جلد: 4نويسنده: عنايت الله فاتحي نژاد شماره مقاله:1369اِبْن ِ شَبّه ، ابوزيد، عمر بن شبة بن عبيدة بن زيد نُميري (173- 263ق /789 -877م )، اديب ، شاعر، راوي ِ اخبار و احاديث . «شبّه » لقب پدر او بود كه گويند از ترانة رجز گونه اي كه مادرش در كودكى براي وي مى خوانده ، اخذ شده است (مرزبانى ، نورالقبس ، 231). ابن شبّه ظاهراً در بصره به دنيا آمد، ولى مدتى از دوران كودكى خود را در عبّادان (آبادان ) گذراند (ابن ابى حاتم ، 3/116؛ خطيب ، 11/209). وي ادب و اخبار عرب را ابتدا از پدر و سپس از استادان بزرگى چون ابوعُبيده مَعْمَر بن مثنّى (ابن حجر، 7/460؛ ابن ابى حاتم ، همانجا) و اصمعى (صولى ، 25-26) و محمد بن بشار بن بُرد (مرزبانى ، موشح ، 264) فراگرفت . پس از آن براي استماع و جمع حديث راهى بغداد شد و در آنجا از كسانى چون عبدالوهاب ثقفى و محمد بن جعفر غندر و محمد بن ابى عَدي و على بن عاصم نقل حديث كرد (خطيب ، 11/208) و به زودي يكى از بزرگ ترين محدثان و آگاهان به اخبار و ادب عربى گرديد، چندانكه تاريخ نگارانى مانند طبري و محدثانى چون ابن ماجه (تنوخى ، 5/60؛ نووي ، 2(1)/17) از او روايت كرده اند. ابن جبّان (8/446) و دارقطنى (خطيب ، 11/210) او را ثقه دانسته اند. ابن شبّه را مى توان يكى از پيشاهنگان نهضت جمع و تدوين اخبار و نوادر عرب كه تقريباً از اواسط قرن دوم هجري با تلاش كسانى چون ابوعبيده و اصمعى شروع شده و در زمان او شكل جدي تر و جديدتري به خود گرفته بود، به شمار آورد. او و كسانى چون زبير بن بَكّار به جمع آوري شعر و اخبار كهن عرب كه بيم فراموشى و نابودي آنها مى رفت ، همت گماشتند و بدين سان گنجينة بزرگى از آثار گذشتگان را فراهم آوردند (نك: همو، 11/206-210، ضمن ابيات 6، 7، 8،...؛ بلاشر، 1/174، 178، 183). نوشته هاي ابن شبه چندين قرن مورد استفاده و استناد مؤلفان بزرگ قرار گرفت و كسانى همچون طبري و ابوالفرج اصفهانى (سزگين ، 1(2)/205، 282) از آنها بهرة بسيار برده اند. طبري بيش از 20 بار و ابوالفرج بيش از 10 بار - با ذكر نام - از او نقل قول كرده اند و احتمالاً آنچه بدون ذكر نام او نقل شده بسى بيشتر از اين بوده است . البته مواردي كه طبري نقل كرده (4/198، 213، 269، جم) بيشتر داراي جنبة تاريخى است و روايات نقل شده توسط ابوالفرج (6/11، 7/5، 38، جم) همگى جنبة ادبى دارد. علاوه بر اين دو، مرزبانى در موشح (ص 26، 37، 42؛ جم؛ قس : سزگين ، 1(2)/206) و ياقوت در معجم البلدان (3/46؛ قس : روزنتال ، 621، حاشيه ) نيز فقرات بسياري از كتب مختلف او را بدون ذكر نام كتاب اقتباس كرده اند. وي در سرودن شعر نيز مهارت داشته و ابياتى از اشعار وي به طور پراكنده در آثار مرزبانى ( نور القبس ، 231)، ابن نديم (ص 125)، خطيب بغدادي (همانجاها) و ياقوت ( ادبا، 16/61) مضبوط است . از اين چند قطعه شعر كه به ما رسيده ، مى توان دريافت كه شعر ابن شبه از ذوق و لطافت فراوانى بهره مند نيست . هر چند كه بى پيرايگى و سادگى آنها در خور توجه است . علاوه بر اين وي در باب شعر و انواع و چگونگى آن داراي نظري صائب بوده است . در زمينة نقد شعر بى ترديد وي نيز به راه گذشتگان و معاصرانش مى رفته و به اظهار نظرهاي كلى بسنده مى كرده است (قس : مرزبانى ، موشح ، 26، 94). ابن شبه در نقد شعر از تعصبات قبيله اي به دور بود و از قبيلة نُمير كه از طريق ولاء به آن وابسته بود (ابن نديم ، همانجا)، در مقابل هجاهاي گزندة جرير (ص 58)، نه تنها دفاعى نمى كرد، بلكه در «نقائض » او و فرزدق (مرزبانى ، موشح ، 94) شعر جرير را برتر مى داشت . ابياتى از وي كه در تاريخ بغداد آمده (خطيب ، همانجاها) بيانگر رواج بحثها و جدلهاي كلامى است كه در زمان او بر سر مسألة خلق قرآن در گرفته بود، اين بحثها و مناقشات كه گاه به حوادث خونين نيز منجر مى شد، در