ابن فخار - دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 4

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابن فخار

جلد: 4

نويسنده:

شماره مقاله:1586

اِبْن ِ فَخّار، ابوعبدالله محمد بن على معروف به ابن فخار بَيري (د 754ق /1353م )، نحوي بزرگ اندلس . وي ، از آنجا كه خاندانش «بنى فخار» در بيرة1، شهري در شرق البيره ، مى زيست ، «بيري » خوانده مى شد (نك: ابن خطيب ، الاحاطة، 3/35؛ ابن جزري ، 2/200؛ قس : سيوطى ، 1/174، كه به اشتباه «الالبيري » آورده است ). از محل تولد و دوران كودكى او چيزي دانسته نيست ، تنها مى دانيم كه دوران تحصيل خود را در شهر سبته ، در محضر علما و فقهاي مغرب گذرانده است . از جملة مشايخ وي از ابوعبدالله ابن حُرَيث ، ابوالعباس حسنى ، ابوالقاسم ابن شاط، ابوعبدالله ابن رُشيد، ابوعبدالله قرطبى و ابومحمد عبدالمهيمن حضرمى مى توان نام برد، اما ابن فخار بيش از همه در ملازمت ابواسحاق غافقى روزگار گذرانيد و در سراسر مغرب به علم و فضل شهرت يافت (ابن خطيب ، همان ، 3/36؛ ابن حجر، 5/309؛ سيوطى ، 1/175؛ بلوي ، 156).

پس از درگذشت استادش غافقى (710ق /1310م )، مدتى در همان شهر سبته به تدريس اشتغال داشت و پس از آن به غرناطه رفت و در آنجا اقامت گزيد. زمان ورود او به غرناطه را به دقت نمى دانيم ، جز اينكه به گزارش ابن خطيب ( اعمال الاعلام ، 299-300)، ابن فخار در جلسة اخذ بيعت براي سلطان محمد بن اسماعيل ، پنجمين فرمانرواي سلسلة نصر در 725ق ، در جمع علما و بزرگان اندلس حضور داشته است .

از كيفيت و كميت كارهاي علمى ابن فخار از اين تاريخ تا زمان تأسيس مدرسة نصريّه در عهد سلطنت ابوالحجاج يوسف (حك 733- 755ق ) كه وي در آنجا به تدريس مشغول شده است ، هيچ گونه اطلاعى نداريم ، جز آنكه در همين سالها، به همراه جمعى از فقها و علما و رجال اندلس از جمله ابن خطيب به سفارت نزد پادشاه مغرب رفته است . ابن خطيب دربارة اين سفر گويد كه هر جا مى رسيديم ، ابن فخار را همه مى شناختند و دانشوران و طالبان علم اطرافش را مى گرفتند و براي كسب علم از او، ازدحام مى كردند ( الاحاطة، 3/36).

ابن فخار در صرف و نحو، عروض ، قرائات ، تفسير و فقه شاگردان بسياري تربيت كرد و گروهى از علما و محدثان مغرب و اندلس از وي اجازة روايت دريافت داشتند (ابن خطيب ، ابن حجر، همانجاها). ابن خطيب و ابن زَمْرَك از جملة شاگردان او به شمار مى آيند (ابن خطيب ، همان ، 2/302، 3/36، 4/458؛ مقري ، ازهار، 2/9، 14، نفح ، 7/77). نيز محمد بن سعد بن بقى ، خطيب و مدرس مشهور غرناطه (ابن خطيب ، همان ، 3/39-40)، منصور بن على زواوي كه ابن فخار به او اجازه داده بود پس از وفات استاد در حوزة درسش مجلس درس خود را برپا كند (همان ، 3/328)، ابوعبدالله محمد بن على بَلَنسى (د 782ق - 1380م ) كه عملاً جانشين ابن فخار در مدرسة بزرگ غرناطه گرديد (ابن جزري ، 2/201)، ابوجعفر احمد بن يوسف بن مالك غرناطى و ابوجعفر احمدبن يوسف رعينى استادان ابن جزري (همو، 1/151، 2/200) و ابوالقاسم فهري (نك: بلوي ، همانجا) از ديگر شاگردان او بوده اند. شاگردان ابن فخار در اندلس چندان بودند كه به قول ابن خطيب (همان ، 3/36) كمتر طالب علمى را در اندلس مى توان يافت كه مدتى در حوزة درس او حاضر نشده باشد. اقبال دانش طلبان از اطراف اندلس به سوي او به حدي بود كه ابن خطيب (همانجا) وي را «رُحلة الوقت » ناميده است .

