عمل رياكاران بي ايمان
جعفر سبحاني همچون بذرهاي روي سنگ، بي ريشه و بي دوام است.«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالمَنِّ وَ الأَذي كَالَّذِي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَاليَوْمِ الآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لا يَقْدِرُونَ عَلي شَيءٍ مِمّا كَسَبُوا وَاللّهُ لا يَهْدِي القَوْمَ الكافِرِينَ»1.«اي كساني كه ايمان آوردهايد بخششهاي خود را با منت و آزار باطل نسازيد همانند كسي كه مال خود را براي نشان دادن به مردم انفاق ميكند و به خدا و روز رستاخيز ايمان نميآورد، كار او همچون قطعه سنگي است كه بر آن قشر نازكي از خاك باشد [و بذرهايي در آن افشانده شود]و رگبار باران به آن برسد، و آن را صاف و خالي از خاك و بذر رها كند آنها از كاري كه انجام دادهاند، چيزي به دست نميآورند، و خداوند جمعيت كافران را هدايت نميكند».
تفسير واژهها
1. «صفوان» جمع «صفوانه»: سنگ صاف.2. «صلْد» سنگ براق.3. «وابل» باران درشت.دو ديدگاه متفاوت در عمل نيك
در ارزيابي عمل نيك دو ديدگاه متفاوت وجود دارد: يكي مربوط به مكاتب مادي، يعني افرادي كه به مسايل اجتماعي از ديدگاه «منهاي مذهب» مينگرند، ديگري از آنِ انسانهايي كه رضاي خدا را محور فعاليتهاي اجتماعي ميدانند، اينك تشريح هر دو نظريه:1. نظريه نخست واقعيت عمل نيك، يك چيز بيش نيست و آن كاري است كه گره از جامعه بگشايد، خواه انگيزه آن خدمت به خلق باشد يا خودنمايي و ظاهرسازي، و كسب رضاي مردم براي نيل به مقامات و مناصب دنيوي.در اين نظريه معيار ماهيت عمل است و از سرچشمه عمل كه نيّت و انگيزه است، خبري نيست. در اين مكتب، انگيزه هر چند هم آلوده و نفساني باشد، ضرري به زيبايي عمل نميزند ولذا هرگاه فردي دست به ساختن بيمارستان بزند كه در سايه آن در انتخابات كشوري و يا منطقهاي حائز اكثريت آراء باشد، عمل او مورد ستايش است و در گشايش آن رسانههاي گروهي به ستايش سازنده آن ميپردازند.2. نظريه دوم
در اين معيار عمل نيك دو چيز است:1. خود عمل زيبا باشد و گرهي از جامعه بگشايد.2. انگيزه از عمل كاملاً الهي باشد و يا لااقل انساني باشد، با اجتماع اين دو شرط، ميتوان عمل را نيك و فرد را نيكو كار دانست و از ديگران جدا ساخت.در اين نقطه برتري مكتب تربيتي قرآن بر ديگر مكاتب روشن ميگردد، مكاتب «منهاي مذهب» ظاهر بين و زودگذرند، با رويه عمل سر و كار دارند نه با ريشه آن، در حالي كه در اسلام، هم رويه عمل و هم ريشه آن مطرح است.تعجب نخواهيد كرد كه اسلام حقّ هر نوع مسجد سازي را از مشركان سلب ميكند و آن را از آنِ افراد با ايمان ميداند. در حالي كه از نظر گروه نخست كار زيبايي صورت ميدهند ولي چون نيت آنان آلوده است، خدا پذيراي عمل آنان نميباشد، زيرا هدف از مسجدسازي پرستش خداست درحالي كه مشركان به جاي خدا بتها را ميپرستند، لذا ميفرمايد:«ما كانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللّهِ شاهِدِينَ عَلي أَنْفُسِهِمْ بِالكُفْرِ أُولئكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ فِي النّارِ هُمْ خالِدُونَ)»2.«مشركان حق ندارند مسجدهاي خدا را تعمير و آباد كنند در حالي كه بر كفر خويش گواهي ميدهند و بر بت پرستي به جاي خداپرستي تظاهر ميكنند، [اعمال آنان تباه و هميشه در آتش است]».