شیخ مفید پرچمدار توسعه مکتب شیعه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیخ مفید پرچمدار توسعه مکتب شیعه - نسخه متنی

علی دوانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید









به مناسبت روز بزرگداشت شيخ مفيد پرچمدار توسعه مكتب شيعه

حجت الاسلام دكتر علي دواني در بين دانشمندان بزرگ ما كه در اعصار مختلف ميزيستهاند، مفاخر و نوابغ بسياري بودهاند كه امروز هر كدام مايه اعتبار و سند افتخار جهان تشيع به شمار ميآيند، ولي از ميان آنها شيخ مفيد جايگاه خاصي دارد كه از هر جهت او را از ديگران ممتاز ميگرداند.

براي اينكه بهتر بتوانيم پي به اهميت شخصيت والاي علمي او ببريم، نخست اوضاع عمومي شيعيان پيش از او را از نظر خوانندگان ميگذرانيم، سپس دورنماي عصري را كه وي در آن زندگي ميكرده است تشريح ميكنيم، آنگاه به شرح مختصري از ماجراي زندگاني پر حادثه او ميپردازيم.

از زمان درگذشت پيغمبر اكرم(ص) تا حدود سال 300 هجري، شيعيان وضع ناگوار و موقعيت تأثرآوري داشتند، زيرا شيعه از روز نخست در اقليت بوده است. در دولت بنياميه و بنيعباس نيز سعي ميشد كه از نفوذ امامان جلوگيري به عمل آيد و رابطه آنها با شيعيان قطع شود. به همين جهت در سراسر ممالك اسلامي از اقصاي افريقا و اسپانياي آن روز گرفته تا مصر و روم شرقي و سرحد چين كه همه در زير نگين خلفاي اموي و عباسي قرار داشت، شيعه در محدوديت به سر ميبرد و تقريباً از هرگونه آزادي عمل و عقيده و ابراز وجود ممنوع بود!

اوضاع شيعيان پيش از شيخ مفيد ولي از اواسط قرن چهارم هجري، شيعيان به ميزان قابل ملاحظهاي در كشورهاي خاورميانه از آن محدوديتها و آزاديكشيها بركنار ماندند. زيرا از يك طرف خلفاي فاطمي كه شيعه اسماعيلي بودند در مصر دولت نيرومندي تشكيل داده و از ابهت و جلال دربار بغداد كاستند، و از طرفي سيفالدوله حمداني و امراي آن خاندان در شام حكومت ميكردند و شيعه بودند، و از جانب ديگر در مشرق و جنوب شرقي و شمال ايران نيز غوريان، صفاريان و طاهريان و كمي قبل از آنها حكمرانان علوي مازندران، پرچم استقلال برافراشته و بر ضد خلفاي عباسي قيام كردند، و از همه مهمتر ظهور دولت مقتدر آل بويه بود كه از شيعيان با اخلاص به شمار ميآمدند. عضدالدوله ديلمي كه از سلاطين مقتدر اين دودمان بود دامنه اقتدارش از سواحل درياي عمان تا شام و مصر گسترش يافته و در احترام و حمايت شيعيان كوشا و در واقع خلافت بنيعباس در دست او بازيچهاي بيش نبود.

اين علل و عوامل دست بهم داد و موجب گرديد كه شيعيان از گوشه و كنار سر برآورند و با همتي شايان توجه به تشكيل جمعيتها و تأسيس حوزههاي علمي و نشر معارف و حقايق اهلبيت عصمت و طهارت دست يازند. مسافرتهاي ثقهالاسلام كليني و شيخ صدوق دو پيشواي بزرگ شيعه به بغداد و اقامت آنها در آن شهر كه مركز خلافت و علماي عامه بود و اهميتي كه ميان آنان كسب كردند، همه از آزادي نسبي و موقعيت آن عصر حكايت ميكند.

در عصر شيخ مفيد كه خود عرب بود شيعيان از آزادي و احترام بيشتري برخوردار گرديدند. وجود فقيه عاليمقامي چون شيخ مفيد در ميان آنان، اعتبار آنها را بالا برد و بيش از پيش نزد دوست و دشمن بر احترام آنان افزود. شيخ مفيد شيعيان را از پراكندگي نجات داد و اوضاع اسفبار آنها را سامان بخشيد تا آنجا كه به اوج عزت رسيدند.

شيخ مفيد در محله «كرخ» بغداد كه مركز شيعيان بود ميزيست، و مسجد معروف «براثا» در آن محله كه تاكنون هم باقي است، و زيارتگاه شيعيان است، محل تدريس شيخ مفيد بود.

مكتب شيخ مفيد در زمان شيخ مفيد، علم كلام و اصول فقه در ميان دانشمندان اهل تسنن رونقي به سزا يافته بود. فقها و متكلمين بسياري از اطراف بلاد اسلامي در بغداد گرد آمده و در رشتههاي گوناگون علمي بخصوص اصول عقايد و ديگر علوم و فنون متداول مشغول بحث و جدل بودند.

هرچند علم كلام پيش از شيخ مفيد در ميان شيعيان سابقه داشت و با مداركي كه در دست است مبتكر اين علم نيز مانند ساير علوم اسلامي، شيعه بوده است، ولي به جهاتي كه ذكر شد بر اثر محدوديتي كه در كار شيعيان وجود داشت اين موضوع از مرحله تأليف و تصنيف متون كتابها و جنبههاي خصوصي تجاوز نميكرد.

پيش از شيخ مفيد، شيخ صدوق، رئيس علمي و ديني شيعيان وقت، سبك سادهاي در تصنيف و تأليف به وجود آورده و آن را مبناي كار خود قرار داده بود. شيخ صدوق در فقه و اصول عقايد با استفاده از صريح آيات قرآني و متن روايات پيغمبر و اهلبيت بهره ميگرفت و كتاب مينوشت و به همان شيوه نيز فتوي ميداد.

از يك نظر سبك ساده شيخ صدوق و طريقه بيآلايش او در بيان احكام و عقايد كه از الفاظبافي و عبارتپردازيهاي متكلمين و اصوليان عصر به كلي پيراسته بود، بسيار خوب و مطلوب مينمود، ولي از نظر ديگر چون ادامه آن وضع با سير و پيشرفت اهل تسنن در علوم نامبرده و كوتاهي شيعه در اين باره ممكن بود ركودي در كارشان پديد آورد، لذا لزوم يك تحول اساسي در سبك استدلال و نگارش علوم و فنون اسلامي شيعه به خوبي احساس ميشد. بخصوص اهل سنت از اين لحاظ با ديده حقارت به آنها مينگريستند، و اين كمبودها را به رخ آنها ميكشيدند.

