گفت و گوي تمدنها؛ چيست؟ چرا؟ چگونه؟
محسن اراکي (1) پيش از پرداختن به اصل مطلب، اشاره به اين نکته بجاست که مطرح کنندهي اصلي شعار گفت و گوي ميان انديشمندان، و سرچشمهي انديشهي گفت و شنود تمدنها قرآن کريم است. خداوند متعال در سورهي آل عمران آيهي 64 ميفرمايد: «قل يا أهلَ الکتاب تعالوا إلي کلمة سواء بيننا وبينکم ألاّ نعبد إلاّ الله ولا نُشرک به شيئا ولا يتّخذ بعضُنا بعضا أربابا من دون الله». «بگو: اي صاحبان کتاب بياييد تا بر يک عقيدهي مشترک گرد هم آييم که جز خدا را نپرستيم و براي خدا انبازي نشناسيم و يکديگر را به جاي خدا به خدايي نپذيريم.» يکي از ضروريترين مقولات گفت و گوي تمدنها عبارت است از بحث دربارهي خود «گفت و گوي تمدنها» و تبيين مفهوم آن و تلاش براي وحدت يا تقارب آرا - در حد امکان - در پاسخ به پرسشهاي اساسي در باب: «چيستي»، «چرايي» و «چگونگي» گفت و گوي تمدنها. در اين گفتار کوتاه سعي خواهم کرد نظر خود را دربارهي مفهوم گفت و گوي تمدنها، نيز پاسخ پرسشهاي اساسي در باب آن را به طور فشرده بيان کنم. اميدوارم بتواند در برانگيختن افکار و انديشههاي صاحبنظران، به ويژه شرکتکنندگان در کنگرهي بزرگ گفت و گوي تمدنها در لندن، مفيد باشد و بتواند براي دستيابي به پاسخ روشن، مؤثر واقع شود؛ به گونهاي که مورد قبول انديشهي جمعي اهل نظر در اين زمينه باشد. - «گفت و گوي تمدنها» چيست؟ - «گفت و گو» چيست؟ - «تمدنها» کدامند؟ 1- «گفت و گو» آن چنان که از لفظ اين واژه پيداست از دو گفتار يا بيشتر - به تناسب تعدد و گوناگوني اطراف گفت و گو - پديد ميآيد؛ گفتارهايي که به منظور تبيين انديشهها و آرمانهاي مورد قبول افراد گفت و گو - با تبادل منطقي و ثمربخش افکار و آراي آنان - عرضه ميشود. در خلاصهترين کلام: گفت و گو به معناي «تبيين و تبادل منطقي و مفيد افکار و انديشهها»ست.. به نظر اينجانب واژهي «گفت و گو» با همهي زيبايياش، در تبيين همهي ارکان «تبادل منطقي و مفيد انديشهها» نارساست؛ زيرا تبادل منطقي و ثمربخش انديشهها تنها بر محور «گفتن» نميچرخد، بلکه «گفتن» و نيز «شنيدن» است که اساس و پايهي تبادل منطقي و مفيد آرا و انديشههاست. اهميت «شنيدن» در ايجاد تبادل منطقي و مفيد آرا از اهميت «گفتن» کمتر نيست، و اساساً بدون «شنيدن»، «گفتن» از پايههاي استوار منطقي برخوردار نخواهد شد، و تبادل منطقي ميان آرا و افکار امکانپذير نخواهد بود. به همين دليل پيشنهاد ميکنم به جاي واژهي «گفت و گوي تمدنها» از واژهي «گفت و شنود تمدنها» بهره گرفته شود و در عرصهي عمل نيز افراد شرکت کننده در اين نهضت عظيم به طور جدي تلاش کنند تا انديشهي خود را رسا بگويند و انديشهي ديگران را نيز سزيده بشنوند، «رساگويي» و «سزيده شنودن» هر دو پايههاي اصلي تبادل مفيد و منطقي انديشهها و افکارند. يکي از مشکلات عمده بر سر راه «تبادل منطقي و مفيد انديشهها» در ميان ملتها ندانستن ناشي از ناشنيدن افکار و انديشههاي طرف مقابل است. معمولاً آن جا که طرف از قدرت و امکانات بيشتري برخوردار باشد، و خود را در صحنهي تعارض و رقابت، طرف پيروز پندارد، در خود نيازي به شنيدن افکار رقيب احساس نميکند، در اين جاست که تنها به «گفتن» بسنده ميکند، و «شنيدن» را تنها براي طرف مقابل وظيفه ميشمارد. در قرآن کريم همان گونه که بر عنصر «گزيدهگويي» اصرار به عمل آمده بر عنصر «سزيده شنودن» نيز تأکيد شده است. خداي بزرگ ميفرمايد: «فَبشِّر عبادِ، الّذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنَه» «پس مژده ده بندگانم را آنان را که به سخن گوش فرا ميدهند، و سپس بهترين آن را برميگزينند و از آن پيروي ميکنند». از آنچه پيرامون مفهوم «گفت و گو» بيان کرديم نتيجه ميگيريم که: 1- مفهوم گفت و گو تبادل منطقي و مفيد افکار و انديشههاست. 