ابوالعباس احمد بن حسن بن على بن خطيب قسنطينى (ح 740-810ق /1339-1407م )، فقيه ، قاضى ، مورخ ، رياضى دان ، شاعر، عارف و محدث مالكى الجزائر. برخى نام پدرش را حسين گفته اند (بابا تنبكتى ، 75)، ولى درست نيست . او خود نام پدرش را حسن نقل كرده است ( انس الفقير، 46). وي به ابن خطيب نيز شهرت دارد. دليل اين شهرت اين بوده كه نيا و پدرش سالها در مقام خطابت جمعه در قسنطينه بوده اند (ابن قنفذ، الوفيات ، 345، انس الفقير، 48). احتمال داده شده است كه اصل ابن قنفذ از بنى قنفذ، شاخه اي از اشجع عدنانى باشد (نك: شاذلى ، 39). وي در كودكى پدرش را از دست داد و تحت سرپرستى و تربيت ابويعقوب يوسف ملاري ، نياي مادري خود، قرار گرفت (همو، 40) و پس از تعليم و تربيت اوليه در قسنطينه به سير و سياحت پرداخت . در اين سياحت ، از عالمان و صوفيان بنام ، علم و عرفان آموخت و تجربه ها اندوخت . در 759ق /1183م نخستين بار از قسنطينه به مغرب اقصى رفت و از شهرهاي آن حدود (نويهض ، مقدمه ، 8، 10، 11؛ فاسى ، «خ ») ديدار كرد. به استناد نوشته هاي خود او، وي در اين سفرها، در شهرهاي مختلف از كسانى چون عبدالرحمان لجائى (نك: الوفيات ، 369)، ابوالعباس احمد قباب (همان ، 372)، ابومحمد عبدالله وانغيلى ضرير (همان ، 372-373)، ابوعبدالله محمد بن حياتى (همان ، 375)، ابوعمران موسى عبدوسى (همان ، 369)، ابوالحسن محمد بن احمد بَطَرنى (همان ، 378) و گروهى ديگر دانش آموخت و اجازة روايت دريافت داشت . ابن قنفذ همچنين در اين سفرها بسياري از قبور اوليا و عارفان را زيارت كرد و همچنين بر تجربيات عرفانى خود افزود. از ميان صوفيان معاصرش احتمالاً بيش از همه ابن عاشر اندلسى بر وي اثر گذاشته است . ظاهراً نخستين باري كه ابن قنفذ با ابن عاشر ديدار داشته ، در 763ق /1362م بوده است (ابن قنفذ، انس الفقير، 7، الوفيات ، 366). چنانكه از روايت خود او ( انس الفقير، 71) برمى آيد، وي در 769ق مدتى نيز در دكّاله سمت قضا داشته است . ابن قنفذ (همان ، 105) در 776ق /1374م ، از طريق تلمسان به قسنطينه بازگشت و به امامت جمعه و قضا و افتاي آنجا گمارده شد (نويهض ، معجم ، 20). از اينكه خود مى گويد در 777ق در جامع زيتونه از ابن عَرَفه علم آموختم ( الوفيات ، 380)، چنين برمى آيد كه پس از بازگشت بار ديگر رخت سفر بسته و به تونس رفته است . وي ابن عرفه را يك سال پيش از مرگش در تونس ديده است (همانجا) و چون ابن عرفه در 803ق /1400م درگذشته (همان ، 379)، معلوم مى شود كه او در 802ق نيز در تونس اقامت داشته است . خاندان پدري ابن قنفذ در قسنطينه از اعتبار دينى ، علمى ، اجتماعى و سياسى مهمى برخوردار بودند و جملگى نزد فرمانروايان حفصى قسنطينه منزلت برجسته اي داشتند. به ويژه پدر او بيش از ديگران داراي نفوذ كلام و اعتبار سياسى و اجتماعى بود. خاندان مادري او نيز از چنين اعتباري برخوردار بودند. نياي بزرگ او يعقوب بن عمران بويوسفى و فرزندش ابويعقوب يوسف ملاري از عالمان و عارفان بنام بودند و در دستگاه فرمانروايان حفصى نيز نفوذ و اقتدار داشتند. خود او در برخى از آثارش مانند الفارسية و انس الفقير از اعتبار اجداد مادريش نزد اميران حفصى سخن گفته است . خاندان ابن قنفذ از ثروت فراوان نيز بهره مند بودند و نزديكى آنان با حاكمان حفصى باعث افزايش ثروتشان شده بود (نك: نويهض ، مقدمه ، 7؛ شاذلى ، 47). خود وي نيز نزد اميران حفصى از منزلت ممتازي برخوردار بود و با دولتمردان پيوندهاي استوار داشت ؛ از اين رو برخى از آثار خود را به نام آنان نوشته و گاه در اين آثار از آنان به نيكى ياد كرده است ( الفارسية، 195). با اينهمه وي به عوالم صوفيانه و عزلت و انزوا بيش از پرداختن به امور سياسى و اجتماعى گرايش داشت . بيشترين اوقات عمر او به سياحت و ديدار با عالمان و صوفيان بنام و دانش اندوزي و تأليف و تصنيف گذشته است . با اينكه با غالب علوم متداول روزگارش كم و بيش آشنا بود و در برخى از آنها از جمله فيزيك و رياضيات مهارت كافى داشت (قربانى ، 42)، اما به سبب دلبستگى خاصش به عرفان و تصوف و نيز تاريخ ، تأليف مهم او در اين دو زمينه است .
