نقدي بر نگرش اسلامي به زن
زكي ميلاد عبدالله اميني حجمي كه مسائل زنان در نگاشتههاي اسلامي به خود اختصاص داده، كم نيست، اما با نقد و بررسي اين آثار، حقايق و مطالبي آشكار ميشود؛ برخي از آنها بدين قرارند:1. بسياري از اين نوشتهها منفعلانه و در رد شبهات و اشكالاتي است كه گروهها و نگاشتههاي غير اسلامي گفتهاند. اين آثار عموماً در باره زن و به طور محدودتر در باره زن از نگرش اسلامي است. گر چه نقد و ردّ اين نظريهها اهميت دارد، اما مهمتر آن است كه به دور از حساسيتهاي مخالفان، اصول و قواعد اسلامي را در مسائل زنان به گونه شفاف، از نظر معرفتي و عملي بيان كرد. اگر چه در مقام دفاع و پاسخ گويي، گروههاي اسلامي، به تبيين ديدگاه اسلام پرداختهاند، اما بايد بپذيريم كه به رغم تغيير اوضاع و زمانه، محتواي نگارش بسياري از نگاشتههاي اسلامي دگرگون نشده است و زن بدين گونه پاسخها كه در موقعيت و وضع وي تغييري به وجود نميآورد، اميدي ندارد؛ وي چشم به راه و نيازمند نگرش و راهكاري اسلامي است كه به اصلاح وضع او بپردازد تا بتواند سلوك و كردار خود را مطابق آن وفق دهد؛ نه اين كه فقط پاسخ به اشكالات را نظاره گر باشد! 2. بيشتر نگاشتههاي اسلامي در باره زنان، توسط مردان - و نه زنان - نوشته شده است. اين مطلب وقتي كاملاً معلوم ميشود كه به كتابشناسي آثار اسلامي منتشره در باره زنان مراجعه كنيم. استاد منير شفيق (1) وقتي آراي اسلامگرايان در باره زن را بر ميشمرد، 21 نگرش را از مردان و دو نظر را از زنان ميداند.(2) البته هدف آن نيست كه مسائل زنان را بيرون از اهتمام مردان بدانيم، بلكه مقصود آن است كه به سببهاي شخصي و غير شخصيِ معرفت شناسانه و چارچوبي، زن به تشخيص حال و روز خود آگاهتر است و خويشتن را بهتر از مردان ميشناسد. از اين رو براي فهم نياز و خواستههاي خود توانمندتر است.از سوي ديگر ميتوان به زن ايراد گرفت كه چرا خود به طرح مسائلش در نوشتهها نميپردازد؛ چنان كه مردان پرداخته و نظرياتي عرضه كردهاند.3. بررسي نگاشتههاي اسلامي موجب سر خوردگي و نوميدي است؛ زيرا اين آثار، گاه تكراري و سنت گرايانه يا سطحينگر است و نوانديشي و ژرف نگري و نو آفريني - جز در اندكي از آنها - وجود ندارد. شيوه رايج در اين نوشتهها آن است كه نويسنده، سخن را با بيان اوضاع نابهسامان زن در امتها و ملتهاي كهن و پيشين آغاز ميكند، سپس به وضع تحقيرآميز زن در زمان جاهليت ميپردازد، بعد به انحطاط وي در غرب. پس از آن نوبت ميرسد به گراميداشت زن توسط اسلام و اين كه شأن وي را بالا بُرد و حقوقش را پذيرفت. در باره اين شيوه نگارش و پردازش، خانم زينب غزالي ميگويد: «اين شيوه، بحث و پژوهش را از بين ميبَرَد و هر كسي، چه دور و نزديك با اين شيوه آشنا است.»(3) دكتر قرضاوي ميافزايد: «برخي خواهران از سخنرانيهايي كه در كنفراسهاي اسلامي امريكا و اروپا ايراد ميشود، به من شكايت ميكنند كه همهاش در باره زن و حقوق و تكاليف و جايگاهش در اسلام است. اينها مسائلي است كه آن قدر تكرار شده كه براي شنونده مثل شكنجه است.(4)» زن از اين گونه سخنان بسيار شنيده است، اما آيا وضعش را بهتر كرده است؟