ابن عطيه، ابو محمد - دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 4

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابن عطيه، ابو محمد

جلد: 4

نويسنده:

شماره مقاله:1525

اِبْن ِ عَطيّه ، ابومحمد عبدالحق ّ بن غالب بن عبدالرحمان بن غالب محاربى (481- 25 رمضان 541ق /1088- 28 فورية 1147م )، مفسر و محدث مالكى مذهب و از رجال سياسى اندلس در دورة مرابطون . نياي بزرگ وي عطيه از مهاجران عرب به اندلس بود و نسبش به تيرة محارب از بنى مُضَر مى رسيد (نك: ابن عطيه ، فهرس ، 59 -60). ابن بشكوال (2/387) و ضَبّى (ص 389) وفات وي را در 542ق ضبط كرده اند. موطن او غرناطه بود (ابن بشكوال ، 2/386؛ نك: ابن عطيه ، همان ، 101). وي در خاندانى اهل علم و ادب پرورش يافت (نك: ابن زبير، 3) و پدرش غالب از نخستين استادان او بود كه در شكل گيري شخصيت علمى وي نقش بسزايى داشت (ابن عطيه ، همان ، 59 -77). پدر بزرگش عبدالرحمان و جدّ پدرش غالب نيز از عالمان اندلس بودند (ابن بشكوال ، 2/338، 457). ابن عطيه در دهة پايانى سدة 5ق از جمعى از مشايخ در غرناطه استماع حديث كرد و اجازه دريافت داشت كه از آن ميان مى توان از ابوعلى حسين بن محمد غسانى ، ابومحمد عبدالعزيز ابن عبدالوهاب قيروانى و ابوعبدالله محمد بن على تغلبى نام برد (ابن عطيه ، همان ، 77- 78، 94، 111-112). ابن عطيه در جوانى با حكومت مرابطون رابطة خوبى نداشت (ابن ابار، 271)، ولى اين اختلاف مانع از آن نشد كه در 503ق /1109م براي شركت در جنگ با مسيحيان به مرز طَلَبيره 1 رود. او در مسير طلبيره در جيّان 2 از ابوعبدالله محمد بن عمر بن ابى عصافير اجازه دريافت داشت (ابن عطيه ، همان ، 137).

در 505ق از ابوبحر سفيان بن عاصى اسدي در غرناطه اجازه دريافت كرد (همان ، 108-109) و در سفر به قرطبه ، كه مسلماً پيش از 511ق انجام گرفته ، از ابوالقاسم ابن نحاس و احتمالاً از ابومحمد ابن عتاب نيز اجازه گرفت (همان ، 106-107، 119). در حوالى 511ق به اشبيليه رفت و در آنجا از ابوالقاسم حسن بن عمر هوزنى به دريافت اجازه نائل شد (همان ، 121). همچنين پيش از 514ق به مرسيه رفت و مدتى نزد ابوعلى ابن سكرة صدفى به قرائت حديث پرداخت (همان ، 100). احتمالاً رفتن او به مرسيه در جريان سفر به قصد سرقسطه در حدود 512ق بوده است .

مرور زمان و احتمالاً حضور ابن عطيه در صحنه هايى چون نبرد طلبيره موجب شد تا حاكمان مرابطى نسبت به وي خوشبين گردند و او را به خود نزديك سازند، چنانكه ابن عطيه در جريان جنگ ميان مسلمانان و مسيحيان در سرقسطه كه به سقوط آن شهر انجاميد (512ق /1118م )، همراه امير بود. البته او به عللى نتوانست خود را به جبهه برساند و ناچار از بلنسيه جريان جنگ را دنبال مى كرد (نك: ابن خاقان ، 214). ابن عطيه حتى از اينگونه فرصتها نيز براي كسب علم بهره مى جست ، و احتمالاً در همين سفر بود كه در بلنسيه موطأ مالك را نزد ابوبحر اسدي خواند (نك: ابن عطيه ، همان ، 109). جنگهاي پى درپى در مرزهاي مسلمانان و مسيحيان اندلس اسباب نزديكى روزافزون ابن عطيه را با مرابطون فراهم آورد، چنانكه به گفتة ابن ابار (ص 271) در بسياري از جنگهاي آنان شركت مى كرد. ابن عطيه علاوه بر حضور مستقيم با به خدمت گرفتن نفوذ اجتماعى و سخنوري خود در اين جنگها نقش فعالى ايفا مى كرد (به عنوان نمونه ، نك: ابن خاقان ، 208- 215؛ قس : ابن دحيه ، 91). وي در محرم 529 از جانب مرابطون به قضاي المريّه گمارده شد و بدانجا رفت (ابن ابار، 270؛ ابن زبير، 3). بنا به روايتى ابن عطيه به هنگام تصدي قضاي المريه مورد سوءظن مردم قرار گرفت و به وي نسبت زندقه داده شد (زركشى ، 9).

