ابوبكر محمد بن عمر بن عبدالعزيز (د 367ق / 978م )، مورخ ، اديب ، لغوي ، شاعر و فقيه مالكى اندلسى . نسب او به جده اش قوطيه نوة غيطشه آخرين پادشاه قوط (ظاهراً معرب گت 1) مى رسد (ابن عبدالمنعم ، 6). بدين ترتيب ابن قوطيه از طرف مادر اندلسى است و از طرف پدر عرب ، چرا كه قوطيه با عيسى بن مزاحم ، از موالى عبدالعزيز خليفة اموي ، ازدواج كرده بود. ماجراي اين ازدواج را خود ابن قوطيه در كتاب تاريخ افتتاح الاندلس (ص 29، 30-32) شرح داده است . البته به روايتى كه خالى از افسانه به نظر نمى رسد، طايفة قوط از نژاد قوط بن حام بن نوح بود كه از روزگار ابراهيم (ع ) در اندلس مى زيست (ياقوت ، ادبا، 17/275-276). آنچه قطعى به نظر مى رسد، اينكه خانوادة ابن قوطيه در اشبيليه زندگى مى كرد و خود او در قرطبه به سر مى برد (ابن فرضى ، 2/78؛ قاضى عياض ، 4/554). تاريخ و محل تولد ابن قوطيه كاملاً روشن نيست . اگر گفتة ابن كثير (11/188) راست باشد كه وي هنگام مرگ متجاوز از 80 سال داشت ، مى توان حدس زد كه در حدود 285ق /898م زاده شده باشد. ابن خلكان (4/368) تصريح مى كند كه او در قرطبه زاده شد و احتمالاً پس از آن به اشبيليه رفت و سپس به قرطبه بازگشت ، هر چند ياقوت ( بلدان ، 3/512) مى نويسد كه ابن قوطيه در طوطالقه (شهري در اندلس ) زاده شد، اما درست به نظر نمى رسد و احتمالاً شخص مورد اشارة ياقوت فرد ديگري است . در ميان مشايخ وي در اشبيليه مى توان از محمد بن عبدالله بن قون (همو، ادبا، 17/275: عبدالله بن الفرق ؛ ابن خلكان ، همانجا: عبدالله بن قوق )، حسن بن عبدالله زبيري (ابن خلكان ، همانجا: زبيدي )، سعيد بن جابر و على بن ابى شيبه و در قرطبه از طاهربن عبدالعزيز، ابن ابى الوليد اعرج ، محمد بن عبدالوهاب بن مغيث ، محمد بن عمر بن لبابه ، عمر بن حفص بن ابى تمام ، اسلم بن عبدالعزيز، احمد بن خالد، محمد بن مِسوَر، محمد بن عبدالملك بن ايمن ، عبدالله بن يونس ، احمد بن بشر اغبس و قاسم بن اصبغ نام برد (ابن فرضى ، 2/78-79). ابن قوطيه از عالمان بنام اندلس و به ويژه قرطبه به شمار مى رفت . در غالب علوم متداول آن روزگار مانند فقه ، حديث ، تاريخ ، لغت و ادب و نحو از مهارت بسياري برخوردار بود. با اينكه فقيه و از حافظان حديث بود، اما در حديث و فقه متكى به ضوابط خاصى نبود و از اصول معينى پيروي نمى كرد. از اين رو مطالبى كه از او شنيده مى شد، حمل بر معنى مى شد، نه لفظ. بدين جهت است كه گفته اند مطالب عرضه شده از او در زمينة فقه و حديث داراي روش درست و مضبوط و قانونمندي نيست (همانجا). اينكه گفته شده كه وي در حديث دست مى برد (قاضى عياض ، همانجا)، احتمالاً به دليل تسامح او در نقل حديث بوده است . افزون بر تسامح در حديث ، ظاهراً در فقه نيز چنين بوده است . اينكه گفته شده وي ، به رغم مالكى بودن ، تعصب خاصى نسبت به فرقه اي نداشت (پالنثيا، 203)، نشانة وسعت مشرب وي در فقه است . ابن قوطيه شعر نيز مى سرود. شعرهايش را نيك و داراي قالب ومحتواي درست وصف كرده اند، هرچند كه سرانجام از شعر و شاعري دست كشيد (قاضى عياض ، همانجا). نمونه