4. آثار اسلامي در باره زن، بر جنبه اخلاقي متمركز است؛ يعني كشف حجاب و اختلاط مرد و زن و نكوهش پيروي عملي از زن غربي. از آن جا كه رسوايي اخلاقي و فساد اجتماعي كه به گونه خطرناك و ويرانگر در جوامع عربي اسلامي رو به گسترش است، تأكيد بر جنبههاي اخلاقي توجيهپذير است؛ اما در كنار آن، خبري از آثار و پژوهشهايي كه براي رشد زن و بالا بردن سطح تربيتي و آموزشي وي، نيز عنايت به نقش اجتماعي و كشف دادهها و به فعليت در آوردن تواناييهايش، نيست!5. نارسايي آشكار اين آثار، جنبه توصيفي و آماري آن است كه از شروط اساسي پژوهشهاي علمي است. با نبود اين شرط، آثار، فاقد عنصر اساسي پژوهش علمي است؛ زيرا جوانب كيفي، مبتني بر عناصر كمّي است. جبران اين نارسايي جز با عرضه كاركردهاي اجتماعي، به دست آوردن اطلاعات و گزارشها و آمار، نيز ذخيره و دستهبندي اطلاعات ممكن نيست.ما آمار كمّي و كيفي در باره وضع زنان در جوامع عربي و اسلامي كه مستند حقيقي براي ارزيابي نهايي باشد، نداريم. اين آمار كمك ميكند كه از موضوع آگاهي دقيق يافته و برنامههاي در خور زن انديشيم و راه حل مشكلات رايافته، زندگي زن را بهبود بخشيم.6. در وادي بحثهاي نظري و تطبيقي، هنوز خلأ بزرگي در باره مسائل زنان وجود دارد و طرح و انديشه اسلامي در باره زن، آن گونه كه انتظار هست، راهي براي اجرا نمييابد و هنوز رسوبات فكري و سنتي چيره بوده و قويتر و داراي تأثير بيشتر از نظريههاي اسلامي است. خانم بثينه ابراهيم مكي (از نظريهپردازان مسلمان كويتي) اشكال موجود را چنين باز گو ميكند: «امروز زن يكي از قربانيان عقب ماندگي ديرينهاي است كه ملل مسلمان بدان گرفتارند. بي ترديد عُرف و باورهاي اجتماعي به ويژه در نيمه نخست قرن بيستم، در عدم اهتمام به مسائل زنان و آموزش وي نقش داشته است.»(5) دكتر جمال برزنجي بر اين حقيقت تأكيد كرده، در مورد دستاوردهاي كنفرانس «جنبش اسلامي در پرتو تحولات بين المللي و بحران خليج فارس(6)» ميگويد: تمامي گروههاي جنبش اسلامي از ارائه طرحي اسلامي، مستقل و به دور از فشارهاي سنتي و اجتماعي براي بانوان ناتواناند و نميتوانند طرح و برنامهاي را نشان بدهند و بگويند: اين رهنمود اسلام براي نقش زن در جامعه اسلامي است.(7)نقش و حضور زن در جنبش و گروههاي اسلامي
در باره موقعيت زن در جنبش اسلامي، خانم دكتر مني يكن ميگويد: «جنبش و گروههاي اسلامي به زن اهتمام ورزيده است و خواهران فعاليتِ پويايي داشتهاند؛ اما بايد بپذيريم كه به رغم گسترش تبليغ ميان زنان، به ويژه دانشجويان، سهم بانوان به سطحي شايسته نرسيده است.(8)»استاد بشير موسي عقيده دارد: «در بيشتر مناطق اسلامي، اسلامگريان از عدم مشاركت زنان مسلمان در فعاليتهاي عمومي و پذيرش مسئوليتها و امور مهم كه بر دوش گروههاي كنوني اسلامي است، رنج ميبرند.»(9) شيخ محمد غزالي، وضع كنوني زن را چنين توصيف ميكند: «اكنون زن نقش فرهنگي و سياسي مهمي در برنامههاي تربيتي و ساماندهي جامعه ندارد و جايي براي وي در صفهاي مساجد و جهاد و مبارزه نيست.»(10)چرا نقش زن در گروههاي اسلامي ضعيف است؟دكتر قرضاوي علت را عدم حضور رهبري زنان ميداند و ميگويد: «فعاليتهاي اسلامي زنان وقتي موفق ميشود و وجودش را به اثبات ميرساند كه به رهبري اسلامي زنان در ميدانهاي تبليغ و انديشه و دانش و ادب و تربيت بينجامد.