جلد: 4نويسنده: مريم صادقي شماره مقاله:1748اِبْن ِ مُرَحَّل ، ابوالحكم مالك بن عبدالرحمان بن على سَبتى مالقى (604 -699ق /1207-1300م )، فقيه ، شاعر و اديب اندلسى . خاندان او از موالى بنى مخزوم و منتسب به قبيلة مصموده از قبايل بربر مغرب بودند (ابن قاضى ، جذوة، 327). او خود در مالقه زاده شد، اما بيشتر عمر را در سبته گذراند، از اين رو نسبت مالقى و نيز سبتى يافت (همانجا؛ مقري ، 7/453). در مالقه قرائات سبع را نزد احمد بن فحّام فراگرفت و چندي به حرفة توثيق (ثبت و تنظيم قراردادها و نامه هاي رسمى ) پرداخت . سپس به اشبيليه رفت و از برخى استادان برجستة آن ديار از جمله ابوالقاسم ابن بقى ، ابوعلى شلوبين و ابوالحسن ابن دباح ، ادب ، نحو و قرائت آموخت . مدتى نيز قضاي برخى از نواحى غرناطه و جز آن را برعهده داشت . از زندگى او در اندلس بيش از اين اطلاعى در دست نيست . وي احتمالاً پس از سقوط اشبيليه به دست مسيحيان (646ق / 1248م )، راهى ِ مغرب شد و ديري در سبته اقامت گزيد، سپس به فاس رفت و پس از چندي بار ديگر به سبته بازگشت و به تدريس پرداخت . از جملة شاگردان او در سبته احمد بن عبدالله انصاري معروف به رصافى و ابراهيم غافقى را مى توان نام برد (ابن قاضى ، همان ، 327- 328؛ ابن جزري ، 2/36؛ سيوطى ، 2/271؛ نباهى ، 133؛ وزير سراج ، 824 - 826). وي به بارگاه سلاطين مرينى نيز كه در آن زمان بر مغرب حكم مى راندند، راه يافت و ابتدا كاتب امير يعقوب بن عبدالحق (حك 656 - 685ق ) شد و سپس در زمرة شاعران و مدّاحان خاص وي درآمد و اين مقام را تا دوران فرزندان يعقوب يوسف (حك 685 -706ق ) و عبدالواحد حفظ كرد (ابن ابى زرع ، الانيس ، 308، 376، الذخيرة، 123؛ سلاوي ، 3/88). وي نيز همچون ساير شاعران دربار در تشويق مردم به حمايت از حاكمان وقت و تحقق بخشيدن به اهداف سياسى ايشان سهيم بود، چنانكه در اوج كشمكشها و جنگهاي مسلمانان و مسيحيان ، به ياري يعقوب كه در كار تدارك سپاهى براي دفاع از اندلس بود، برخاست و با اشعار خود مردم را به جهاد برضد دشمنان و پيوستن به سپاه يعقوب تشويق كرد (ابن ابى زرع ، همان ، 98-100؛ عنان ، 47). بين او و برخى از شعرا و علماي همروزگارش از جمله ابن رشيق و ابن ابى ربيع رقابتى سخت وجود داشته كه گاه در قالب هجوهاي تلخ و گزنده نمودار شده است (نك: ابن خطيب ، 1/472- 475؛ سيوطى ، همانجا؛ مقري ، 4/145). بعيد نيست كه نزديكى بيش از حد وي به امير، حسادت همگنانش را نسبت به او برانگيخته و باعث بروز اين اختلافات و رقابتها شده باشد. ابن مرحل سرانجام در تاريخى كه بر ما روشن نيست ، از سبته به فاس رفت و همانجا درگذشت (ابن قاضى ، همان ، 327). وي در علوم مختلفى چون فقه ، نحو و روايت شعر و ادب دست داشته (نك: همان ، 328؛ زركلى ، 5/263؛ گنون ، «قصة الادب »، 32)، حال آنكه عمدة شهرت وي در منظومه هاي اوست و در حقيقت او را بايد يكى از بزرگ ترين سرايندگان اشعار تعليمى به شمار آورد. آثاري كه وي به نظم درآورده ، عبارتند از: 1. التيسير ابوعمرو دانى با نام التبيين و التبصير، در بيش از 200 بيت (ابن جزري ، ابن قاضى ، همانجاها)؛ 2. فصيح ثعلب به نام الموطأة، در حدود 300 ،1بيت كه در عين حال الفاظ و برخى معانى دشوار آن را نيز شرح كرده است . اين قصيده در بين علماي مغرب زمين شهرت داشته (نك: گنون ، «التعريف »، 129؛ ابن عاشور، 695) و محمد بن طيب فاسى آن را در 2 جلد شرح كرده است (بغدادي ، 2/583). نسخه هاي متعدد الموطأة در مصر، مراكش ، عراق و دمشق موجود است (ازهرية، 4/1؛ نقشبندي ، 