آثار
ابن قنفذ خود در 807ق /1404م شمار آثار خود را 27 ذكر كرده است (نويهض ، مقدمه ، 12-16). آنچه از آثار وي باقى مانده ، به قرار زير است :
1. الف - چاپى
1. الفارسية فى مبادي ´ الدولة الحفصية. اين كتاب تاريخ دولت حفصيان است و به نام امير ابوفارس عبدالعزيز مرينى نوشته شده است (نك: الفارسية، 99). بخشى از اهم حوادث اين دولت از حدود 471ق /1078م تا 805ق /1402م در اين كتاب آمده است . در اين اثر به اوضاع اجتماعى و عمومى توجه چندانى نشده است . مهم ترين بخش كتاب به شرح زندگى اميران حفصى و حوادث مهم مرتبط با آنان اختصاص دارد كه از 647ق /1249م آغاز مى شود. رويدادها به صورت سال به سال تدوين شده و غير از شرح احوال اميران و وابستگانشان ، به برخى از حوادث كه به نظر مؤلف قابل ذكر بوده ، چون وفيات دانشمندان ، نيز اشارتى رفته است . اهميت عمدة كتاب در اين است كه بخش قابل توجه آن به حوادثى اختصاص دارد كه يا مؤلف در آنها حضور مستقيم داشته و يا روايات مربوط به آنها را به طور شفاهى از خاندان خود شنيده و در كتاب آورده است . به طور كلى كتاب الفارسية در شناخت و آگاهى از دولت و فرمانروايان حفصى افريقيه و مغرب بسيار سودمند است . اين كتاب در 1847م در پاريس ، در 1939م به كوشش هنري پرس 1 در الجزاير و در 1968م با مقدمة مفصل و توضيحات سودمند محمد شاذلى نيفر و عبدالمجيد تركى در تونس و نيز بار ديگر در مصر چاپ شده است . نيز در سالهاي 1848-1852م پاره هايى از آن توسط شربونو1 مستشرق فرانسوي همراه با ترجمة فرانسوي آن به چاپ رسيده است ؛ 2. انس الفقير و عزّالحقير. وي اين كتاب را در 787ق /1385م زمانى كه در قسنطينه بود، نوشت و موضوع آن معرفى شيخ ابومدين و شاگردان و پيروان وي است . در اين كتاب اطلاعات سودمندي راجع به مشايخ طريقت و صوفيان بنام معاصر مؤلف در سراسر افريقيه و مغرب آمده است . در واقع كتاب از يكسو بيانگر شخصيت و افكار و آراءِ صوفيانة ابن قنفذ است و از سوي ديگر نوعى سفرنامة صوفيانة او به شمار مى آيد. با اينكه عمدتاً عرفانى است و به قصد معرفى صوفيان نوشته شده ، در عين حال به اقتضاي مورخ بودن مؤلف و نيز پيوندش با اميران و فرمانروايان ، از نقل حوادث سياسى و اجتماعى روزگار نيز تهى نيست . اين كتاب در 1965م به كوشش محمد فاسى و ادولف فور در رباط به چاپ رسيده است ؛ 3. الوفيات . اين كتاب ذيلى است بر اثر ديگر مؤلف با عنوان شرف الطالب فى اسنى المطالب (نويهض ، مقدمه ، 17). مؤلف در اين اثر فقط تاريخ درگذشت بسياري از شخصيتهاي فقهى و علمى و احياناً سياسى اسلام را آورده است . كتاب با درگذشت پيامبر اسلام آغاز مى شود و آنگاه به صحابة بنام اشاره مى كند و بعد سال مرگ زنان پيامبر را مى آورد؛ سپس قرن به قرن و در هر قرن نيز دهه به دهه به اعلام مى پردازد و به همين ترتيب تا 807ق /1404م ادامه مى يابد. الوفيات در 1911م به كوشش مولوي محمد هدايت حسين در كلكته ، در 1358ق /1939م به كوشش هنري پرس در الجزاير و در ذيحجة 1390ق /1971م به كوشش عادل نويهض در بيروت ، چاپ شده است ؛ 4. وسيلة الاسلام بالنبى عليه الصلاة و السلام . اين كتاب كه در زندگى و سيرة پيامبر اسلام است ، در 5 باب و هر باب در چند فصل اصلى و فصول متعدد فرعى تدوين يافته و در هر فصل مطلب مورد نظر به كوتاهى و با رعايت گزيده گويى بيان شده است . وسيلة در 1404ق /1984م نخستين بار به كوشش سليمان الصيد در بيروت چاپ شده است .
