ابن محلى - دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 4

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابن محلى

جلد: 4

نويسنده: ابوالحسن ديانت

شماره مقاله:1738

اِبْن ِ مَحَلّى ، ابوالعباس احمد بن عبدالله بن محمد بن عبدالله بن قاضى سجلماسى (967- مق 8 رمضان 1022ق /1560-12 اكتبر 1613م )، فقيه و صوفى . او در سجلماسه به دنيا آمد (وفرانى ، 200، 208؛ كحاله ، 1/300) و در كتاب خود به نام اصليت الخِرّيت خويشتن را به عباس بن عبدالمطلب ، عموي پيامبر (ص ) منتسب مى سازد، ولى ازوجه تسمية خاندانش به ابن محلى اظهار بى اطلاعى كرده ، مى افزايد كه خانواده اش در آن منطقه به اولاد قاضى و اولاد ابن اليسع شهرت دارند (وفرانى ، 200-201؛ سلاوي 2(6)/26). پدرش به قضا اشتغال داشت 28) S, , 2 EI) و خود وي پس از آموزشهاي مقدماتى ، در حدود 980ق /1572م براي كسب دانش به فاس رفت و مدت 4 يا 5 سال در آنجا اقامت گزيد. سپس بر اثر حوادثى كه پيش آمد آنجا را ترك گفت و به باديه رفت . آنگاه پس از استقرار آرامش ديگر بار به فاس برگشت (وفرانى ، 201-202).

ابن محلى در ابتدا صرفاً به فقه راغب بود (همو، 203) و در فاس از ابوالقاسم بن قاسم بن قاضى ، ابوالعباس احمد قدومى ، محمد بن عبدالله تلمسانى ، ابن مجير، ابومحمد شقرون تلمسانى و در مصر نزد استادانى چون سنهوري ، لقانى ، طنانى و طه و ديگران دانش آموخت (ازهري ، 27). در سفر باديه تحت تأثير و آموزش بعضى از شيوخ متصوفة زمان خود قرار گرفت و رغبتى به تصوف پيدا كرد و مدت 18 سال مصاحب محمد بن مبارك زُعري بود و در سلك اهل طريقت درآمد. از آن پس مردم دسته دسته به زيارتش مى رفتند، آوازة شهرتش در بلاد مختلف پيچيد و پيروانش رو به فزونى نهاد (وفرانى ، 202، 203).

ابن محلى چون خود را مورد قبول مردم يافت به سوي جنوب مغرب رفت و مردم دعوت او را براي پاكسازي از مفاسد و بدعتها پذيرفتند. ديري نپاييد وي مدعى شد كه همان مدعى موعود است . آنگاه به عنوان دعوت مردم به جهاد، نامه هايى به رؤساي قبايل و بزرگان شهرها نوشت و آنان را به امر به معروف ترغيب كرد (همو، 205؛ امين ، 2/149). چون از اقدام و سوءرفتار ابن منصور در العرائش با مسلمانان و واگذاري آن به كفار [اسپانياييها] آگاه شد، رو به سجلماسه گذاشت (وفرانى ، 206-207) و مردم را به يك جنگ مقدس و مبارزه جهت سقوط زيدان ابن احمد سعدي (فرمانرواي مراكش ) برانگيخت . نمايندة زيدان در سجلماسه به مقابلة او شتافت ، ولى با وجود برتري عده اش ، شكست خورد و ابن محلى وارد سجلماسه شد و قدرت و شوكتش فزونى گرفت (همو، 207). آنگاه به سوي مراكش رفت و آنجا را به تصرف خود درآورد و در حدود 1018ق /1609م حكومت خود را اعلام كرد (امين ، 2/150). سپس خزاين سلطنتى را بين مردم تقسيم كرد و نفوذ خود را گسترش داد (فانيان ، .(443

