ابن مبارك ، أبوعبدالرحمن - دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 4

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابن مبارك ، أبوعبدالرحمن

جلد: 4

نويسنده: نجيب مايل هروي

شماره مقاله:1722

اِبْن ِ مُبارَك ، ابوعبدالرحمان عبدالله بن مبارك حنظلى مروزي (118-181ق /736-797م )، از فقيهان و اصحاب حديث . در برخى از مآخذ ايرانى از او با لقب «شاهنشاه » ياد كرده اند (نك: ابونعيم ، 8/162؛ عطار، 1/179؛ قس : نووي ، 1(1)/286، كه به نقل از ابواسامه او را در ميان محدثان مانند اميرالمؤمنين در ميان مردم خوانده است ).

ابن مبارك در مرو از پدري ترك و مادري خوارزمى زاده شد. پدرش از موالى بازرگانى از بنوحنظله بود كه در همدان اقامت داشت (خطيب ، تاريخ ، 10/153؛ ابن خلكان ، 3/32). از اوايل زندگى ابن مبارك اطلاع كافى در دست نيست . تنها در برخى از منابع داستانهايى آمده است ، حاكى از اينكه در جوانى روزگار خود را به عشق بازي و خوش گذرانى سپري مى كرد، اما به زودي توبه كرد و روي به علم و عبادت آورد (قاضى عياض ، 3/43؛ ابن عساكر، 523؛ عطار، همانجا). ابن مبارك به قولى 20 ساله بود كه طلب علم را آغاز كرد و نزد ربيع بن انس خراسانى رفت و از او حديث شنيد (ذهبى ، سير، 8/379). در 141ق بود كه مرو را ترك كرد و براي كسب دانش به عراق رفت و در بغداد به صحبت مشايخ آن ديار رسيد. سپس به مكه رفت و مدتى در آنجا مجاور شد (خطيب ، همان ، 10/168؛ عطار، 1/180). گويا در اين سفر بود كه بسياري از تابعين را دريافت و از آنان دانش آموخت (ابن جوزي ، 4/146). وي در مرو مورد احترام بوده است ، به طوري كه والى مرو، عبدالله بن ابى العباس طرسوسى ، براي استماع حديث به منزلش مى رفته است (ابونعيم ، 8/169). افزون بر اين در دو رباطى كه براي طالبان حديث و فقه در مرو بنا كرده بود، مجالس درسى برپا مى داشته (عطار، همانجا) و خانة وسيع او در مرو نيز محل اجتماع طالبان دانش بوده است (نك: ابن جوزي ، 4/134).

اينهمه نشان از آن دارد كه ابن مبارك پس از نخستين سفرش ، محدثى فقيه شناخته مى شده است . با اينهمه ابن مبارك براي تحصيل علم به سفرهاي ديگري از جمله حرمين ، شهرهاي مختلف عراق ، شام ، مصر، يمن و خراسان نيز رفته است (ابن سعد، 7/372). او در اين سفرها، در كنار كسب علم به تجارت نيز مى پرداخته است . چنانكه گفته اند وي بازرگانى متمول بوده و مبالغ قابل توجهى بر ارباب زهد و دانش اتفاق مى كرده است (عليمى ، 1/111). در سفرهايى كه ذكر آنها رفت ، ابن مبارك بسياري از شيوخ چون هشام بن عروه ، ابان بن تغلب ، سليمان اعمش ، حماد بن زيد، عبدالله بن لهيعه ، عبدالرحمان اوزاعى ، عبدالملك بن جريح و ابوبكر بن عياش را ديده و از آنان استماع كرده است (براي فهرستى از مشايخ او، نك: مزي ، 9/399-403). وي همچنين در زمرة نخستين شاگردان ابوحنيفه به شمار مى رود (عبادي ، ابوعاصم ، 1-2؛ قاضى عياض ، 3/36). ابن مبارك هر چند مجلس درس او را دوست مى داشت و وي را به قولى «افقه » مردم مى دانست (ذهبى ، سير، 6/400، 403؛ نيز نك: ابن عبدالبر، 132-133)، با اين حال پيروي ابوحنيفه نمى كرد و خود در مسائل فقهى نظر اجتهادي داشت (نك: ابن نديم ، 284؛ قاضى عياض ، همانجا؛ تميمى ، 406). وي نزد مالك نيز فقه آموخته و كتاب الموطَأ او را از خودش روايت كرده است (ابن خلكان ، همانجا). از ديگر مشايخ ابن مبارك در فقه سفيان ثوري است كه حق او در پرورش وي به قول خودش ، چونان حقى است كه ابوحنيفه بر او داشته است (نك: ذهبى ، همان ، 6/398).

