جلد: 4نويسنده: علي اکبر ديانت شماره مقاله:1505اِبْن ِ عَرَبْشاه ، شهاب الدين ابوالعباس احمد بن محمد بن عبدالله ابن ابراهيم حنفى دمشقى (791-854ق /1389-1450م )، مورخ ، اديب . فقيه ، لغوي و قاضى . وي به سبب اقامت طولانى در آسياي صغير «رومى » نيز خوانده شده است . معتبرترين سند پيرامون زندگى ِ ابن عربشاه اجازه اي است كه خود وي در خانقاه سعيد السعداء قاهره در اول ذيحجة 853 به دوست نزديكش ابن تغري بردي (ه م ) نوشت و چند بار نيز متن آن را براي او خواند. ابن تغري بردي متن كامل اين نوشته را در المنهل الصافى آورده است (2/131-144) و ديگر مؤلفان از جمله سخاوي و ابن عماد مطالب خود را از او بر گرفته اند. ابن عربشاه در دمشق زاده شد و در همانجا پرورش يافت (ابن تغري بردي ، المنهل ، 2/140). قرآن را در زادگاهش نزد زين بن عمر اللبّان مُقري (سخاوي ، 2/127) فرا گرفت . در 803ق ، هنگام حملة تيمور به شام همراه با مادر و برادران (ابن تغري بردي ، همانجا) و خواهرزاده اش عبدالرحمان بن ابراهيم بن خولان (سخاوي ، همانجا) به سمرقند رفت . سمرقند در روزگار تيمور كانون ارباب فضل و هنر و صنعت بود (ابن عربشاه ، عجائب المقدور، 114- 115). به همين جهت مى توان گفت كه اقامت در اين شهر در رشد فكري و پرورش شخصيت ابن عربشاه ، نقش مؤثر داشته است . پس از آن به بلاد ختا و ماوراءالنهر رفت ، بعد از مدتى به سمرقند بازگشت و نزد دو تن از استادان طراز اول آن روزگار: سد محمد شريف جرجانى و شمس الدين ابن جزري ، و نيز خواجه عبدالاول ، محمد بخاري و ديگران علوم رايج زمان را آموخت (ابن تغري بردي ، سخاوي ، همانجاها؛ شوكانى ، 1/110). همچنين زبانهاي فارسى و مغولى را فراگرفت (سخاوي ، همانجا). آنگاه براي تكميل آموخته هايش و به دست آوردن تجربه ، به سير و سفر پرداخت : در سرزمين مغول با شيخ برهان الدين اندكانى و قاضى جلال الدين سيرامى ديدار و از آنها كسب فيض كرد (سخاوي ، همانجا؛ ابن تغري بردي ، المنهل ، 2/141)، سپس به خوارزم آمد و از آنجا به دشت و سَراي و حاجى ترخان (آستارا خان ) رفت و مدت 4 سال در آنجا اقامت گزيد و به تكميل فقه و اصول و معانى و بيان پرداخت (همانجاها؛ قنوجى ، 327). سپس به شبه جزيرة كريمه رهسپار شد و با دانشمندان آن ديار از جمله عبدالمجيد، شاعر و اديب و پردازندة داستان مؤنس العشاق (به زبان تركى ) ديدار و گفت و گو كرد (ابن تغري بردي ، المنهل ، 2/142). آنگاه به دربار عثمانى نزد سلطان محمد اول معروف به چلبى به ادرنه رفت و مورد احترام فراوان قرار گرفت . اقامت او در آسياي صغير 10 سال به طول انجاميد. در اين مدت با مولانا برهان الدين خوافى ديدار كرد و در محضر وي دانش اندوخت (همانجا؛ سخاوي ، همانجا). وي به سبب مهارت و تسلط به زبانهاي گوناگون در ديوان انشاء (ديوان همايون ) سمت منشيگري را برعهده گرفت و مكاتبات دربار عثمانى با فرمانروايان ساير كشورها را به زبانهاي عربى ، فارسى و تركى انجام مى داد و در اين مدت آثار بسياري را براي پادشاه عثمانى از زبانهاي