اينكه نويسندة معاصرِ ابن عطيه ، ابن خاقان با لقب «وزير» از او ياد كرده (نك: ص 207)، چنانكه ابن خلدون گفته (1(2)/431)، مى تواند به معنى كاتبى باشد كه در پاره اي از امور مربوط به سلطان اختياراتى داشته است . ابن عطيه در 541ق به عنوان قاضى مرسيه منصوب و راهى آن ديار گرديد، ولى از ورود او به آن شهر جلوگيري شد و به هنگام بازگشت در لورقه 3 درگذشت (ضبى ، 389؛ ابن ابار، 272؛ ابن زبير، 3).

ابن عطيه علاوه بر مقام اجتماعى كه داشت ، به عنوان يك عالم جامع الاطراف نيز مورد توجه بوده است . اگرچه آثار باقى مانده از وي او را به عنوان يك مفسر و محدث معرفى مى كند، ولى شرح حال نويسان از تبحر او در فقه و اصول ، و فنون ادب نيز سخن گفته اند (نك: ابن خاقان ، ضبى ، ابن دحيه ، همانجاها). او از مشايخ بزرگ عصر خود در رشته هاي گوناگون بهره برد كه ذكر برخى از آنان گذشت . از مشايخ ديگر شهرهاي اندلس و حتى مغرب و مصر چون مالقه 4، مهديه و اسكندريه نيز اجازة روايت دريافت داشت (ابن عطيه ، همان ، 97، 115، 138-139). از شاگردان و راويان او نيز مى توان كسانى چون ابن خير اشبيلى (ابن خير، 437، 460)، ابن حبيش (ابن صابونى ، 111) و ابن ابى جمره (ابن ابار، 272) را نام برد (براي فهرستى از آنان نك: ابوالاجفان ، 15-19).