ابن مبارك به قولى مشهور آنگاه كه از جهاد برمى گشت در هيت درگذشت (نك: ابن سعد، 7/372؛ قس : بسوي ، 1/171). او را در همانجا به خاك سپردند و مردم به تربت او تبرك مى جسته اند (ابن حبان ، 7/7؛ ياقوت ، 5/421). پس از وفات وي هارون الرشيد او را بزرگ داشت و به سوگ نشست و دستور داد تا مردم عزا بگيرند (خطيب ، همان ، 10/163؛ ابن شاكر، فوات ، 4/227). بارزترين نكته اي كه دربارة ابن مبارك گفتنى است ، پرداختن وي به حديث است ، تا جايى كه مى گفت : «اگر مى دانستم كه نماز افضل از حديث است ، حديث نمى گفتم » (خطيب ، شرف ، 113) و چنانكه از زبان خودش نقل شده وي از 4 هزار شيخ ، حديث شنيده و از هزار تن از آنان روايت كرده است (ذهبى ، تذكرة، 1/276) و به اين اعتبار او را «كثير الحديث » دانسته اند (ابن عساكر، 522؛ نيز نك: قاضى عياض ، 3/39) و احاديث بسياري از او در صحاح ششگانه و غير آن ديده مى شود (به عنوان نمونه ، نك: المعجم المفهرس ، 8/166) و اين امر به آن دليل است كه احاديث او به اتفاق محدّثان ، حجت تلقى مى شده و خود نيز در نظر اكثر محدثان مورد وثوق بوده است (ابن سعد، 7/372؛ عجلى ، 275؛ ابن ابى حاتم ، 2(2)/180- 181؛ خطيب ، تاريخ ، 10/155، 164). وي در نقد حديث نيز در ميان محدثان از شهرتى كافى برخوردار بود و آراءِ او در اين زمينه مورد توجه اهل حديث مانند ابن صلاح (ص 219، 236، 246، 371-372) و ابن جماعه (ص 66، 71، 81، 83، 88، 114، 121، 139) قرار گرفته است . بسياري از اهل حديث به ويژه خراسانيان و عراقيان ، براي سماع حديث به نزد او مى آمده اند.

از جملة محدّثان مشهور كه از ابن مبارك حديث روايت كرده اند، يحيى بن مَعين ، احمد بن منيع بغوي ، ابوداوود طيالسى ، ابوبكر ابن ابى شيبه ، محمد بن حسن شيبانى ، ابوكريب محمد بن علاءِ همدانى ، نعيم بن حماد، هناد بن سري ، يحيى بن آدم و يحيى بن سعيد قطان را مى توان نام برد (براي فهرستى از راويان او، نك: مزي ، 9/403- 405). ابن مبارك در فقه نيز از شهرتى سزاوار برخوردار شد و اقوال يا نقليات فقهى او در منابع مورد توجه قرار گرفت (مثلاً نك: ترمذي ، 1/110، جم؛ سرخسى ، 2/18، 152-153، جم).

