سخت‏ترين چالش در انديشه اسلامي معاصر - سخت ترین چالش در اندیشه اسلامی معاصر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سخت ترین چالش در اندیشه اسلامی معاصر - نسخه متنی

زکی میلاد؛ مترجم: عبدالله امینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخت‏ترين چالش در انديشه اسلامي معاصر

زكي ميلاد

عبدالله اميني

در ميانه قرن اخير، سخن از مسائل زنان، در انديشه اسلامي، بُريده يا متوقف نشده است، بلكه اين مسائل در حوزه پژوهش‏هاي فكري و فرهنگي اسلامي، مورد اهتمام و عنايت بسيار بوده است؛ حتي از خيلي مسائل ديگر، بيشتر بدان پرداخته شده است. اين امر نشان مي‏دهد كه مسائل زنان در انديشه اسلامي به‏شدت مطرح بوده، و با انگيزه‏هاي گوناگون بدان توجه شده است؛ تا آن اندازه كه جايگاه بارز و برجسته‏اي در نگاشته‏هاي اسلامي يافته است. نويسنده، متفكر، فقيه يا اصلاح‏گرايي را نمي‏يابيم كه در اين باره ننوشته يا اظهار نظر نكرده و يا طرح و فكري ارائه نداده باشد.

برخورد انديشه‏ها

شايد حكمت و علّت تمامي اين كوشش‏ها و فعاليت‏ها در مسائل زنان در ادبيات اسلامي، درگيري و برخورد شديدي است كه اين مسايل پديد آورده و يكي از سخت‏ترين برخوردها ميان زنجيره‏هاي فكري جهان عرب و اسلام را كه نگرشي متفاوت در زمينه‏هاي اجتماعي، فرهنگي و سياسي داشته، شكل داده است. از نخستين موضوعات چالش‏برانگيز انديشه‏هاي گوناگون، مسائل زنان است كه پيوند محكمي با زندگي اجتماعي به طور عام و خاص دارد؛ به گونه‏اي كه هر انساني ـ مرد و زن ـ از جنبه‏هاي گوناگون، بدين موضوع وابسته بوده، به سبب پيوندهاي مستحكم نسبي و سببي، به آن مرتبط است. اين ارتباط سبب مي‏شود كه همگان به گونه‏هاي مختلف، با پرسش‏ها يا اشكال‏ها يا دغدغه‏ها و يا نظرياتي رو در رو باشند كه در مورد مسائل زنان مطرح است.

چنين وضعيتي درباره مسائل زنان، به صورت گسترده و دامنه‏دار، خود را در جامعه مطرح كرده، مي‏طلبد مانند قضاياي مشكل و بسيار حساس با آن برخورد شود.

شگرد غرب

به سبب برخوردهاي تند ميان زنجيره‏هاي انديشه اسلامي و انديشه‏هاي متفاوت ديگر، مسائل زنان مورد مناقشه و جدل بسيار واقع شده است. در اين بين انديشه‏هاي غير اسلامي مي‏كوشند با شعار آزادي و رهايي زنان، خود را مدافع حقوق زن معرفي كنند. اين انديشه تلاش دارد از عقب‏ماندگي زن، به سود خود بهره بَرَد. عقب ماندگي زن از ديرباز وجود داشته است. وي در آموزش و فراگيري وانهاده شده، و داشته‏ها و توانايي‏هايش، رشد و ترقي نكرده است. زن سهم اندكي از باسوادي را دارد؛ در حالي كه ميانگين جمعيت نشان مي‏دهد كه شمار زنان رو به فزوني است.

زنجيره‏هاي فكري غير اسلامي، در گفتمان فكري و اجتماعي خود، از مسائل زنان بهره بُرده، و بدان رنگ و بوي نوگرايي و روشنفكري مي‏دهد، اما زنجيره‏هاي فكري اسلامي، گرفتار ضعف و ناتواني در ارائه شفاف و روشنِ نگرش و راهكارهاي خود در مورد زنان است.