مهم ترين اثر باقيماندة ابن عطيه كتاب تفسير او با عنوان المحرر الوجيز فى تفسير الكتاب العزيز است كه يكى از مهم ترين تفاسير درايى در سدة 6ق محسوب مى شود. ابن عطيه اين تفسير را پيش از تصدي قضاي المريه در 529ق تأليف كرده بود (نك: ضبى ، همانجا). رقابت نزديك بين اين تفسير در مغرب با الكشاف زمخشري معتزلى (د 528ق ) در مشرق ، موجب شده تا از ديرباز اهل تفسير به مقايسة آن دو بپردازند. ابن تيميه تفسير ابن عطيه را بيش از الكشاف پيرو سنت و دور از بدعت شمرده است (نك: ابن تيميه ، مقدمة، 90؛ همو، الفتاوي ، 2/229). ابوحيان آن را در جامعيت و خالص بودن (اجمع و اخلص ) برتر از الكشاف دانسته و الكشاف را در اختصار و عمق بر آن ترجيح داده است (1/10). از وجوه تمايز تفسير ابن عطيه نسبت به الكشاف مى توان به عنايت بيشتر آن به نقل قرائات و احاديث اشاره كرد. در تفسير ابن عطيه توجه خاصى به اختلاف قرائات معطوف شده و مؤلف نه تنها به نقل قرائات مشهور و شاذ و اختلافات راويان پرداخته ، بلكه برخلاف زمخشري همواره به نام قاريان و راويان نيز تصريح كرده است (براي نمونه ، قس : ابن عطيه ، المحرر الوجيز، 1/105- 108، 152-153 و زمخشري ، 1/1-12، 47). در نقل حديث نيز بايد گفت كه ابن عطيه بيشتر به ذكر مصدر نقل عنايت داشته است (مثلاً نك: همان ، 1/51، 61). وجه امتياز ديگر تفسير ابن عطيه مقدمة آن است كه در نوع خود از مهم ترين آثار تأليف شده در علوم قرآنى به شمار مى آيد. او در اين مقدمه مسائلى چون تاريخ جمع آوري قرآن ، اعجام آن ، لغات عجمى در قرآن و اعجاز آن را مورد بحث قرار داده و نظرات حائز اهميتى در اين موارد ابراز كرده است . بخشهاي فقهى ابن عطيه در مناسبتهاي مختلف در تفسير خود نشان از وسعت اطلاع او در آراء فقهى مذاهب مختلف به ويژه اختلافات موجود بين آراء فقيهان مالكى دارد (مثلاً نك: 1/484-486، 509 -511). ابن عطيه در اين تفسير جاي جاي به نقد نظرات محمد بن جرير طبري پرداخته (مثلاً نك: 1/102) و همين امر موجب رنجش كسانى چون ابن تيميه شده است (نك: ابن تيميه ، مقدمة، 90).

المحرر الوجيز همواره در مغرب مورد توجه بوده و از منابع اساسى تفاسيري چون البحر المحيط ابوحيان و الجامع لاحكام القرآن قرطبى بوده است . ابن خلدون (1(4)/794) شيوة اين تفسير را ستوده است . عبدالعزيز بن بزيزة تونسى (د 662ق ) در تأليفى تفسير ابن عطيه و زمخشري را تلفيق كرده و ابوعبدالرحمان ثعالبى (د 875ق ) نيز آن را در دو جزء تلخيص نموده است (نك: ابوالاجفان ، 36). اجزاء مختلف المحرر الوجيز در قاهره ، قطر و بيروت به چاپ رسيده و كامل ترين چاپ آن در فاس پس از 1975م انجام شده است كه دست كم 8 جزء كتاب را در بر مى گيرد. آرتور جفري نيز مقدمة اين تفسير را در ضمن مقدمتان فى علوم القرآن در 1954م در مصر منتشر كرده است .

اثر ديگر ابن عطيه فهرس يا البر نامج اوست كه در آن 30 تن از مشايخ خود را ذكر كرده و ضمن آوردن مختصري از شرح احوال آنان نحوة استفاده و مرويات خود را از آنان به تفصيل بيان كرده است . ابن عطيه در رجب 533، اين كتاب را به پايان برده است (ابن عطيه ، فهرست ، 142). اين فهرست نه تنها از نظر تاريخى و رجال شناسى ، بلكه از جهت كتاب شناسى نيز حائز اهميت است (براي مشخصات چاپ آن ، نك: مآخذ همين مقاله ). نمونه هايى از شعر و نثر ابن عطيه را نيز ابن خاقان (ص 208- 215) و ضبى (ص 389-391) آورده اند.

از يك مفسر ديگر در سدة 4ق /10م در دمشق نيز اطلاع داريم كه با عنوان ابن عطيه شناخته مى شده است . او ابومحمد عبدالله بن عطية بن عبدالله بن حبيب (د 24 شوال 383ق /12 دسامبر 993م ). است كه حاجى خليفه براي تميز او از عبدالحق بن غالب به وي لقب قديم و به عبدالحق لقب متأخر داده است (حاجى خليفه ، 1/439). وي در قرائت نيز صاحب نام بود (براي شرح حال وي ، نك: ابن عساكر، 6/241؛ ذهبى ، 281؛ ابن جزري ، 1/433). اول بار در سدة 10ق /16م طاش كوپري زاده (2/94) كتابى را در تفسير به وي نسبت داده و از نقل قولهاي او از كتاب مزبور (مثلاً نك: 2/484) روشن مى گردد كه آن كتاب چيزي جز المحرر الوجيز عبدالحق نبوده است (قس : ابن عطيه ، المحرر الوجيز، 1/71-72). در سدة 11ق نيز حاجى خليفه (همانجا) به استناد طاش كوپري زاده تفسيري را به ابن عطية قديم نسبت مى دهد.