هايى از اشعارش را ابن خاقان (ص 59)، ياقوت ( ادبا، 17/276-277)، ابن فضل الله (11/378)، سيوطى (1/198) و ديگران آورده اند، در لغت دانى چندان شهره بود كه چون ابوعلى قالى بغدادي به اندلس آمد و خليفه المستنصر حكم بن عبدالرحمان نظر او را در مورد داناترين فرد اندلس در لغت جويا شد، وي ابن قوطيه را معرفى كرد و احتمالاً به همين دليل ابوعلى او را تعظيم و تكريم بسيار مى كرد (ثعالبى ، 2/64؛ ياقوت ، ادبا، 17/273). از اين رو او را امام در لغت خوانده اند. كتاب تصاريف الافعال او كه امروز در دست است ، در همين علم است . به طور كلى او از پيشگامان تأليف در اين زمينه است . كتاب تصاريف او چندان اهميت دارد كه ثعالبى (همانجا) گويد تا آن روزگار كسى در صرف مانند آن كتاب ننوشته است و به گفتة ياقوت ( ادبا، 17/275) اين كتاب نخستين تصنيف در اين موضوع است . ابن طريف ، نحوي مشهور و يكى از شاگردان او، مطالبى بر آن كتاب افزوده كه آن را مفيدتر كرده است (حميدي ، 1/642). ابوالقاسم على بن جعفر سعدي معروف به ابن قطاع نيز تصاريف را تهذيب كرده و پيراسته است (ابن شاكر، 12/121). اين تهذيب به نام كتاب الافعال در 1360-1364ق در 3 جلد در حيدرآباد و نيز در 1403ق در بيروت چاپ شده است . اينكه ادب شناسان عصر او و روزگاران بعد توجه زيادي به آن كتاب كرده و از آراء آن بهره گرفته اند، نشانة اهميت كتاب است . تصاريف الافعال ابن قوطيه در 1894م به كوشش گويدي در ليدن و در 1952 و 1958م به كوشش على راتب و على فوده در مصر، چاپ شده است . با اينهمه ، شهرت عمدة ابن قوطيه مربوط مى شود به اثر بزرگ او تاريخ افتتاح الاندلس . اين اثر كم حجم ، كه تاريخ اندلس را از آغاز گشوده شدنش به دست مسلمانان در 93ق /712م تا زمان فرمانروايى امير عبدالرحمان در 299ق /912م به اختصار دربرگرفته ، از اهميت ويژه اي برخوردار بوده و همواره مورد استفادة محققان غربى و پژوهشگران مسلمان قرار گرفته است . هرچند در اينكه كتاب را ابن قوطيه شخصاً نوشته باشد، محل ترديد است . ترديد از آنجا ناشى شده كه كتاب با جملة: «اخبرنا ابوبكر محمدبن عبدالعزيز قال ...» آغاز مى شود و ادامه پيدا مى كند و اين ، حكايت از آن دارد كه كتاب به انشاي ابوبكر نيست . اينكه ابن فرضى ، شاگرد ابن قوطيه ، اين كتاب را به او نسبت نداده ، مؤيد اين نظر است . احتمالاً كتاب را ابن قوطيه املا كرده و يكى از شاگردان و يا دوستانش آن را نوشته است . چنانكه ريبرا مترجم كتاب به زبان اسپانيايى نيز چنين احتمال داده است (پالنثيا، 203). ابن قوطيه در اين كتاب ، تعصب ملى و قومى و حتى تفاخر به شاهزاده بودنش را، باستايشهايى كه از پادشاهان قوط مى كند، نشان مى دهد (ص 29؛ شكعه ، 616). از اينكه وي گاه از افسانه ها و داستانهاي عاميانه اي چون كشتن اسيران اندلسى به امر طارق بن زياد و پختن و خوردن گوشت آنان به منظور ارعاب مردم بومى (ص 35) استفاده مى كند، احتمالاً تحت تأثير عصبيت ملى بوده است . شايان توجه است كه ابن قوطيه در اين كتاب (ص 82) از خوابى خبر مى دهد كه در آن تعبير روشنى از محو شدن