الگوي غربي

از هنگامي كه غرب به عنوان نيروي پيشرو و پيشرفته در عصر نوگرايي و نوزايي مطرح شد، كوشيد به دنيا نشان دهد كه داراي بهترين نمونه و الگو براي رشد و ارتقاي وضع زن، رهايي وي، مشاركت او در وظايف و مسئوليت‏هاي عمومي، و برابري زن با مرد در قانون و تشريع است. غرب به الگوي خود افتخار و مباهات مي‏كرد؛ گرچه دنيا را به زحمت و چالش انداخته بود. غرب سعي داشت الگوي خود را به تمدن‏ها و ملت‏ها تحميل كند، حتي اگر اينان داراي نگرش متفاوتي درباره زن باشند. البته بايد پذيرفت كه به سبب واپس‏گرايي و عقب‏ماندگي تمدن‏هاي غير غربي، اينان فاقد راهكارها و طرح‏هايي براي رشد زنان بودند. از اين رو الگوي غربي زن، راهش را به ملت‏ها و تمدن‏هاي غير غربي گشود.اين كار با تشويق گسترده و فعاليت بسيار توسط غربي‏ها و مؤسسات بزرگ تبليغاتي انجام شد و بيشترين تأثير را بر دنيا گذاشت؛ تا آن اندازه كه الگوي زن غربي، به‏رغم اشكالات مهمي كه داشت، بيشترين رواج را داشته و نزد بسياري از ملت‏ها پذيرفته شده است؛ مگر در جهان عرب و اسلام.

غرب بر ضد اسلام

جهان عرب و اسلام به‏شدت مخالف نگرش و الگوي غربي بود. زنجيره انديشه اسلامي از بين ديگر جريان‏هاي فكري جهان، تن به انديشه غربي نداده، در برابر آن از لحاظ فكري و فرهنگي ايستادگي كرد؛ بلكه به مبارزه‏اي بي‏رحمانه با آن پرداخته است. اين مطلب را از گذر موضع‏گيري و برخوردهايي كه غرب با جهان اسلام دارد، مي‏فهميم؛ نيز از طريق ذهنيت و شيوه‏هاي تفكر غرب درباره اسلام كه مباحثي همچون جست‏وجوي دشمني تازه و برخورد تمدن‏ها بيان مي‏كند. غرب تعمد و اصرار دارد كه شعارها يا اصطلاحاتي را عَلَم كند كه دنيا را از اسلام مي‏ترساند و ناتواني روحي و فكري در برابر توسعه‏طلبي غرب را به وجود مي‏آورد؛ مانند اصول‏گرايي و تروريسم و راديكاليسم اسلامي! اما هم‏چنان اسلام زنده و پويا و بالنده بوده، و چشم و همت دنيا بدان خيره است. شايد بالاترين ـ و ژرف‏انديش‏ترين ـ نقدي كه الگوي زن غربي با آن رو در روست، از جهان اسلام باشد كه ادبيات فرهنگي اسلامي، اين نقد و ارزيابي را ابراز كرده، و در تمامي نگاشته‏هاي اسلام‏گرايان درباره زنان، اين نقادي ديده مي‏شود.

حجاب اسلامي

با فراواني گفته‏ها و نوشته‏ها درباره اسلام و غرب، از آغاز دهه هشتاد و بالا گرفتن اين بحث در دهه نود، به انگيزه و علت‏هاي گفت‏وگوهاي تند و جدل برانگيز درباره زن افزوده شد. طبيعي است كه ميان تمدن‏ها برخوردهايي صورت گيرد؛ اما به گونه شديدتر، ميان تمدن اسلامي و غربي ديده مي‏شود؛ چنان كه در جريان مبارزات حجاب در فرانسه در سال 1989 م شاهد بوديم1 و بيش از چند بار در دهه نود در شمار ديگري از دولت‏هاي اروپايي تكرار شد. اين وضع حساسيت فرانسوي‏ها و غربي‏ها را در مورد پديده حجاب نشان مي‏دهد؛ البته از آن رو كه فرآيند حجاب بيانگر معاني سمبليك درباره هويت و الگوي اسلامي زنان است و تصور مي‏شود كه حجاب، زير پا نهادن قوانين و هويت غرب و اروپاست؛ به‏ويژه آن كه فرانسوي‏ها به سبب پيوند عميق با فرهنگ ـ به خصوص فرهنگ و ادب خويش - به هويت و نشان‏هاي خود، حساسيت به خرج مي‏دهند.

