ابن کناسه - دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 4

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابن کناسه

جلد: 4

نويسنده:

شماره مقاله:1685

اِبْن ِ كُناسه ، ابويحيى ياابوعبدالله محمدبن عبدالله بن عبدالاعلى (123-207ق /741-822م )، راوي ، شاعر و لغت شناس اوايل عصر عباسى . مرزبانى ( معجم ، 350) او را از بردگان آزاد شدة بنى شيبان دانسته است . نمى دانيم لفظ كناسه از كجا برخاسته ، آيا لقب پدرش بوده يا لقب جدش ؟ (نك: سمعانى ، 11/150؛ قفطى ، 3/159؛ ذهبى ، سير، 9/508؛ يغموري ، 297). ابن كناسه در كوفه در خانواده اي از تيرة بنى اسد زاده شد و همانجا پرورش يافت (ابوطيب ، 73؛ ابن قتيبه ، المعارف ، 543؛ ابوالفرج ، 13/337). مادرش از قبيلة بنى عجل و خواهر ابراهيم ابن ادهم ، زاهد معروف است (ابن قتيبه ، همانجا؛ ابوالفرج ، 13/341). پدر و جدش هر دو شاعر بوده اند (مرزبانى ، همان ، 351)، از اين رو وي نيز به راه ايشان رفت . ابتدا در ميان قبيلة خود كه يكى از چهار قبيلة فصيح عرب به شمار مى رفت (نك: بلاشر، 1/186)، به كسب علم پرداخت و نخستين مايه هاي شعر و ادب و لغت را از آنان فراگرفت (ابن نديم ، 77) و با بسياري از راويان كوفه از جمله جزي ، ابوموصول ، ابوصدقه و نيز اعمش و هشام بن عروه و همچنين برخى از فصحاي قبيلة طى ّ ملاقات كرد و از آنان حديث و اشعار و اخبار عرب شنيد و در زمينة روايت مهارت يافت (جاحظ، البيان ، 1/129؛ ابن نديم ، يغموري ، همانجاها؛ قفطى ، 3/161). سپس به بغداد رفت (ابن نديم ، همانجا)، اما از زندگى او در بغداد اطلاعى در دست نيست .

ابن كناسه معاصر راويان بزرگ و معروفى چون حمّاد راويه (د 156ق ) و مفضل ضبّى (د 170ق ) و شاگردانش ابن اعرابى ، فرّاء و خلف احمر بوده ، با اينهمه هيچ يك از منابع ما، از روابط او با ايشان گزارشى نداده اند. تنها به گفتة ابن خلكان (2/210) وي در رثاي حماد راويه قصيده اي سروده ، اما نمى دانيم آيا روابطى نيز با او داشته است يا نه ؟ و شايد براساس همين روايت باشد كه بلاشر (1/184) او و ابن كلبى را گرد آورندة روايات حماد راويه دانسته است .

اگرچه ابن كناسه را نمى توان در شمار راويان بزرگى چون اصمعى ، ابوعبيده و حماد راويه دانست ، اما نمى توان نقش او را در نهضت جمع و تدوين اشعار و اخبار عرب كوچك شمرد. چه ، مى دانيم كه گردآوري آثار كهن عرب از اواخر سدة نخستين و اوايل سدة 2ق به دست پيشگامان اين نهضت آغاز شد و طى سده هاي بعد انبوهى از ذخاير علمى و فرهنگى كه در معرض نابودي بود، فراهم آمد (نك: همو، 1/177 - 183). ابن كناسه نيز كه در متن اين جنبش قرار داشت ، راوي شعر كميت و ديگر شاعران بود (ابن جراح ، 86؛ زجاجى ، 181-182). وي علاوه بر نقل شفاهى ، در نقل كتبى نيز دست داشته است (نك: ابن ابى حاتم ، 3(2)/300).

