جلد: 4نويسنده: علي رفيعي شماره مقاله:1387اِبْن ِ شِنْظير، ابواسحاق ابراهيم بن محمد بن حسين (352-10 ذيحجة 402ق /963-3 ژوئية 1012)، محدث ، مورخ و فقيه مالكى طُليطلى اندلسى . او در طليطله از محدثان بسياري مانند ابومحمد عبدالله بن محمد بن اميه و ابومحمد عبدالله بن فتح بن معروف و ديگران حديث شنيد. ابن شنظير با ابوجعفر احمد بن محمد بن ميمون مصاحبت داشت ، چنانكه نوشته اند در رتبه و مقام مانند وي بود و هر دو تن عنايت كاملى به علم و بحث در روايات و ضبط مشكلات احاديث داشتند، آنها از آغاز فراگيري دانش و استماع حديث در طليطله و هنگام سفر به قرطبه و ديگر شهرهاي اندلس و سپس مسافرت به شرق هميشه باهم بودند و حتى اجازاتى كه به ديگران مى دادند، به طور مشترك بوده است (ابن بشكوال ، 1/26، 91). ابن شنظير در قرطبه از خلف بن قاسم و ابوعبدالله بن مفرج و ديگران استماع حديث كرد و در 380ق /990م با دوست خود ابن ميمون به مكه رفت و پس از انجام مراسم حج در آنجا از ابوالحسن على بن عبدالله بن جهضم و در مدينه از قاضى ابوالحسين يحيى بن محمود حسنى حنفى حديث شنيد. در جنوب فلسطين و در مصر نيز از ابوعدي عبدالعزيز بن على مقري و ديگران ، در طرابلس از ابوجعفر مؤدب احمد بن حسين ، و در قيروان از ابوالقاسم عبدالرحمان ابن محمد بكري معروف به ابن الصقلى استماع حديث كرد و دانش آموخت . سپس به طليطله وطن خود بازگشت و در آنجا اقامت كرد (همو، 1/26، 27، 91؛ تونكى ، 4/338) و به نشر حديث پرداخت . او و دوستش ابن ميمون در مسجدجامع طليطله حلقة درسى تشكيل دادند، چنانكه از اطراف و اكناف طالبان علم نزد آنان مى آمدند. ابن شنظير مردي زاهد بود كه بسيار روزه مى گرفت و تلاوت قرآن مى كرد. او اهميت بسياري به جمع آوري حديث و بحث و اجتهاد در آن مى داد و به طرق مختلف حديث آگاهى داشت . در حلقة درس مردي موقر و با هيبت بود، چنانكه در حضور او جز سخن از علم و حديث سخنى ديگر، خاصه در امور دنيوي به ميان نمى آمد. او مخالف با اهل بدعت بود (ابن بشكوال ، 1/91). از شاگردان وي مى توان ابوعثمان سعيد بن محمد بن جعفراموي ، ابواسحاق ابراهيم بن محمد بن وثيق و تمام بن عفيف بن تمام صدفى را ياد كرد (شكيب ارسلان ، 2/7، 10). ابن شنطير پس از مرگ يار نزديك خود ابن ميمون ، تنها در حلقة درس شركت مى كرد، ليكن پس از چندي درس را ترك گفت و تا هنگام مرگ خانه نشين شد (ابن بشكوال ، 1/92). تونكى (4/338-339) دو كتاب : المختصر المدونة و المختصر المستخرجة را به وي نسبت داده و بغدادي (1/7) از كتاب ديگر وي به نام تاريخ رجال اندلس ياد كرده است . از اين آثار اكنون چيزي در دست نيست . احتمال دارد آنچه مقري در نفح الطيب (2/105) نقل كرده از كتاب تاريخ وي باشد.
مآخذ
ابن بشكوال ، خلف ، الصلة، به كوشش عزت عطار حسينى ، قاهره ، 1374ق ؛ بغدادي ، هدية؛ تونكى ، محمود حسن ، معجم المصنفين ، بيروت ، 1344ق ؛ شكيب ارسلان ، الحلل السندسية، بيروت ، 1946م ؛ مقري تلمسانى ، احمد، نفح الطيب ، به كوشش احسان عباس ، بيروت ، 1388ق . على رفيعى