رخدادهاي سياسي ـ فكري كنفرانس پكن

در دهه نود، برخي رخدادهاي فكري و سياسي پيش آمد كه اهتمام بيشتر جهانيان را به مسائل زنان برانگيخت. نيز درانديشه اسلامي، بر سخن و نظريه‏پردازي درباره زنان افزود؛ گرچه رنگ و بوي جدل‏گرايي و برهاني داشت. بارزترين پيشامد فكري، تشكيل چهارمين كنفرانس جهاني زن در پكن (پايتخت چين) در سپتامبر 1995 بود كه در زمان خود، مجال گسترده‏ترين سخنان و اظهارنظرها را درباره زنان، توسط جهانيان فراهم آورد و شايد بارزترين حادثه فكري درباره زن در پايان قرن بيستم، به شمار آيد. در اين همايش، نظر و نگرش تمدن‏ها درباره زن مطرح شده، برخورد ميان ديدگاه اسلامي و غربي، به خوبي رخ نمود؛ چه پيش از افتتاح و چه در ميانه و چه بعد از نشست. از اين رو كنفرانس پكن در اذهان زنان خواهد ماند و در هر سخني كه مربوط به زنان، از هر ديدگاه باشد، حضور خواهد داشت؛ چه در موضوعات فكري و اجتماعي و چه اقتصادي، سياسي، حقوقي و... .برخي از زنان مي‏گويند: اين كنفرانس، انقلاب سوم فرهنگي پس از انقلاب فرانسه در مورد حقوق انسان و بر ضد نژادپرستي، و جنبشي براي از بين بردن تبعيض و دوگانگي[انديشه و عمل] عليه زنان بود.

طالبان

در جنبه سياسي، جنبش طالبان و چيرگي آنان بر قدرت و حكومت افغانستان در 1996، تفسيري متحجر و واپس‏گرا از شريعت را عرضه كرد. اينان نگرش خود را به زن نمايانده و وضعي به‏شدت سخت و غير ضابطه‏مند را بر بانوان تحميل كردند. زنان را از آموزش بازداشته، از دفاتر كار بيرون كرده، و مجبور ساختند كه شيوه و كنشي را در پيش گيرند كه آزادي آنان را محدود مي‏كرد و حقوق مشروع و قانوني‏شان را زير پا مي‏نهاد.

ديدگاه طالبان در جهان غرب و اسلامي، با انتقاد شديد رو به رو شد. اسلام‏گرايان آن را تحريف و نادرست جلوه دادن اسلام و جزم‏انديشي و تنگ نظري ارزيابي كردند. غربي‏ها گفتند كه حقوق اساسي زن را كه قانون‏گذار بشري وضع كرده، زير پا مي‏گذارند.

نگرش جنبش طالبان را نمي‏توان با زمانه كنوني همخوان دانست و آن را بيانگر گوهر متمدنانه دين پنداشت؛ اما دوباره گونه‏اي را از درگيري انديشه سنتي و نوگرا در مورد مسائل زنان، در جهان عربي و اسلامي نشان داد. چنان كه آشكار شد، طالبان از پذيرش نگرش اصلاح‏گرايان مسلمان كه مي‏كوشيدند ديدگاه خود را درباره زنان به روشني معرفي كنند، سر باز مي‏زدند.

با ظهور طالبان، دشمن فرصت يافت اسلام‏گرايان را در تنگنا قرار داده، لبه تيز انتقاد خود را متوجه آنان كند و اشكالات قديمي و كهنه را كه در نگرش مسلمانان در مورد زن وجود داشت، دوباره مطرح نمايد. به رغم آن كه بيشتر اسلام‏گرايان اعلام كرده بودند كه ديدگاه طالبان را نپذيرفته و آن را ردّ مي‏كنند، برخي از مسلمانان كه شيوه فكري سنتي و واپسگرايانه داشتند، معتقد بودند كه نبايد علناً و آشكارا از جنبش طالبان و نظرياتشان درباره زنان انتقاد كرد.