شيخ مفيد در ابداع و تعميم و توسعه اين مكتب كوشيد و با استفاده از مباني علم كلام و اصول فقه، راه بحث و استدلال را بر روي شيعيان گشود. اصول فقه را كه مانند علم كلام در عصر ائمه طاهرين كموبيش متداول و معمول بود و اساس نوين آن را استادش ابن جنيد اسكافي و پيش از او ابن ابيعقيل عماني فقيه معروف شيعه پيريزي كرده بودند ولي هنوز مورد توجه دانشمندان شيعه قرار نگرفته بود، به صورت دلپذيري درآورد. به گفته نجاشي شيخ مفيد كتاب كوچكي در اصول فقه تصنيف كرد كه مشتمل بر تمام مباحث آن علم بود.

ابواب فقه را نيز با دقت مورد تجزيه و تحليل قرار داد و از تشتت و پراكندگي بيرون آورد و هر موضوعي از آن را در محل خود جاي داد و بدان وسيله، راه استفاده احكام را روشن ساخت و از اين راه نه تنها شيعيان را به روش استدلالي ساير مسلمين آشنا نمود بلكه از زمان وي تاكنون تمام دانشمندان شيعه بيواسطه يا باواسطه از مكتب او استفاده كردهاند. 1 شيخ مفيد در نظر دانشمندان شيعه شيخالطائفه در «رجال» باب «كساني كه از ائمه عليهمالسلام روايت نكردهاند» در باب «محمد» طبق معمول به اختصار از استاد عاليقدرش شيخ مفيد بدينگونه نام ميبرد: «محمد بن محمد بن نعمان، دانشمندي بزرگ و موثق است.» 2 و در «فهرست» مينويسد: «محمد بن محمد بن نعمان ابوعبدالله مفيد معروف به «ابنهجالبلاغه معلم» از متكلمان (علماي عقايد و مذاهب) طايفه اماميه است. در زمان او رياست علمي و ديني شيعه به وي منتهي گشت. در علم فقه و كلام بر هر كس مقدم، فكرش عالي، ذهنش دقيق، و دانشمندي حاضرجواب بود. نزديك به دويست جلد كتاب بزرگ و كوچك دارد و فهرست كتابهايش مشهور است...» 3 نجاشي شاگرد نامي ديگرش در «رجال» پس از ذكر نام و نسب او تا «يعرب بن قحطان» جد نژاد عرب مينويسد: «استاد ما رضيالله عنه است. جايگاه والاي او در فقه و كلام و روايت و وثاقت و دانش مشهورتر از آنست كه وصف شود.» 4 سپس مانند شيخ طوسي كتابهاي او را نام ميبرد كه در جاي خود نام ميبريم.

ابن شهر آشوب از وي چنين ياد ميكند: «شيخ مفيد، ابوعبداله محمد بن نعمان حارثي بغدادي عكبري... شاگرد ابوجعفر ابن قولويه، و ابوالقاسم علي بن محمد رفاء، و علي بن ابيالجيش بلخي بود. حضرت صاحبالزمان صلواتالله عليه او را مقلب به «شيخ مفيد» نمود و من علت آن را در كتاب «مناقب آل ابيطالب» ذكر كردهام. اوراست نزديك به دويست كتاب بزرگ و كوچك...» 5 علامه حلي از اين دانشمند عظيمالشأن سخنگستر، بهتر و روشن سخن گفته و مينويسد: «محمد بن محمد بن نعمان مكنّي به «ابوعبدالله» و ملقب به «مفيد» است. اوراست حكايتي دربارة علت نامگذاريش به «مفيد» كه ما آن را در كتاب بزرگ خود، در رجال، آوردهايم. مفيد معروف به «ابنالمعلم» بود و از بزرگترين مشايخ شيعه و رئيس و استاد آنهاست. كليه دانشمندان ما كه بعد از وي آمدهاند از دانش او استفاده نمودهاند. فضل و دانش او در فقه و كلام و حديث مشهورتر از آن است كه به وصف آيد. او موثقترين و داناترين علماي عصر خود بود. رياست علمي و ديني طايفه شيعه اماميه در زمان او به وي منتهي گشت...» 6 شهيد، قاضي نورالله شوشتري دانشمند عاليمقام و سخنگستر نامي، پس از ذكر نام آن بزرگمرد علم و دين در كتاب نفيس فارسي خود «مجالسالمومنين» سخن مفصل خود پيرامون شخصيت او را بدينگونه آغاز ميكند: «... افادت پناهي كه عقل مستفاد از قوت قدسيه او مستفيد، و فكر فلكپيماي او با ملا اعلي در گفتوشنيد بود. مجتهدي قدسيضمير، و متكلمي نحرير، شاهبازي تيزآهنگ، و بديههپردازي فيروزچنگ، اشاعره از سطوت مناظره او در كنج اعتدال، و حال ارباب اعتزال از دهشت مباحثه او مانند...» 7 به طور خلاصه، ساير دانشمندان رجالي و فقها و علماي ما هر جا به نام شيخ مفيد يا گفتار او رسيدهاند، از وي به عنوان سرآمد علماي عقايد و مذاهب اسلامي و متفكري برجسته، و مصنفي پركار و دانشمندي سخنور و... و اوصافي از اين قبيل ياد كردهاند مانند: ابن داود در «رجال»، ابنادريس حلي در «مستطرفات سرائر»، علامه مجلسي، وحيد بهبهاني، شيخ يوسف بحراني، شيخ ابوعلي حائري صاحب «روضاتالجنات» و ديگران.

در اينجا از ميان آنان به نقل قسمتي از سخنان علامه بحرالعلوم بسنده كرده و ميگذريم. علامه بحرالعلوم با آن مقام شامخ علمي و شخصيت نافذ ديني و تقوا و فضيلتي كه داشته است به تفصيل از پيشواي علماي اماميه نام برده و در آغاز گفتار خود مينويسد:

«محمد بن محمد بن نعمان ابوعبدالله مفيد رحمه اللّه» استاد استادان بزرگ و رئيس روساي ملت اسلام، گشاينده درهاي تحقيق با اقامه دليل و برهان با بيان روشن خويش، سركوبگر فرقههاي گمراه، دانشمندي كه تمامي جهات فضل و دانش در وي گرد آمده و رياست علمي و ديني به او منتهي گشته بود.

كليه دانشمندان بر مقام عالي وي در دانش و فضل و فقه و عدالت و وثاقت و جلالت قدرش اتفاقنظر دارند. او داراي خوبيها و فضايل فراوان: تيزبين، باهوش، حاضرجواب و موثقترين دانشمند عصر خود در حديث و آشناترين آنها به علم فقه و كلام بود و هر كس بعد از او آمده از وي استفاده نموده است...» 8 شيخ مفيد در نظر دانشمندان عامه شيخ مفيد دانشمند ذوفنون و بلندآوازه ما كه در نظر علماي بزرگ عامه نيز بسيار بزرگ مينمود، اين معني از سخنان خوب و بد آنان به خوبي پيدا است.

