ابن عسال - دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 4

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابن عسال

جلد: 4

نويسنده: احمد پاکتچي

شماره مقاله:1517

اِبْن ِ عَسّال ، نام مشترك اعضاي خاندانى مسيحى از قبطيان كه افراد شاخص آن در سدة 7ق /13م مى زيسته اند و به «اولاد عسال » نيز مشهور بوده اند. نسب ايشان به ابوبشر يوحنا ملقب به «كاتب مصري » باز مى گردد كه ظاهراً در سدة 5ق /11م مى زيسته است (مالون ، 516 ؛ گراف ، «خاندان 1»، .(134 فرزندان عسال در ميان نويسندگان قبطى سده هاي ميانه از اهميت بسزايى برخوردارند و تأليفات ايشان در زمينه هاي متنوع دينى و ادبى كه به زبان عربى پرداخته شده ، در ادبيات مسيحى مشرق زمين جايگاه ويژه اي دارد. از سوي ديگر، القاب و مناصب ديوانى اولاد عسال در دستگاه ايوبيان - در حالى كه اين سلسله در طول حيات خود به سختى با صليبيان درگير جنگ بوده اند - مى تواند نشانه اي از وفاداري ايشان به حكومت و مردم مسلمان مصر تلقى شود. علت اين رفتار را بايد در اختلافات فرقه اي ميان قبطيان و صليبيان و مستقل بودن سياست رهبري قبطيان مصر از مسيحيت غرب ، جست وجو كرد.

به هر روي ، به رغم اهميت اين خاندان ، دانسته هاي ما دربارة ايشان بسيار اندك است . در نگرشى به تاريخچة آشنايى با اولاد عسال بايد گفت صرف نظر از پاره اي اطلاعات موجود در لابلاي آثار خود ايشان و برخى منابع مصري نزديك به عصر آنان ، گويا نويسندگان متأخرتري كه به مناسبت بحث در تاريخ مسيحيان مصر يا مستقلاً از تأليفات ابن عسال ، نام برده اند، تصور نمى كرده اند كه «ابن عسال » عنوان بيش از يك تن بوده باشد. حتى هنگامى كه رنودو در 1713م در «تاريخ بطريقان اسكندريه 2» ابراز داشت كه ابن عسال نام مشترك دو برادر (ابواسحاق و ابوالفضائل ) بوده كه هر يك تأليفاتى داشته اند، گفتة وي در 1742م مورد پذيرش استفان عواد سمعانى 3 در «فهرست نسخه هاي خطى شرقى كتابخانة لاورنتيانا» قرار نگرفت (نك: مالون ، 511 -509 ؛ قس : آلوارت ، ، IX/551 كه به نقل از مصباح الظلمة ابن كبر آن دو را از يكديگر متمايز كرده است ). در 1877م اشتاين اشنايدر، نام ابوالفرج هبةالله ابن عسال و برادرش مؤتمن الدوله ابواسحاق را صرفاً به عنوان بدل و بدون تصريح به تمايز آن در كنار هم آورد (ص .(86 در 1896م ريو به دنبال بررسى برخى نسخه هاي خطى در «فهرست نسخه هاي خطى موزة بريتانيا4» اعلام داشت كه «ابن عسال » عنوان 3 برادر بوده است (ص 18 ، جم).

گويا گفتة ريو بيشتر از رنودو پذيرش يافت ، چنانكه در 1900م انعكاس آن در مقدمة چاپ نخست مجموعة قوانين صفى ابن عسال در قاهره به چشم مى خورد (نك: سركيس ، 1/183). در 1905م آلكسى مالون در مقالة «ابن عسال ، سه نويسنده با اين نام 5» در «مجلة آسيايى 6» با تكيه بر گفتار مورخان و اطلاعات داده شد در نسخه هاي خطى آثار فرزندان عسال سن ريو را تأييد نمود و از آن پس با ثابت دانسته شدن تمايز اين 3، به ديگر اعضاي خاندان نيز پرداخته شد. در 1943م هيگينز طى مقاله اي در «مجلة بررسيهاي الهيات 7» فرض تازه اي مطرح كرد، مبنى بر اينكه جز اولاد عسال شناخته شده در سدة 7ق /13م ، اين عنوان در سدة 5ق /11م نيز احتمالاً مصاديقى داشته است ، ولى عزيز عطيه فرض او را به جهت ناكافى بودن دلايل مورد ترديد قرار داده است ( EI).