پيشينيان و متأخران افزون بر ستايش مقام علمى ابن مبارك ، وي را با اوصافى چون زاهد، پارسا، عابد و سخى ستوده و حتى او را با صحابة پيامبر(ص ) مقايسه كرده اند (ابن ابى حاتم ، 2(2)/181؛ ابن عبدربه ، 5/290؛ خطيب ، همان ، 10/157، 163؛ ابن حجر، 5/385). آنچه در خصوص زهد ابن مبارك در خور تأمل است ، اين است كه وي با آنكه به سلطنت زهد قائل است و آن را بزرگ تر از سلطنت سياسى مى شمارد و مردم را به پيروي از سلطان زهد فرا مى خواند (نك: شعرانى ، 1/59)، اما در اينكه او را «زاهد» مى خوانده اند، فروتنانه شك مى ورزيد، زيرا كسى را زاهد مى دانست كه با وجود تمكّن زهد ورزد (غزالى ، 2/437). زهد ابن مبارك از يك سو و از سوي ديگر ارتباطش با برخى از زاهدان نام آور چونان سفيان ثوري ، فضيل عياض و ابوعلى ثقفى - كه بعدها از جملة ارباب طريقت محسوب شده اند - و نيز پاره اي از سخنان او و داستانهايى كه يا در زندگيش روي داده و يا پس از او ديگران برساخته اند، سبب شده است كه عده اي او را يكى از مشايخ طريقت بخوانند و برخى آداب و اصطلاحات صوفيانه را به استناد اقوال و داستانهاي زندگى او تبيين كنند (نك: هجويري ، 117؛ عبادي ، منصور، 75-76 عطار، 1/179- 188) و حتى صوفيان متأخر طى ّ ارض و ديگر كرامات به او نسبت دهند (نك: ابن حجر، 5/387، به نقل از الارشاد خليلى ؛ معصومعليشاه ، 2/193-196؛ نبهانى ، 1/104؛ لاهوري ، 2/130- 132). ابن مبارك با وجود زهدگرايى و گوشه نشينى ، از زندگى اجتماعى به دور نبوده است . با اينهمه وي قربت به دستگاه خلافت را براي اهل حديث و عالمان ناخوش مى پنداشته است (نك: عطار، 1/180؛ قاضى عياض ، 3/41؛ سبكى ، 1/285؛ عليمى ، 1/111-112).

اهميت دادن به جهاد نيز موضع سياسى - دينى ابن مبارك را مى نماياند. او كه به «فخرالمجاهدين » شهرت داشت ، در سخت ترين لحظه ها از جهاد استقبال مى كرد. آنچنانكه نقل شده است در وقت كارزار حاضر بوده و به هنگام تقسيم غنايم غيبت مى كرده است . وي قصايدي بلند دربارة جهان و ترغيب به آن سروده كه از شهرتى تمام برخوردار بوده است (ابن سعد، 7/372؛ قاضى عياض ، 3/42، 48؛ ذهبى ، تذكرة، 1/275-276).

آثار

ابن مبارك تأليفات بسياري داشته كه مورد مراجعة طالبان علم بوده است (ابن سعد، همانجا؛ خطيب ، همان ، 10/156؛ ابن عساكر، 522). مسائلى را هم كه وي مورد بحث قرار مى داده ، ظاهراً در روزگار او و يا پس از درگذشتش مى نوشته اند (نك: ابن معين ، 1/115). اهم ّ تأليفات او بدين قرار است :

الف - چاپى

1. الزهد و الرقائق ، كه به كوشش حبيب الرحمان اعظمى در هند (1966م ) به چاپ رسيده است . گفتنى است كه در منابع كهن و متأخر «الرقائق » و «الزهد» را به عنوان دو اثر نام برده اند (نك: ابن عبدربه ، 2/474؛ قاضى عياض ، 3/48؛ بغدادي ، 1/438)؛

2. كتاب الجهاد، كه به گفتة برخى نخستين اثري است كه در باب جهاد فراهم آمده و قاضى عياض (همانجا) از آن با عنوان رغائب الجهاد ياد كرده است . اين اثر به كوشش نزيه حماد در 1391ق /1971م در بيروت منتشر شده است .