از اين هنگام ابن محلى عبادت و صوفيگري را يكباره به بوتة فراموشى سپرد و درگير مبارزات شد (وفرانى ، 207). زيدان براي دفع او به عالم و صوفى ديگري به نام يحيى بن عبدالله كه در ميان مريدان و پيروانش نفوذ كلام داشت و دستورهايش بى چون و چرا اجرا مى شد، متوسل گرديد و از او كمك خواست . يحيى درخواست زيدان را پذيرفت و براي جنگ با ابن محلى حركت كرد. نبرد در دو منزلى مراكش درگرفت . در اين نبرد تيري به اين محلى اصابت كرد و كشته شد (همو، 208-209؛ فانيان ، همانجا) و سر او و چند تن ديگر از ياران و بزرگان لشكرش در دروازة مراكش به دار آويخته شد و 12 سال در آنجا ماند (وفرانى ، همانجا)، تا آنكه آن را در مقبرة ابوالعباس سبتى در نزديكى مسجد جامع دفن كردند (مراكشى ، 2/90). ابن محلى به زعم يارانش نمرد، بلكه غايب شد (وفرانى ، همانجا). به گفتة سيد محمد مرتضى زبيدي حسينى او در اين حادثه نمرد، بلكه از آنجا گريخت و مدتى زنده بود تا اينكه در 1301ق /1622م در حوالى سوس اقصى كشته شد (ازهري ، 27- 28).

آثار

1. اصليت الخِرّيت فى قطع بُلعوم العفريت ، كه عذراء الوسائل وهودج الرسائل فى مرج الارج و نفحة الفرج الى سادة مصر وقادة العصر نيز نام دارد (بغدادي ، هديه ، 1/154، ايضاح ، 1/91). اين كتاب متضمن خاطرات سفر دوم ابن محلى به حجاز است . دو نسخه از آن در قاهره نگهداري مى شود (نك: تيموريه ، 3/270؛ خديويه ، 4/281- 282؛ .(GAL,II/616

2. منجنيق الصخور فى الرد على اهل الفجور (وفرانى ، 204؛ بغدادي ، هديه ، همانجا، ايضاح ، 2/574). از اين اثر در مجموعه اي همراه با 2 رسالة خطى ديگر از ابن محلى به نام منجنيق الصخور لهدم بناء شيخ الغرور و رأس الفجور نيز ياد شده است (نك: مجموعة مختارة، 1/60).

3. مهراس رؤوس الجهلة المبتدعة و مِدراس النكوس السفلة المنخدعة. يك نسخه از اين اثر در رباط موجود است (نك: زركلى ، 1/161).

چند اثر به نامهاي الوضاح ، القسطاص ، الهودج ، جواب الخروبى عن رسالة الشهيرة لابى عمرو القسطلى و جز آن (سلاوي ، 6/33) نيز به او منسوب است .

مآخذ

ازهري ، محمد بشير ظافر، اليواقيت الثمينة فى اعيان مذهب عالم المدينة، مطبعة ملاجئى ، 1324ق ؛ امين ، حسن ، الموسوعة الاسلامية، بيروت ، 1396ق /1976م ؛ بغدادي ، هديه ؛ همو، ايضاح ؛ تيموريه ، فهرست ؛ خديويه ، فهرست ؛ زركلى ، اعلام ؛ سلاوي ، احمد، الاستقصا، به كوشش جعفر و محمد ناصري ، دارالبيضاء، 1955م ؛ كحاله ، عمر رضا، معجم المؤلفين ، بيروت ، 1376ق ؛ مجموعة مختارة لمخطوطات عربية نادرة، بيروت ، 1407ق /1986م ؛ مراكشى ، عباس ، الاعلام بمن حل مراكش و اغمات من الاعلام ، فاس ، 1355ق /1936م ؛ وفرانى ، محمد صغير، نزهة الحادي باخبار ملوك القرن الحادي ، به كوشش هوداس ، رباط؛ نيز:

2 , S; Fagnan, E., Extraits in E dits relatifs au Maghreb, Alger, 1924; GAL.

ابوالحسن ديانت

/ 479