ابن كناسه همانند بسياري از راويان آن روزگار، علاوه بر شعر، به روايت احاديث نيز مى پرداخت و در اين راه از هيچ تلاشى فروگذار نمى كرد (نك: ابوالفرج ، 13/337- 338). از وي روايات بسياري همراه با سلسلة سند بر جاي مانده كه برخى از آنها را ابن سعد در طبقات (1/448، 3/366، 4/176، جم) نقل كرده است . يحيى بن معين (يغموري ، همانجا)، عجلى (ص 412)، ابن حبان (7/443)، ابن شاهين (ص 296)، ابن حجر (9/259) و ديگران او را ثقه دانسته اند، اما ذهبى ( المغنى ، 596) او را ضعيف خوانده است . كسانى كه از او شعر و حديث شنيده و از او روايت كرده اند، بسيارند از جملة آنهاست : عمر بن عيسى ، ابن ابى شيبه ، احمد بن حنبل ، احمد بن منصور رمادي (نك: بلاذري ، 3/47؛ ابن حبان ، همانجا؛ قفطى ، 3/160؛ ابن اثير، 3/111؛ براي اطلاع بيشتر از راويان او و كسانى كه وي از آنها روايت كرده ، نك: مزي ، 16/377؛ ذهبى ، سير، 9/509 -510). زبير بن بكّار راوي معروف نيز با واسطه از او روايت كرده است (نك: ابوالفرج ، 13/339-400). ابراهيم موصلى و پسرش اسحاق نيز از او روايت كرده اند (مرزبانى ، الموشح ، 38؛ يغموري ، قفطى ، همانجاها).

ابن كناسه احتمالاً تحت تأثير تعليمات دايى خود ابراهيم بن ادهم ، زندگى نسبتاً زاهدانه اي داشت ، از اين رو هرگز براي راه يافتن به دستگاه خلافت تلاشى نكرد و به رغم توصية نزديكان ، هرگز مديحه اي براي خلفا و امرا نساخت و تا آخر عمر تنگدستى و فقر را بر ناز و نعمت دربار ترجيح داد (ابوالفرج ، 13/340). اشعار او نيز، به رغم فضاي خاص آن روزگار، بيشتر در مضامين زهد و اعراض از دنياست و مدح و هجا در آن راه ندارد (همو، 13/337، 342؛ ضيف ، 406). قطعاتى از اشعار او در آثار جاحظ ( الحيوان ، 1/182، 5/133، 551)، ابن جراح (ص 86 -89)، ابوالفرج (13/337- 345)، يغموري (ص 297-300) و ديگران آمده است . برخى او را در شمار مولّدون نهاده اند (ابوطيب ، 73).

وي در زمينة لغت نيز مهارت داشت و برخى از متقدمان در مباحث لغوي به گفته ها و اشعار او استناد كرده اند. گويا وي در اين باره به سماع (شيوة كوفيان ) بيشتر توجه داشته تا قياس (نك: جاحظ، البيان ، 1/129- 130، الحيوان ، 5/551؛ يغموري ، 299). زبيدي (ص 211) او را در طبقة لغويان كوفه قرار داده است (نك: سيوطى ، 1/126).

ابن كناسه كنيزكى به نام دنانيز داشت كه به فضل و دانش شهره بود، چندانكه برخى از دوستداران شعر و ادب براي مجالست با او و شنيدن اشعارش ، نزد او مى شتافتند. وي قبل از ابن كناسه در گذشت و ابن كناسه در رثاي او شعري سرود كه دو بيت از آن را نقل كرده اند (نك: ابوالفرج ، 13/239، 345؛ ابن ظافر، 218-219؛ ضيف ، 408). وي شعري نيز در رثاي ابراهيم بن ادهم و شعر ديگري در رثاي فرزند خود يحيى سروده است (ابوالفرج ، 13/341؛ قفطى ، 3/161).

ابن كناسه علاوه بر شعر، ادب و لغت ، در علم نجوم و گاه شماري نيز چيره دست بود و در همين باب كتابى به نام الانواء داشته كه احتمالاً نخستين كتاب در نوع خود بوده است (نك: ابن قتيبه ، المعارف ، 543، ادب الكاتب ، 95؛ قلقشندي ، 2/180). فرّاء در كتاب الايام و الليالى و الشهور (ص 80)، ابن قتيبه در كتاب الانواء (ص 9، 42، 116، جم) و ابوريحان بيرونى در آثار الباقية (ص 260، 336) به گفته هاي ابن كناسه در اين زمينه استناد كرده اند و گويا او بيشتر دانش خود را در علم نجوم و گاه شماري از ابومحمود جعفر بن سعد بن سمره فراگرفته بوده است (نك: ابوريحان ، 339).

زندگى ابن كناسه در اواخر عمر رو به سختى و تنگى نهاد و او خود در ابياتى به اين امر اشاره كرده است (نك: ابن جراح ، 87 - 88). وي سرانجام در 207ق و به قولى در 209ق ، در كوفه درگذشت . بيشتر منابع قول اول را ترجيح داده اند (نك: زبيدي ، همانجا؛ خطيب ، 5/407- 408؛ ذهبى ، سير، 9/509).