ابن نديم كه از معاصران شيخ مفيد بوده و مانند او در بغداد ميزيسته در فهرست خود نوشته است: «ابن المعلم ـ ابوعبدالله» رياست متكلمين شيعه در عصر ما به وي رسيده است. او در علم كلام (عقايد و مذاهب) به روش مذهب شيعه بر همه كس پيشي دارد. دانشمندي باهوش و بافراست است من او را ديدهام، دانشمندي عاليقدر است از كتابهاي او...» 9 و در جاي ديگر مينويسد: «ابن المعلم ـ ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان، رياست وي بر اصحاب خود از شيعه اماميه در فقه و كلام و آثار، در زمان ما به وي منتهي گشته است. ولادت او در سال 338 هجري روي داده است. از كتابهاي او...» 10 در فهرست ابن نديم در هر دو مورد چيزي از تأليفات شيخ مفيد ذكر نشده است و به جاي آنها چند نقطه ديده ميشود؛ گويا بوده ولي حذف شده است.

ابن جوزي دانشمند مشهور كه او نيز همعصر شيخ مفيد بوده در وقايع سال 413هـ . مينويسد: «محمد بن محمد بن نعمان ابوعبدالله معروف به ابن معلم، پيشواي شيعه اماميه و دانشمند آنها بود، و كتابها بر اساس مذهب آنان تصنيف كرده است. سيدمرتضي از جمله شاگردان اوست. ابن معلم مجلس مناظرهاي در خانهاش واقع در «درب رياح» منعقد ساخته بود كه در آن عموم دانشمندان گرد ميآمدند، او در نزد امراي اطراف كه متمايل به مذهب وي بودند، مقامي عالي داشت. در ماه رمضان امسال (413هـ) وفات يافت. سيدمرتضي او را مرثيه گفت...» 11 خطيب بغدادي كه اندكي پس از وي ميزيسته در تاريخ بغداد نظر به تعصب خاص خود از وي نام برده و سخناني ناهنجار گفته است كه از شخصي چون خطيب بعيد نيست. 12 سخنان خطيب به روشني ميرساند كه متعصبان مخالف چقدر از شخصيت شيخ مفيد و تأليفات و مكتب وي در رواج مذهب اهلبيت عصمت و طهارت هراس داشتهاند. چنان كه از سخنان دانشمندان بعدي عامه نيز روشن ميگردد.

شيخ عبدالله يافعي در «مرآتالجنان في تاريخ مشاهيرالاعيان» ضمن وقايع سال (413هـ.) و دانشمنداني كه در آن سال درگذشتهاند مينويسد: «در اين سال وفات يافت دانشمند شيعه و پيشواي رافضه صاحب تصانيف بسيار، رئيس آنها معروف به «مفيد» و «ابنمعلم» وي در كلام و فقه و جدل استاد فرزانه بود. او در دولت «آل بويه» با طرفداران هر مسلك و عقيدهاي با جلالت و عظمت مناظره ميكرد.» ابن ابيطي ميگويد: «وي از مستمندان دستگيري بسيار ميكرد، فروتني و خشوع وي زياد، و نماز و روزهاش فراوان، و لباسش زبر بود.» ديگري گفته است: گاه بود كه عضدالدوله شيخ مفيد را زيارت ميكرد. مفيد شيخي متوسطالقامه، لاغر اندام و گندمگون بود. هفتاد و شش سال زندگي كرد. بيش از دويست كتاب تصنيف كرده است. ماجراي جنازه او مشهور است. زيرا هشتاد هزار نفر از رافضيان و شيعيان او را تشييع كردند. خدا اهل تسنن را از شرّ او آسوده گردانيد! وفات او در ماه رمضان اتفاق افتاد. 13 ابن حجر عسقلاني در «لسانالميزان» از دانشمند عاليقدر ما بدينگونه ياد ميكند: «دانشمند بزرگ رافضه (شيعه) ابوعبدالله بن معلم، صاحب تصانيف بديع است كه دويست كتاب ميباشد. او به خاطر عضدالدوله قدرتي بزرگ داشت. هشتاد هزار رافضي (شيعه) جنازه او را تشييع كردند. در سال 413 وفات يافت. خطيب بغدادي نوشته است: «مفيد كتابهاي بسياري در گمراهي شيعه! و دفاع از اعتقاد آنها و نكوهش از صحابه و تابعين و ائمه دين و مجتهدين نوشته است 14 ؛ او با كتابها و نظرياتش بسياري را گمراه ساخت! تا اين كه خداوند اهل تسنن را با مرگ وي آسوده گردانيد، سپس ابن حجر خود ميگويد: «مفيد بسيار پارسا و فروتن و پاسدار علم بود. گروهي از دانشمندان از محضرش برخاستند، و در بزرگداشت مكتب تشيع جايگاهي عالي يافت، تا جايي كه گفتهاند او بر هر دانشمند بلندقدري منت دارد. پدرش در «واسط» معلم بود، و مفيد در آنجا متولد گرديد. بعضي هم گفتهاند در «عكبرا» متولد شده است. 15 گويند عضدالدوله براي ملاقات او به خانهاش ميرفت و هرگاه بيمار ميشد به عيادتش ميشتافت. شريف ابويعلي جعفري شوهر دختر شيخ مفيد گفته است: «مفيد جز اندكي از شب را نميخوابيد. سپس برميخاست و به نماز ميايستاد، يا مطالعه ميكرد، يا مشغول تلاوت قرآن ميگشت.» 16 ساير دانشمندان عامه مانند ابن عماد حنبلي در «شذرات الذهب» و ابن كثير شامي در «البداية والنهايه» در وقايع سال 413 و ديگران از مفيد قريب به اين مضامين سخن گفته و به مقتضاي سرشت خود با نيكي و بدي از وي ياد كردهاند.

دورنمايي از شخصيت او به طوري كه از نقل سخنان تني چند از اعاظم علماي فريقين ملاحظه نموديد، دانشمندان شيعه و سني عموماً وسعت اطلاع شيخ بزرگوار «مفيد» را در علوم مختلف اسلامي اعم از معقول و منقول استاد برازنده دانسته، تبحرش را در فقه و اصول و كلام و تقدمش را در خصال معنوي و ملكات نفساني به عاليترين وصف ستودهاند.

