ابن شاهين ظاهري - دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 4

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابن شاهين ظاهري

جلد: 4

نويسنده: صادق سجادي

شماره مقاله:1365

اِبْن ِ شاهين ِ ظاهِري ، غرس الدين خليل (813 -873ق /1410- 1468م )، از ديوانسالاران و نويسندگان سدة 9ق /15م مصر و شام . پدر وي شاهين از مماليك شيخ صفوي ، معروف به شيخ الخاصكى ، از اميران الظاهر سيف الدين برقوق (مقريزي ، 4(2)/907؛ سخاوي ، 3/308)، نخستين فرمانرواي مماليك برجى بود (قس : همو، 3/195). گويا از همين رو شاهين را از مملوكان الظاهر برقوق نيز شمرده اند (زركلى ، 2/318) كه به وي منسوب شد و ظاهري لقب يافت . چنانكه پيش از آن وي را شيخى - منسوب به شيخ صفوي - مى خواندند و در برخى از منابع از او به هر دو عنوان ياد شده است . با اينهمه گفته اند كه شاهين از مملوكان الظاهر سيف الدين ططر بود (سركيس ، 133)، اما اگر «ظاهري » لقب خود غرس الدين خليل باشد نه پدر او، شاهين ، بايد گفت كه وي لااقل به 2 تن از فرمانروايان مملوك ، الظاهر سيف الدين ططر و الظاهر سيف الدين جقمق ، مى توانسته است منسوب شده باشد.

ابن شاهين در محلة خاتونية بيت المقدس زاده شد و دوران كودكى و نوجوانى خود را همانجا گذراند (سخاوي ، مقريزي ، همانجاها). 15 ساله بود كه همراه پدر به قاهره رفت و به تحصيل دانش پرداخت . از قول پسر او روايت شده كه وي از شاگردان ابن حجر بوده است . سخاوي از او با عنوان «شيخنا» ياد كرده و كتاب مناقب شافعى را نزد او خوانده ، از او اجازة فتوا و تدريس گرفته است (سخاوي ، 3/195- 197).

از اين پس آگاهى چندانى از زندگى خليل در دست نيست . محتملاً همراه پدر كه در اين اوقات امير شكار ازبك دوادار بود (همو، 3/295) وارد دستگاه مماليك مصر شد و به خدمت ازبك پيوست و آنگاه به دربار اشرف برسباي وارد شد و از 837ق /1434م بارها عهده دار مشاغل مهمى در دستگاه اداري مماليك شد. چنانكه در همان سال از سوي برسباي ، حاجب و ناظر امارت اسكندريه شد (مقريزي ، 4(2)/907، 917) و اندكى بعد به جاي امير جانبك ناصري به امارت همانجا رسيد (ابن تغري بردي ، 15/44). حدود 2 سال بعد، از آن شغل معزول شد؛ بدان سبب كه به بازرگانان اجازة فروش محمولات فلفل به فرنگان داده بود كه فقط مى بايست آن را از ديوان سلطانى بخرند (مقريزي 4(2)/ 967)، اما چند روز بعد به نظارت دارالضرب قاهره منصوب شد و دو ماه بعد سرانجام به جاي تاج الدين بن خطير اسلمى كه مستعفى شده بود، به وزارت نشست (همو، 4(2)/970، 975). اين وزارت يك ماه بيش به طول نينجاميد و معزول شد (همو، 4(2)/976؛ ابن تغري بردي ، 15/77) و به قولى خود استعفا كرد (سخاوي ، همانجا). تا اينكه در 841ق امير كرك شد (مقريزي ، 4(2)/1010، 1020). آنگاه در 842ق به روزگار فرمانروايى الظاهر سيف الدين جقمق عزل شد و منصب اتابكى يا اميركبيري صفد يافت (همو، 4(3)/1102؛ ابن تغري بردي ، 15/279).

گويا اندكى بعد به امارت ملطيه منصوب شد، زيرا مقريزي (4(3)/ 1137) در وقايع ذيقعدة 842 از او به همين عنوان ياد كرده و در جاي ديگر خاطر نشان ساخته كه در ربيع الا¸خر 843 به عنوان يكى از امراي نظامى به دمشق رفت (همانجا). در حالى كه سخاوي دورة امارت او در ملطيه را بيش از 4 سال دانسته است (3/196). از سخن ابن تغري بردي (15/358) برمى آيد كه تا جمادي الا¸خر 847 كه به قاهره فراخوانده شد، در آن شغل بود و در 4 رجب همان سال اتابكى حلب و سپس در 850ق / 1446م امارت قدس يافت (همو، 15/358، 371). خليل از اين پس غالباً مشاغل نظامى يا امارت حاج داشت . الظاهر سيف الدين خوشقدم فرمانرواي مملوك نيز او را بر منصب فرماندهيش ابقا كرد و اجازه داد كه در قاهره ساكن گردد و هر هفته دوبار در مجلس سلطان جهت منادمت حاضر شود. با اينهمه مدتى بعد به سعايت دشمنان به قدس فرستاده شد، ولى از سلطان اجازه گرفت و به مكه رفت و از آنجا با حاجيان عراقى به عراق رهسپار شد و تا مرگ سلطان به مصر بازنگشت . پس از آن به حلب و از آنجا به طرابلس رفت و اندكى بعد در همانجا درگذشت . پيكرش را در مقبره اي كه جهت خويش آماده ساخته بود، دفن كردند (سخاوي ، همانجا).