ابن فخار با اينكه در علوم و فنون مختلف دست داشت و در هر زمينه شاگردانى تربيت كرد، اما توجه خود را بيش از همه به تدريس نحو بر پاية مكتب بصره معطوف گردانيده بود (نك: ابن خطيب ، همان ، 3/35)، از اين رو، ابن خطيب در ميان القاب علمى متعددي كه در جاي جاي نوشته هايش در كنار نام استاد خود آورده ، وي را «سيبويه زمان » خوانده و او را به اين عنوان مشهور گردانيده است (همان ، 1/495، 3/35؛ مقري ، نفح ، 7/377). مبناي كار وي در تدريس ِ قواعد و حل مسائل زبان عربى ، تعليمات استادش ابواسحاق غافقى بود كه تأليفات سودمندي در علم نحو داشته است (نباهى ، 133-134). غافقى خود شاگرد ممتاز و جانشين ابن ابى الربيع در نحو و او نيز شاگرد ممتاز و جانشين شَلَوْبين ، نحوي بزرگ اندلس بود (سيوطى ، 2/125-126). به اين ترتيب ، ابن فخار كه همة معاصرانش به فضل وي در نحو و عربيت اذعان داشته اند (ابن خطيب ، همان ، 4/458)، توانست پس از نيم قرن مجالسى را كه شلوبين در اشبيليّه برپا مى داشت ، در غرناطه داير گرداند (همان ، 3/35؛ ابن حجر، همانجا؛ سيوطى ، 1/174).

ابن فخار، سالهاي متمادي ، علاوه بر تدريس در مدرسة نصريه (كه امروزه دانشگاه غرناطه در محل آن ساخته شده است )، خطيب مسجد اعظم غرناطه نيز بود (ابن خطيب ، همان ، 3/36؛ قس : ابن جزري ، 2/200) و گذشته از شاگردان بسيار او، عامة مردم نيز از او بهره مى بردند.

به گفتة ابن خطيب (همانجا) ابن فخار مردي لاغر اندام و بسيار بلند قد بود، جامه هاي ساده مى پوشيد، در زندگانى همواره ميانه رو بود، دو خصلت متضاد حرص و قناعت ، هر دو را با هم داشت ، براي تدريس و تربيت شاگردان به همان اجرت معمول اكتفا مى كرد و بيش از آن ، به ويژه براي دروس مقدماتى ، توقع ديگري نداشت . وي عمر خود را سراسر وقف درس و بحث كرده بود و گويى منزلى جز مسجد و مدرسه نداشت و جاي شگفتى نيست اگر ابن خطيب به خانه و خانواده يا نوشته و تأليفى از او اشارتى ندارد.

ابن خطيب كه خود در تشييع جنازة ابن فخار حاضر بوده ، به جمعيت انبوهى كه جنازة او را تشييع مى كردند، چنين اشاره كرده است : گويى سرچشمة شعرِ اينهمه شاگرد اديب خشكيده بود، زيرا هيچ يك از آنان در سوگ استاد مرثيه اي نگفت . تنها يكى از شاگردان جوانش به نام محمد بن عبدالله لوشى قصيده اي (در 21 بيت ) در رثاي وي سرود (همان ، 3/37- 38).

«ابن فخار» نامى است كه دست كم 5 تن ديگر از علما و فقها و ادباي قرنهاي 4 تا 8ق /10 تا 14م به آن شهرت يافته اند و به همين جهت ، در بسياري از موارد، زندگى نامة آنان با هم خلط شده است ، چنانكه ابن خطيب بارها (براي نمونه ، نك: همان ، 3/32، 4/196) كنيت ابن فخار بيري (ابوعبدالله ) را به ابن فخار اَركُشى (ابوبكر) داده است . همچنين مقري (نك: نفح ، 7/350-377) فوائد صرفى و نحوي منقول از ابواسحاق شاطبى را كه با توجه به قراين ، بايد از آن ِ ابن فخار اركشى (ابوبكر) باشد (نك: همان ، 7/373)، به ابن فخار بيري (ابو عبدالله ) نسبت داده و بر همين اساس ابواسحاق شاطبى را از شاگردان وي قلمداد كرده است (براي نمونه ، نك: مخلوف ، 228، 231).

مآخذ

ابن جزري ، محمد، غايةالنهاية، به كوشش گ . برگشترسر، بيروت ، 1352ق /1933م ؛ ابن حجر عسقلانى ، احمد، حيدرآباد دكن ، الدرر الكامنة، به كوشش شرف الدين احمد، حيدرآباد دكن ، 1396ق /1976م ؛ ابن خطيب ، محمد، الاحاطة، به كوشش محمد عبدالله عنان ، قاهره ، 1395ق /1975م ؛ همو، اعمال الاعلام ، به كوشش لوي پرووانسال ، بيروت ، 1956م ؛ بلوي ، احمد، ثبت ، به كوشش عبدالله عمري ، مغرب ، 1403ق /1983م ؛ سيوطى ، بغية الوعاة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم ، قاهره ، 1384ق ؛ مخلوف ، محمد، شجرة النور الزكية، بيروت ، 1350ق ؛ مقري ، احمد، ازهار الرياض ، به كوشش مصطفى سقا و ديگران ، قاهره ، 1358ق /1939م ؛ همو، نفح الطيب ، به كوشش محمد بقاعى ، بيروت ، 1406ق /1986م ؛ نباهى ، على مالقى ، تاريخ قضاة الاندلس ، به كوشش لوي پرووانسال ، قاهره ، 1946م . بخش ادبيات عرب

/ 479