اين كه علماي عامه نوشتهاند عضدالدوله ديلمي مفيد را سخت بزرگ ميداشت، خود مطلبي است كه بايد مورد توجه قرار گيرد. زيرا عضدالدوله كه مردي دانشپرور و با مهابت بوده است در سال 372هـ . در سن 46 سالگي درگذشت و در اين تاريخ شيخ مفيد متولد سال 338هـ.، 34 سال داشته است، و از همينجا به خوبي ميتوان پي به اهميت و شخصيت نافذ و فكر موّاج شيخ مفيد نابغه بزرگ شيعه برد.

دانشمند بزرگوار مشهور شيخ ابوطالب طبرسي در كتاب نامدارش «احتجاج» سه توقيع از حضرت «ولي عصر عجلالله تعالي فرجهالشريف» نقل كرده كه به افتخار شيخ مفيد صادر گشته و حضرت او را مشمول عنايات خاص و الطاف مخصوص خود قرار داده است. براي آگاهي از اين توقيعات و مضامين آنها نگاه كنيد به آخر «احتجاج طبرسي» و كتابهاي «مجالس المومنين» قاضي نورالله شوشتري، «رجال» علامه بحرالعلوم، «روضاتالجنات» سيد محمدباقر خونساري، خاتمه مستدرك، «تنقيح المقال» شيخ عبدالله مامقاني و ساير منابع، بخصوص سخن علامه بحرالعلوم و محدث نوري پيرامون آنها. 17 مناظرات شيخ مفيد با علماي بزرگ عامه به طوري كه خاطرنشان ساختيم، شهر بغداد كه از مراكز مهم علمي عصر به شمار ميرفت، در آن زمان پر از فقها و متكلمان مذاهب مختلف بود. پيروان مذاهب اهل تسنن كه از نظر علم كلام آنها را «معتزلي» و «اشعري» ميگفتند، در مجامع عمومي و گاهي در حضور خليفه، مجلسها گرفته و هر كس براي اثبات مرام خود حجتها ميآورد و دليلها اقامه ميكرد. علماي شيعه كه تا آن روز به آن محافل راه نداشتند، با طلوع شيخ مفيد در بغداد، نه تنها در مجامع آنها شركت مينمودند، بلكه «شيخ مفيد» و «ابن معلم» يگانه عالم مبرّز و سخنوري بود كه با نيروي علم و بيان و منطق محكم خود در تمام موارد بر همگان غلبه مييافت.

از خطيب بغدادي كه همعصر شيخ مفيد بوده است نقل شده كه گفته است: «او اگر ميخواست ميتوانست ثابت كند كه ستون چوبي از طلاست»! علي بن عيسي رماني و قاضي ابوبكر باقلاني قاضيالقضاة بغداد، فاضل كتبي و ابوعمرو شطوي و ابوحامد اسفرائني شافعي و قاضي عبدالجبار معتزلي و غير هم از دانشمندان بزرگي بودند كه اغلب اوقات مفيد با آنها در بحث امامت و اصول عقايد به گفتگو ميپرداخت و آنها را ملزم و محكوم ميساخت.

داستان مناظرات آنها بسيار شيرين و خواندني است. سيد مرتضي كه بزرگترين شاگرد شيخ مفيد است آنها را در كتابي جمع نموده كه از جمله دو داستان آن را براي نمونه در پائين ميآوريم:

در كتاب «مجموعه ورّام» مينويسد: «مفيد اصلاً از «عكبرا» است، در ايام كودكي همراه پدرش به بغداد آمد و نزد ابو عبدالله معروف به «جعل» به تحصيل پرداخت. سپس به مجلس «ابو ياسر» كه در دروازه خراسان تدريس ميكرد حضور يافت. چون ابو ياسر از عهده بحث و پرسشهاي او درمانده شده او را به «علي بن عيسي رمّاني» كه از بزرگان علماي كلام بود ارجاع داد و گفت چرا به نزد او نميروي تا از او استفاده كني؟ مفيد گفت او را نميشناسم و كسي ندارم مرا به او معرفي كند. ابو ياسر يكي از شاگردان خود را همراه او كرد و نزد رماني فرستاد چون مجلس رماني از فضلا و دانشمندان پر بود، مفيد در صف نعال نشست و به تدريج كه مجلس خلوت شد نزديكتر رفت. در آن اثناء مردي از اهل بصره آمد و از رماني پرسيد چه ميفرماييد دربارة حديث غدير (كه به عقيده شيعه پيغمبر اكرم(ص) اميرمومنان(ع) را جانشين بلافصل خود گردانيد) و داستان غار (كه به اعتقاد اهل سنت دليل بر خلافت ابوبكر است)؟ رماني گفت داستان غار درايت (يعني امري مسلم و معقول) است و حديث غدير روايت و منقول ميباشد، و آنچه از درايت و امر مسلّم استفاده ميشود از روايت مستفاد نميگردد. مرد بصري سكوت كرد و برخاست و از مجلس بيروت رفت.

در اين موقع مفيد خود را به رماني نزديك گردانيد و گفت: سوال دارم. رماني گفت: بگو! شيخ مفيد گفت: چه ميفرماييد دربارة كسي كه بر امام عادل خروج كند و با وي جنگ نمايد؟ رماني گفت: او كافر است، بعد گفت: نه فاسق است. شيخ مفيد پرسيد: راجع به امامت اميرالمومنين علي بن ابيطالب عليهالسلام چه ميگوييد؟ رماني گفت: او امام است. مفيد گفت: دربارة طلحه و زبير (دو آتشافروز جنگ جمل بر ضد اميرالمومنين بودند) چه ميفرماييد؟ رماني گفت: آنها از اين عمل توبه كردند. شيخ مفيد گفت: جناب استاد! داستان جنگ جمل درايت و امر مسلّمي است و توبه كردن طلحه و زبير روايت ميباشد!! رماني كه متوجه موضوع شد گفت: مگر موقعي كه آن مرد بصري از من سوال كرد تو حاضر بودي؟ شيخ مفيد گفت: آري. رماني گفت: اين سخن به جاي آنچه من گفتم! اشكال تو وارد است!! آنگاه پرسيد: تو كيستي و نزد كدام يك از علماي اين شهر درس ميخواني؟ مفيد گفت: نزد شيخ ابوعبدالله جعل. رماني گفت: بنشين تا من مراجعت كنم. سپس برخاست و به درون خانه رفت و پس از لحظهاي برگشت و نامهاي سربسته به وي داد و گفت: اين را به استاد خود بده. مفيد نامه را آورد و به استادش تسليم كرد. استاد نامه را گشود و شروع به قرائت آن كرد و طي مطالعه آن به خنده افتاد. پس از قرائت نامه گفت: رماني ماجرايي را كه ميان تو و او در مجلس وي روي داده نوشته و سفارش تو را نموده و تو را ملقب به «مفيد» كرده است.» 18 اين داستان را به صورت ديگري نيز آوردهاند ولي دور نيست كه دو واقعه جداگانه باشد، به نقل ديگر كه در كتاب «مصباحالقلوب» و «سرائر» ابن ادريس حلي است: «روزي قاضي عبدالجبار معتزلي از (اعاظم علماي عامه در علم اصول و كلام) در مجلس درس نشسته بود و دانشمندان هر دو فرقه (شيعه و سني) نيز حاضر بودند. شيخ مفيد كه آن موقع مجتهد شيعه و قاضي نام وي را شنيده ولي تا آن روز او را نديده بود به مجلس وي درآمد و در صفّ نعال نشست. بعد از لحظهاي رو به قاضي كرد و گفت: اگر اجازه ميدهيد سوالي دارم و ميخواهم در حضور علماي ملت بپرسم؟! قاضي گفت: بگو. شيخ مفيد گفت: حديث من كنت مولاه فعلي مولاه (هر كس من آقاي اويم علي هم آقاي اوست) كه طايفه شيعه روايت ميكنند مسلّم است كه پيغمبر فرموده، يا ساخته شيعيان است؟ قاضي گفت: البته خبر صحيح است. گفت: منظور از «مولي» چيست؟ قاضي گفت: «مقصود آقايي و رياست بر مسلمين است. شيخ مفيد گفت: اگر چنين است، پس اين همه اختلافات و دشمنيها ميان شيعه و سني براي چيست؟ (زيرا به گفته شما بعد از پيغمبر، علي آقا و رئيس مسلمانان بوده است) قاضي گفت: اي برادر! اين حديث روايت و خلافت ابوبكر درايت و امري مسلّم ميباشد و مردم عاقل به خاطر روايتي ترك درايت نميكنند!