(11)»خانم مهجت قحف (از اسلامگرايان ايلات متحده) در باره عدم حضور زنانِ فعّال و راهبر ميگويد: «نبود شمار كافي زنان شايسته، ميان بانوان و به دست آوردن برخي مهارتهاي لازم براي فعاليت سياسي، جدايي ميافكند. به زنان جرأت بدهيد و برخي راهها را مقابلشان باز نگه داريد - چنان كه براي مردان كردهايد - تا زنانِ شايستهاي به وجود آيند.(12)»برخي تصور ميكنند كه مسئله مرتبط به اصول و باورهاي اجتماعي و فرهنگي گروههاي مسلمان است كه بيشتر آنان از طبقات فقير و متوسطند و به اين سبب است كه اغلب نقش زن، محدود و درجه دو و تابع (پيرو مرد) است.(13)خانم دكتر مني يكن معتقد است: علت، چيرگي و هيمنه مرد است. وي ميگويد: «در بسياري از مواقع مرد چيرگي داشته، رهبري را به دست ميگيرد؛ در حالي كه زن ميتواند نقشآفريني كند.(14)» وي براي گفته خود، باور دكتر قرضاوي را گواه ميآورد: «مشكلِ فعاليت اسلامي زنان اين است كه مردان آن را رهبري ميكنند و سمت و سو ميدهند و همچنان ميخواهند زمام امور به دستشان باشد. از اين رو مجال نميدهند كه شكوفهها غنچه كند و رهبري زنان، خود را نشان دهد. مردان خود را بر گروههاي زنان تحميل ميكنند و از شرم و حياي دختران متعهد مسلمان، بهره ميبرند و به آنان اجازه بروز و ظهور نميدهند و نميگذارند امور خود را به دست گيرند، تا تواناييهايشان در اثر فعاليت و تلاش بروز كند. تواناييهاي نهفته با جنبش و تلاش زنده ميشود و تجربه و شايستگي آنها را رشد ميدهد و زن از مدرسه زندگي و فعاليت، خطا و صواب را ياد ميگيرد.(15)» به رغم باور خانم دكتر «مني يكن» به چيرگي مرد، وي علت را فقط همين برنميشمرد، و تن دادن زن به چنين وضعي را توجيهپذير نميداند و وي را نيز مسئول ميشمارد:«قسمتي از گناه اين وضع بر عهده بانوان است؛ زيرا بيشتر آنان تسليم وضع كنوني شده، راضي به زندگي آرامي هستند و اين كه مردان به جاي آنان برايشان فكر كنند [و تصميم بگيرند]! بي ترديد به سبب وضع كلي جامعه، زن با چنين ويژگيهاي منفي، تربيت شده و رشد كرده و اين نوع تربيت را با خود حمل نموده است كه وضع را بر وي تنگتر كرده، نقشش را محدودتر ميكند و از بسياري امورِ مربوط به خود بازش ميدارد و نميتواند همچون انساني داراي حقوق، در فعاليتها مشاركت داشته باشد و مسئوليتهاي تبليغي و ديني را بر عهده گيرد.(16)»حقيقت آن است كه تفكيك علل اين وضع نابهسامان و ناتواني زن، مشكل است و علتهاي آن از هم تأثير ميپذيرد؛ چنان كه سببهاي ديگري هم دارد كه در دنباله بدان اشاره ميشود. شايسته ذكر است كه نابهساماني وضع زن، فقط در محيط اسلامي نيست، بلكه در نقاط گوناگون و گروههاي مختلف، در سطح كشورها و جوامع است. گزارش سازمان ملل متحد در 1985 وضع جهاني زن را نابهسامان دانسته، سطح پيشرفت را اندك ميداند.(17)فشرده سخن آن كه: «موقعيت زن در مناطق اسلامي، ضعيف بوده، ميزان رشد و پيشرفت و مشاركت وي، همچنان كُند و كم است.»انتقاد از جايگاه زن در مناطق اسلامي
انتقاد زنان از موقعيت خود در فعاليتهاي اجتماعي و مشاركت در مسئوليتهاي جامعه، گامي ضروري براي بيداري و رشد و عملي كردن نقش وي است. ميدانيم كه بسياري از زنان مسلمان، به وضع كنوني انتقاد دارند، اما آنان كه انتقاد را به زبان آرند، كمند. با آگاهي از اين انتقاد، لازم است رأي و نظر بانوان در نظر گرفته شود. نميتوانيم اسامي زناني خاص را كه بايد نظرشان دانسته شود، بر شمريم و در اين باره و به نظر كساني بسنده ميكنيم كه نامشان بسيار برده ميشود.ابعاد نقد