فارسى و عربى به زبان تركى ترجمه كرد (همانجاها). ابن عربشاه بعد از درگذشت سلطان محمد اول (824ق ) به موطن خويش بازگشت و پس از 4 ماه اقامت در حلب ، در 825ق به دمشق رفت (ابن تغري بردي ، همان ، 2/143). سخاوي (همانجا) مدت اقامت او را در حلب 3 سال نوشته است كه در مقايسه با تاريخى (824ق ) كه وي آسياي صغير را ترك كرد و وارد دمشق شد، درست به نظر نمى رسد. وي در دمشق در يكى از حجره هاي مسجد القصب گوشة عزلت گزيد و در همانجا صحيح مسلم را نزد قاضى شهاب الدين حنبلى خواند (سخاوي ، 2/127- 128). در بازگشت ِ مولانا علاءِالدين محمد بخاري از مكه به شام ، به ملازمت او در آمد و تا هنگام درگذشت وي (841ق ) هرگز او را ترك نگفت (ابن تغري بردي ، همان ، 2/143-144). بعد از فوت بخاري به زيارت حج رفت و در مراجعت در قاهره رحل اقامت افكند و تا پايان عمر در همانجا ماند. ايام اقامت ابن عربشاه در قاهره با دوران پادشاهى ملك ظاهر سيف الدين چقمق (چقماق ) مصادف بود و او رويدادهاي زمان اين حاكم مصري را در كتابى به رشتة تحرير در آورده است (نك: آثار). ابن عربشاه بسيار مورد توجه ملك ظاهر بود، از اين رو درباريان بر او رشك بردند، چنانكه سرانجام بر اثر سعايت آنان پادشاه او را به زندان افكند و اگر چه پس از 5 روز آزاد شد، اما اين واقعه چنان او را آزرد كه 12 روز پس از آزادي در اقامتگاهش در خانقاه سعيدالسعداء درگذشت (ابن تغري بردي ، النجوم ، 15/549؛ سخاوي ، 2/129). ابن عربشاه ، نويسنده اي توانا، اديبى پرمايه و آگاه به علوم قرآنى ، فقه و حديث ، و شاعري چيره دست بود و در شعر بيشتر به مدح و غزل مى پرداخت و از اصطلاحات نحو، منطق ، كلام و فقه در مضامين اشعار خود بهره مى برد. آثار منثورش به رغم ادعاي وي در ساده نويسى (ابن عربشاه ، عجائب المقدور، 242؛ همو، زندگانى ...، 337)، مسجع و پرتكلف است . جامعيت وي در فنون ادب و به كار بردن انواع كنايات و استعارات و الفاظ مترادف ، فهم آثار او را دشوار ساخته است . ابن عربشاه بيشترين شهرت خود را به تاريخ نگاري مديون است . وي در گزارش رويدادها و مشاهداتش غالباً از بيان احساسات شخصى خود نيز فروگذار نكرده است ؛ به همين جهت استفادة درست از آثار وي مستلزم اعمال دقّت بيشتري است V(2)/701) .(IA,
آثار چاپى
1. عجائب المقدور فى نوائب التيمور، در تاريخ تيمور لنگ . اين كتاب مشهورترين اثر ابن عربشاه و يكى از مآخذ مهم دربارة شخصيت ، زندگى و فتوحات تيمور است . كتاب ، بعد از مقدمه اي كوتاه ، با ذكر نام و تبار و قدرت گرفتن تيمور آغاز مى شود. آنگاه مؤلف يورشهاي تيمور به خوارزم ، خراسان ، سيستان ، اصفهان ، آسياي صغير و جنگ با ايلدرم بايزيد عثمانى را به تفصيل بيان مى كند. بيش از يك چهارم حجم كتاب به حوادث بعد از مرگ تيمور و جانشينان وي اختصاص دارد. اگر چه ابن عربشاه در جاي جاي كتاب از تيمور با كلمات و عبارات تند و ناهنجار ياد كرده است ، ليكن فصلى از آن را نيز به صفات تيمور اختصاص داده (ص 209 به بعد) و در آن او را به مردانگى و شجاعت و سياست و تدبير ستوده است . فصلى كوتاه از كتاب نيز دربارة سمرقند و آباديهاي آن (ص 220 به بعد) و در پايان آن نام و نسب مؤلف و سبب تأليف كتاب آمده است (ص 238-243). اين كتاب نخستين بار در 1636م به وسيلية گوليوس به لاتينى و بار ديگر در 1767 و 1772م توسط منگر با عنوان «تاريخ تيمور لنگ بزرگ 1» منتشر شده است II,36-37) .