2- پايههاي اصلي تبادل منطقي و مفيد انديشهها دو عنصر «گفت» و «شنود» است که بر همين اساس واژهي «گفت و شنود» به عنوان جايگزين واژهي «گفت و گو» پيشنهاد شد. 3- «تمدن» به معناي فن بهتر زيستن است، فن بهتر زيستن بر دو پايهي اصلي استوار است: الف. مفهوم زندگي؛ ب. ارزشها و آرمانهايي که ملاک تشخيص زندگي بهترند. انسانها در هر جا و هر گاه با همهي اختلافي که در «چگونه زيستن» داشته و دارند داراي نقاط اشتراک فراواني در تصورات مربوط به «مفهوم زندگي» و نيز در «ارزشها و آرمانهاي نهايي» هستند. اين نقاط اشتراک بهترين مبناي «گفت و شنود» تمدنهاست. هيچ گفت و شنودي بدون تعيين نقاط اشتراک و محورهاي مورد توافق نميتواند به نتيجهاي رضايتبخش منتهي گردد. تبيين نقاط اشتراک تمدنها در تبيين «مفهوم زندگي» و تشريح «آرمانها و ارزشهاي اصلي» ميتواند يکي از مهمترين دستآوردهاي اين نوع گردهمايي باشد. مفهوم «زندگي» و نيز ملاکهاي «زندگي بهتر» ريشه در «جهانبيني» دارد، تنها و با تعيين قواعد و اصول مشترک در زمينهي «جهانبيني» تعيين چهارچوب مشترک براي «مفهوم زندگي و ملاکهاي زندگي بهتر» امکانپذير خواهد شد. مفهوم «تمدن» علاوه بر «مفهوم زندگي، و ملاکهاي زندگي بهتر» بر روشهاي کاربردي دستيابي به «زندگي بهتر» نيز دلالت دارد، از اين روست که «تمدن» را به معناي «فن بهتر زيستن» دانستيم. معمولاً در زمينهي «روشهاي کاربردي» به دليل عملي بودن و تجريدي نبودن آن، اختلاف نظر کمتر، و دستيابي به روشهاي مورد اتفاق آسانتر است. از مجموع آنچه گفتيم به تصوري نسبتاً روشن از مفهوم «گفت و شنود تمدنها» دست يافتيم که ميتوان آن را بدين ترتيب خلاصه کرد: گفت و شنود تمدنها يعني: «تبيين و تبادل منطقي و مفيد آرا و انديشهها در زمينهي مفهوم زندگي و ملاکهاي زندگي بهتر، و روشهاي کاربردي دستيابي بهآن». گفت و شنود تمدنها: چرا؟
آيا هدف از «گفت و شنود تمدنها» صرفا طرح و تبيين الگوهاي متفاوت در زمينهي (بهتر زيستن و روشهاي کاربردي آن) است؟ يا هدفي فراتر از آن مورد نظر است؟ بنابر آنچه در مبحث «چيستي گفت و شنود تمدنها» به دست آمد، هدف از گفت و شنود تمدنها فراتر از طرح و تبيين افکار و انديشه متقابل است. جملهي «تبيين منطقي و مفيد انديشهها» که بيانگر روح گفت و شنود تمدنهاست علاوه بر «تبيين منطقي» متضمن «مفيد بودن» آن نيز هست. «مفيد بودن» پاسخ خلاصهاي به «چرايي» گفت و شنود تمدنهاست که چيزي فراتر از تبيين صرف انديشههاست. در حقيقت «تبيين انديشهها» مقدمهاي براي دستيابي به اهدافي است که ميتوان آن را در چند مطلب خلاصه کرد: 1- دستيابي بهديدگاههاي مشترک در زمينههاي مفهومي و کاربردي «فن بهتر زيستن». 2- بازيابي و بازشناسي نقاط قوت و ضعف تمدنهاي موجود، چه در زمينههاي مفهومي و چه کاربردي. 