يك. عدم حضور زن در مركز تصميمگيري. در بيشتر مناطق اسلامي، زن شكايت دارد كه در مركز تصميم گيري حضور ندارد. نميتوان علت عدم حضور او را موضعگيري و عادت گذشته وي دانست كه در فعاليتهاي دستهجمعي حاضر نميشود. علت، شايستگيها و توانمنديهاي زن در سياست و فعاليتهاي اجتماعي است. مهمترين مشكل از نظر خانم دكتر مني يكن، عدم حضور زن است: «به نظرم مهمترين مشكل آن است كه زن در تصميم گيريهاي گروههاي اسلامي نقش و حضور ندارد.»(18)«مهجت قحف» تجربه جنبش «اخوان المسلمين» را در مصر، بيانگر اين مشكل ميداند: «وقتي نوبت به تصميمگيري قطعي در مجلس شورا يا دفاتر اجرايي ميرسد، اعضا فقط مردانند و اينان سياستهاي كلي را براي مرد و زن وضع ميكنند؛ حتي در برخي حالات، مردان برنامههايي براي زنان در سطح جهاني ميگذارند! بي ترديد اين كار عجيب است، زيرا جنبش «اخوات المسلمات» [= زنان مسلمان ] توسط زينب غزالي و ديگران، به عنوان گروهي مستقل، پيش از پيوستن به گروه «حسن البنا» شكل گرفته است؛ در حالي كه واحد زنان در گروه «اخوان المسلمين» به عنوان نيمه گروه معتبر نيست، بلكه به عنوان جزئي اضافي و كوچك است كه به آن اجازه داده ميشود به مسائل زنان بپردازد، اما در مراكز تصميمگيري حق رأي و نظر ندارند. همين ساختار سازماني در گروههاي اسلامي پاكستان و بيشتر گروههاي اسلامي وجود دارد.(19)» به سبب چنين وضعي، خانم «مهجت قحف» خواهان آن است كه ساختار اين گروهها اصلاح شود تا زن بتواند در مراكز رهبري و تصميمگيري و برنامهريزيهاي كلي سياست شركت كند. دو. چيرگي و هيمنه مردان بر زنان. اين وضع نتيجه منطقي عدم حضور زن در مراكز تصميمگيري است. دوري از اين نقيصه، وقتي ممكن است كه زن در وضع خود دگرگوني دهد و در فعاليتهاي اجتماعي به پيشرفت نايل آيد. سيطره و چيرگي مرد - به هر شكلي - در ركود خيزش و نهضت زنان نقش خواهد داشت. اگر ميخواهيم شاهد تحوّلي در اين جهت باشيم، ميبايست زن خود را از چيرگي مرد در گروههاي اسلامي و ميدان فعاليتهاي اسلاي برهاند. بر مردان واجب است كه براي از بين بردن اين هيمنه، به زنان كمك كنند تا آنان خود را باور كرده، رها گردند. زن وقتي ميتواند خود را از سيطره مرد آزاد كند كه در خود تغيير و پيشرفتي به وجود آورد و دادههاي [الهي و طبيعي ] اش را رشد دهد و سطح علمي و توان سرپرستي و اداره كردنش را بالا بَرَد، نه اين كه فقط به عنوان مطالبه حقوق خود فعاليت كند. نيز نبايد موقعيت و جايگاه زن در گروههاي اسلامي، به سان وضع وي در جامعه باشد. لازم است دستههاي اسلامي، نشاندهنده رشد و ترقي جامعه باشند و براي پيشرفت زن، طرح و برنامه داشته باشند.سه: اهتمام صرف به مسائل ويژه زنان. شكي نيست كه اولويت آن است كه زنان به مسائل خويش بپردازند، اما نبايد فقط به اين مسائل اهتمام ورزند و از ديگر مسائل چشم پوشند. خانم دكتر مني يكن ميگويد: «نميپذيرم زن مسلمان فقط به فعاليت فكري و تبليغي در مسائل زنان بپردازد؛ زيرا با اين كار، جنبههاي بسياري از شخصيت انساني خويش را وا مينهد و ما او را از حق مشاركت در قضاياي سرنوشت ساز ملل مسلمان - كه مردان تلاش دارند انحصار آن را به دست گيرند - محروم ميكنيم. آيا مرد حق دارد مانعي ميان زن و حق اسلامياش باشد؟! آيا ميتواند كار براي اسلام را منحصر به خود كرده، زن را از فعاليت اسلامي محروم كند؟