ب - خطى

1. البرّ والصلة، كه نسخه اي از آن در كتابخانة ظاهريه موجود است (ظاهريه ، 103؛ فهرس ، 392). ابن حجر در الاصابة مطالبى را از آن نقل كرده است (نك: )؛ GAS,I/95

2. المسند، كه پاره هايى از آن در كتابخانة ظاهريه به خط ابن عساكر قاسم بن على موجود است (ظاهريه ، 104)؛

3. اثري ديگر كه مشتمل است بر بعضى از احاديث به روايت حسن بن سفيان و در كتابخانة ظاهريه (همان ، 103) نگهداري مى شود.

آثار يافت نشده : اربعين ، كه نخستين تأليف در نوع خود شمرده شده است (حاجى خليفه ، 1/57)؛ ارجوزة فى الصحابة و التابعين (قاضى عياض ، همانجا)؛ التفسير و التاريخ (ابن نديم ، 228). گفتنى است كه از ابن مبارك نكته هاي بسياري پيرامون تاريخ و وقايع قرن نخست و نيمة اول قرن دوم هجري روايت شده كه شايد با اثر اخير بى ارتباط نباشد (براي نمونه ، نك: بلاذري ، فتوح ، 400، انساب ، 4(1)/95، 129، 368؛ بسوي ، 1/172؛ صولى ، 216؛ كندي ، 34).

علاوه بر اينها ابن مبارك را به شعر و شاعري نيز ستوده اند (نك: عجلى ، 275؛ ابن شاكر، عيون ، 6/306) و بعضى از اشعار او را كه مشحون از پندها و نكته هاي اخلاقى است ، نقل كرده اند (به عنوان نمونه ، نك: ابن عبدربه ، 2/321، 474؛ تجيبى ، 279؛ قاضى عياض 3/45- 48؛ ابن خلكان ، 3/33). اشعاري نيز از ابن مبارك در قالب قصيده به صورت خطى در مجموعه اي در كتابخانة موزة عراق موجود است (نقشبندي ، 561).

