تكنوكرات‏هاي مسلمان - تکنوکرات های مسلمان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تکنوکرات های مسلمان - نسخه متنی

ابراهیم فیاض

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تكنوكرات‏هاي مسلمان

ابراهيم فياض

1. فن‏سالاري يا تكنوكراسي پارادايمي، شناختي حاصل از يك چارچوب تفسيري و يك ساختار اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي مناسب با آن است كه براي تفسير اسلام به كار مي‏رود. شناخت اين پارادايم و اين نوع تفسير از اسلام، مي‏تواند ارائه‏كننده شناخت يك دوره تاريخي از اسلام باشد؛ تاريخي كه ممكن است تاريخ آينده باشد.

2. گروهي كه قائل به اين پارادايم تفسيري از اسلام بوده و آن را قبول دارند، از نظر معرفتي به تمام معنا مصلحت‏گرا هستند. به عبارت ديگر اين گروه بارويكردي نتيجه‏گرا براي رسيدن به مقصود خود، مصلحت را به تمام معناي آن بر چارچوب‏هاي شناختي خود حاكم مي‏كنند؛ لذا مي‏توان گفت كه اين عده بيش از آن‏كه مأمور به وظيفه باشند، مأمور به نتيجه هستند. از اين رو وظيفه آنها همان نتيجه‏اي است كه در پي آن هستند.

بنابراين شناخت آنها از اسلام نيز در قالب مصلحت‏گرايي است و اسلام از منظر اين گروه، در چارچوب نتيجه‏دهي تفسير مي‏شود و هر بُعد از اسلام كه نتيجه مورد انتظار آنها را به همراه نداشته باشد، به‏طور مصلحتي ناديده گرفته مي‏شود. اگر چه به طور صريح نيز با آن مخالفتي نمي‏شود، ولي در نهايت تشخيص مصلحت، چارچوب معرفتي آنها را تشكيل داده و اسلام را با اين چارچوب معرفتي تطبيق مي‏دهند.

3. از نظر جغرافيايي حوزه اين تفكر و پارادايم امريكا است. بر همين اساس مي‏توان اسلام تكنوكراسي را نوعي اسلام امريكايي دانست كه حقيقت را فداي مصلحت مي‏كند و ارزش‏هاي اسلامي را در قالب مصلحت مي‏بيند.

4. طرفداران اين پارادايم نيز غالبا امريكاگرا هستند؛ يعني تحصيل‏كردگان امريكا و يا دوست‏داران و وابستگان به تفكر امريكايي.

5. قائلان به اين پارادايم و چارچوب معرفتي از آنجا كه داراي گرايش‏هاي امريكايي هستند، بالطبع طرفدار روند جهاني شدن بوده، حتي فراتر از آن معتقدند كه جهاني شدن امري جبري و برگشت‏ناپذير مي‏باشد كه از مدت‏ها پيش آغاز شده و مقاومت در برابر آن بي‏فايده است، همچنان‏كه مقاومت در برابر فناوري نتيجه‏اي نداشته است.

6. نگاه اين عده به جهاني شدن، در واقع جهاني‏سازي اجباري امريكا در قالب رهبري بوش است كه پس از حادثه 11 سپتامبر با كاربري نظامي و استفاده از تجهيزات و فناوري تسليحاتي گره خورده و معتقدند كه امريكا در سايه اقدامات نظامي قادر به اجراي پروژه جهاني‏سازي خواهد بود؛ همان‏طور كه ناپلئون در گذشته به سكولارسازي دست يازيد و هيتلر به مدرن‏سازي.

اعتقاد به اين تفكر از آنجا كه با انفعال در برابر هر روند ديگري جز جهاني‏سازي امريكا عجين گشته، به طور تئوريك مغاير و متضاد با استقلال است. از اين رو، اين عده با رويكرد استقلال‏طلبانه، ميانه‏اي نداشته، در چارچوب معرفتي خود آن را برنمي‏تابند.

7. مصلحت‏گرايان براي رسيدن به نتايج، هيچگاه به‏طور مستقيم برخورد نمي‏كنند؛ بلكه به‏طور تدريجي و عملي سعي دارند ارزش‏هاي منافي با مصلحت خويش را كمرنگ كنند. به اين ترتيب اصل عمليِ برائت را جاري مي‏كنند.

8. اين گروه بيش از آن‏كه سخن بگويند، به عمل در جهت اهداف خود روي مي‏آورند. بر اين اساس كمتر از سكولاريسم سخن مي‏گويند؛ اما به طور عملي به سكولاريسم مي‏گرايند. در نتيجه عميقا در چارچوب عقلانيت ابزاري و عمل‏گرايي، بطلان ارزش‏هاي منافي با مصلحت خود را دنبال مي‏كنند.

9. سكولارهاي اروپا نيز ـ كه در قالب سكولاريست‏هاي روشنفكر با سخن گفتن و شكستن مرزها و ارزش‏ها ـ راه را براي عملي كردن اين سنّت‏شكني توسط اسلام تكنوكراتي آماده مي‏كنند، در واقع مقدمه‏سازان اسلام تكنوكراتي هستند.

10. فن سالاران مصحلت‏گرا، از آنجا كه آزادي را در عمل خواستارند، با عدالت دشمني عملي ورزيده و اگر در زبان از عدالت سخن بگويند، بيشتر براي تزيين كلام است تا عمل؛ چه، اين عده عدالت را صرفا در افزايش و توسعه قشر متوسط مي‏دانند.

11. تكنوكرات‏هاي مسلمان، سعي در مرتبط ساختن شرايط قبل از انقلاب به شرايط پس از انقلاب دارند. به عبارتي آنها ماقبل انقلاب را به مابعد انقلاب وصل مي‏كنند؛ زيرا اين هدف به عنوان يك مصلحت عام مورد پذيرش آنها قرار گرفته و اصولاً فن‏سالاري تنها منحصر در شرايط ما قبل انقلاب يا بعد آن نيست. بنابراين انقلاب و ارزش‏هاي مربوط به آن نيز در دامن اين تفكر و گرايش مصلحت‏گرا قرباني مي‏شوند.

12. تكنوكرات‏هاي مسلمان، همواره در حالت ستادي و پشت صحنه مي‏مانند و هيچگاه در حالت صف و خط مقدم ظاهر نمي‏شوند. لذا هميشه پس از برخورد نيروهاي خط شكن، به عنوان منجي وارد صحنه مي‏شوند. اين اخلاق و شيوه، آنها را به يك گروه فرصت‏طلب قهّار تبديل كرده است.

13. در بعد سياست خارجي نيز اين گروه مصلحت‏گرا بوده و ارزش‏ها را در آن دخالت نمي‏دهند و در اين چارچوب تا آنجا پيش مي‏روند كه كشوري چون اسرائيل را به رسميت بشناسند.

14. اين گروه از آنجا كه دين را در عرصه عمومي نمي‏پذيرند و آن را محدود به حوزه خصوصي افراد مي‏كنند، عملاً سكولار بوده و سكولاريسم را يك امر عمومي مي‏نمايانند. بنابراين در عمل به سوي دين مناسكي در فضاي خصوصي و فرهنگ توده‏اي در فضاي عمومي حركت مي‏كنند كه نتيجه آن چيزي جز قرباني كردن اسلام اعتقادي و ايماني در جامعه نمي‏باشد.

از اين منظر ارزش‏هاي ديني به شدت بي‏پايه پنداشته شده، در درازمدت به نابودي آن منجر خواهد شد.

/ 1