فزوني فعاليت‏هاي اجتماعي زنان

تحول مهم در اين‏باره، فعاليت اجتماعي است كه زن در سال‏هاي گذشته در جهان عرب و اسلام داشته است و نشان‏دهنده آگاهي بسيار وي ازجايگاه و منزلت خويش است؛ چنان كه اوضاع و شرايط پيرامونش را كه علت ايستايي و عدم پويايي او بود، خوب مي‏شناسد و مي‏داند كه حضورش در جريانات اجتماع و امت چقدر لازم است و عدم حضور زنانِ نخبه و برگزيده، جبران‏ناپذير و نگران‏كننده است. نمونه‏هايي از فعاليت‏هاي اجتماعي و در چارچوب فكري و فرهنگي در دهه نود، عبارتند از: نشستِ «جايگاه زن در جهان اسلامي» در قاهره به سال 1991، كنفرانس جهاني «زن مسلمان مهاجر» شارجه1994، هم‏انديشي جايگاه زن در انديشه معاصر اسلامي در كويت1995، زن در سياست اسلامي، ظهور فراگير و اخلاق‏گرايي عمومي، استانبول1996، چهارمين نشست جهاني زنان در خارطوم1996. (بيانيه كنفرانس خارطوم، موضع خود را درباره شماري از قطع‏نامه‏ها و عهدنامه‏هاي كنفرانس‏هاي بين‏المللي ديگر درباره زنان اعلام داشت؛ از جمله: كنفرانس كودك و محيط زيست، و حقوق انسان، و جمعيت رشد اجتماعي) نيز هم انديشي جهاني زن در 1975 در نايروبي، 1995پكن، دومين هم‏انديشي اتحاديه بين‏المللي سازمان‏هاي غير دولتي زنان مسلمان در تهران1997 و در آخر، كنفرانس جهاني زن مسلمان در صنعا1997. در ادامه فعاليت‏هاي اجتماعي، زنان مسلمان اقداماتي داشتند واز اين راه، نظر و خواسته خود را بيان كردند. اين فعاليت‏ها در شماري از هيأت‏ها و سازمان‏هاي غير دولتي، سامان داده شده بود.

اين اقدامات بيانگر اهتمام زنان به مسائل خود، و به دور از چيرگي تصورات و تفسيرهاي مردان بود كه پيش‏تر در جوامع عربي و اسلامي، حاكم بر ديدگاه‏ها درباره زن بود. اين نگرش‏ها بردباري و شكيبايي را از زن ربوده، اما سنت‏ها و عرف، آن را محكم و پابرجا مي‏كرد و رنگ ميراث ديني و اجتماعي مي‏گرفت.

آنچه بر شمرديم، بارزترين رخدادها و فعاليت‏ها و پيشرفت‏هايي بود كه در مورد مسائل زنان، موجب دگرگوني كمّي و كيفي در انديشه معاصر اسلامي شد.

رويكردهاي كلي نويسندگان درباره زنان

نگاشته‏هاي اسلام‏گرايان درباره زن، بسيار گوناگون ومتنوع است. انگيزه نگارش بسياري از اين آثار، عوامل بيروني است. نظريات و مسائلي كه در اين باره هست و با نگرش اسلام نمي‏خواند، برگرفته از غرب و متأثر از آن است. گاه اين ديدگاه‏ها حساسيت آفرين بوده و در حوزه اسلامي و مشكل‏زا شده و آشكارا بر ادبيات و انديشه اسلامي و نيز زبانِ نگارش، تأثير گذاشته است.

محافظه كاري انديشوران مسلمان

اين امر نشان مي‏دهد كه اسلام‏گرايان و فقيهان در مسائل مربوط به زنان سخت‏گير بوده، به خاطر دوري از فتنه و شبهه و حرام و بي‏مبالاتي، جانب احتياط را گرفته‏اند. اين مسائل، گزينه‏ها و عنوان‏هايي است كه ذكرشان در قضايايي مانند حجاب، نگاه، اختلاط مرد و زن و بيرون رفتن زن از خانه براي كار يا ديگر فعاليت‏هاي اجتماعي، تكرار مي‏شود.

اين امر به روشني در موضع دكتر مصطفي سباعي، در كتابش (المرأة بين الفقه و القانون) به چشم مي‏خورد. وي معتقد است: اسلام حق رأي و نمايندگي در پارلمان را براي زن ردّ نمي‏كند؛ اما درخواست مي‏كنم حق نمايندگي زنان به اجرا گذاشته نشود؛ زيرا اوضاع فعلي با وظيفه زن از نظر اسلام همخوان نيست، و اگر وي بخواهد نماينده پارلمان باشد، دچار محظوراتي خواهد شد. 2

اين موضع ثابت مي‏كند كه اولويت از نظر انديشه اسلامي، عفت و پاكدامني زن و مصونيت او از فتنه و شبهه و كجروي است. اين قاعده، اساسي و جلوتر از اولويت‏هاي ديگر است؛ هر چند سود و نفع ديگر اولويت‏ها بيشتر باشد يا از هر نوع كه باشد.

