ابن غالب - دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 4

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابن غالب

جلد: 4

نويسنده: مهدي جليلي

شماره مقاله:1563

اِبْن ِ غالِب ، محمد بن ايوب بن غالب غرناطى (سدة 6ق /12م )، مورخ و جغرافى دان مسلمان اندلسى ، مؤلف فرحة الانفس . تاريخ تولد و مرگ او مشخص نيست ، اما به گفتة مقري تا 565ق زنده بوده است (3/182، چ بيروت ). بغدادي (2/186) نويسندة فرحة الانفس را ابوعبدالله محمد بن غالب بَلنسى ، دبير و وزير متوفى در 767ق پنداشته است ، اما بى گمان اين ابوعبدالله غير از ابن غالب مؤلف فرحة الانفس است ، زيرا اولاً ياقوت (د 626ق ) از كتاب ابن غالب نقل كرده است (1/400)، ثانياً ابن غالب اهل بلنسيه نيست . پونس بويگس نيز به خطا مؤلف فرحة الانفس را تمّام بن غالب (د 347ق ) و اهل ِ اِلْبيره و يا تمّام بن غالب لغوي (د 436ق ) پنداشته است (عبدالبديع ، 1(2)/275-276). به گفتة روزنتال كه ابوغالب غرناطى ، مؤلف تاريخى پيرامون اندلس ، را همان ابن غالب دانسته (ص 250)، وي را بايد غرناطى به شمار آورد. همچنين نسبت غرناطى ابن غالب در يكى از نسخه هاي نفح الطيب آمده است (مقري ، 1(2)/417، چ ليدن ). از آنجا كه همزمان با ابن غالب در سدة 6ق شاعري به نام ابوعبدالله محمد بن غالب رصافى بلنسى در اندلس مى زيسته و هر دو با اين تومرت و عبدالمؤمن بن على ، از حكمرانان موحدون معاصر بوده اند و نيز از آنجا كه براي ابن غالب همنامان ديگري ، در اندلس مى توان يافت ، شرح حال وي با شخصيتهاي ديگر درآميخته است (نك: عباس ، 10، 14؛ ابن بشكوال ، 1/120-121؛ مقري ، 1(1)/503، 1(2)/96، 209، 210، چ ليدن ).

با بررسى نسخة بازمانده از كتاب فرحة الانفس و نيز اطلاعاتى كه مقري و ديگران به دست داده اند، مى توان دوران زندگى ابن غالب را تعيين كرد. ابن غالب در اثر خويش (همو، 1(2)/283-284، 289-291، 299، چ ليدن ) از حملات مسيحيان در سالهاي 540 تا 542ق به قلعة اُريط و شهرهاي المريه ، اشبونه و قرطبه و اخراج مسيحيان از شهرهاي بيّاسه و المريه در 552ق سخن گفته است . ابن غالب ضمن بيان رويدادهاي گوناگون اندلس از جمله تاخت و تاز مسيحيان به قلمرو اسلامى اندلس (540ق ) و انتقال حكومت از مرابطون به دست موحدون به وسيلة عبدالمؤمن بن على (541ق )، مطالبى آورده كه پيداست خود از زبان شاهدان واقعه يا معاصران شنيده بوده است . صريح ترين اشارة وي به تاريخ زندگى خود، آنجاست كه در شرح حال ابوجعفر بن عبدالحق خزرجى قرطبى گويد: «در 565ق از او جدا شدم » (مقري ، 3/182، چ بيروت ). ابن غالب دوران فرمانروايى ابوسعيد عثمان بن عبدالمؤمن (د 571ق ) را درك كرده و در كتاب خود دو بار از او نام برده است (مقري ، 1(2)/284، 298، چ ليدن ).

از اثر معروف وي به صورتهاي مختلف فَرحة يا فُرحة الانفس (مقري ، 1/292، چ بيروت ؛ ابن سعيد، 2/250، 382)، فرحة الانفس فى فضلاء العصر من الاندلس (مقري ، 3/386، چ بيروت )، فرحة الاندلس (همو، 1/459، چ بيروت ) و صورتهاي ديگر ياد شده است . اين اثر شامل دو بخش جغرافيايى و تاريخى است . بخش تاريخى آن موجود نيست و تنها در برخى كتابها پاره هايى از مطالب آن نقل شده است . مطالبى كه مقري (1/290-297، جم، چ بيروت ) و ابن سعيد (1/177، 182، جم) از فرحة الانفس برگرفته اند، نشان مى دهد كه بخش تاريخى از نظر اطلاعات غنى بوده است . اما از بخش جغرافيايى گزيده اي برجاي مانده كه لطفى عبدالبديع آن را تصحيح كرده و در مجلة معهد المخطوطات العربية (قاهره ، 1375ق /1955م ) به چاپ رسانده است . شايد خود ابن غالب دست به اين گزينش زده باشد (عبدالبديع ، 1(2)/ 278-279). عنوان بخش بازمانده تعليق منتقى من فرحة الانفس فى تاريخ اندلس است و تنها جغرافياي آن بخش از اندلس را در بر دارد كه بعد از 400ق در تصرف مسلمانان بوده است . امتياز تعليق منتقى نسبت به ساير متون جغرافيايى در اين است كه تقسيم بندي ايالات اندلس و موقع هر ايالت را نسبت به ايالات مجاور توضيح داده و شهرهاي هر ايالت را برشمرده ، آنگاه مانند ديگر متون جغرافيايى ويژگيهاي آنها را ذكر كرده است .

