شماره مقاله:157
آراءِ مَحْموده، در لغت به معني انديشهها و باورهاي پسنديده و در اصطلاح اهل منطق
به معني عقايد مشهوري است که از لحاظ مصالح جامعه يا برحسب سيرتي مخصوص، پسنديده و
مقبول باشد. خواجه نصير در معني اين اصطلاح گويد: «آنچه از آن جمله به حسب مصلحت
عموم و يا به حسب سيرتي پسنديده بُوَد، آن را آراء محموده خوانند» (اساس، 347). در
کتابهاي منطقي، آراء محموده از «مشهورات» محسوب شده است. مقصود از مشهورات ـ که در
جدل و خطابه به کار ميرود ـ قضايايي است که موجب اعتقاد به آنها «شهادت همگان است،
يا شهادت بيشتر مردم، يا شهادت هم? دانشمندان، يا اکثر ايشان و يا افاضل ايشان، در
آنچه مخالف رأي جمهور نباشد» (ابوعلي سينا، نجات، 63). مشهورات را به حقيقي و
غيرحقيقي تقسيم کردهاند. مشهوراتِ حقيقي خود بر 2 قسم است: مطلق و محدود. مشهورات
حقيقي مطلق، آراء و عقايدي است که مورد قبول همگان است. اين قبيل قضايا «به حسب
مصالح مصالح جمهور يا به سبب عادات فاضله و اخلاق جميله که در نفوس راسخ باشد و يا
به سبب قوّتي از قوّتهاي نفس، مانند رقّت يا حميّت يا حيا و غير آن، مقبول بُوَد و
بر جمله به نزديک عقلِ عملي صحيح باشد» (نصيرالدين، اساس، 346-347). قيد «عقلي
عملي» رسانند? اين نکته است که از لحاظ عقل نظري، برخي از اين قضايا صادقند و بعضي
کاذب (همانجا). بنابراين، قضاياي ياد شده ذاتاً مورد تصديق عقل نظري نيست.
مشهوراتِ حقيقي محدود، مشهوراتي است که از نظر جماعتي يا دانشمندان رشت? خاصي مقبول
باشد و مورد استناد قرار گيرد «که مشهور فقيه جز از مشهور متکلمان بود و مشهور
طبيبان جز از مشهور منجّمان بود، بلکه مشهور هندوان جز از مشهور ترکان و روميان
بود» (ساوي، 109).
از اين 2 قسم مشهورات، قسمي که آن را آراء محموده مينامند، مشهورات حقيقي مطلق است
که اعتراف عموم يا عادات و سنن يا عواطف و تأثرات نفساني و يا استقراء ماي? شهرت و
علت اعتقاد به آنها شده است، مانند اينکه دادگري نيک است و دروغگويي زش.
آراء محموده قضايايي است که اگر انسان را از جهت عقل نظري و حس و وهم به خود
واگذارند و او را به قبول آن قضايا تأديب و تربيت نکرده باشند و استقراء و اخلاق
فاضله نيز آدمي را به سوي آنها نکشيده باشد، بسا که انسان پس از دقت و تأمل، آن
قضايا را باور نکند و نپذيرد (قطبالدين شيرازي، بخش نخستين، 2/157؛ نصيرالدين، شرح
اشارات، 1/220).
معمولاً در کتابهاي منطقي، آراءِ محموده را مترادف با «ذايعات» به کار بردهاند، در
صورتي که اين 2 اصطلاح با يکديگر تفاوت دارند. مقصود از ذايعات، مشهوراتي است که
صدق آنها موقوف به افزودن قيدي باشد در حاليکه اشتهار آنها بدون آن قيد تحقق يافته
باشد، مانند اينکه «آزار ديگري براي سود خود ناپسند است» که اين حکم به نحو اطلاق
صادق يا مقبول نيست، زيرا عقل کشتن حيوانات را براي انتفاع خود نمينکوهد، «باشد که
حکمي به قيدي خاص صادق بود و بي آن قيد مشهور و مثال مشهور کاذب قبح ايذاي غير است
به سبب منفعت خود. چه ذبح حيوان که نوعي از آن است به حسب عقل قبيح نيست و اين صنف
را ذايعات نيز خوانند» (نصيرالدين، اساس، 347). به گفت? ابوعلي سينا، «ذايعات» در
نظر اول «محموده» است، يعني عقايد و آرايي است که وقتي بغتتاً بر اذهان عاميان
ناهشيار يا عاميان هشيار غافل عرضه شود، بدان گردن مينهند، ولي پس از دقت و تأمل
درمييابند که محموده نيست، مانند اين حکم که «ياري برادر واجب است، خواه ستمگر
باشد خواه ستمديده» (نجات، 64). اين قبيل قضايا، مشهورات غير حقيقي است، و همان است
که «مشهورات بظاهر» ناميده شده است (ساوي، 110؛ ابوعلي سينا، دانشنامه، 125).
مآخذ: ابوعلي سينا، حسينبن عبداللّه، النجاه، مصر، مطبعهالسعاده، 1357ق؛ همو،
دانشنام? علايي (بخش مطلق)، به کوشش محمدمعين و محمد مشکوه، تهران، دهخدا، 1353ش؛
تَهانَوي، محمدبن علي، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش آلويس اشپرنگر، کلکته، انجمن
آسيايي بنگال، 1862م، 1/607، 748-749؛ ساوي، عمربن سهلان، تبصره، به کوشش محمدتقي
دانشپژوه، دانشگاه تهران، 1337ش؛ شهابي، محمود، رهبر خرد، تهران، خيام، 1361ش، ص
268؛ قطبالدين شيرازي، محمودبن مسعود، درهالتاج، به کوشش محمد مشکوه، تهران،
1320ش؛ نصيرالدين طوسي، محمدبن حسن، اساس الاقتباس، به کوشش محمدتقي مدرس رضوي،
دانشگاه تهران، 1355ش؛ همو، شرح الاشارات و التّنبيهات، تهران، 1377ق.
بخش فلسفه و کلام