ابن عفيف تلسماني - دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 4

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابن عفيف تلسماني

جلد: 4

نويسنده: عنايت الله فاتحي نژاد

شماره مقاله:1527

عَفيف ِ تِلمْسانى ، محمد بن سليمان (661 - 668ق /1263- 1289م )، معروف به الشاب الظريف (جوان شوخ طبع ِ نكته سنج )، شاعر و اديب عصر مماليك . پدرش عفيف الدين تلمسانى (ه م ) از مشايخ صوفيه و صاحب چندين اثر مهم از جمله شرح فصوص الحِكم ابن عربى بود كه بعد از پسر خود در 690ق وفات يافت . وي در جوانى زادگاهش تلمسان را رها كرد و در قاهره در خانقاه سعيد السعداء سكنى گزيد. در همين زمان بود كه ابن عفيف زاده شد (صفدي ، الوافى ، 3/130؛ ابن فضل الله ، 16/179؛ قس : فروخ ، 3/658). ابن عفيف در كودكى به همراه پدر به دمشق رفت و در آنجا كتاب المنهاج را نزد مؤلف آن شيخ محيى الدين نووي خواند و شيخ در 670ق اجازة روايت كتاب را به پدر و پسر هر دو داد (صفدي ، همانجا). برخى (صفدي ، همانجا؛ ابن فرات ، 8/85) پنداشته اند كه ابن عفيف مدتى در دمشق منصب خزانه داري داشته است و برخى ديگر اين مقام را به پدرش نسبت داده اند (فروخ ، 3/656؛ بستانى ، 3/384).

ابن عفيف در 27 سالگى در دمشق درگذشت و در مقبرة صوفيه مدفون گرديد. پدرش قصيده اي بسيار دل انگيز و سوزناك در رثاي وي سروده است (صفدي ، همان ، 3/135-136؛ ابن فرات ، 8/88 -89). ابن عفيف علاوه بر ظرافت و سخندانى ، ظاهراً اهل فضل و دانش نيز بوده و برخى منابع (مثلاً ابن تغري بردي ، 7/381) به اين امر اشاره كرده اند و يكى از ابيات مرثية پدر نيز بر آن دلالت دارد، بدين مضمون : جان فرزندم دانشها را با خود به بهشت برد (صفدي ، همانجا، بيت 9). باز از همين قصيده برمى آيد كه شاعر جوان خطى به غايت خوش داشته ، زيرا پدر به ياد آن انگشتانى كه چون خطى مى نوشت مردم در برابر آن سجده مى كردند، اشك اندوه مى بارد (همانجا، بيت 4). شيخ اثيرالدين هم كه ديوان اصلى او را ديده ، خط زيباي او را سخت ستوده است (صفدي ، همان ، 3/139).

ابن عفيف از آغاز جوانى شعر مى سرود. متأسفانه مجموعة اشعاري كه اينك از سروده هاي او به جاي مانده ، بسيار ناقص است . شيخ اثيرالدين (د 745ق ) كه اصل ديوان او را در دست داشته ، احتمالاً گزيده اي از آن را تدوين كرده است . بدين سان اينك در ديوان وي ، غزل ، آن هم غزل مذكره فراوان است ، اما معانى ديگري چون مدح و هجا و وصف در آن بسيار اندك به چشم مى خورد. پيداست كه در بسياري از قصايد، بخشى از آنها را - كه امروز نمى دانيم چه مقدار بوده - حذف كرده اند. نسخ خطى ديوان هم خود، نشان از نوعى پريشانى دارد. شمار ابيات در آنها از 1462 تا 1964 بيت متغير است كه در چاپ هادي شكر به 2247 بيت رسيده است (هادي شكر، 12). شعر ابن عفيف كه مورد ستايش همة نويسندگان قرار گرفته (صفدي ، همان ، 3/129؛ ابن تغري بردي ، همانجا؛ ابن عماد، 5/405؛ و به خصوص ابن فضل الله ، 16/179)، شعري دلنشين ، لطيف و استوار است . انواع آرايشهاي بديعى كه سراسر ديوان را فراگرفته ، با چنان ظرافت و مهارتى به كار رفته است كه از طراوت و روانى اشعارش نمى كاهد. محسنات بديعى كه در آن روزگار سخت رايج بود و ميان اهل ادب قبول عام داشت ، از يكسو و معانى زيباي تغزلى در الفاظ و تركيبهاي ساده و روان و اشعاري سبك وزن و كوتاه ، از سوي ديگر موجب شده بود تا آثار او مورد پسند دمشقيان قرار گيرد و سپس همه جا پراكنده شود. ابن فضل الله عمري (همانجا) با آنكه مى دانست در شعر او گاه الفاظ عاميانه راه يافته ، آن را سخت ستوده و به اقبال مردم به آن اشاره كرده است . وي گويى استعمال الفاظ عاميانه را نيز يكى از علل توجه همگان به شعر او دانسته است .

