س.ج در مقالهاي تحت عنوان جمهوري اسلامي ايران و آموزش زنان كه براي كنفرانس بينالمللي آموزش در سال 1996 فرستاده شده چنين نگاشته است:6 ـ سالنامه آماري كشور 1374 ـ درصد دختران شركتكننده در هر رشته نسبت به كل دختران شركتكننده.7 ـ گزارش نشريات زنان و خانواده ـ مركز مطالعات و تحقيقات رسانهها ـ معاونت امور مطبوعاتي و تبليغاتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.8 ـ بحار، ج52، ص263.9 ـ همان، ص352، غيبت نعماني.