ابن غالب اطلاعات ارزنده اي نيز در زمينة مسائل اقتصادي از قبيل معادن و محصولات كشاورزي و صنعتى ايالات و شهرها (نك: 1(2)/ 282، 288، 290، 308)، ميزان ماليات در سالهاي شكوفايى دولت اسلامى اندلس (1(2)/306)، حقوق و مقرري كاركنان جامع قرطبه (1(2)/299)، مخارج بناي الزهرا (1(2)/301)، همچنين اطلاعات نظامى در زمينة نيروي دريايى (1(2)/283) و مخارج لشكر (1(2)/301) به دست داده است . توضيحات وي پيرامون برخى نكات مانند معنى لغوي اسامى بعضى از شهرها (1(2)/307) و برابرهاي اوزان و پيمانه هاي رايج در اندلس (1(2)/300، 301) نشان از باريك بينى وي دارد. گذشته از مسافت ميان شهرهاي مجاور ابن غالب مسافت هر شهر را نسبت به قرطبه (1(2)/282، 284، 290)، همچنين ابتدا و انتهاي كوهها، سرچشمه و مصب و طول هر يك از رودخانه ها (1(2)/307- 308) و رويدادهاي مهم تاريخى را كه بعد از 400ق در هريك از شهرهاي اندلس اتفاق افتاده ، ذكر كرده است (1(2)/284، جم). مقايسة تعليق منتقى من فرحة الانفس با آنچه ادريسى - مؤلف نزهة المشتاق و معاصر ابن غالب - دربارة جغرافياي اندلس نوشته ، وسعت اطلاعات ابن غالب را نشان مى دهد. ابن غالب برعكس ادريسى كه بيشتر به مشاهدات خود تكيه كرده و غالباً از راهها، مزارع و باغها سخن گفته ، با استفاده از مآخذ مربوط به اندلس به ذكر حوادث تاريخى اين سرزمين نيز پرداخته است .

ابن غالب پس از ذكر ويژگيهاي هر يك از شهرها و ايالات اندلس ، تقريباً يك سوم متن موجود از كتاب خود را به شهر قرطبه و جامع آن ، بناي شهر الزهرا و شمه اي از اخبار عبدالرحمان بن محمد الناصر لدين الله ، بانى الزهرا اختصاص داده است (1(2)/295-306). سپس حكمرانان اموي اندلس و مدت زمامداري هر يك را ذكر كرده و در پايان آن كه ناقص به نظر مى رسد، اشارة مختصري به دوران حكومت بنى حمّود دارد. نثر وي گاه مصنوع و مسجع است (نك: 1(2)/283، 285، 294) و گاه متناسب با موضوع مورد بحث شعرهايى نيز آورده است (1(2)/302، 306). مقري از بخش جغرافيايى كتاب ابن غالب مطالبى نقل كرده است (1/199، 459، 3/151، چ بيروت ؛ ابن غالب ، 1(2)/282، 307، 309) و در يك مورد (مقري ، 1/466، چ بيروت ) از بخش جغرافيايى فرحة الانفس مطالبى نقل كرده كه در تعليق منتقى ديده نمى شود.

ابن غالب در تعليق منتقى از احمد بن محمد رازي (د 344ق ) مطالبى نقل كرده است (نك: 1(2)/281، 282، 295، 299، 301). از آنجا كه اصل عربى دو كتاب رازي به نامهاي اخبار ملوك الاندلس و الاستيعاب فى انساب اهل الاندلس از بين رفته (عنان ، 274)، نقلهاي ابن غالب از او داراي اهميت است (نيز نك: 2 EI؛ عبدالبديع ، 1(2)/279). وي از كتاب المسالك و الممالك ابوعبيد بكري (د 487ق ) نيز استفاده كرده (نك: 1(2)/287) كه ظاهراً مربوط به بخش مفقود شدة كتاب بكري است و همچنين از آثار ابن حيان ، مسعودي ، احمد بن الفياض و ابن نظام مطالبى برگرفته است (نك: 1(2)/296، 299، 301، 308، 309).

برخى ( 2 EI) به خطا كتاب عبدالحق خزرجى دربارة تاريخ اندلس را به ابن غالب نسبت داده اند (قس : مقري ، 3/181-182، چ بيروت ).

مآخذ

ابن بشكوال ، خلف ، كتاب الصلة، قاهره ، 1966م ؛ ابن سعيد، على ، المُغرب ، به كوشش شوقى ضيف ، قاهره ، 1953م ؛ ابن غالب ، محمد، «تعليق منتقى من فرحة الانفس فى تاريخ الاندلس »، به كوشش لطفى عبدالبديع ، معهد المخطوطات العربية، قاهره ، 1375ق /1955م ؛ بغدادي ، ايضاح ؛ روزنتال ، فرانتس ، حاشيه بر الاعلان بالتوبيخ ، (نك: سخاوي در همين مآخذ)؛ سخاوي ، محمد، الاعلان بالتوبيخ ، به كوشش فرانتس روزنتال ، ترجمة صالح احمد على ، بغداد، 1382ق /1963م ؛ عباس ، احسان ، مقدمه بر ديوان رصافى بلنسى ، بيروت ، 1403ق /1983م ؛ عبدالبديع ، لطفى ، «نص اندلسى جديد»، معهد المخطوطات العربية، قاهره ، 1375ق /1955م ؛ عنان ، محمد عبدالله ، تراجم اسلامية شرقية و اندلسية، قاهره ، مكتبة الخانجى ؛ مقري تلمسانى ، احمد، نفح الطيب ، به كوشش دوزي و ديگران ، ليدن ، 1861- 1865م ؛ همان ، به كوشش احسان عباس ، بيروت ، 1385ق /1968م ؛ ياقوت ، بلدان ؛ نيز:

2 .

مهدي جليلى

/ 479