مآخذ

ابن ابى حاتم ، عبدالرحمان ، الجرح و التعديل ، حيدرآباد دكن ، 1371ق / 1952م ؛ ابن جماعه ، محمد، المنهل الروي ، به كوشش محيى الدين رمضان ، دمشق ، 1406ق ؛ ابن جوزي ، عبدالرحمان ، صفة الصفوة، به كوشش محمود فاخوري ، بيروت ، 1406ق ؛ ابن حبان ، محمد، الثقات ، حيدرآباد دكن ، 1401ق /1981م ؛ ابن حجر عسقلانى ، احمد، تهذيب التهذيب ، حيدرآباد دكن ، 1326ق ؛ ابن خلكان ، وفيات ؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبري ، به كوشش احسان عباس ، بيروت ، دارصادر؛ ابن شاكر كتبى ، محمد، عيون التواريخ ، نسخة عكسى موجود در كتابخانة مركز؛ همو، فوات الوفيات ، به كوشش احسان عباس ، بيروت ، 1974م ؛ ابن صلاح ، عثمان ، مقدمه ، به كوشش عايشه عبدالرحمان ، قاهره ، 1976م ؛ ابن عبدالبر، يوسف ، الانتقاء، بيروت ، دارالكتب العلمية؛ ابن عبدربه ، محمد، العقد الفريد، به كوشش احمد امين و ديگران ، بيروت ، 1402ق /1982م ؛ ابن عساكر، على ، تاريخ دمشق (عبدالله بن محمد - عبدالرحمان بن عسيله )، نسخة خطى كتابخانة احمد ثالث ، شم (6)2887؛ ابن معين ، يحيى ، معرفة الرجال ، به كوشش محمد كامل قصار، دمشق ، 1405ق ؛ ابن نديم ، الفهرست ؛ ابونعيم اصفهانى ، احمد بن عبدالله ، حلية الاولياء، بيروت ، 1387ق ؛ بسوي ، يعقوب ، المعرفة و التاريخ ، به كوشش اكرم ضياء عمري ، بغداد، 1394ق /1974م ؛ بغدادي ، هديه ؛ بلاذري ، احمد، انساب الاشراف ، به كوشش احسان عباس ، بيروت ، 1400ق ؛ همو، فتوح البلدان ، به كوشش رضوان محمد رضوان ، بيروت ، 1398ق / 1978م ؛ تجيبى ، اسماعيل ، المختار من شعربشار، به كوشش سعيد محمد بدرالدين علوي ، مطبعة الاعتماد؛ ترمذي ، محمد، الجامع الصحيح ، به كوشش احمد محمد شاكر، قاهره ، 1365ق ؛ تميمى ، تقى الدين ، طبقات السنية، نسخة عكسى موجود در كتابخانة مركز؛ حاجى خليفه ، كشف ؛ خطيب بغدادي ، احمد، تاريخ بغداد، قاهره ، 1349ق ؛ همو، شرف اصحاب الحديث ، به كوشش محمد سعيد خطيب اوغلى ، آنكارا، 1971م ؛ ذهبى ، محمد، تذكرة الحفاظ، حيدرآباد دكن 1388ق /1968م ؛ همو، سيراعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و حسين اسد، بيروت ، 1404ق ؛ سبكى ، عبدالوهاب ، طبقات الشافعية الكبري ، به كوشش محمود محمد طناحى و عبدالفتاح حلو، قاهره ، 1383ق /1964م ؛ سرخسى ، شمس الدين ، المبسوط، بيروت ، دارالمعرفة؛ شعرانى ، عبدالوهاب ، الطبقات الكبري ، بيروت ، دارالفكر؛ صولى ، محمد، اخبار الراضى بالله ، به كوشش هيورث - دن ، قاهره ، 1935م ؛ ظاهريه ، خطى (حديث )؛ عبادي ، ابوعاصم ، طبقات الفقهاء الشافعية، گوستا ويتستام ، ليدن ، 1964م ؛ عبادي ، منصور، مناقب الصوفية، به كوشش نجيب مايل هروي ، تهران ، 1363ش ؛ عجلى ، احمد، تاريخ الثقات ، به كوشش عبدالمعطى قلعجى ، بيروت ، 1405ق ؛ عطار، فريدالدين ، تذكرة الاولياء، به كوشش نيكلسون ، ليدن ، 1322ق /1905ق ؛ عليمى ، عبدالرحمان ، المنهج الاحمد، به كوشش محيى الدين عبدالحميد، بيروت ، 1404ق ؛ غزالى ، محمد، كيمياي سعادت ، به كوشش حسين خديوجم ، تهران ، 1368ش ؛ فهرس مجاميع المدرسة العمرية، به كوشش ياسين محمد سواس ، كويت ، 1408/1987م ؛ قاضى عياض ، ترتيب المدارك ، به كوشش محمد بن تاويت طنجى ، رباط، وزارة الاوقاف ؛ كندي ، محمد، الولاة، به كوشش روون گِست ، بيروت ، 1908م ؛ لاهوري ، غلام سرور، خزينة الاصفياء، لكهنو، 1290ق ؛ مزي ، يوسف ، تهذيب الكمال ، نسخة خطى كتابخانة احمد ثالث ، شم (9)2848؛ المعجم المفهرس ، به كوشش ونسينك و ديگران ، ليدن ، 1988م ؛ معصومعليشاه ، محمد معصوم شيرازي ، طرائق الحقائق ، به كوشش محمد جعفر محجوب ، تهران ، كتابخانة سنايى ؛ نبهانى ، يوسف ، جامع كرامات الاولياء، بيروت ، دارصادر؛ نقشبندي ، اسامه ناصر و ضياء محمد عباس ، مخطوطات الادب فى المتحف العراقى ، كويت ، 1985م ؛ نووي ، محيى الدين ، تهذيب الاسماء، قاهره ، ادارة الطباعة المنيرية، هجويري ، على ، كشف المحجوب ، به كوشش والنتين ژوكوفسكى ، لنينگراد، 1926م ؛ ياقوت ، بلدان ؛ نيز: GAS.

نجيب مايل هروي

/ 479