3- همکاري و تعاون ميان ملتها به منظور رشد نقاط قوت و اصلاح نقاط ضعف، و بهرهبرداري از تجارب و امکانات يکديگر در اين زمينه. براي تحقق اين اهداف بايد به دو تلاش ديگر نيز دست يازيد: نخست، تبيين ملاکهاي قوت و ضعف، و موفقيت و عدم موفقيت، و ديگر تعيين روشهاي کاربردي همکاريهاي متقابل ملتها براي رشد و تقويت نقاط قوت و جهات مثبت، و کاستن از نقاط ضعف و جهات منفي. آنچه گفتيم دربرگيرندهي نقاط قوت و ضعف تمدنها در زمينههاي گوناگون نظير: ايجاد انسجام اجتماعي، برانگيختن استعدادهاي انساني، گسترش اخلاق و ارزشهاي متعالي، پيشرفتهاي گوناگون علمي و عملي و امثال آن است. تنها در نتيجهي «گفت و شنود تمدنها» بهمفهومي که گفته شد، يعني «تبيين منطقي و مفيد انديشهها» در زمينهي «فن بهتر زيستن» است که «جهاني شدن تمدن واحد» يا « Globalization » صورت معقول و منطقي پيدا ميکند؛ توضيح اين که «جهاني شدن تمدن واحد» در صورتي منطقي و معقول و پذيرفتني است که اين «تمدن واحد» دربردارندهي «انديشهي صوابتر و روش برتر» براي بهتر زيستن باشد. دستيابي به «انديشهي صوابتر و روش برتر براي زندگي بهتر» هدفي نيست که بدون «گفت و شنود تمدنها» امکانپذير باشد. در نتيجهي «گفت و شنود تمدنها» يا به تعبيري: «تبيين و تبادل منطقي و مفيد انديشهها»ست که بازيابي و بازشناسي نقاط قوت و ضعف تمدنها آشکار ميشود و راه براي دستيابي به «انديشهي صوابتر و روش برتر براي زندگي بهتر» هموار ميگردد. در وضعيتي که «تمدن غالب» با تکيه بر برتري اقتصادي و تکنولوژيک و نظامي بخواهد بر تمدنهاي ديگر بتازد، و خود را بر جوامع گوناگون با انديشهها و تمدنهاي متفاوت با شعار Globalization تحميل کند فضاي نقد و بررسي ايدهها و انديشهها و افکاري که محتواي «تمدن غالب» را تشکيل ميدهد بسيار تنگ و تاريک خواهد شد، و گزينش منطقي و دور از انفعال «راه و روش بهتر» بسيار دشوار و دور از دسترس خواهد شد. از جمله حقايقي که «در گفت و شنود تمدنها» بايد کاملاً بدان توجه کرد اين است که «تمدن غرب» با همهي پيشرفتي که در زمينهي مسائل کاربردي به ويژه تکنولوژي نصيب بشريت کرد، هيچ گاه مورد نقد و بررسي جدي قرار نگرفته است. در طول قرن اخير که «تمدن غرب» به مثابهي «تمدن غالب» سايهي خود را کم و بيش بر جهان بشر گسترانيده - با توجه به اين که با رقباي خود از نظر برتري با فاصلهي بسيار از نظر اقتصادي و نظامي و تکنولوژيک بوده است - هيچ گاه زمينهي مساعد و بررسي بيطرفانه اين تمدن فراهم نشده است. اين گونه اجتماعات علمي ميتواند براي فراهم ساختن زمينهي مساعد براي نقد و بررسي «تمدن غرب» بسيار مفيد باشد. اميد است شرکتکنندگان انديشمندي که در اين گردهمايي حضور به هم رسانيده و ساير انديشمندان و مصلحان جامعهي بشر به موضوع «بررسي و نقد تمدن غرب» به طور جدي بينديشند، و تلاش مناسبي در اين زمينه به عمل آورند. گفت و شنود تمدنها: چگونه؟
1- انتقال انديشه و فرهنگ يکي از مهمترين نتايج گفت و شنود تمدنهاست و در حقيقت، هدف اصلي از گفت و شنود انتقال انديشههاي برتر به جوامع و ملتهاي ديگر يا تبيين و تبادل انديشهها و آرمانهاي برتر بين ملتهاست. انتقال انديشه و فرهنگ گاه از طريق تبيين منطقي صورت ميگيرد که طبيعتاً بسيار مفيد بلکه ضروري است. شيوهي ديگر انتقال انديشه و فرهنگ شيوهي تحميل است که در اين صورت با استفاده از قدرت نظامي يا اقتصادي، انديشه يا فرهنگي بر جمعي تحميل ميشود. و شيوهي سوم انتقال انديشه و فرهنگ شيوهي فريب و تزوير است که شيوههاي گوناگون تبليغات رسانهاي معاصر در بسياري موارد از اين قبيل است. 2- از ميان شيوههاي فوق، خطرناکترين آنها شيوهي فريب و تزوير است. با شيوهي فريب و تزوير، باطل و زشتي در قالبي دروغين به منزلهي حقيقت و نيکي، قلمداد ميشود، و بدين طريق انسانهاي تشنهي نيکي و