نويسندگانى ديگر نيز چون ابن حجّة حموي (ص 6، 23، 26، جم) و ابن معصوم (1/160، 194، جم) به اشعار او در باب صنايع بديعى استشهاد كرده اند. مضمون بسياري از اشعاري كه در ديوان آمده ، غزل مذكر است كه در آن زمان در بين شعرا رواج فراوان داشته و همين معنى سبب شده كه برخى او را شعري بلهوس و اهل مجون بدانند (صفدي ، الوافى ، 3/130؛ ذهبى ، 3/367؛ قس : ابياتى از او در الغيث صفدي ، 1/36). امروزه چند تن از معاصران برآنند كه مى توان از غزليات او تعبيرات عرفانى كرد (زغلول ، 227؛ هادي شكر، 12-14) و يا مى توان پنداشت كه وي اين غزليات را بيشتر از باب هنر نمايى و مزاح و شوخ طبعى مى سروده ، زيرا ملاحظه مى كنيم كه معاشيق او در قطعات تغزلى ، افرادي بس شگفتند: از مردان گاه عطار (ص 126)، آشپز (ص 123)، مؤذن (ص 110)، شيشه گر (ص 109)، قلندر (ص 61) و كباب پز يا كفتى (ص 217) و جوان مقري (ص 226) است و گاه زنانى چون زن خميرگير (ص 126) و دايه (ص 139) و غير ايشان . وزن و قالبى هم كه وي براي بيان اين معانى برگزيده ، بيشتر آن وزن معروف ايرانى است كه در ادبيات عرب تازه رواج يافته بود و «الدّوبيت » خوانده مى شد.

شعر او به اين معانى منحصر نيست ، علاوه بر غزليات گاه بسيار دلنشين ، حدود 30 قصيده در مدح نيز دارد كه به قاضى محمد بن يعقوب (ص 55 -59، 187- 188، 195)، امير ناصرالدين حرانى والى دمشق (ص 44- 45)، قاضى القضاة حسام الدين (ص 33-34، 41) و نيز به الملك المنصور ايوبى (ص 98-100) و چند تن ديگر از بزرگان تقديم كرده است . اما شايد بتوان گفت كه دلنشين ترين شعر او، قصيده اي 31 بيتى است (شايد بخشى از آن را حذف كرده باشند) كه در ستايش پدر خويش سروده است (ص 67 -69). وي در اين قصيده نه تنها پدر را ارج نهاده ، بلكه از دلبستگى و سرسپردگى خود نسبت به او نيز به لطافت تمام سخن رانده است .

ابن عفيف به موشح سرايى نيز كه در آن روزگار در شام رواج يافته بود، پرداخته است ، اما جز دو موشح كه در آخر ديوان او آمده ، چيز ديگري در اين زمينه در دست نيست .

از آثار منثور ابن عفيف ، چنانكه از فهرست تأليفاتش برمى آيد، قطعات فراوانى باقى مانده كه به صورت نسخه هاي خطى در كتابخانه هاي جهان محفوظ است .

برخى ابن عفيف را به دليل تشيع پدرش و نيز به استناد چند بيت از اشعارش شيعه دانسته اند (نك: هادي شكر، 14-16)، اگرچه اين مسأله مورد تأييد تمام منابع شيعى نيست .

آثار

الف - چاپى

1. ديوان . چاپهاي بسياري از آن در دست است : قاهره ، 1281، 1287، 1308ق ؛ بيروت ، 1856، 1885، 1891م ، 1310ق ، 1907م ؛ نجف ، به كوشش شاكرهادي شكر در 1967م كه همين چاپ مجدداً در 1405ق /1985م در بيروت تجديد طبع شده است .

2. مقامه ، كه در ضمن ديوان تلعفري در بيروت ، 1310ق و همچنين در دمشق بدون تاريخ چاپ شده است .

ب - خطى

1. مقامات العشاق . نسخه هايى از آن در پاريس به شمارة 3947 ( دوسلان ، 64 )، موصل (احمد، 1/216-217)، توپكاپى و اياصوفيه (نك: و دو مقامه نيز با نامهاي فصاحة المسبوق فى ملاحة المعشوق و المقامة الهيتية و الشيرازية، در برلين ( آلوارت ، موجود است ؛

2. خطبة تقليد. نسخه اي از آن در برلين وجود دارد (نك: ، GAL همانجا).

مآخذ

ابن تغري بردي ، النجوم ؛ ابن حجة حموي ، على ، خزانة الادب و غاية الارب ، قاهره ، 1304ق ؛ ابن عفيف ، محمد، ديوان ، به كوشش شاكر هادي شكر، بيروت ، 1405ق /1985م ؛ ابن عماد، عبدالحى ، شذرات الذهب ، قاهره ، 1351ق ؛ ابن فرات ، محمد، تاريخ ، به كوشش قسطنطين رزيق و نجلا عزالدين ، بيروت ، 1939م ؛ ابن فضل الله عمري ، احمد، مسالك الابصار فى ممالك الامصار، فرانكفورت ، 1408ق / 1988م ؛ ابن معصوم مدنى ، على ، انوار الربيع فى انواع البديع ، به كوشش شاكر هادي شكر، نجف ، 1388ق /1968م ؛ احمد، سالم عبدالرزاق ، فهرس مكتبة الاوقات العامة فى الموصل ، موصل ، 1395ق /1975م ؛ بستانى ؛ ذهبى ، محمد، العبر، به كوشش محمد سعيد بن بسيونى زغلول ، بيروت ، 1405ق /1985م ؛ زغلول سلام ، محمد، الادب فى العصر المملوكى ، قاهره ، 1980م ؛ صفدي ، خليل ، الغيث المسجم فى شرح لامية العجم ، بيروت ، 1395ق /1975م ؛ همو، الوافى بالوفيات ، به كوشش هلموت ريتر، بيروت ، 1381ق /1961م ؛ فروخ ، عمر، تاريخ الادب العربى ، بيروت ، 1981م ؛ هادي شكر، شاكر، مقدمه و حواشى بر ديوان (نك: ابن عفيف در همين مآخذ)؛ نيز:

Ahlwardt; De Slane; GAL.

عنايت الله فاتحى نژاد

/ 479