(20)»گواه انحصارطلبي مردان، سخن استاد خليل احمد حامدي، يكي از رهبران گروههاي اسلامي پاكستان است. وي در باره جايگاه زن در اين گروهها ميگويد:«فعاليت بانوان مسلمان خلاصه ميشود در تنظيم ديدارهاي هفتگي؛ برگزاري درس و سخنراني كه زنان از نقاط مختلف براي آن گرد ميآيند؛ آموزش قرائت و تفسير قرآن كريم براي دختران و بانوان؛ آموزش زبان عربي؛ سرپرستي مراكز نگهداري دختران فقير و كمك مالي به زوجهاي نيازمند؛ سرپرستي كودكان و تربيت اسلامي آنها؛ نيز چاپ دو مجله در هر ماه توسط زنان معلم: نشريه بتول، ويژه زنان و مجله نور، خاص كودكان.(21)» در گروههاي اسلامي، اختلاف در مورد حد و مرز مسئوليتها و وظايف انقلابي، اجتماعي و سياسي زنان وجود دارد. برخي معتقد به گستردگي مسئوليت زنان و بعضي، به محدود بودنش باور دارند. برخي رأي و دليل دسته اول را دستاويز قرار داده، بعضي، دلايل گروه دوم [ محدود گرايان ] را ميپذيرند. شيخ محمد غزالي اينان را به فقيهان و محدثان دستهبندي ميكند؛ چنان كه شيوهها و گفتمانها گوناگون است. اكنون نظر گروههاي اسلامي معاصر، رو به گستردگي و افزايش مسئوليتهاي زنان است. بسياري از ناظران و كساني كه تجربه اسلامي ايران را پيگيري ميكنند، شاهد افق گستردهاي از مشاركت زنان در زمينههاي گوناگون در زندگي اجتماعي بودهاند. در بيانيهاي كه توسط 150 نفر از روشنفكران و متفكران مصري، با عنوان «پيش به سوي گرايش جديد اسلامي» امضا شده، آمده است: « مشاركت زنان، همگام با مردان در فعاليتهاي مختلف جامعه و در زمينههاي گوناگون زندگي، اداي وظيفه مهم و حياتي زن است. اسلام مرد و زن را در تنگنا و سختي قرار نداده، به سبب مشارك اجتماعي، آنان را گناهكار نميداند، بلكه با رعايت آداب و سنتهاي شرعي، فعاليتهاي اجتماعي انجام ميشود؛ چنان كه در ديگر فعاليتهاي دستهجمعي رعايت ميشود.»(22)1- الفكر الإسلامي المعاصر و التحديات، ص 113.
2- همان.
3- البلاغ (صنعا) ش 20، پنج اكتبر 1991. از شمار سخنان گفته شده در كنفراس «وضع زن در دنياي اسلام»، قاهره، 19 - 20 اوت 1991.
4- اولويات الحركة الإسلامية في المرحلة القادقه، يوسف القرضاوي، قاهره، مكتبة وهبة، ص 66، 1992.
5- الفكر الحركي الإسلامي و سبل تجديده، ص 304.
6- اين هم انديشي در واشنگتن، 19 - 21 1991 زير نظر مؤسسه مطالعات و پژوهشها و با همكاري انجمن جهاني انديشه اسلامي واشنگتن برگزار شد.
7- الفكر الحركي...، ص 493.
8- الفكر الحركي...، ص 272.
9- مجله العالم، ش 63، ص 46، شنبه 27 آوريل 1985، لندن.
10- الحركة الإسلامية في ظل التحولات الدولية و أزمة الخليج، ص 88.
11- اولويات الحركة الإسلامية...، ص 64.
12- الحركة الإسلامية في ظل...، ص 96.
13- مجله العالم.
14- الفكر الحركي الإسلامي...ص 272.
15- الفكر الحركي...، ص 273؛ اولويات الحركة الإسلامية...، ص 66.
16- همان، ص 274.
17- مجله المستقبل العربي، ش 188، ص 118، سال هفده، اكتبر 1994.
18- الفكر الحركي...، ص 276.
19- الحركة الإسلامية...،ص 91.
20- الفكر الحركي...، ص 272.
21- الجماعة اسلإميه في باكستان، تهيه: خليل احمد حامدي، ص 41، دارالعروبة للدعوة الإسلامية، لاهور 1989.
22- رؤية اسلامية معاصرة - اعلان مبادي، با مقدمه دكتر احمد كمال ابولمجد، ص 62، 2، دارالشروق - قاهره، 1992.