حقيقت از دستيابي به آن بازداشته ميشوند. در قرآن کريم بر اين نکته تأکيد شده است که سرکردگان جنايت در جامعهي بشر همواره با استفاده از شيوهي فريب و تزوير خود را مدافعان حقوق بشر و مصلحان جامعه قلمداد ميکنند، در حالي که خود سررشتهدار جنايت و فساد در جامعهي بشرند: «وإذا قيل لهم لا تُفسدوا في الأرض قالوا إنّما نحن مصلحون» (هنگامي که به آنان گفته ميشود در زمين فساد نکنيد، در پاسخ ميگويند ما مصلحانيم) به کارگيري شيوهي فريب و تزوير براي انتقال انديشه و فرهنگ ضمن اين که نشاندهندهي نارسايي و عجز منطقي به کار گيرندهي آن است، مانع دستيابي ديگران به حقيقت، و مانع جريان تقابل و تفاهم ميان ملتها و فرهنگ و تمدنهاي گوناگون است. «تهاجم فرهنگي» واژهاي است که بر اين شيوه از انتقال فرهنگ دلالت دارد. 3- «تهاجم فرهنگي» نقطهي مقابل گفت و شنود فرهنگها و تمدنهاست. در «تهاجم فرهنگي» هدف دستيابي به حقيقت، يا نشر و ترويج حقيقت نيست، بلکه هدف به بند کشيدن انديشهي طرف مقابل و سيطرهي بر او با ابزار فرهنگي است؛ در حالي که در «گفت و شنود تمدنها» هدف تبيين و گسترش حقيقت و نيکي است. در «تهاجم فرهنگي» مخاطبان عامهي مردمند؛ حال آن که در «گفت و شنود تمدنها» مخاطبان فرهيختگان و انديشهوران برجستهاند. در تهاجم فرهنگي، مهاجم، طرف خود را بازار مصرف کالاي خود قلمداد ميکند، و به ديدهي مصرفکننده به او مينگرد و تلاش دارد تا از او پيرو محض و مقلد کور بسازد؛ در حالي که «گفت و شنود تمدنها» رابطهي بين دو طرف، رابطهي دو رقيب و همسان است، که هر يک تلاش دارد رسا بگويد، و سزيده و شايسته بشنود. در «تهاجم فرهنگي» ابزار منطق و دليل جايگاهي ندارد، و عمدتاً از ابزارهاي تلقيني و تأثيري استفاده ميشود؛ حال آن که در «گفت و شنود تمدنها» ابزار اصلي بلکه تمام ابزار انتقال انديشهها ابزار دليل است. در تهاجم فرهنگي امکانات تبليغاتي و ابزار تأثيرگذاري رواني، عمدهترين ابزار انتقال فرهنگ است؛ در حالي که در گفت و شنود تمدنها عمدهترين ابزار، ابزار منطق و برهان است. در «تهاجم فرهنگي» صحت و بطلان انديشه يا مفيد بودن و غيرمفيد بودن آن مطرح نيست، آنچه براي مهاجم فرهنگي هدف عمده است همسو کردن مخاطب با فرهنگ و باور مهاجم است ؛ حال آن که در «گفت و شنود تمدنها» محور اصلي بحث صحت و بطلان انديشهها و افکار، يا مفيد بودن يا غيرمفيد بودن روشها و ابزارهاست. از آنچه گفتيم چگونگي «گفت و شنود تمدنها» در مقايسه با «تهاجم فرهنگي» تا حدودي روشن شد و مشخصههاي اصلي «گفت و شنود تمدنها» در چند مطلب تبيين گرديد: 1- مخاطبان گفت و شنود تمدنها فرهيختگان ملتها و توليدکنندگان انديشههايند، در حالي که در تهاجم فرهنگي مخاطبان مردم عادياند. 2- در گفت و شنود تمدنها دو طرف گفت و شنود، رقيب همسان يکديگرند، و در تهاجم فرهنگي مهاجم طرف خود را مقلد و پيرو خويش ميخواهد. 3- در گفت و شنود تمدنها، منطق و دليل، ابزار انتقال انديشه و فرهنگ است، و در تهاجم فرهنگي تلقين و تأثير رواني و عاطفي ابزار کار است. 4- در گفت و شنود تمدنها، هدف دستيابي به انديشهي صحيح و آرمان بهتر و شيوهي برتر است و در تهاجم فرهنگي، هدف همسوسازي مخاطب است. اميد است با اين مرزبندي ميان دو مقولهي «گفت و شنود تمدنها» و «تهاجم فرهنگي» با همياري همهي انديشهوران دردمند و خيرخواه، راه گفت و شنود انديشهها هرچه سريعتر هموارتر گردد، و ريشهي تهاجم فرهنگي خشکانيده شود. 1 مدرّس حوزه و دانشگاه.