وجود شخصى قبطى با عنوان «ابن عسال سبط بطرس سدمنتى »، مؤلف ترياق العقول (نك: گراف ، «فهرست 8»، 146 )، ظاهراً موجب شده تا برخى چون لوئيس شيخو اولاد عسال را از خانوادة بطرس سدمنتى كه در اواسط سدة 13م در فيوم مى زيسته است ، بدانند و تصور كنند كه اصل خاندان عسال از سدمنت (در مصر ميانه بين فيوم و ريف ) بوده است و در تاريخى نامعلوم به قاهره منتقل شده اند (شيخو، 360؛ بستانى ، 3/378؛ 2 EI). در اينجا يادآوري مى شود كه نسبت عسال در مصر، حتى ميان مسلمانان نسبتى رايج بوده است (مثلاً نك: سمعانى ، 9/291؛ مقريزي ، 1/332).

به هر حال افراد شناخته تر خاندان عسال عبارتند از: صفى ، اسعد، مؤتمن و امجد، پسران ابوالفضل (ابوالفضل اسعد ملقب به فخرالدوله ، فرزند ابواسحاق ابراهيم ملقب به مؤتمن ، پسر ابوسهل جرجيس بن ابى بشر يوحنا (نك: مالون ، 516 ,513 -512 ؛ گراف ، «خاندان »، .(134 القاب فخرالدوله و مؤتمن براي پدر و پدربزرگ حكايت از ارج اجتماعى آنان دارد.

1. صفى (الدوله ) ابوالفضائل ماجد، برادر ارشد از فرزندان فخرالدوله گردآورندة قوانين كليسايى و فيلسوف . دربارة آغاز زندگى او چيزي نمى دانيم . وي از حدود 1235م به تأليف آغاز كرد (گراف ، «تاريخ 9»، و در 1239م آن اندازه در مجامع قبطى مورد توجه بوده كه در انجمنى كه براي رسيدگى به وضع بطريق سيريل بن لقلق تشكيل شده بود، نقش حسّاسى بر عهدة او گذاشته شده است . سيريل كه با نيرنگ به مقام بطريقى دست يافته بود، تحت فشار سران مذهبى قبطيان ناچار شد انجمنى در قاهره تشكيل دهد تا به تخلفات او رسيدگى نمايد و برخى اصلاحات دينى انجام دهد. در اين جلسه صفى مأمور شد تا قوانين و سنن كليسايى قبطى را گردآورد. اين مجموعه قوانين كه گاه به نام وي «المجموع الصفوي » خوانده شده ، نقطة عطفى در آثار شرعى قرون وسطايى قبطى تلقى شد و چنان در جامعة مسيحى مصر مقبول افتاد كه حتى امروز بر كليساي قبطى حاكم است . از مشخصات اين اثر اين بود كه ضمن جامعيت ، مراجعه كننده را از رجوع به كتب نه چندان سهل الوصول پيشين بى نياز مى كرد (مالون ، 526 ؛ گراف ، «تاريخ »، ؛ II/387 اسكندر1، 315 ,313 ؛ لاروك ، .(312

بايد گفت مجموعه قوانين صفى حتى مرزهاي مصر را در نورديده و كليساهاي مجاور را نيز تحت نفوذ خود گرفته است . در شرق مديترانه در دورة مماليك (690 -922ق /1291-1516م ) كه جامعة مسيحى مارونى درپى جنگهاي صليبى و شدت عمل اميران مملوك محدود شده و اين محدوديت نوعى استقلال سياسى بدان بخشيده بود، بطريقان و اسقفان مارونى قدرت قضايى زيادي به دست آوردند و در پى در دست گرفتن محاكم ، سران مذهبى به اين نكته پى بردند كه منابع شرعى پيشين كارآيى لازم را ندارد، پس روي به مصر آورده ، قوانين كليساي قبطى گردآورندة ابن عسال را در كليساي مارونى پذيرفتند (الحائك ، .(249