قرآن در حالي كه به اعمال مشركان هرچند از نظر ظاهر زيبا است، ارزش قائل نميشود؛ اين حق را تنها به افراد با ايمان ميدهد (كه به انگيزه الهي دست به مسجدسازي ميزنند) و ميفرمايد:«إنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللّهِ مَن آمَنَ بِاللّهِ وَ اليَوْمِ الآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي الزَّكاةَ وَ لَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللّهَ فَعَسي أُولئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ المُهْتَدِينَ»3.«مساجد خدا را تنها كسي آباد ميكند كه به خدا و روز قيامت ايمان آورد و نماز را برپا دارد و زكات را بپردازد و جز از خدا نترسد، اميد است چنين گروهي از هدايت يافتگان باشند».با توجه به اين اصل، به تشريح آيه ميپردازيم:در تمثيل هفتم ـ چنانكه گذشت ـ، قرآن از انفاق توأم با منت و آزار، جلوگيري نمود و در تمثيل هشتم كه هم اكنون در صدد تفسير آن هستيم، علاوه بر انتقاد از انفاق توأم با منت و آزار، به نكوهش انفاق ريايي ميپردازد، انفاقي كه كاملاً به ظاهر آراسته ولي در باطن آلوده است، عمل زيبايي كه به ظاهر فريبنده است و انسان تصور ميكند كه عواطف انساني و يا جلب رضاي خدا او را بر اين كار وادار كرده است ولي در باطن انگيزه ديگر، او را به اين كار كشيده در حالي كه قلب او مانند سنگ خارا، سخت و صاف است.عمل ريايي شاخهاي از نفاق است؛ نفاقي كه عقل و شرع در نكوهش آن همفكرند، سرايندگان شيرين زبان در ادب فارسي در نكوهش ريا تشبيه هايي دارند كه آنها را قبل از بيان تشبيه قرآن مطرح ميكنيم تا به هنگام مقايسه، برتري تشبيه قرآن كاملاً روشن گردد.فردوسي ميگويد:
زنا و ريا آشكارا شود
دل نرم چون سنگ خارا شود
دل نرم چون سنگ خارا شود
دل نرم چون سنگ خارا شود
اگر احسان كني با مستحق كن
نه از بهر ريا، از بهر حق كن
نه از بهر ريا، از بهر حق كن
نه از بهر ريا، از بهر حق كن
مِيْ خوري، بِهْ ز ريا طاعت كني
گفتم و، تير از كمان آمد برون
گفتم و، تير از كمان آمد برون
گفتم و، تير از كمان آمد برون
اين درونش برهنه از تقوا
كز برون جامه ريا داريد
كز برون جامه ريا داريد
كز برون جامه ريا داريد
عمل ريايي؛ كشتزاري بر قطعه سنگ خارا
قطعه سنگ عظيمي را در نظر بگيريد كه چند هكتار زمين را با سختي تمام پوشانيده است، و نفوذ در دل زمين با وجود چنين مانع، مشكل ميباشد ولي قشر نازكي از خاك چهره آن را پوشانيده و انسان تصور ميكند كه عمق خاك به ده متر ميرسد، كشاورز ناآگاه از درون زمين، در آن بذر ميافشاند به اميد اين كه چند برابر برداشت كند، كار پايان مييابد و چند روزي آفتاب ميتابد ولي ناگهان باران درشت دانهاي فرود ميآيد، آن قشر نازك خاك را با دانههاي نهفته در آن ميشويد و همه را همراه آرزوي دهقان ناآگاه به رودخانه ميريزد، و در چشم انداز كشاورز جز سنگ خشن و سياه، چيزي نميماند.قلب رياكار به خاطر دوري از معنويت بسان سنگ خارايي است كه نفوذپذير نيست.انفاق ظاهر پسند او، بسان بذري است كه بر روي اين سنگ پوشيده از خاك نازك افشانده شود، همان طوري كه كشاورز از آن بذر نتيجه نميگيرد چون ريشه در زمين ندارد، فرد رياكار نيز در روز رستاخيز از عمل خود بهره نميگيرد چون ريشه در قلب و روح او نداشته است، و چون انگيزه او جلب رضاي مردم و سپس نيل به مناصب دنيوي است، پاداش عمل خويش را ميگيرد، ديگر حق ندارد در روز قيامت از خدا پاداش بطلبد.