شيخ مفيد گفت: بسيار خوب، چه ميفرماييد در اين روايت كه پيغمبر صلي اللّه عليه و آله و سلم به علي عليهالسلام فرمود: حَرّبك حَربي و سلمك سلمي (يعني جنگ تو جنگ با من و صلح تو صلح من است)؟ قاضي گفت: اين نيز از پيغمبر است و صحيح ميباشد. شيخ مفيد گفت: بنابراين، اصحاب جمل (كه با امير مومنان جنگ كردند) به فرموده شما كافرند؟ قاضي گفت: اي برادر! آنها توبه كردند. شيخ مفيد گفت: ايها القاضي! جنگ جمل درايت است و توبه آنها روايت ميباشد. خودتان لحظهاي پيش در جواب من راجع به حديث غدير فرموديد كه مردم عاقل درايت و امر مسلمي را به خاطر روايتي ترك نميكنند!

از اين سخن قاضي در جواب فروماند، و سخت متحير گرديد. مدتي سر به زير افكند، آنگاه سر برداشت و گفت: تو كيستي؟! شيخ مفيد گفت: من خادم شما محمد بن محمد بن نعمان. قاضي برخاست و دست مفيد را گرفت و بر جاي خود نشاند و گفت: انت المفيد حقا، يعني حقا كه تو مفيد هستي.

علماي مجلس از عمل قاضي سخت برآشفتند و همهمه در ميانشان افتاد. قاضي رو به آنها كرد و گفت: اي فضلا و علماي دين! اين مرد مرا ملزم و محكوم كرد. من پاسخي ندارم كه به او بدهم، اگر شما جوابي داريد بگوييد تا برخيزد و بجاي خود بنشيند؟! ولي هيچ كس نتوانست پاسخ او را بدهد.

چون اين خبر به عضدالدوله ديلمي رسيد، مفيد را احضار و ماجرا را از او پرسيد. سپس مركوبي خاص با قلادة زرين و جبّه و دستار نيكو و صد دينار طلاي ناب و پيشخدمتي به وي داد و مخارج زندگي روزمره او را به عهده گرفت و بدينگونه او را خلعت بخشيد». 19 تبعيدها و گرفتاريهاي شيخ مفيد پيشتر ديديم كه بعضي از علماي عامه نوشته بودند كه مفيد در زمان عضدالدوله ديلمي و حكومت آل بويه كه شيعه بودند با عظمت و جلالت ميزيست و با اهل هر مذهبي مناظره و مجادله ميكرد، و نيز توضيح داديم كه مفيد در زمان وفات عضدالدوله 34 ساله بوده است. بنابراين مناظرة وي با «علي بن عيسي رماني» و «قاضي عبدالجبار» معتزلي در زماني رخ داده كه مفيد كمتر از سي سال داشته است.

به طور خلاصه مناظرات شيخ مفيد و آزادي نسبي كه شيعه در زمان آل بويه يافتند، چندان هم پايدار نماند. زيرا بعد از عضدالدوله ــ حتي در زمان خود وي ــ به واسطه درگيريهاي شيعه و سني چند بار شيخ مفيد دستگير و تبعيد شد. از جمله به گفته ابن اثير در سال 393 هـ .كه بهاءالدوله ديلمي پسر عضدالدوله، الطائعلله خليفه عباسي را از خلافت خلع كرد، بغداد سر به شورش برداشت. بهاءالدوله نيز سرلشكر خود را به بغداد فرستاد و او سني و شيعه را از اظهار مذهب خود منع كرد. و شيخ مفيد را تبعيد نمود.

و باز ابن اثير مينويسد: در سال 409 هـ. سلطانالدوله، پسر بهاءالدوله، ابن سهلان را به حكومت بغداد منصوب داشت، و چون او وارد بغداد شد، ابوعبدالله بن نعمان فقيه شيعه را تبعيد كرد.

اين تبعيدها و دستگيريها گاهي عمدي بود كه از ناحيه سلطان يا حكمران او انجام ميگرفت، و زماني به خاطر فرونشاندن نزاع بين دو فرقه و جلوگيري از هجوم اكثريت سني بر ضد اقليت شيعه در محله «كرخ» بغداد ــ محل اقامت شيخ مفيد ــ روي ميداده است.

استادان وي محدث بزرگوار «حاج ميرزا حسين نوري» در اثر گرانقدرش «خاتمه مستدركالوسايل» پنجاه تن از استادان شيخ مفيد را نام ميبرد و در مقدمه چاپ جديد، «بحارالانوار» اين تعداد به 59 تن رسيده است. ممكن است بيش از اينها هم بودهاند. شيخ مفيد در نزد اينان كه از شيعه و سني و زيدي نام بردارند علوم متداول عصر يعني ادبيات عرب، قرائت، كلام، فقه، اصول، حديث، تفسير، رجال و غيره را فراگرفته است. معروفين آنها جعفر بن محمد قولويه قمي، محمد بن علي بن بابويه قمي (شيخ صدوق)، ابو عبدالله صفواني، احمد بن محمد بن وليد قمي، ابوعبدالله مرزباني، ابوجعفر محمد بن حسين بزوفري، ابوغالب زراري، ابن جنيد اسكافي، ابوعلي صولي بصري، علي بن محمد رفاء، علي بن ابيالجيش بلخي و ابوعبدالله جعل ميباشند كه همگي از اعاظم فقها و متكلمين و محدثين و رجال نامي بودهاند.