(GAL, در 1111ق /1698م مرتضى نظمى زاده آن را به تركى ترجمه كرد (بروسه لى ، 3/153) و چون ترجمة تركى آن معلق و غير مفهوم بود، در 1277ق /1860م مورد تجديد نظر قرار گرفت و با نام تاريخ تيمور گوركان چاپ گرديد V(2)/) IV, .(700 ترجمة انگليسى آن نيز توسط ساندرز در 1936م در لندن چاپ شد (فولتون ، .(112 متن عربى آن نيز بارها در كلكته و بولاق چاپ شده است (سركيس ، 174) و ترجمة فارسى آن توسط محمد على نجاتى با عنوان زندگانى شگفت آور تيمور در 1339ش در تهران منتشر شده است . 2. فاكهة الخلفاء و مفاكهة الظرفاء، كه به گفتة خود مؤلف كتابى است از نوع كليله و دمنه و سلوان المطاع ، مشتمل بر داستانهاي پندآموز كه از زبان حيوانات نقل شده است . وي معتقد است كه اندرزهاي سياسى و سخنان پندآميز از زبان حيوانات ، در اميران و فرمانروايان كارسازتر خواهد بود ( فاكهة، 7- 8). تأليف اين اثر در 852ق ، دو سال پيش از مرگ مؤلف پايان يافته است (حاجى خليفه ، 2/1216). كتاب مشتمل بر يك مقدمه و 10 باب است . در باب اول تا سوم ، عناوين وصايا و احكام ملوك عرب و عجم و ترك ، داستانهايى از انوشيروان (ص 19)، ضحاك (ص 22)، قابوس بن وشمگير (ص 29)، بهرام گور (ص 31) آمده است . در باب چهارم تا نهم داستانهايى از زبان حيوانات ، دربارة انس و جن و عفريت و جز آن نقل شده است و باب دهم در رفتار و اخلاق ِ اجتماعى است و بخشى از آن نيز دربارة چنگيز و استيلاي مغول است (ص 464 و بعد). اين كتاب بارها - در بولاق (1276ق )، موصل (1869م ) و قاهره (1300ق ) - چاپ شده است . چاپ اول آن با ترجمة لاتينى در 1832م از سوي فرايتاگ ، در 2 جلد در بُن انتشار يافته است II/37) .(GAL, بابهاي چهارم تا هفتم آن در زمان سلطان مراد سوم عثمانى (953- 1004ق ) توسط دُكالين زاده و عثمان بيك به زبان تركى ترجمه شده است كه نسخ خطى آن در كتابخانة نور عثمانيه ، شم 3730 و خالص افندي ، شم 7269 موجود است V(2)/701) .(IA, همچنين بخش مربوط به چنگيز از فصل دهم كتاب به وسيلة شرف الدين يالتقايا به تركى ترجمه و در نشرية دانشكدة ادبيات استانبول (1925م ، دورة 4، شم 1-2) چاپ شده است (همانجا). نثر اين كتاب نيز مانند ساير آثار ابن عربشاه مسجّع است . شووَن 2 اين كتاب را روايتى از مرزبان نامه مى داند ( 2 EI). 3. ترجمة مرزبان نامه . ابن عربشاه آن را از روي ترجمة تركى مرزبان نامه - كه در حدود 782ق توسط شيخ اوغلو به نام سليمان شاه از حكمرانان آل گِرميان انجام گرفته است (اوزون چارشيلى ، - هنگام اقامت در ادرنه به عربى ترجمه كرده است . اين كتاب در 1861م همراه با تصاويري در مصر چاپ شده است ، GAL) همانجا؛ شوربجى ، 224).