از اين بيان روشن ميگردد كه گروهي مخترع و مبتكر كه با اعمال نيك خود خدمتگذار جامعه ميباشند به دو گروه تقسيم ميشود:1. برخي از آنها انگيزه الهي و انساني داشتهاند و با انگيزه پاك وارد عمل ميگردند، اين گروه مسلماً بي پاداش نخواهند بود.2. گروهي ديگر كساني هستند كه در استخدام قدرتهاي جهاني و شيطاني درآمده و با قراردادهاي سنگين مشغول تحقيق ميگردند، آنان پاداش خود را از كارفرمايان خود دريافت نموده و در روز رستاخيز طلبي نخواهند داشت.پيامبر گرامي صلياللهعليهوآله ميفرمايد:«إنّ اللّهَ لا يَنْظُرُ إلي صُوَرِكُم ولكِنْ يَنْظُرُ إلي قُلُوبِكُم و أَعْمالِكُم»4.«خدا به ظاهر شما نمينگرد، بلكه به نيات و اطاعت شما نگاه ميكند».رياي عابدان و زاهدان
ريا دام گسترده براي آن گروه است كه نفس سركش را از گناه آشكار باز ميدارند، و شيطان از جذب آنان به گناهان و جرائم ظاهري مأيوس ميگردد.در اين صورت، خويشتن داري از گناه، و ترك لذايذ نفساني از طريق قواي ظاهري، در درون آن گروه كه روح آنان از عشق به خدا و معنويت خالي است، خلأ عظيمي پديد ميآورد و نفس هوسباز، پيوسته به دنبال روزنهاي ميگردد كه از آن راه اين خلأ را پر كند، از اين جهت نفس به خاطر بريدگي از ظاهر، متوجه درون و دل ميگردد، و آنجا را نقطه فعاليت خود قرار ميدهد. چون لذت عبوديت و پيوستگي به كمال مطلق را نچشيده، تحسين و تمجيد مردم و ستايشگريهاي آنان در كام او شيرين ميآيد، سپس كم كم با تلويح يا تصريح، كارهاي خير و نيك گذشته را به رخ اين و آن ميكشد، و آن بخش از كارهاي نيك را انجام ميدهد كه سر و صدا آفرين بوده و اعجاب ستايشگري مردم را برانگيزد. با اوجگيري اين روح، كم كم از مرز معنويت دور شده و به حريم گناه نزديك ميگردد، انگيزه او در كار نيك به جاي «مرضات اللّه» و يا پاداشهاي اخروي، همان شهرت و ستايش مردم ميگردد، و عمل صالح در نظر او، جز پل پيروزي براي كسب جاه و مقام، و تحصيل شهرت و موقعيت، حقيقت ديگري پيدا نميكند، سپس كار به آنجا ميرسد كه فرايض الهي را از آن نظر انجام ميدهد كه مردم او را عابد و زاهد، متقي و پرهيزگار بينديشند و تقوا و پرهيزگاري و نيكوكاري او نقل محافل گردد و در اجتماع از احترام فوقالعادهاي برخوردار شود.يك چنين فرد به ظاهر خداپرست، خودپرست و خودمدار است، خداي او، نفس او است، دين او لذايذ نفساني او است و به قول مولوي:
چون سزاي اين بت نفس، او نداد
مادر بتها، بت نفس شما است
زانكه آن بت، مار؛ و اين بت اژدهاست
از بت نفس، بتي ديگر بزاد
زانكه آن بت، مار؛ و اين بت اژدهاست
زانكه آن بت، مار؛ و اين بت اژدهاست
صورت ملموسي از تمثيل قرآن
در رژيم گذشته، در يكي از شهرهاي جنوب، شهردار رياكاري بود كه در محل چمنهاي فلكه بزرگ شهر، گل كاري نكرده بود، اتّفاقاً گزارش رسيد كه طاغوت وقت عازم جنوب است و از آن نقطه عبور خواهد كرد، شهردار رياكار يك روز پيش از ورود طاغوت، گلهايي را از گل فروشيها خريد و بر زمين چمن نشاند تا لحظهاي توجه ارباب خود را جلب كند، آنگاه پس از دو روز گلها افسره شد و چمن، آرايش دروغين خود را از دست داد. من پس از شنيدن اين جريان به ياد آيهاي افتادم كه عمل رياكار را به شكل عمل آن شهردار رياكار توصيف ميكند و روشن ميسازد كه عمل رياكاران كاملاً بي عمق و بي ريشه است، در حالي كه كارهاي الهي كاملاً عميق و ريشه دار ميباشند.1. المحجّة البيضاء: 6/108.1. بقره، 264.2. توبه 17.3. توبه: 18.