110؛ سيد، 3/170؛ ظاهريه ، 192-193؛ گنون ، «المخطوطات »، 182؛ مجلة معهد، 194؛ علوش ، 2(1)/368؛ حجى ، 391-392)؛ 3. غريب القرآن ابن عزيز؛ 4. اختصار اصلاح المنطق ابن عربى ؛ 5. ثلث اول از كتاب ادب الكاتب ابن قتيبه ؛ 6. الحلى و رتب الامثال ابوعبيد (ابن قاضى ، همانجا، درة الحجال ، 3/20). از 4 كتاب اخير اثري بر جاي نمانده است . ابن مرحل منظومه هايى نيز در موضوعات مختلف سروده است ، بدين قرار: ارجوزة فى العروض (ابن قاضى ، همانجا؛ )؛ GAL,I/324 ارجوزة فى النحو الدوبيت ( 2 ، ESCشم 288 )؛ سلك المنحل لمالك بن المرحل ؛ قصيدة اللؤلؤ و المرجان و القصيدةالواضحة (ابن قاضى ، همانجا). نيز آنچه از اشعار او در مدح رسول اكرم (ص ) (بديعيات ) در دست است ، اينهاست : القصائد العشرينيّات المحمديّات ؛ القصيدة الوترية فى مدح خير البرية؛ المعشّرات النبوية (براي نسخ خطى هر سه مورد، نك: 2 ESC، شم و الوسيلة الكبري المرجوّ نفعها فى الاخري (همانجا؛ نيز نك: مقري ، 7/453-459). وي كتابى نيز به نام الرمى بالحصى و الضرب بالعصا در پاسخ به اعتراضات نحوي ابن ابى ربيع تأليف كرده بود. اين كتاب كه مقري آن را مبتذل و بى ارزش خوانده (4/145)، ظاهراً تنها تأليف منثور ابن مرحل بوده كه در سه جزء تأليف شده بود و بخشى از جزء اول آن را عبدالله گنون با تصرف و تلخيص در كتاب النبوغ المغربى (2/409- 425) آورده است . ديوان شعري نيز به او نسبت داده اند كه برخى آن را الجوالات خوانده اند (نك: ابن قاضى ، زركلى ، همانجاها؛ فروخ ، 6/336).
مآخذ
ابن ابى زرع ، على ، الانيس المطرب ، رباط، 1972م ؛ همو، الذخيرة السنية، رباط، 1972م ؛ ابن جزري ، محمد، غاية النهاية، به كوشش برگشترسر، قاهره ، 1352ق / 1933م ؛ ابن خطيب ، محمد، الاحاطة، به كوشش محمد عبدالله عنان ، قاهره ، 1393ق /1973م ؛ ابن عاشور، محمد طاهر، «آراء و انباء»، مجلة المجمع العلمى العربى ، دمشق ، 1381ق /1962م ، شم 37؛ ابن قاضى مكناسى ، احمد، جذوة الاقتباس ، رباط، 1973م ؛ همو، درة الحجال ، به كوشش محمد احمدي ابوالنور، تونس / قاهره ، 1391ق /1971م ؛ ازهريه ، فهرست ؛ بغدادي ، ايضاح ؛ حجى ، محمد، فهرس الخزانة العلمية الصبيحيّة (سلا)، كويت ، 1406ق /1985م ؛ زركلى ، اعلام ؛ سلاوي ، احمد، الاستقصاء، به كوشش جعفر ناصري و محمد ناصري ، دارالبيضاء، 1954م ؛ سيد، خطى ؛ سيوطى ، بغية الوعاة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم ، قاهره ، 1384ق / 1365م ؛ ظاهريه ، خطى (علوم اللغة)؛ علوش و رجراجى ، عبدالله ، فهرس المخطوطات العربية (رباط الفتح )، مغرب ، 1954م ؛ عنان ، محمد عبدالله ، نهاية الاندلس ، قاهره ، 1386ق /1966م ؛ فروخ ، عمر، تاريخ الادب العربى ، بيروت ، 1983م ؛ گنون ، عبدالله ، التعريف و النقد»، مجلة المجمع العلمى ، دمشق ، 1381ق /1962م ؛ شم 37؛ همو، «قصة الادب فى المغرب »، مجلة المجمع العلمى ، دمشق ، 1382ق /1963م ؛ شم 38؛ همو، «المخطوطات العربية فى تطوان »، مجلة المخطوطات العربية، 1375ق / 1955م ؛ شم 1، جزء، 1؛ همو، النبوغ المغربى ، بيروت ، 1975م ؛ مجلة معهد المخطوطات العربية، 1375ق /1955م ؛ شم 5، جزء 1؛ مقري ، احمد، نفح الطيب ، به كوشش احسان عباس ، بيروت ، 1388ق /1968م ؛ نباهى ، على ، تاريخ قضاة الاندلس به كوشش لوي پرووانسال ، قاهره ، 1948م ؛ نقشبندي ، اسامه ناصر، المخطوطات اللغوية فى مكتبة المتحف العراقى ، بغداد، 1969م ؛ وزير سراج ، محمد، الحلل السندسية، به كوشش محمد حبيب هيله ، تونس ، 1970؛ نيز: 2 ; GAL,; GAL,S. مريم صادقى