ابن شرفشاه
جلد: 4نويسنده: جعفر سجادي شماره مقاله:1378اِبْن ِ شَرَفْشاه ، حسينى استرابادي جرجانى ، سيدركن الدين حسن ابن محمد (د 715 يا 718ق /1315 يا 1318م )، مكنى به ابومحمد (سبكى ، 6/86) و ابوالفضايل (دلجى ، 150)، حكيم ، متكلم و نحوي مشهور سدة 8ق 14م . از روزگار نوجوانى و رشد و تحصيلات او آگاهى در دست نيست ، اما ظاهراً هنوز جوان بود كه در مراغه به خدمت خواجه نصيرالدين طوسى پيوست و چندان هوشمندي و علاقه به دانش از خود نشان داد كه در غيبت قطب الدين شيرازي ، به سرپرستى شاگردان خواجه برگزيده شد و معيد استاد گشت (سيوطى 1/521؛ ابن قاضى شهبه ، 2/278). از آنجا كه خواجه در 657ق /1259م در مراغه رحل اقامت افكنده و سن ابن شرفشاه هنگام مرگ حدود 80 سال بوده است (همو، 2/279)، وي بايد در حدود 30 سالگى به مراغه رفته باشد. در هر حال وي هيچ گاه ملازمت خواجه را ترك نگفت و حتى در 672ق / 1273م با او به بغداد رفت . پس از مرگ خواجه ، در موصل اقامت گزيد و به تدريس در مدرسة نورية آن ديار مشغول شد و نظارت بر اوقاف آنجا نيز به او واگذار گرديد و در همين ايام برخى از آثار خويش را تأليف كرد (سيوطى ، 1/522). ظاهراً وي مدتى نيز در سلطانيه زيست و به گفتة سيوطى در مدرسة شافعية آنجا به تدريس پرداخت (همانجا). گفته اند چندي نيز در مدرسة شهيد ماردين تدريس كرد (سبكى ، همانجا). به احتمال قوي در همين مناصب هر ماه 600 ،1و به قولى 800 ،1درهم مقرري دريافت مى كرد (ذهبى ، 41؛ يافعى ، 4/255). سرانجام در محرم يا صفر 715 (ذهبى ، همانجا؛ ابن تغري بردي ، 9/231) و به قولى در 718ق (دلجى ، همانجا؛ قس : حاجى خليفه ، 1/626) در موصل درگذشت (قس : روايت منحصر به فر د مدرس ، 8/54، كه تبريز را محل مرگ ابن شرفشاه دانسته است ). ابن شرفشاه در حكمت و كلام و نحو چيره دست بود (سيوطى ، 1/521 -522) و در روزگار خود از شهرتى بسزا برخوردار گرديد، چنانكه رشيدالدين فضل الله (ص 66) در نامه اي كه در باب اعطاي مال به دانشمندان ، به فرزندش امير على حاكم بغداد نوشت ، از وي خواست كه هزار دينار و مركبى بازين و پوستينى از پوست سنجاب براي ركن الدين ارسال كند. وي در طول سى و اندي سال تدريس ، شاگردان متعددي تربيت كرد كه از آن ميان مى توان از رين الدين على بن حسين بن قاسم معروف به ابن شيخ العوينه و على بن عبدالله بن حسن معروف به تاج الدين تبريزي ياد كرد (ابن قاضى شهبه ، 3/43- 45). دربارة مذهب ابن شرفشاه اختلاف هست . برخى او را شيعه و برخى شافعى مذهب دانسته اند (افندي ، 1/321؛ خوانساري اصفهانى ، 3/96). از آنجا كه سبكى و ابن قاضى شهبه ترجمة او را در طبقات الشعافعية آورده اند و با توجه به آنكه وي كتاب الحاوي در فقه شافعى اثر نجم الدين عبدالغفار قزوينى را شرح كرده ، قول اخير درست تر به نظر مى رسد. شايد ملازمت خواجه نصيرالدين طوسى و نيز انتساب كتابى به نام منهج الشيعة به وي (مدرس ، همانجا) سبب شده باشد كه بعضى از متأخران او را شيعى بدانند.آثار
ابن شرفشاه در طول عمر درازش آثار متعددي از خود برجاي گذارد:1. شرح مختصر ابن حاجب (سبكى ، 6/86) كه در دارالكتب مصر نسخه اي از آن موجود است (تيموريه ، 4/168)؛
2. سه شرح بر الكافية ابن حاجب : شرح مفصل معروف به البسيط، مختصر و متوسط معروف به الوافية (سبكى ، همانجا؛ ابن تغري بردي ، 9/231) كه شرح اخير بسيار مشهور بوده ، نسخ فراوانى از آن در كتابخانه هاي تهران (مشكوة، 2/462)، قم (مرعشى ، 11/117)، يزد (وزيري ، 1/418)، صوفيه (درويش ، 2/178)، استانبول (كوپريلى ، 2/164) وجود دارد (براي بقية نسخ ، نك: )؛ GAL,I/368
3
. شرح تصريف ابن حاجب معروف به الشافية (ابن تغري بردي ، همانجا) كه نسخه هايى از آن در قاهره (سيد، خطى ، 2/44) و استانبول (كوپريلى ، 2/301) موجود است ؛
4. شرح اصول الدين ابن حاجب (سبكى ، همانجا)؛
5. شرح دو مقدمة ابن حاجب (ابن حجر، 2/118)،
6. شرح المطالع در منطق ؛
7. شرح شمسيه در منطق (سبكى ، همانجا)؛
8. شرح قواعد العقائد خواجه نصير در كلام كه به خواهش فرزند خواجه به شرح آن پرداخت (سيوطى ، 1/522)؛
9. شرح حماسة ابوتمام (حاجى خليفه ، 1/692)؛
10. حل العقد و العقل فى شرح مختصر السؤل و الامل (بغدادي ، 1/283)؛
11. شرح الفصيح ثعلب در لغت (همانجا)؛
12. منهج الشيعة (نهج الشيعة) فى فضائل وصّى خاتم الشريعة، كه به نام سلطان اويس بهادرخان نگاشت (امين ، 5/255؛ مدرس ، 8/54)؛
13. حواشى بر تجريد الاعتقاد خواجه نصير (سيوطى ، 1/522)؛
14 مرا¸ة الشفاء در طب (حاجى خليفه ، 2/1648).
15. بيست سؤال از خواجه نصيرالدين طوسى كه خواجه به هر يك پاسخ داده و تاريخ 671ق در پايان آن ظاهراً به خط خود خواجه رقم خورده است (شورا، 9/464؛ سيد، فهرس ، 1/221).
16. شرح بر كتاب الحاوي در فقه شافعى كه وصف آن گذشت .