ب - خطى
1. ترجمان المترجم بمنتهى الارب فى لعة الترك و العجم و العرب (ابن تغري بردي ، المنهل ، 2/139؛ حاجى خليفه ، 1/397). كتابى است در لغت عربى با معانى فارسى و تركى و احتمالاً در 2 جلد. نسخه اي از جلد اول آن ، IA) همانجا) به شمارة 6043 در كتابخانة ملى پاريس موجود است II/25) ؛ GAL,S, بلوشه ، و نسخة منحصر به فرد جلد دوم آن در كتابخانة توپكاپى به شمارة 88 نگاهداري مى شود. اين جلد كه شامل بخش افعال است ، به ترتيب الفبايى ِ مصادر و بابها با معادل تركى و فارسى آنها تنظيم يافته است V(2)/699-700) )؛ IA, 2. جلوة الامداح الجمالية فى حلّتى العروض و العربية (ابن تغري بردي ، همان ، 2/134)، منظومه اي است در عروض و مختصري در نحو. نسخه اي از آن شامل 183 بيت II/37) به شمارة 6764 در برلين موجود است ( آلوارت ، )؛ VI/161 3. سيرة السلطان الشهير الملك الظاهر چقمق (سيد، 2(2)/87) يا التأليف الطاهر فى شيم الملك الظاهر القائم بنصرة الحق ابى سعيد چقمق ، GAL همانجا). وي اين كتاب را در دو بخش در 843ق تأليف كرده است . بخش اول آن كه در موضوعاتى اخلاقى مانند فضيلت ، تواضع ، حلم و شفقت است ، در واقع اندرزنامه اي است همچون ساير اندرزنامه ها كه در آن مطالبى از جوامع الحكايات ، سياستنامه ، ابو سعيد ابوالخير و جز آنها نقل شده است ، IA) همانجا). بخش دوم شامل رويدادهاي تاريخى زمان ملك ظاهر از 841 -843ق است ، GAL) همانجا). ابن عربشاه در اين اثر خود از تيمور و ستمهاي وي در شام ، اصفهان ، بعداد و نيز از صلاح الدين ايوبى و خاندان ذوالقدريه بحث مى كند. نسخه اي از آن در كتابخانة توپكاپى به شمارة 2992 موجود است (سيد، همانجا؛ V(2)/700 )؛ IA, 4. قصيده اي با عنوان عقود النصيحة (ابن تغري بردي ، همان ، 2/139) كه نسخه اي از آن در گوتا نگاهداري مى شود ( پرچ ،
ج آثار يافت نشده
برهان الفارض بقول المعارض (بغدادي ، 1/130)؛ ترجمة تركى تعبير القادري تأليف يعقوب دينوري (حاجى خليفه ، 1/417)؛ ترجمة تركى تفسير ابى اللّيث ، تأليف نصر بن محمد سمرقندي (همو، 1/441)؛ ترجمة تركى جوامع الحكايات و لوامع الروايات تأليف محمد عوفى (همو، 540) در چند جلد (سخاوي ، 2/127)؛ خطاب الاهاب الناقب و جواب الشهاب الثاقب (ابن تغري بردي ، همانجا؛ حاجى خليفه ، 1/714)؛ العقد الفريد، منظومه اي در توحيد (سخاوي ، 128؛ حاجى خليفه ، 2/1152)؛ غرة السّير فى دول الترك و التّتر (همو، 2/1198؛ ابن عماد، 7/283)؛ مرآة الادب به نظم و نثر در علم معانى و بيان (ابن عربشاه ، عجائب المقدور، 240؛ سخاوي ، 2/128). نمونه اي از آن در المنهل (ابن تغري بردي ، 2/134) مندرج است .
مآخذ
ابن تغري بردي ، النجوم ؛ همو، المنهل الصافى ، به كوشش محمد محمد امين ، قاهره ، 1984م ؛ ابن عربشاه ، احمد، عجائب المقدور فى اخبار تيمور، قاهره ، 1305ق ؛ همو، زندگانى شگفت آور تيمور (ترجمة عجائب المقدور )، ترجمة محمدعلى نجاتى ، تهران ، 1356ش ؛ همو، فاكهة الخلفاء و مفاكهة الظرفاء، موصل ، 1869م ؛ ابن عماد، عبدالحى ، شذرات الذهب ، قاهره ، 1351ق ؛ بروسه لى ، محمدطاهر، عثمانلى مؤلف لري ، استانبول ، 1342ق ؛ بغدادي ، هديه ؛ حاجى خليفه ، كشف ؛ سخاوي ، محمد، الضوء اللامع ، قاهره ، 1354ق ؛ سركيس ، چاپى ؛ سيد، خطى ؛ شوكانى ، محمد، البدر الطالع ، قاهره ، 1348ق ؛ شوربجى ، محمد جمال الدين ، المطبوعات العربية، قاهره ، 1383ق / 1963م ؛ قنوجى ، صديق ، التاج المكلل ، به كوشش عبدالحكيم شرف الدين ، بمبئى ، 1383ق /1963م ؛ نيز: Ahlwardt; Blochet; EI 2 ; Fulton, Second Supplementary Catalogue of Arabic Printed Books in the British Museum, London, 1959; GAL; GAL,S; IA; Pertsch; Uzun 5 ars o h, I. H., Anadolu Beylidleri ue Akkoyunlu, Kara-koyunlu Deuletleri, Ankara, 1969. على اكبر ديانت