از ديگر سو، مسيحيان اتيوپى كه از دير زمانى پيش از سدة 13م پيوسته با كليساي قبطى در تماس تنگاتنگ بوده و از آن الهام مى گرفته اند (ليتمان ، 58 )، مجموعه قوانين ابن عسال را با نام «قوانين شاهان 2» به اتيوپيايى (جعزي ) ترجمه كردند و به عنوان مستند، مورد عمل قرار دادند. در واقع بايد گفت اين متن تنها منبع اصلى است كه مى توان آن را قوانين كليساي اتيوپى ناميد. بر اساس تحقيقات كونتى روسينى 3 زمان اين ترجمه به سدة 14م مى رسد، ولى گاه تاريخ آن را به سده هاي 15 و 16م نيز رسانده اند (گراف ، «تاريخ »، ؛ II/402-403 مالونى ، 587 ؛ بروكهاوس ، .(II/15 متن اتيوپيايى و ترجمه اي از آن به ايتاليايى به ترتيب در 1897 و 1899م در رم به كوشش گوئيدي 4 به چاپ رسيده است . نسخه هاي موجود از اصل عربى مجموعه قوانين صفى با يكديگر تفاوتهايى دارند و تقريباً به دو دسته تقسيم مى شوند (براي تفصيل مطالب ، نك: گراف ، «تاريخ »، .(II/398-403 اين اثر چندين بار در قاهره با عنوانهاي گوناگون ، از جمله در 1900م ، و نيز به كوشش جرجيس فيلوثاوس عوض در 1908م و به كوشش مرقس جرجيس در 1927م به چاپ رسيده است .

از ديگر آثاري كه براي صفى برشمرده اند، مى توان اين موارد را نام برد:

1. الدفاع عن الانجيل ، چ سمير خليل جرجيس در المنارة، 1983م ، شم 24؛

2. الفردوس الاعلى ، چ قاهره ، 1912م ؛

3. فصول مختصرة فى التثليث و الاتحاد، چ قاهره ، 1921م ؛

4. الصحاح فى الرد على النصاح ، كه ابن كبر در فهرست آثار صفى از آن ياد كرده و نسخه هاي خطى آن در كتابخانه هاي مختلف در بيروت ، واتيكان و غير آن موجود است (نك: مالون ، 524 ,521 ؛ گراف ، «تاريخ »، )؛ II/390

5. كلندار الكنيسة، كه نسخ خطى آن در لندن و واتيكان يافت مى شود ( بستانى ، 3/378؛ براي اطلاع بيشتر دربارة آثار وي ، نك: گراف ، همان ، .(II/388-403

2. اسعد ابوالفرج هبةالله ، برادر كوچك تر صفى ، زبان شناس . او مدتى در دمشق به تحصيل پرداخت و سپس به مصر بازگشت . با علاقه اي كه به ادب داشت ، مجموعه اي غنى از كتب گرد آورده بود كه برخى از آنها را به دست خود استنساخ كرده و بعضى پيشكش دوستان وي بود. اين كتابخانه تا مدتها پس از مرگ وي در مجامع علمى آوازه اي داشت . تاريخ استنساخهاي او در فاصلة 1231-1253م بوده است و وفات او مى بايست در فاصلة 1253-1260م واقع شده باشد (نك: گراف ، «خاندان »، 130 ، «تاريخ »، .(II/403

از تأليفات اوست :

1. مقدمة فى نحو اللغة القبطية، در دستور زبان قبطى به عربى كه نسخه هاي متعددي از آن در كتابخانة ملى پاريس ، موزة بريتانيا، دارالكتب مصر و جز آن پراكنده است (مالون ، 522 ؛ سيد، 3/99؛ گراف ، همان ، )؛ II/404-405

2. نقدي بر متن عربى اناجيل اربعه و مقابلة آن با متناي قبطى ، سريانى و يونانى كه بر آگاهى او به اين زبانها گواهى دارد و نسخه هاي خطى آن در كتابخانه هاي آمبروزيانا، موزة بريتانيا، واتيكان و ديگر جايها نگهداري مى شود (مالون ، 523 ؛ گراف ، همان ، ؛ II/407 بستانى ، 3/378؛ نيز نك: خالدوف ، شم 10373 )؛

3. ارجوزه اي در مواريث ، كه در 1908 و 1927م به همراه مجموعه قوانين صفى به چاپ رسيده است (قس : تروپو، شم 6502 ، كه آن را به صفى نسبت داده است )؛