عهد مأمون خليفة عباسى به اوج خود رسيد (طبري ، 8/632). ابن شبه كه گويا در باب خلق قرآن با عقيدة معتزله مخالف بود، عاقبت در اين كشمكشها گرفتار آمد و يك بار در سامرا به علت آنكه قرآن را قديم دانسته بود، به سختى مورد تهاجم قرار گرفت و به دنبال آن عده اي او را تكفير كردند و بسياري از مؤلفاتش را نابود ساختند و از اين رو مدّتى منزوي و خانه نشين شد (خطيب ، 11/209). پسر او ابوطاهر احمد نيز راوي و شاعر بود و چند بيت از اشعار او در الفهرست آمده است (ابن نديم ، همانجا). وي 10 سال بعد از مرگ پدر درگذشت (ياقوت ، ادبا، 16/62). تنها اثري كه از ابن شبه به ما رسيده ، كتاب تاريخ المدينة المنورة است كه مؤلف در آن به روش محدثان ، ضمن نقل بيش از 5 هزار حديث ، به ذكر اخبار و وقايع پرداخته است . اين اثر از نظر موضوع به 3 بخش عمده تقسيم مى گردد: بخش اول كه حدود 654 صفحه از كتاب را در بر مى گيرد به زندگى و سيرة رسول اكرم (ص ) از هجرت تا رحلت اختصاص دارد كه ضمن آن مؤلف به شرح جنگها، ذكر بعضى از احكام ، قصص ، مساجد، قبور، كوهها، دره ها و قناتها نيز پرداخته است . بخش دوم شامل شرح زندگانى عمر، خلفة دوم ، از زمان عهده دار شدن خلافت تا هنگام مرگ اوست و در خلال آن برخى سياستها و اصلاحات انجام شده توسط وي نيز شرح داده شده است . در بخش سوم شرح زندگانى عثمان ، خليفة سوم ، چگونگى جمع آوري و كتابت قرآن ، اغتشاشات دوران او كه به كشته شدنش انجاميد و موضع گيري على (ع ) و عايشه در قبال اين حوادث بيان شده است . روشن نيست كه چرا وي به شرح زندگى ابوبكر، خليفة اول ، و على (ع ) نپرداخته است ، آيا در اين باب كتاب جداگانه اي نوشته بوده كه اينكه از دست رفته است يا كوتاهى مدت خلاقيت آن دو، موجب فروگذاشتن اين بخش شده است ؟ اين كتاب در 1399ق /1979م در جدّه به كوشش فهيم محمد شلتوت در 4 جلد به چاپ رسيده است . ابن نديم (همانجا) 22 اثر ديگر به او نسبت داده است ، از آن جمله : كتاب البصرة، كتاب مكة، كتاب امراء الكوفة، كتاب مقتل عثمان ، كتاب الشعر و الشعراء، كتاب الاعانى ، كتاب اخبار بنى نُمير. ياقوت ( ادبا، 16/61) طبقات الشعراء را نيز بدانها افزوده است . اما هيچ يك از اين كتابها اكنون در دست نيست و احتمالاً بيشتر آنها در جريانى كه به تكفيرش انجاميد، از بين رفته است . ابن شبه بنا به روايت مرزبانى ( نورالقبس ، 131) تقربياً 90 ساله بود كه در سامرا درگذشت . ابن نديم تاريخ وفات او را در 262ق دانسته است (همانجا).
مآخذ
ابن ابى حاتم ، عبدالرحمان ، الجرح و التعديل ، حيدرآباد دكن ، 1372ق / 1952م ؛ ابن حبان ، محمد، الثقات ، حيدرآباد دكن ، 1402ق /1982م ؛ ابن حجر عسقلانى ، احمد، تهذيب التهذيب ، حيدرآباد دكن ، 1326ق ؛ ابن نديم ، الفهرست ؛ ابوالفرج اصفهانى ، الاغانى ، به كوشش صلاح يوسف خليل ، بيروت ، 1390ق /970م ؛ بلاشر، رژيس ، تاريخ ادبيات عرب ، ترجمة آ. آذرنوش ، تهران ، 1363ش ؛ تنوخى ، محسن ، الفرج بعدالشدة، بيروت ، 1398ق /1978م ؛ جرير، ديوان ، بيروت ، دارصادر؛ خطيب بغدادي ، احمد، تاريخ بغداد، قاهره ، 1349ق ؛ روزنتال ، فرانتس ، علم التاريخ عندالمسلمين ، ترجمة صالح احمد العلى ، بغداد، 1963م ؛ سزگين ، فؤاد، تاريخ التراث العربى ، ترجمة محمود فهمى ، رياض ، 1403ق /1983م ؛ صولى ، محمد، اخبار ابى تمام ، به كوشش خليل محمود عساكر و ديگران ، بيروت ، المكتب التجاري ؛ طبري ، تاريخ ، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم ، بيروت ، قاهره ، 1960- 1968م ؛ مرزبانى ، محمد، الموشح ، قاهره ، 1385ق ؛ همو، نورالقبس المختصر من المقتبس ، به كوشش رودُلف زلهايم ، ويسبادن ، 1384ق /1964م ؛ نوري ، محيى الدين ، تهذيب الاسماء و اللغات ، قاهره ، ادارة الطباعة المنيرية؛ ياقوت ، ادبا؛ همو، بلدان . عنايت الله فاتحى نژاد