ابن شاهين ، مردي اديب ، شاعر و دوستدار علم بود (براي برخى از اشعارش ، نك: همو، 3/196، 197، كه به ديوان چند جلدي او اشاره دارد) و آثاري پديد آورد كه پسرش آنها را حدود 30 عنوان دانسته است (همو، 3/197) كه فقط برخى از آنها شناخته شده است :

1. كشف الممالك و بيان الطرق و المسالك ، در دو مجلد بزرگ و 40 باب ، شامل اوضاع اجتماعى و سياسى مصر و شام در روزگار مماليك (ابن شاهين ، زبدة، 4).

2. زبدة كشف الممالك و بيان الطرق و المسالك ، نويسنده در مقدمه يادآوري كرده كه چون كشف الممالك را مفصل يافته به تلخيص آن پرداخته و كتاب زبدة كشف الممالك را در 12 باب پديد آورده است (همانجا). اين كتاب در 1788 م توسط وانتور دوپارادي 1 به فرانسه ترجمه شد، و ژان گولميه 2 در 1950م آن را با مقدمه اي توسط انستيتو فرانسة دمشق به چاپ رساند (نكدي ، 145، 146؛ 2 EI). متن اصلى كتاب نيز در 1894م به كوشش پل راوس 3 در پاريس چاپ شد.

اين كتاب حدود 3 دهه پس از مؤلف (904ق /1499م ) به دست محمد بن ابى الفتح محمد الصوفى الشافعى ، به نام الصفوة فى وصف المملكة المصرية تلخيص شد (ريو، .(477 نسخه هايى از دستنويس كتاب زبدة در كتابخانة ملى پاريس (دوسلان ، شم و برلين ( آلوارت ، شم موجود است (قس : II/167 .(GAL, ظاهراً كهن ترين نسخه كه در حيات مؤلف نگاشته شده در توكاپى موجود است (كاراتاي ، شم 3008 ,2990 ؛ عبدالبديع ، 2/151).

3. الاشارات فى علم العبارات ، در تعبير خواب . به گفتة ابن شاهين ( الاشارات ، 3)، اين كتاب برآثارمتقدمان چون التقسيم منسوب به امام جعفر صادق (ع ) و الجوامع ابن سيرين مستند است . الاشارات در 2 جلد و 80 باب بوده (حاجى خليفه ، 1/97) كه سپس در حاشية بخش دوم كتاب تعطير الانام فى تعبير المنام اثر عبدالغنى النابلسى (د 1143ق /1730م ) در 80 باب به چاپ رسيد (قس : اشتاين اشنايدر، .(227-228 نسخه هايى از اين كتاب در كتابخانة ملى پاريس (دوسلان ، شم 2752 )، مونيخ (اومر، 385 )، شهيد على استانبول و قاهره موجود است . II/166) S, GAL, ; 2 EI). ابن شاهين همچنين كتاب الاشارة الى علم العبارة سالمى را كه يكى از منابع او بوده (ابن شاهين ، همانجا)، تكميل كرد و 30 باب بر آن افزود ( ; 2 EI).

4-7. المواهب فى اختلاف المذاهب ، كه بر اساس ابواب فقه تدوين شده است ؛ المنيف فى الانشاء الشريف ؛ الدرة المضية فى سيرة المرضية؛ الكواكب المنير فى اصول التعبير (سخاوي ، 3/197). از 4 كتاب اخير نشانى در دست نيست .

مآخذ

ابن تغري بردي ، النجوم ؛ ابن شاهين ، خليل ، الاشارات فى علم العبارات ، در هامش بخش دوم تعطير الانام فى تعبير المنام عبدالغنى نابلسى ، قاهره ، 1275ق / 1895م ؛ همو، زبدة كشف الممالك و بيان الطرق و المسالك ، به كوشش پل راوس ، پاريس ، 1894م ؛ حاجى خليفه ، كشف ؛ زركلى ، خيرالدين ، الاعلام ، بيروت ، 1986م ؛ سخاوي ، محمود، الضوء اللامع ، قاهره ، 1355ق /1936م ؛ سركيس ، چاپى ؛ عبدالبديع ، لطفى ، فهرست المخطوطات المصورة، قاهره ، 1956م ؛ مقريزي ، احمد، السلوك ، به كوشش سعيد عبدالفتاح عاشور، قاهره ، 1973م ؛ نكدي ، عارف ، «زبدة كشف الممالك »، مجلة المجمع العلمى العربى ، س 26، شم 1، 1370ق /1951م ؛ نيز:

Ahlwardt; Aumer. Joseph, Die arabischen Handschriften der K. hof und Staatsbibliothek in Muenchen, 1866; De Slaane, Baron, Catalogue des manuscrits arabes, Paris, 1883; EI 2 ; GAL; GAL,S; Karatay, F. E., Topkap o saray o M O t O phanesi Arap 5 a yazmalar katalogu, Istanbul, 1960; Rieu, Charles, Supplement to the Catalogue of the Arabic Manuscripts in the British Museum, London, 1894; Steinschneider, M., X Ibn Shahin und ibn Sirin n , ZDMG, Leipzig, 1863, vol. XVII. صادق سجادي

/ 479