اسلام در اندلس و چيرگى مسيحيان بر آن سرزمين شده است . اين كتاب در 1856 و 1867م در پاريس ، در 1868م در مادريد، در 1957م به كوشش عبدالله انيس طباغ در بيروت و نيز در 1982م به كوشش ابراهيم ابياري در بيروت چاپ شده است . نيز در 1889م قسمتى از آن به وسيلة اُ. هودا1 در پاريسى انتشار يافته و در 1926م ريبرا آن را به اسپانيايى ترجمه و در مادريد چاپ كرده است . افزون بر دو كتاب ياد شده ، دو اثر ديگر نيز با عنوان المقصور و المعدود و شرح رسالة ادب الكاتب (= الكتاب ، كه شرحى است بر مقدمة ادب الكاتب ابن قتيبه ) به ابن قوطيه منسوب است .(GAS,IX/222) دانشمندان بسياري از محضر درس ابن قوطيه استفاده كرده و از او حديث و فقه و ادب آموخته و نقل كرده اند كه مى توان از آن ميان به ابن فرضى (2/79؛ قس : ذهبى ، 16/220)، قاضى ابوالحزم (حميدي ، 1/129)، يحيى بن هذيل قرطبى ، ابوالقاسم ابن عريب قرطبى (فروخ ، 4/309، 312) و ابوبكر محمد بن هشام قيسى مصحفى (ابن ابار، 1/381) اشاره كرد. كسانى چون محمد بن حسن زبيدي اندلسى در كتاب طبقات النحويين و اللغويين ، ابن حبان قرطبى در جاهاي متعدد كتاب المقتبس ، بكري در كتاب فصل المقال و سيوطى در بُغية الوعاة از آراء تاريخى و ادبى او سود جسته اند. ابن قوطيه در اواخر عمر بيشتر به زهد و عبادت گرايش يافت و حتى از زندگى اجتماعى دست كشيد و به انزوا گراييد و در مزرعه اي در دامنة كوهى پيرامون قرطبه به عبادت پرداخت (نك: ثعالبى ، همانجا؛ ياقوت ، ادبا، همانجا). پس از مرگ وي بنا به وصيتش جعفر بن عون الله بر او نماز گزارد و در مقبرة قريش مدفون گرديد (ابن فرضى ، همانجا).
مآخذ
ابن ابار، محمد، التكملة لكتاب الصلة، به كوشش عزت عطار حسينى ، 1375ق ؛ ابن خاقان ، فتح ، مطمح الانفس ، قسطنطنيه ، 1302ق ؛ ابن خلكان ، وفيات ؛ ابن شاكر كتبى ، محمد، عيون التواريخ ، به كوشش فيصل سامر، بغداد، 1977م ؛ ابن عبدالمنعم ، محمد، صفة جزيرة الاندلس ، به كوشش لوي پرووانسال ، قاهره ، 1937م ؛ ابن فرضى ؛ عبدالله ، تاريخ العلماء، به كوشش عزت عطار حسينى ، قاهره ، 1954م ؛ ابن فضل الله عمري ، احمد، مسالك الابصار، نسخة خطى كتابخانة احمد ثالث استانبول ، شم 2797؛ ابن قوطيه ، محمد، تاريخ افتتاح الاندلس ، به كوشش ابراهيم ابياري ، بيروت ، 1982م ؛ ابن كثير، البداية؛ پالنثيا، آنخل گنثالث ، تاريخ الفكر الاندلس ، ترجمة حسين مؤنس ، قاهره ، 1955م ؛ ثعالبى ، يتيمة الدهر، به كوشش على محمد عبداللطيف ، قاهره ، 1352ق ؛ حميدي ، محمد، جذوة المقتبس ، به كوشش ابراهيم ابياري ، بيروت ، 1403ق ؛ ذهبى ، محمد، سيراعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و اكرم البوشى ، بيروت ، 1404ق ؛ سيوطى ، بغية الوعاة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم ، قاهره ، 1384ق ؛ شكعه ، مصطفى ، مناهج التأليف عندالعلماء العرب ، بيروت ، 1982م ؛ فروخ ، عمر، تاريخ الادب العربى ، بيروت ، 1984م ؛ قاضى عياض ، ترتيب المدارك ، به كوشش احمد بكير محمود، بيروت ، 1967م ؛ ياقوت ، ادبا؛ همو، بلدان ؛ نيز: حسن يوسفى اشكوري