شاگردان او همچنين گروه بيشماري از دانشمندان كليه مذاهب جزء شاگردان وي بودهاند، ولي متأسفانه جز 15 نفر آنها را كه در مقدمه «بحارالانوار» نام بردهاند، از بقيه اطلاع درستي نداريم. قبلاً از علماي عامه نقل كرديم كه در مجلس وي از عموم مذاهب شركت مينمودند، و گروهي از دانشمندان از محضرش برخاستند، ولي اينان چه كساني بودهاند، به درستي معلوم نيست.

سرآمد شاگردان شيخ مفيد، علمالهدي سيدمرتضي، برادر نابغهاش سيدرضي، شيخ طوسي، ابوالعباس نجاشي، ابوالفتح كراجكي، دامادش ابويعلي محمد بن حسن بن حمزه جعفري، سالار بن عبدالعزيز ديلمي معروف به «سَلاّر» و جعفر بن محمد دوريستي بودهاند كه همگي از مفاخر علماي شيعه و استادان علوم و فنون اسلامي به شمار رفتهاند.

تأليفات شيخ مفيد شيخ اجل مفيد در سايه علوم سرشار و ذهن وقّاد و نبوغ كمنظير و پشتكار زائدالوصفش كه همگي زبانزد خاص و عام بوده است، در كليه فنون و علوم اسلامي تأليف و تصنيف دارد، و تقريباً از همه موضوعات علمي و ديني سخن به ميان آورده و به تجزيه و تحليل و نقض و ابرام و تخطئه و تصويب آنها پرداخته است. چنانكه از انبوه تأليفات پرارزش او پيداست، اغلب آنها پاسخ سوالات گوناگون علمي بوده كه از شهرها و كشورهاي اسلامي از وي نمودهاند، و ردّ عقايد و نظريات دانشمندان نامي عصر از فرقههاي غيرشيعه بوده است. علامه متتبع بزرگوار و محدث عاليمقام خبير حاج ميرزا حسين نوري مينويسد: «كمتر در كتب علماي شيعه كه پس از وي آمدهاند يافت ميشود كه از مسايل متعلق به امامت و ادله اثبات آن از كتاب و سنت از نظر درايت و روايت ولو با اشاره به آنها در كتابهاي شيخ مفيد مطلبي نباشد و ذلك فضل الله يوتيه من يشاء» 20 آثار قلمي آن نابغه نامي شيعه كه به گفته «ذهبي» دانشمند متعصب و معروف سني «تصانيف بديعه و كثيره» 21 است، به نقل شاگرد نامدارش شيخ طوسي، نزديك به دويست كتاب بزرگ و كوچك است كه براي آگاهي خوانندگان قسمت عمده آنها را نام ميبريم، تا به ميزان كار و كوشش و تطور انديشه موّاج و تابناك آن مدافع رشيد و پرتوان اسلام و شيعه پي برند.

شيخ طوسي در كتاب «فهرست» بيست كتاب او را نام ميبرد، وي مينويسد: «از جمله كتابهاي او كتاب مقنعه در فقه، كتاب اركان نيز در فقه، رسالهاي در فقه كه براي فرزندش نوشته و كامل نيست، كتاب ارشاد، كتاب ايضاح در امامت، كتاب افصاح، كتاب نقض بر ابن عباد در امامت، كتاب نقض بر علي بن عيسي (رماني) در امامت، كتاب نقض بر ابن قتيبه در حكايت و محكي (نجاشي: الرد علي العنبي في الحكايه والمحكي)، كتاب احكام اهل جمل، كتاب منير در امامت، مسايل صاغانيه، مسايل جرجانيه، مسايل دينوريه، مسايل مازندرانيه، مسايل منثوره (پراكنده) قريب يكصد مسئله است. كتاب فصول از عيون و محاسن، كتاب احكام متعه و غير اينها كه در فهرست كتب وي ثبت است. و نيز اوراست مسئله كافيه در ابطال توبه خاطئه، كتاب النصره لسيد العتره في احكام البغاه عليه بالبصره. ما تمام اين كتابها را از وي استماع نموديم. بعضي را با قرائت بر وي و برخي را كه بارها بر او ميخواندند و او ميشنيد، شنيدهايم.» نجاشي شاگرد برازنده ديگر مفيد كه رجال خود را بعد از فهرست شيخ نوشته است جمعاً 175 كتاب شيخ مفيد را نام ميبرد كه از ميان آنها غير از آنچه از شيخ طوسي نقل كرديم اين كتابهاست: كتاب عيون و محاسن، كتاب رد بر عثمانيه جاحظ، كتاب نقض مروانيه، كتاب نقض فضيله المعتزله، كتاب نقض بر ابيعبدالله بصري، كتاب المسايل العشر في الغيبه، كتاب مختصري در غيبت (يعني غيبت حضرت صاحبالزمان(عج)، كتاب مصابيح النور، كتاب اصول الفقه، كتاب فرايض شرعيه، كتاب النكت في مقدمات الاصول، كتاب ايمان ابيطالب، كتاب مسايل اهل الخلاف، كتاب احكام النساء، كتاب الانتصار، كتاب الكلام في الانسان، كتاب الكلام في وجوه اعجاز القرآن، كتاب الرساله العلويه، كتاب اوايل المقالات، كتاب الجنيدي الي اهل مصر، كتاب جوابات ابي جعفر القمي، كتاب جوابات علي بن نصر عبدجاني، كتاب جوابات امير ابيعبدالله، كتاب جوابات فارقيّين في الغيبه، كتاب نقض الخمس عشرة مسئلة علي البلخي، كتاب نقض الامامه علي جعفر بن حرب، كتاب جوابات ابن نباته، كتاب جوابات ابيالحسن سبط المعافا بن زكريا في اعجاز القرآن، كتاب جوابات ابيالليث الاواني، كتاب الكلام علي الجبايي في المعدوم، كتاب جوابات نصر بن بشير في الصيام، كتاب النقض علي الواسطي، كتاب الاقناع في وجوب الدعوه، كتاب جوابات ابيالحسن النيسابوري، كتاب البيان في تأليف القرآن، كتاب جوابات البرقعي في فروع الفقه، كتاب الرّد علي ابن كلاب فيالصفات، كتاب النقض علي الطلحي في الغيبه، كتاب امامه اميرالمومنين من القرآن، المجالس المحفوظة في فنون الكلام، كتاب المسئله علي الزيديه، كتاب نقض الاصم في الامامه، كتاب الرد علي الخالدي في الامامه، كتاب الاستبصار فيما جمعه الشافعي، كتاب الرد علي القسفي في الشوري، كتاب جوابات ابيالحسن الحصيني، كتاب المسلئه في اقضي الصحابه، كتاب مسئله في تحريم ذبائح اهل الكتاب، مسئله في البلوغ، كتاب الزاهر في المعجزات، كتاب جوابات ابيجعفر محمد بن الحسين اليثي، كتاب النقض علي النصيبي في الامامه، كتاب مسئله في النص الجلّي، كتاب مقابس الانوار في الرد علي اهل الاخبار، الردّ علي الكرابيسي في الامامه، كتاب الكامل في الدين، كتاب الافتخار، كتاب جوابات في خروج المهدي، كتاب الرد علي اصحاب الحلاج، كتاب التاريخ الشرعيه، كتاب قضيه العقل في الافعال، كتاب الرد علي الشعبي، كتاب محمد بن الخضر الفارسي، كتاب جوابات اهل الموصل في العدد والرويه، كتاب مسئله في معني قول النبي: اصحابي كالنجوم، كتاب مسئله فيما روته العامة، كتاب مسئله في القياس مختصر، كتاب المسئله الموضحه في تزويج عثمان، كتاب الرد علي ابن عون في المخلوق، كتاب مسئله في معني قوله: اني مخلف فيكم الثقلين، كتاب في قوله: انت منّي بمنزلة هارون من موسي، كتاب تفضيل اميرالمومنين علي سائر الصحابه، كتاب جواب ابن واقد السنّي، كتاب الرد علي ابن رشيد فيالامامه، كتاب الرد علي ابن الاخشيد في الامامه، كتاب مسئله في الاجماع الاجوبة الخوارزميه، كتاب معرفه النبي بالكتابه، كتاب مسئله في المعراج، كتاب جواب اهل جرجان في تحريم الفقاع، كتاب جواب اهل الرّقه في الاهله والعدد، كتاب جوابات ابيالفتح محمد بن علي بن عثمان، كتاب الرسالة الكافيه في الفقه، كتاب المسائل الحرّانيه، كتاب البيان عن غلط القطرب في القرآن.