ب - خطى
1. تحفة الوارد فى اختصاص الشرف من قبل الوالد. نسخه اي از آن در دارالكتب قاهره موجود است (نك: )؛ GAL,S,II/341 2. شرح ارجوزة الاحكام النجومية، نسخه اي از آن در مغرب (سلا) نگهداري مى شود (نك: حجى ، 507)؛ 3. شرف الطالب فى اسنى المطالب ، نسخه اي از آن در رباط موجود است ، GAL,S) همانجا؛ نك: دارالكتب ، 1/254)؛ 4. طبقات علماء قسنطينة، نسخه اي از آن در الجزايرموجوداست (نويهض ،مقدمه ، 17)؛ 5. شرح ارجوزة القيروانى ، نسخه اي از آن در كتابخانة سليمانية استانبول نگهداري مى شود (محمد بن عبدالكريم ، 70-71)؛ 6. شرح الدلالة الكلية عن الحركات الفلكية، نسخه اي از آن در كتابخانة دانشگاه پرينستون موجود است (حتى ، 639 .(508, ابن قنفذ گاه شعر نيز مى سروده است . برخى از اشعار او را ابن قاضى مكناسى (ص 155)، بابا تنبكتى (ص 76) و ابن مريم (ص 310-313) آورده اند.
مآخذ
ابن قاضى مكناسى ، احمد، جذوة الاقتباس ، رباط، 1973م ؛ ابن قنفذ، احمد، انس الفقير و عزالحقير، به كوشش محمد الفاسى و ادولف فور، رباط، 1965م ؛ همو، الفارسية، به كوشش محمد شاذلى نيفر و عبدالمجيد تركى ، تونس ، 1968م ؛ همو، الوفيات ، به كوشش عادل نويهض ، بيروت ، 1403ق /1983م ؛ همو، وسيلة الاسلام ، به كوشش سليمان الصيد المحامى ، بيروت ، 1404ق /1984م ؛ ابن مريم ، محمد، البستان ، الجزائر، 1326/1908م ؛ باباتنبكتى ، احمد، «نيل الابتهاج »، همراه الديباج المذهب ابن فرحون ، قاهره ، 1351ق ؛ حجى ، محمد، فهرس الخزانة العلمية الصُبَيحية، كويت ، 1406ق /1985م ؛ دارالكتب ، خطى ؛ شاذلى نيفر، محمد و عبدالمجيد تركى ، مقدمه بر الفارسية (نك: ابن قنفذ در همين مآخذ)؛ فاسى ، محمد، مقدمه بر انس الفقير (نك: ابن قنفذ در همين مآخذ)؛ قربانى ، ابوالقاسم ، زندگى نامة رياضى دانان دورة اسلامى ، تهران ، 1365ش ؛ محمد بن عبدالكريم ، مخطوطات جزائرية فى مكتبات اسطنبول ، 1972م ، نويهض ، عادل ، معجم اعلام الجزائر، بيروت ، 1971م ؛ همو، مقدمه بر الوفيات نك: ابن قنفذ در همين مآخذ)؛ نيز: ,S; Hitti, Ph.K.et al., Garrett Collection of Arabic Manuscripts, London, 1938. حسن يوسفى اشكوري