فقه اسلامي كه مربوط به ارتباط زن با اجتماع است،برخي قيود ثابت يا متغيّر جواز و منعي دارد و تا زن بتواند در عين حفظ عفت ومصونيت به وظيفه و عمل و فعاليت خود بپردازد، اين شروط، از نگرش دين درباره اجتماع و زندگي اجتماعي جدا شدني نيست؛ زيرا جامعه مي‏بايست به فضايي پاك و روابطي پاكيزه آراسته باشد و از هر چه كه تأثير بد بر اخلاق جامعه مي‏نهد و سبب كجروي و كژرفتاري مي‏شود، دوري كند. كجروي‏ها توان آدمي را هدر داده، نيروي مادي و معنوي‏اش را نابود مي‏كند و مانع از آن مي‏شود كه اميدوارانه به آينده نظر كند. كژرفتاري باعث زيان آدمي شده، خلل و نارسايي‏هاي خطير اجتماعي بر جاي مي‏گذارد.

ملاحظه مي‏شود كه ادبيات اسلامي، كرامت زن را به پاكدامني و عفت مي‏داند، نه به حق و حقوق؛ اما ادبيات مخالف، كرامت زن را به حقوقش مي‏داند، نه به عفت و پاكدامني.

وضع كلي در مورد زن چنين است كه گفته شد؛ اما در مورد خانواده، فقه و انديشه اسلامي، يكزبان مي‏گويد كه وظايف و مسئوليت‏هاي زن در داخل خانه اولويت دارد و مقدم بر ارتباطات و وظايف بيرون از خانه است. البته اين بدان معنا نيست كه زن نمي‏تواند يا نبايد مسئوليت‏هاي بيرون خانه را در صورتي كه موجب اخلال يا كوتاهي در كارهاي درون خانه نشود، بر عهده گيرد.

دست كم به نظر اصلاح‏گرايان مسلمان، چنين است كه گفته شد. اين ترتيب و اولويت بندي به سبب ذهنياتي است كه از پيش براي حمايت از خانواده و محافظت از كيان آن، به جا مانده است؛ زيرا از ديگر عوامل، بيشتر اهميت داشته، در همبستگي و بلند طبعي و حفظ اجتماع، تأثير گذارتر است. از اين رو آنچه در اين باره است، مورد اهتمام و نهايت گسترده در ادبيات و انديشه اسلامي بوده، ديگر جوانب و مسائل، بسته به اوضاع و طبيعت فرآيندها، خاستگاه‏هاي گوناگون و متعددي داشته است.

از اين رو مشكل بتوان سرآغاز ادبيات و نگاشته‏هاي انديشه اسلامي درباره زنان را، با رويكردها و مسيرهايي كه داشته، در زمان يا مقطع تاريخي خاص مشخص كرد، اما به سهولت مي‏توانيم رويكردهاي كلي و اساسي اين ادبيات را مشخص بكنيم، بي آن كه ترتيب زماني يا كيفي آن را تعيين نماييم؛ يعني فقط گزارش كلي ارايه دهيم. در اين باره نوشته‏هايي هست كه از حجاب سخن گفته و از پديده بي‏حجابي و سنت‏هاي جامعه انتقاد كرده است. نوشته‏هايي ديگر به چاره‏يابي مسائل زنانِ خانه‏نشين پرداخته يا از مسائل زنان در قانون‏گذاري اسلامي از لابه‏لاي متون ديني (قرآن و سنت) بحث كرده است. برخي نگاشته‏ها هم به نقد و ارزيابي روي آورده، نگرش و الگوي غربي زن را كه بر شعار آزادي زن استوار است، ردّ مي‏كند و بعضي مكتوبات مي‏كوشد برخي متون ديني را كه احكام خاصي براي زنان تشريع كرده، شرح و توجيه و تأويل كند كه در اين باره گسترده‏ترين نگاشته‏هاي جدل‏برانگيز وجود دارد، مانند احكام ميراث و قيمومت (سرپرستي مرد) و شهادت دادن و طلاق و چند همسري(تعدد زوجات) چنان كه نگاشته‏هايي به نزديك‏سازي نگرش اسلامي و غربي اهتمام دارد.

شايد برجسته‏ترين رويكردها، مربوط به پيش از مقطع زماني دهه هشتاد ميلادي باشد كه مشكل بتوان دگرگوني‏هاي فكري و نظري مشخصي را با آن مقايسه كرد و يا آن را بازتاب تحولات و تغييرات در وضع موجود و ماهيت موضوعات دانست. البته درجه‏بندي يا ترتيب و يا جابه‏جايي ميان اين رويكردها چنان درهم تنيده است كه دسته‏بندي زماني و تاريخي آنها مشكل است.