ابن شهر آشوب مازندراني 52 كتاب او را نام ميبرد و 15 كتاب اضافه بر ضبط شيخ و نجاشي دارد. بنابراين اسامي 190 كتاب شيخ مفيد با ضبط اين سه دانشمند صاحبنظر اقدم، به دست آمده است. علامه مجلسي نيز در مقدمه بحارالانوار چند كتاب ديگر را اضافه دارد. 22 كتب اضافي ابن شهر آشوب اينهاست: المبين في الامامه، الشيخ الضال فيه جوابات عشر مثائل، كتاب فضائح ابيحنيفه، المسائل الوارده من خوزستان، جواب ابيجعفر الخراساني، ردالعدم، تقريرالاحكام، الكامل في علومالدين، عقودالدين، اختيارالشعراء، الاشراق في لغت اهلالبيت، اطراف الدلائل في اوايل المسايل، الرد علي ثعلب في آيات القرآن، الاقتصار الثابت في الفيتا، المسايل السرويه. ممكن است بعضي از اين كتابها با آنچه شيخ و نجاشي نوشته يكي باشد. مثلاً المبين همان المنير، الاقتصار همان الانتصار، المسائل السرويه همان مسائل مازندرانيه در ضبط شيخ و جوابات اهل طبرستان باشد، و ممكن است نباشد. ولي در هر صورت با اين بررسي كه ما كرديم شايد اسامي همگي تأليفات شيخ مفيد يا نزديك به تمامي آن را گزارش داده باشيم والحمدلله ربالعالمين.

*** از ميان انبوه كتابهاي گرانمايه شيخ مفيد پيشواي دانشمندان شيعه و بزرگترين دانشمندان اسلام در نيمه دوم سده چهارم و اوايل سده سوم هجري كه قسمتي از آنها را ملاحظه نموديد و بقيه را نيز در رجال نجاشي ميتوانيد ببينيد، چند كتاب او تاكنون چاپ و منتشر شده است. اين كتابها عبارتند از: عيون و محاسن، ارشاد، اختصاص، اوائل المقالات، مقنعه، امالي، افصاح المسائل العشره فيالغيبه. 23 و چند رساله ديگر در كتابي به نام «عدة رسائل الشيخ مفيد.» وفات شيخ مفيد به گفته شيخ طوسي، مفيد در سال 338 متولد گرديد و دو شب مانده به آخر ماه رمضان سال 413 وفات يافت. روز وفات او روزي بود كه از بسياري مردم كه براي نماز گزاردن بر وي گرد آمده بودند و كثرت گريستن دوست و دشمن بر او، از آن بزرگتر ديده نشده است. 24 شاگرد عاليقدر ديگرش نجاشي كه خود از مردم نواحي بغداد و مانند شيخ طوسي ناظر جريان بوده است، مينويسد:

«مفيد رحمةالله عليه سه شب مانده به آخر ماه رمضان سال 413 وفات يافت. ولادتش در روز يازدهم ماه ذيالقعده سال 336 اتفاق افتاده است. شريف مرتضي ابوالقاسم علي بنالحسين (سيدمرتضي) در ميدان «اشنان» بر وي نماز گزارد. ميدان اشنان با همه وسعتي كه داشت از كثرت جمعيت تنگ بود. مفيد را در خانهاش دفن كردند، و چند سال بعد به «مقابر قريش» جنب مرقد حضرت امام موسي بن جعفر عليهالسلام منتقل ساختند. قول ديگر اين است كه ولادت او سال 338 بوده است.» 25 چنانكه ديديم شيخ طوسي ولادت مفيد را سال 338 دانسته بود. و نجاشي كه رجال خود را بعد از فهرست شيخ تأليف كرده، 336 ضبط نموده است. همچنين شيخ وفات استادش را دو شب مانده به آخر ماه رمضان و نجاشي سه شب مانده به آخر ماه مبارك دانسته است، ولي سال وفات مفيد سال 413هـ . بوده است.

قبلاً از ابن نديم همعصر مفيد هم نقل كرديم كه نوشته بود ولادت او در سال 338 روي داده است. از اين رو ميتوان گفت سخن شيخ طوسي تقويت ميشود. ولي از نظر ديگر چون نجاشي شاگرد ديگر مفيد رجال خود را بعد از فهرست شيخ و ابن نديم نوشته و نظرياتش هم اغلب دقيقتر از شيخ و ديگران است، ولادت استادش را 336 دانسته است، حال كدام يك درستتر است نياز به تحقيق بيشتر دارد.

