ابن قلاقس - دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 4

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابن قلاقس

جلد: 4

نويسنده: عنايت الله فاتحي نژاد

شماره مقاله:1656

اِبْن ِ قَلاقِس ، ابوالفتوح نصرالله بن عبدالله بن مخلوف بن على بن عبدالقوي ّ اسكندري ملقّب به قاضى اعزّ (ربيع الا¸خر 532 - شوال 567/ دسامبر 1137 - ژوئن 1172)، اديب و شاعر اواخر عصر فاطميان و اوايل عصر ايوبيان در مصر. وي در اسكندريه به دنيا آمد و در همانجا پرورش يافت (ياقوت ، 19/226؛ ابوشامه ، 1/205)، تحصيلات خود را در اسكندريه و قاهره نزد ابوطاهر سلفى و ديگر علماي عصرخود به پايان برد (ياقوت ، همانجا؛ بستانى ) و احتمالاً مدتى نيز در الازهر قاهره ، و مدرسة حافظية اسكندريه درس خواند (قس : زركلى ، 8/25؛ بستانى ). مدايح بسياري كه وي دربارة استاد خود سلفى سروده ، حاكى از پيوند عاطفى عميقى است كه شاگرد با استاد خود داشته است (نك: ابن خلكان ، 5/385؛ ابن قلاقس ، جم).

به درستى نمى دانيم كه ابن قلاقس از چه زمانى به سرودن شعر پرداخت ، اما قديم ترين شعر ديوانش قصيده اي است كه در 555ق در مدح ابوالمكارم هبةالله مصري سروده است (نك: ابن قلاقس ، 383). ابن قلاقس رغبت بسياري به سير و سياحت داشت ، چنانكه خود او در يكى از اشعارش (ص 153) بهترين ياران و نديمان خود را دريانوردان و شتربانان دانسته است . وي در 563ق ، شايد به قصد پرهيز از آشوبهايى كه در مصر به پا شده بود، به صقليه (سيسيل ) رفت (عمادالدين ، 1/152، به نقل از خود او؛ ابن خلكان ، 5/388)، اما بى گمان انتخاب صقليه هم خالى از طمع بهره وري از صلات حاكمان آن ديار نبود، زيرا اشعاري كه در مدح آنان سروده ، متعدد است (نك: ابن قلاقس ، 145-147، 523 بيت 26 به بعد؛ عمادالدين ، 1/147-149، به نقل از الزهر الباسم ) و احتمالاً دوستان او در صقليه نيز كه وي با آنان مكاتبه داشت ، او را به اين سفر تشويق كرده بودند (فريح ، 19، ابن قلاقس ، 224، 411).

در صقليه به خدمت امير ابوالقاسم بن حمود بن حَجَر درآمد و كتاب الزّهر الباسم فى اوصاف ابى القاسم را در ذكر فضايل او نوشت (ابن خلكان ، همانجا). برخى (همو، 6/218) گفته اند كه وي مدتى نيز در خدمت گيوم دوم نُرماندي حاكم صقليه بوده ، با آنكه ترديدهايى در اين مورد ابراز شده (نك: عباس ، 287- 288)، اما مديحه اي كه شاعر دربارة او سروده است ، اين نظر را تقويت مى كند (نك: ابن قلاقس ، 145-147). مدت اقامت وي در صقليه به درستى معلوم نيست ، اما مى دانيم كه چندي بعد در اسكندريه بوده است (نك: ابن ظافر، 396؛ ابن خلكان ، همانجا؛ قس : ابن قلاقس ، 169- 195، اشعاري كه در مدح امراي ايوبى سروده است ). اقامت او در اسكندريه چند ماهى بيشتر به طول نينجاميد و دانسته نيست كه آيا ارتباطش با قاضى فاضل عبدالرحيم بن على بيسانى در همين ايام بوده است يا قبل از رفتن او به صقليه (نك: ابن خلكان ، 5/385؛ ابن قلاقس ، 516 - 528). وي در 565ق به يمن رفت و در عدن به مدح وزير ياسر بن بلال كه در آن زمان نيابت حكومت يمن را برعهده داشت ، پرداخت و از بخششهاي فراوان او بهره مند شد (ابن قلاقس ، 159-161؛ ابن خلكان ، 5/386؛ زركلى ، همانجا). از 565ق تا ح 567ق او را در شهرهاي مختلفى چون عدن ، زَبيد و عَيذاب مى يابيم (نك: ابن قلاقس ، 155، 159؛ زركلى ، همانجا؛ بستانى ). برخى از جمله ياقوت (19/226) سفر او به صقليه را در 565ق و عزيمتش به يمن را در 563ق دانسته ، اما با توجه به تاريخ مدايحى كه وي در يمن و صقليه سروده (نك: ص 153، 155، 162، جم). اين نظر درست نمى نمايد (نك: فريح ، 18)، گرچه برخى نيز احتمال داده اند كه وي ميان 563 و 565ق يكبار به صقليه و دوبار به يمن سفر كرده باشد (فروخ ، 3/342).