ابن كناسه علاوه بر كتاب الانواء دو اثر ديگر به نامهاي سرقات الكميت من القرآن و معانى العشر نيز داشته است كه جز نامى از آنها بر جاي نمانده است (نك: ابن نديم ، همانجا).

مآخذ

ابن ابى حاتم رازي ، عبدالرحمان ، الجرح و التعديل ، حيدرآباد دكن ، 1372ق / 1952م ؛ ابن اثير، على ، اللباب ، بيروت ، دارصادر؛ ابن جراح ، محمد، الورقة، به كوشش عبدالوهاب عزام و عبدالستار احمد فراج ، قاهره ، 1953م ؛ ابن حبان ، محمد، كتاب الثقات ، حيدرآباد دكن ، 1401ق /1981م ؛ ابن حجر عسقلانى ، احمد، تهذيب التهذيب ، حيدرآباد دكن ، 1326ق ؛ ابن خلكان ، وفيات ؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبري ، بيروت ، دارصادر؛ ابن شاهين ، احمد، تاريخ اسماء الثقات ، به كوشش عبدالمعطى امين قلعجى ، بيروت ، 1406ق /1986م ؛ ابن ظافر، على ، بدائع البدائه ، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم ، قاهره ، 1970م ؛ ابن قتيبه ، عبدالله ، ادب الكاتب ، به كوشش محمد دالى ، بيروت ، 1406ق /1986م ؛ همو، الانواء، حيدرآباد دكن ، 1375ق /1956م ؛ همو، المعارف ، به كوشش ثروت عكاشه ، قاهره ، 1388ق /1969م ؛ ابن نديم ، الفهرست ؛ ابوريحان بيرونى ، الا¸ثار الباقية، به كوشش ادوارد زاخاو، لايپزيگ ، 1923م ؛ ابوطيب لغوي ، عبدالواحد، مراتب النحويين ، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم ، قاهره ، 1375ق /1955م ؛ ابوالفرج اصفهانى ، الاغانى ، قاهره ، 1383ق /1963م ؛ بلاذري ، احمد، انساب الاشراف ، به كوشش عبدالعزيز دوري ، بيروت ، 1398ق /1978م ؛ بلاشر، رژيس ، تاريخ ادبيات عرب ، ترجمة آذرتاش آذرنوش ، تهران ، 1363ق ؛ حاحظ، عمروبن بحر، البيان و التبيين ، به كوشش حسن سندوبى ، قاهره ، 1351ق /1932م ؛ همو، الحيوان ، به كوشش عبدالسلام محمد هارون ، بيروت ، 1950م ؛ خطيب بغدادي ، احمد، تاريخ بغداد، قاهره ، 1349ق ؛ ذهبى ، محمد، سيراعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و ديگران ، بيروت ، 1406ق /1986م ؛ همو، المغنى فى الضعفاء، به كوشش نورالدين عتر، حلب ، 1391ق /1971م ؛ زبيدي ، محمد، طبقات النحويين و اللغويين ، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم ، قاهره ، 1373ق /1954م ؛ زجاجى ، عبدالرحمان ، مجالس العلماء، به كوشش عبدالسلام محمد هارون ، كويت ، 1962م ؛ سمعانى ، عبدالكريم ، الانساب ، حيدرآباد دكن ، 1400ق /1980م ؛ سيوطى ، بغية الوعاة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم ، قاهره ، 1384ق /1964م ؛ ضيف ، شوقى ، العصر العباسى الاول ، قاهره ، 1972م ؛ عجلى ، احمد، تاريخ الثقات ، به كوشش عبدالمعطى قلعجى ، بيروت ، 1405ق /1984م ؛ فراء، يحيى ، الايام و الليالى و الشهور، به كوشش ابراهيم ابياري ، بيروت ، 1980م ؛ قفطى ، على ، انباه الرواة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم ، قاهره ، 1374ق /1955م ؛ قلقشندي ، احمد، صبح الاعشى ، قاهره ، 1383ق / 1963م ؛ مرزبانى ، محمد، معجم الشعراء، به كوشش عبدالستار احمد فراج ، قاهره ، 1379ق /1960م ؛ همو، الموشح ، به كوشش محب الدين خطيب ، قاهره ، 1385ق ؛ مزي ، يوسف ، تهذيب الكمال ، نسخة خطى كتابخانة احمد ثالث استانبول ، شم 12848؛ يغموري ، يوسف ، نورالقبس المختصر من المقتبس مرزبانى ، به كوشش رودلف زلهايم ، ويسبادن ، 1384ق /1964م . بخش ادبيات عرب

/ 479