4. رساله اي در باب نفس ، كه گراف در 1940م طى مقاله اي در اورينتاليا متن آن را گزارش كرده و در «تاريخ » به بررسى اجمالى و ارائة نسخة آن پرداخته است (براي اطلاع بيشتر دربارة آثار وي ، نك: گراف ، همان ، .(II/403-407

3. مؤتمن (الدوله يا الدين المسيحى ) ابواسحاق ابراهيم ، برادر كوچك تر صفى و اسعد، متكلم و زبان شناس . او نيز چون برادرش مدتى در سوريه به تحصيل اشتغال داشت و پس از چندي به وطن مراجعت كرد. در حدود 1237- 1238م سفر ديگري به سوريه نمود، ولى حادثه اي ناگوار تمام نوشته هايش را از بين برد و او احتمالاً در حدود 1240م به مصر بازگشت (گراف ، همان ، ؛ II/402 قس : مالون ، .(520 گويا مؤتمن در 1259م پيش نويس اثر مهم خود مجموع اصول الدين و مسموع محصول اليقين را فراهم آورده بود (اشتاين اشنيدر، 86 ؛ گراف ، همان ، .(II/409 اين كتاب در اصول عقايد يعقوبى نوشته شده و در آن به حملات مسلمانان ، نسطوريان ، ملكائيان و يهوديان پاسخ گفته شده است . نسخه هاي خطى اين اثر را در كتابخانة ملى پاريس ، موزة بريتانيا، كتابخانة شرقى بيروت و جز آن مى توان يافت (مالون ، 527 ؛ گراف ، همان ، ؛ II/411-412 تروپو، شم 214(9),4786(13) ,201 ,200 ؛ وانگر، شم و بخشهايى از آن نيز منتشر شده است (نك: گراف ، همانجا). ديگر اثر مهم مؤتمن : السلّم المقفّى و الذهب المصفّى (يا ذهب كلامه المصفّى )، يك فرهنگ قبطى به عربى است كه ترتيب الفبايى دارد و در نوع خود نخستين اثر شناخته مى شود (مالون ، 528 -527 ؛ گراف ، همان ، .(II/408-409 اين اثر در 1648م توسط آتاناسيوس كيرشر در كتاب «زبان مصري باز ساخته 5» به چاپ رسيده است .

آثار ديگري نيز به او نسبت داده شده كه اينهاست :

1. آداب الكنيسة. نسخه هاي خطى از آن در كتابخانه هاي مختلف از جمله بودليان موجود است (گراف ، همان ، ؛ II/414 قس : مالون ، 527 -522 )؛

2. التبصرة المختصرة، نسخة خطى در واتيكان و بيروت (گراف ، همان ، ؛ II/412 بستانى ، همانجا؛ قس : مالون ، همانجا)؛

3. تفسير «مكاشفة يوحنا»، نسخة خطى كتابخانة مارونيان جلب ( بستانى ، همانجا؛ گراف ، «خاندان »، 58 -52 ، «تاريخ »، ؛ V/115 قس : بخيت ، 1/62-63، كه از نسخه اي منسوب به صفى ياد كرده است )؛

4. مقدمه بر «رسائل پولس » كه نسخه هايى از آن در واتيكان ، ليدن ، گوتينگن و جز آنها وجود دارد (گراف ، همان ، ؛ II/412-413 قس : مالون ، 524 -523 ، كه تنها با تكيه بر فهرست ليدن تصور كرده اين كتاب تأليف اسعد بوده است ؛ براي اطلاع بيشتر دربارة آثار وي ، نك: گراف ، همان ، V/69 .(II/407-414,

4. امجد ابوالمجد، فرزند ديگر فخرالدوله كه اگرچه برخلاف برادرانش تأليفى از او شناخته نشده ، ولى در دولت ايوبى از منزلت اجتماعى - سياسى ويژه اي برخوردار بوده است . او نيز براي تحصيل به سوريه رفت و مدتى نسبتاًطولانى را درآنجا گذراند (گراف ،«خاندان »، و احتمالاً در طول اين اقامت بود كه با كشيش جبرئيل خواهد زادة اسقف بطرس ابن راهب آشنا شد. تاريخ بازگشت امجد به مصر را بر اساس يك دست نوشتة قبطى - عربى محفوظ در موزة قبطى قاهره (همو، «فهرست »، بايستى قدري پس از 1247م دانست (نك: همو، «خاندان »، همانجا).