وي چندي بعد (565 يا 566ق ) از راه دريا و به قصد تجارت به اسكندريه باز مى گشت كه كشتى او در نزديكى دَهْلَك درهم شكست و بخش اعظم داراييهاي او از جمله بسياري از كتب و آثارش از ميان رفت . شاعر خود را به دهلك رساند و از لطف و ياري ابن ابى السّداد، سلطان آنجا برخوردار شد. مدتى نيز در خدمت وي به كتابت پرداخت ، اما چون اقامتش در آن سامان به درازا كشيد، دلتنگ شد و عزم سفر كرد و از طريق زبيد به عدن بازگشت (زركلى ، همانجا؛ بستانى ). خبري كه دربارة نابودي همة داراييهاي او در دريا و بدرفتاري حاكم دهلك با او و جز آن در مآخذ آمده است ، با توجه به آنچه زركلى از يكى از نامه هاي او نقل كرده ، نادرست مى نمايد (زركلى ، همانجا). برخى ( 2 EI) غرق شدن كشتى او را يكبار در بازگشت از صقليه و بار ديگر در بازگشت از يمن نوشته اند، وي در مراجعت از يمن در عيذاب درگذشت و همانجا مدفون شد (عمادالدين ، 1/145؛ ياقوت ، همانجا).

ابن قلاقس برخلاف ادعاي خود (ابن قلاقس ، 371، بيت 23)، همانند بيشتر مديحه سرايان آن روزگار، شعر را براي تأمين معاش و گذران زندگى خود مى سرود، چنانكه مدايح او بيشترين حجم ديوانش را تشكيل مى دهد. روشن است كه وي وابستگى سياسى و يا اعتقادي خاصى نيز جز آنچه اهداف ماديش ايجاب مى كرده ، نداشته است . لذا گاه او را در مصر مداح فاطميان مى بينيم (نك: همو، 269) و اندكى بعد مداح دشمنان آنان ، ايوبيان (همو، 169، 195، جم؛ ابن تغري بردي ، 6/59)؛ گاه در صقليه در كنار ابوالقاسم بن حَمّود صقلى فرمانده مسلمانان (ابن قلاقس ، 135، 240، جم) و گاه ثناگوي دشمنان ِ مسيحى آنان مى بينيم (نك: همو، 145-147). وي در كار شعر نيز همين روش را اختيار كرده و پاي بند سبك شعري ثابتى نيست . گاه همانند شعراي جاهلى به زاري بر اطلال و دمن و ستايش ممدوح مى پردازد (نك: همو، 182، 281-283، 294- 295) و گاه همچون شعراي اندلسى ، به وصف مناظر زيباي طبيعت (مثلاً نك: همو، 153-154، 229-230، 311-313، 390، 606) و يا وصف شراب و مجالس لهو و تغزل پرداخته است (مثلاً نك: همو، 199-201، 339-340). ديوان شعر او از هجا هم خالى نيست . هجوهاي او گاه به صورت قطعات كوتاه و گاه در ابياتى ضمن قصايد ديگر آمده و حاكى از گرايش او به طنز و ريشخند است (نك: فريح ، 39- 41). از ويژگيهاي عمومى شعر او بيان ساده و بى پيرايه ، اعتدال در به كارگيري محسّنات بديعى و البته با بهره گيري از الفاظ و تعابير تكراري پيشينيان است .

قطعاتى از نثر متصنع او را نيز عمادالدين كاتب (1/146-152) و زركلى (8/25) نقل كرده اند.

آثار

1. ديوان . نخستين بار گزيده اي از آن به كوشش خليل بك مطران در قاهره (1323ق /1905م ) به چاپ رسيد، اما متن كامل آن را سهام فريح با مقدمه اي مبسوط در شرح حال و آثار و اسلوب ادبى ابن قلاقس در كويت (1408ق /1988م ) منتشر ساخته است ؛

2. الزهر الباسم فى اوصاف ابى القاسم . متن كامل اين كتاب كه پيش تر از آن ياد كرديم ، اكنون در دست نيست ، اما قطعه هاي كوتاهى از نظم و نثر آن ضمن خريدة القصر عمادالدين كاتب (1/146- 165) نقل شده است ؛

3. ديوان ترسل يا ترسل ، كه مجموعة رسايل اوست و نسخه اي از آن در كتابخانة تيموريه موجود است ( 2 EI). زركلى در شرح حال ابن قلاقس از اين كتاب بهرة بسيار برده است (8/24-26).

دو كتاب ديگر نيز به وي منسوب است : روضة الازهار فى طبقات الشعراء (صفدي ، 1/54) و مواطر الخواطر كه ظاهراً برگزيده هايى از اشعار و رسايل او بوده است (زركلى ، 8/25).

مآخذ

ابن تغري بردي ، النجوم ؛ ابن خلكان ، وفيات ؛ ابن ظافر، على ، بدائع البدائه ، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم ، قاهره ، 1970م ؛ ابن قلاقس ، نصرالله ، ديوان ، به كوشش سهام فريح ، كويت ، 1408ق /1988م ؛ ابوشامه ، عبدالرحمان ، الروضتين فى اخبار الدولتين ، قاهره ، 1287ق ؛ بستانى ؛ زركلى ، اعلام ؛ صفدي ، خليل ، الوافى بالوفيات ، به كوشش هلموت ريتر، بيروت ، 1381ق /1961م ؛ عباس ، احسان ، العرب فى صقلية، بيروت ، 1975م ؛ عمادالدين كاتب ، محمد، خريدة القصر و جريدة العصر (قسم شعراء مصر)، به كوشش احسان عباس و ديگران ، قاهره ، 1951م ؛ فروخ ، عمر، تاريخ الادب العربى ، بيروت ، 1957م ؛ فريح ، سهام ، مقدمه بر ديوان (نك: ابن قلاقس در همين مآخذ)؛ ياقوت ، ادبا؛ نيز:

2 .

عنايت الله فاتحى نژاد

/ 479