در سدة اخير در برخى فهرستها از نسخه هاي خطى تفسير ابن عطية قديم در كتابخانه هاي مختلف استانبول ياد شده (نك: تذكرةالنوادر، 19-20؛ GAL,S,I/335 كه به كلى غير دقيق است و نمى تواند وجود نسخه اي از اين كتاب را ثابت كند (نك: .(GAS,I/45 دربارة نسخه هايى نيز كه در كتابخانه هاي فيض الله افندي (هدو، 314) و بايزيد استانبول (طباطبايى ، 2/5) از آنها ياد شده ، بايد با ديدة ترديد نگريست .

مآخذ

ابن ابار، محمد، المعجم ، قاهره ، 1387ق /1967م ؛ ابن بشكوال ، خلف ، الصلة، قاهره ، 1966م ؛ ابن تيميه ، احمد، الفتاوي ، قاهره ، 1385ق ؛ همو، مقدمة فى اصول التفسير، به كوشش عدنان زرزور، كويت / بيروت ، 1391ق /1972م ؛ ابن جزري ، محمد، غاية النهاية، به كوشش گ . برگشترسر، قاهره ، 1351ق /1932م ؛ ابن خاقان ، فتح ، فلائد العقيان ، 1284ق ؛ ابن خلدون ، العبر؛ ابن خير، محمد، الفهرسة، به كوشش كودرا، بغداد، 1963م ؛ ابن دحيه ، عمر، المطرب ، به كوشش ابراهيم ابياري و ديگران ، قاهره ، 1954م ؛ ابن زبير، احمد، صلة الصلة، به كوشش لوي پرووانسال ، رباط، 1937م ؛ ابن صابونى ، محمد، تكملة اكمال الاكمال ، به كوشش مصطفى جواد، بغداد، 1377ق /1957م ؛ ابن عساكر، على ، تاريخ مدينة دمشق ، نسخة عكسى موجود در كتابخانة مركز؛ ابن عطيه ، عبدالحق ، فهرس ، به كوشش محمد ابوالاجفان و محمد زاهى ، بيروت ، 1983م ؛ همو، المحرر الوجيز، به كوشش احمد صادق ملاح ، قاهره ، 1394ق /1974م ؛ ابوالاجفان ، محمد و محمد الزاهى ، مقدمه بر فهرس (نك: ابن عطيه ، در همين مآخذ)؛ ابوحيان اندلسى ، محمد بن يوسف ، البحر المحيط، مصر، 1329ق ؛ تذكرة النوادر، حيدرآباد دكن ، 1350ق ؛ حاجى خليفه ، كشف ؛ ذهبى ، محمد، معرفة القراء الكبار، به كوشش محمدسيد جادالحق ، قاهره ، 1387ق /1967م ؛ زركشى ، محمد، تاريخ الدولتين ، به كوشش محمد ماضور، تونس ، 1966م ؛ زمخشري ، محمود، الكشاف ، قاهره ، 1366ق ؛ ضبى ، احمد، بغية الملتمس ، قاهره ، 1967م ؛ طاش كوپري زاده ، احمد، مفتاح السعادة، بيروت ، 1405ق /1985م ؛ طباطبائى ، عبدالعزيز، فهرس بعض المخطوطات فى مكتبات تركيا، منتشر نشده ؛ هدو، حميد مجيد، «المخطوطات العربية...»، المورد، بغداد، 1398ق /1978م ، ج 7؛ نيز:

; GAL,S; GAS.

بخش علوم قرآنى و حديث

/ 479