امجد درحكومت ملك صالح نجم الدين ايوب (637 -647ق /1240- 1249م ) و به فرمان وي به عنوان دبير ديوان (كاتب الدرج ) - براي روزهاي جمعه كه ديگر دبيران در ديوان حاضر نمى شدند - تعيين شد. اينكه امجد در دولت ايوبى دبير ديوان جيش بوده در منابع ديگر نيز تأييد شده است (نك: گراف ، همان ، .(52

چندي پس از درگذشت سيريل بن لقلق ، (1243م ) هنگامى كه كشيش جبرئيل براي احراز منصب بطريقى از سوريه به مصر آمد، اولاد عسال او را در اين راه ياري نمودند. جبرئيل پس از مدتى اقامت در كليساي معلّقه در قاهرة كهنه ، آنجا را ترك نموده به نزد امجد آمد و در بخشى از عمارت بزرگ او در محلة زويله اقامت گزيد و امجد از او خواست تا تربيت و آموزش پسرش فخرالدوله را بر عهده گيرد. وقتى مردم قاهره از درج نام جبرئيل در شمار نامزدهاي بطريقى خودداري كردند، امجد خواستار تجديد قرعه كشى گرديد و با اعمال نفوذ او، جبرئيل به اين مقام برگزيده شد (نك: گراف ، همانجا). برپاية آنچه از مدارك بر مى آيد امجد هم در سوريه و هم در مصر خانه اي وسيع داشته كه محل آمد و شد طالبان علم بوده و در آن كتب مذهبى قرائت و استنساخ مى شده است . اين وضع دست كم تا 1262م دوام داشت (نك: يادداشتهاي موجود بر روي نسخة شم 153 موزة قبطى قاهره : گراف ، «فهرست »، 65-66 و نسخة شم 249 كتابخانة ملى پاريس : تروپو، .(I/207

در منابع از شخصى با نام نصرالله نيز به عنوان فرزند ديگر امجد نام برده شده كه در 1304م زنده بوده است (نك: گراف ، «خاندان »، .(55-56

مآخذ

بخيت ، محمد عدنان و نوفان رجا حمود، فهرس المخطوطات العربية المصورة، عمّان ، 1405ق /1985م ؛ بستانى ؛ سركيس ، يوسف اليان ، معجم المطبوعات العربية، قاهره ، 1928م ؛ سمعانى ، عبدالكريم ، الانساب ، حيدرآباد دكن ، 1398ق /1975م ؛ سيد، خطى ؛ شيخو، لوئيس ، شعراء النصرانية بعد الاسلام ، بيروت ، 1926م ؛ مقريزي ، احمد، خطط، بولاق ، 1270ق ؛ نيز:

Ahlwardt; Brockhaus; EI 2 ; EI-Hayek, E., X Maronite Rite n , New Catholic Encyclopedia, vol. IX; Graf, G., Catalogue de manuscrits arabes chr E tiens conseru E s au Caire, Vatican, 1934; id, X Die koptische Gelehrten familie der Aul ? d al- q Ass ? l und ihr Schrifttum n , Orientalia, 1932, vol. I; id, Geschichte der christlichen arabischen Literatur, Vatican, 1947; Khalidou; Larroque, H. A., X Ibn al q Ass ? l n , New Catholic Encyclopedia, vol. VII; Littmann, E., X A byssinia n , ERE, vol. I; Mallon, M. A., X Ibn al- q Ass @ l, les trois E cribains de ce nom n , JA, 1905, S. 10, vol. VI; Maloney, G. A., X Ethiopian Rite n , New Catholic Encyclopedia, vol. V; Rieu, Gh., supplement to the Arabic Manuscripts in the British Museum, London, 1894; Scandiar; A. H., X Coptic Rite n , New Catholic Encyclopedia, vol. IV; Steinschneider, M., Polemische und apologetische Literatur in arabischer Sprache, Leipzig, 1877; Troupeau, G., Catalogue des manuscrits arabes, manuscrits chr E tiens, Paris, 1974; Wagner, E., Verzeichniss der orientalischen Handschriften in Deutsch - land, Wiesbaden,

1976.

احمد پاكتچى

/ 479