در مقطع هشتاد، فراورده‏هاي انديشه اسلامي متأثر از اوضاع و دگرگوني‏هايي شد كه بر منطقه عربي و اسلامي گذشت. اين فراورده‏ها در زمينه نظريه‏پردازي با دگرگوني‏هاي فكري مرتبط بود و در زمينه عملي، با دگرگوني اوضاع و احوال. نگاشته‏هايي كه درباره جهاد زن و تشويق او به مقاومت و تأكيد بر مسئوليت تبليغي و اصلاح‏گرايانه وي بود، به روشني متأثر از پديده احياگرايي اسلامي بود كه با آغاز دهه هشتاد، شاهد تولدي دوباره بود و به برخي از مسائل مرتبط با زنان، علاوه بر مضمون اصلي ديني كه داشت، معنا و مفهومي سياسي مي‏داد؛ مانند3 حجاب كه وجود آن به معناي حضور و بروز اسلام احياگرايانه بود.

خانم هبة رؤوف عزت، در پايان بحث خود درباره زن و فعاليت سياسي مي‏گويد: فعاليت سياسي زن واجب شرعي است كه خود يا عيني است و يا كفايي. در هر حال زن جدا از فعاليت سياسي نيست و مانند مرد است؛ زيرا هر دو در توحيد و عبوديت و مقام خليفة اللهي و تن دادن به سنت‏ها، مشتركند.4

اين سخن كه تا پيش از آن شناخته شده و به اين روشني مطرح نبود، نمايانگر تأثيرپذيري از نوزايش اسلامي است. پيش از دهه هشتاد، انگيزه و عاملي براي سخن گفتن از زن و فعاليت سياسي وجود نداشت و زن هيچ حضور و مشاركت مهم و حياتي در زمينه فرهنگي و اجتماعي نداشت، چه رسد به اين كه توجيه و دليلي براي مشاركت در فعاليت‏هاي سياسي داشته باشد!

با گسترش حجم نوشته‏ها درباره مسايل حقوق بشر درانديشه اسلامي ـ كه توجه به آن درنيمه دوم دهه هشتاد فزوني گرفت و در نتيجه داده‏ها و شرايط سياسي، حقوقي و فكري در حوزه جهان اسلام و بين‏الملل با اهتمامي بيش‏تر در دهه نود ادامه يافت ـ مباحث زنان نيز از همين زاويه مطرح شد و نوشته‏هايي به رشته تحرير در آمد كه از حقوق زن سخن مي‏گفت. هنوز هم هر گاه سخن از حقوق انسان در اسلام مي‏رود، اين مسائل مطرح و دوباره گفته مي‏شود. 5

تحول مهمي كه در ادبياتِ انديشه اسلامي در موضوع زن به دست آمد، ظهور برخي آثار بود كه نقد را به درون حوزه اسلام مي‏كشاند. شايد عوامل فراواني بيانگر اين دگرگوني است كه پيشاپيش اين عوامل، جدل و نزاع فكري شديد درباره زن است كه تقسيم‏بندي‏هاي تمدني آشكاري بين ديدگاه اسلامي و ديدگاه اروپايي پيرامون آن ظهور يافت.

هر يك از انديشه‏هاي اسلامي و اروپايي، بر نگرش و نظر خود پافشاري مي‏كند؛ به ويژه نگرش اسلامي كه در مقطع زماني پيش از هشتاد، در موضع دفاع و صيانت از خويش بود. چنين موقعيتي از لحاظ رواني، اسلام‏گرايان را به سرپوش نهادن بر عيب‏ها و ندادن فرصت به طرف ديگر براي استفاده از نواقص و كاستي‏ها مي‏خواند؛ به ويژه آن كه خود اسلام‏گرايان قبول داشتند كه نارسايي‏هايي وجود دارد.

از ديگر عوامل نقد اوضاع داخلي جوامع اسلامي اين بود كه انديشه اسلامي به صورت كلي، مسائل و پديده‏ها را با منطق نقادانه و سازوكار و شيوه‏هاي شناخته شده و روشن، مطرح نمي‏كرد.

(ادامه دارد)


1. اشاره به پافشاري دختران مسلمان فرانسوي براي حضور در كلاس‏هاي درس با حجاب اسلامي و مخالفت سياستمداران اين كشور(مترجم).

/ 1