به هر حال بر اساس قول شيخ طوسي و ابن نديم مفيد هنگام رحلت 75 سال و به گفته نجاشي 77 سال داشته است.

شيخ مفيد در پائين پاي امام موسي بن جعفر و نوه عاليقدرش امام محمد تقي يعني كاظمين عليهماالسلام جنب آرامگاه استادش جعفر بن محمد قولويه قمي آرميده است. گفتني است كه فيلسوف نامي اسلام و شيعه خواجه نصيرالدين طوسي نيز در كنار آنها و پائين پاي آن دو امام همام مدفون ميباشد. علايم قبور هر سه بزرگان نيز براي زائران معلوم است. سيدمرتضي بزرگترين شاگرد مفيد، و مهيار ديلمي شاعر برازنده عصر فوت پيشواي علماي شيعه را مرثيه گفتند و مراثي آنها در ديوان هر دو كه چاپ شده موجود است.

تذكر چند مطلب علامه بحرالعلوم يكي از شاگردان، او را: «شيخ موثق بزرگوار، بقيه سفراي امام زمان، ابوالفرج علي بن حسين حمداني» 26 دانسته است، حال آن كه چنين شخصي شناخته نشده است، محقق شوشتري اين موضوع را از مامقاني نقل كرده و ميگويد: نميدانم منظور وي كيست؟ زيرا علي بن حسين همداني كه از اصحاب حضرت امام هادي عليهالسلام بوده است، چگونه ميتواند از مفيد كه بعد از غيبت كبري متولد شده روايت كند؟ (علامه بحرالعلوم «حمداني» ضبط كرده نه «همداني») و نيز مامقاني گفته است: مفيد از ابنوليد روايت نموده است. حال آنكه از پسر ابنوليد روايت كرده است (يعني احمد بن محمد بن وليد قمي كه صحيح آن را ما در ضمن استادان او نگاشتيم) و هم مامقاني گفته است: «مفيد از استادانش ابوالقاسم جعفر بن محمد بن علي ابن بابويه روايت ميكند.» و با اين عبارت، ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولويه، و ابوجعفر محمد بن علي بن بابويه را با هم مخلوط كرده است!

باز مامقاني نوشته است: «علما گفتهاند مفيد از حسن بن حمزه در سال 354 روايت نموده است. ولي من ميگويم صحيح سال 356 ميباشد. زيرا نجاشي نوشته است كه حسن بن حمزه در آن سال وارد بغداد شد، و مشايخ ما او را ملاقات كردند.» (در آن موقع شيخ مفيد 18 سال يا 20 ساله بوده است) محقق نامبرده مينويسد مفيد علم كلام را از ابيالجيش بلخي، غلام ابوسهل نوبختي فراگرفت، چنانكه شيخ در فهرست در «ابيالجيش» تصريح كرده است و فقه را از جعفر بن قولويه اخذ كرد، چنانكه نجاشي در «ابنقولويه» تصريح نموده است. 27 محقق شوشتري اين نكته را از مامقاني نقل نكرده كه گفته است: «ابن شهر آشوب در معالمالعلماء مفيد را «قمي» دانسته» 28 و پيرامون آن شرحي نوشته است كه مصداق «سالبه به انتفاء موضوع» ميباشد زيرا در نسخه چاپ شده معالم چنين چيزي نيست، و به طور قطع نسخه مامقاني مغلوط بوده است.


برگرفته از : مفاخر اسلام
1. نگاه كنيد به مقدمه كتاب «اوائل المقالات».

2. «رجال» شيخ طوسي، صفحه 514.

3. «فهرست» شيخ طوسي، صفحه 157.

4. «رجال» نجاشي، صفحه 283.

5. «معالمالعلماء»، صفحه 112.

6. «مجالس المومنين»، جلد 1، صفحه 463.

7. «خلاصةالاقوال»، صفحه 147.

8. «رجال» علامه بحرالعلوم، جلد 3، صفحه 311.

9. «فهرست» ابن نديم، صفحه 266.

10. «فهرست» ابن نديم، صفحه 293.

11. «المنتظم»، جلد 8، صفحه 11.

12. «تاريخ بغداد»، جلد 3، صفحه 331.

13. «مرآتالجنان»، جلد 3، صفحه 199.

13. «مرآتالجنان»، جلد 3، صفحه 199.

14. منظور خطيب آن دسته از صحابه و تابعين و ائمه و مجتهدين عامه است كه شيخ مفيد افكار و عقايد و روش آنها را مورد تجزيه و تحليل و تخطئه و تنقيد قرار داده است... (نگاه كنيد به فهرست كتب شيخ مفيد).

15. واسط شهركي بين بغداد و سامراء امروز در ناحيه دهكده دُجيل واقع در سه يا چهار فرسخي بغداد، و عكبرا در همين مسير واقع در ده فرسخي بغداد بوده است. (نگاه كنيد به «مراصدالاطلاع» در لفظ «واسط» و «عكبرا»).

16. «لسانالميزان»، جلد 5، صفحه 368.

17. «رجال» علامه بحرالعلوم، جلد 3، صفحه 320، خاتمه مستدرك، صفحه 518. معجم رجالالحديث، جلد 17، صفحه 234.

18. قبلاً از ابن شهر آشوب مازندراني نقل كرديم كه گفته بود لقب «مفيد» را حضرت امام زمان(عج) به مفيد دادهاند. ممكن است چنين بوده و شيخ بزرگوار به اين لقب شهرت داشته، و رماني و قاضي عبدالجبار اين لقب را براي او تأييد كردهاند.

19. براي اطلاع بيشتر و ساير مناظرات جالب شيخ مفيد نگاه كنيد به اواخر «سرائر» ابن ادريس حلي و «مجالسالمومنين» و «روضاتالجنات» و «رجال» مامقاني و غيره.

20. «مستدركالوسائل»، جلد 3، صفحه 517.

21. «ميزانالاعتدال»، جلد 4، صفحه 26 و 30.

22. «معجم رجالالحديث»، جلد 17، صفحه 232.

23. اين كتاب اخيراً به فارسي ترجمه و چاپ و منتشر شده است.

24. «فهرست» شيخ، صفحه 158.

25. «رجال» نجاشي، صفحه 287.

26. «رجال» علامه بحرالعلوم، جلد 3، صفحه 313.

27. «قاموسالرجال»، جلد 8، صفحه 367.

28. «تنقيحالمقال»، جلد 3، صفحه 181.

/ 1