ابن منلا - دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 4

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابن منلا

جلد: 4

نويسنده: محمد مهدي موذن جامي

شماره مقاله:1828

اِبْن ِ مُنْلا، ابوالعباس شهاب الدين احمد بن محمد حَصْكَفى (937-1000 يا 1003ق /1531-1592 يا 1593م )، اديب ، نحوي و عالم شافعى مذهب . شهرت وي را برخى منابع متأخر و معاصر، ابن ملاّ نوشته اند (مثلاً حاجى خليفه ، 2/1021؛ طباخ ، 6/138؛ زركلى ، 1/235؛ .(GAL,II/29 منلا و ملا هر دو تصحيف كلمة مولى است (نك: دوزي ، ؛ II/616 براي برخى منلاهاي ديگر، نك: تيموريه ، 3/292-294).

خانوادة ابن منلا در اصل از حصن كيفا بودند و نسبت حصكفى وي نيز از همين جاست (ابن حنبلى ، 1(1)/239). احمد بن يوسف نياي بزرگ وي نيز در آن شهر قاضى بود (همو، 1(1)/202)، اما ابن منلا خود در حلب به دنيا آمد و نخست نزد پدر كه از اعيان شهر بود، دانش آموخت و چون پدرش متولى اوقاف مدرسة سليمية دمشق شد، با او به دمشق رفت و از محضر گروهى از استادان آن شهر بهره برد (همو، 1(1)/239؛ غزي ،3/109؛ محبى ،1/11؛ بورينى ،1/180). برجسته ترين استاد او در حلب ابن حنبلى (ه م ) بود كه فهرستى دقيق از كتابهايى كه ابن منلا نزد خود او يا ديگران خوانده ، به دست داده است (نك: 1(1)/239-247، 266- 268؛ بورينى ، 1/181). اين كتابها علوم مختلفى از ادب و بلاغت و تفسير و رياضيات را در بر مى گيرند، با اينهمه جنبه هاي ادبى بر آنها غالب است . از ميان استادان وي كه ضمناً مشايخ اجازة او نيز بودند، مى توان به محمد بن علوان ، برهان الدين عمادي و شيخ ابراهيم ضرير دمشقى اشاره كرد (ابن حنبلى ، 1(1)/ 241، 242).

ابن منلا دوبار به دمشق سفر كرد (همو، 1(1)/243). سفر نخست كه سفري دراز بود، چنانكه گفتيم ، به همراه پدر انجام يافت (بورينى ، همانجا). در آن شهر نزد دو استاد ايرانى به نامهاي صوفى محب الله تبريزي و ابوالفتح شبستري ادب و تفسير و حديث خواند از بدرالدين غزي كسب علوم و معارف كرد (ابن حنبلى ، 1(1)/243-244). در 958ق به قسطنطنيه رفت و در آنجا اصول اسطرلاب را نزد غرس الدين حلبى آموخت و از عبدالرحيم عباسى نيز اجازة روايت صحيح بخاري را گرفت و او را مدح گفت (همو، 1(1)/247- 248). در همين سفر مفتى دارالسلطنة عثمانى را در قصيده اي ستود. مفتى آن مديحه را در سراسر «روم » (قسطنطنيه ) بپراكند و به واسطة آن به مقامهاي بلندي كه مى خواست ، رسيد (بورينى ، همانجا). در بازگشت به حلب رساله اي به استادش ابن حنبلى عرضه داشت كه به تقليد يكى از رساله هاي استاد، متضمن 20 مسأله در 20 دانش مختلف بود (ابن حنبلى ، 1(1)/ 248) و حكايت از مهارت يافتن او در دانشهاي رايج زمان داشت . استاد نيز با سرودن شعري بدين مناسبت ، توانايى ابن منلا را ستود (نك: همو، 1(1)/248-250). ابن منلا در 964ق ، در عين حال كه به مجلس درس ابن حنبلى مى رفت ، در مدرسة نوساز بلاطية حلب به تدريس نيز مشغول شد (همو، 1(1)/268). دوستى و نزديكى آن دو، تا مرگ استاد ادامه يافت و پس از آن ، ابن منلا بود كه به گردآوري ديوان وي پرداخت (ه د، 3/373). ابن منلا در اواخر عمر، به سبب ناملايماتى كه ناشى از جيرگى نااهلان بر مدارس بود، تدريس را ترك گفت و با رها كردن مناصب خود، به روستايى در نزديكى حلب (محبى ، 1/280) كه از موقوفات خانوادگى وي بود، كوچيد و در آنجا انزوا اختيار كرد و با درآمدي كه از همين موقوفات به دست مى آورد، گذران مى كرد و تنها در بعضى فصول سال در حلب حضور مى يافت و اعيان شهر به مجلسش درمى آمدند (بورينى ، 1/180-181؛ طباخ ، 6/149). در روستا طبعاً مرجعى براي رفع مشكلات مردم به شمار مى رفت و عاقبت هم جان بر سر اين كار نهاد: يك بار كسى از او خواست كه دختري از اعيان آن ناحيه را براي وي خواستگاري كند. ابن منلا پذيرفت . پدر دختر نيز به احترام وي با آن ازدواج موافقت كرد، اما اين موضوع خشم پسر عموي دختر را كه خود خواستگار او بود، برانگيخت ، چندانكه با گروهى بر خانة ابن منلا هجوم برد و او را در حال مطالعه به قتل رساند (بورينى ، 1/181-182).

از ابن منلا دو پسر باقى ماند كه هر دو اهل فضل و از شمار بزرگان حلب بودند (همو، 1/182): ابراهيم كه همچون پدر به ادب متمايل بود، پس از آنكه تحصيلات خود را به پايان آورد، از مردم كناره جست و يكسره به مطالعه و تلاوت قرآن و تأليف مشغول شد (محبى ، 1/11). محمد پسر ديگر او نيز تاريخى براي حلب نوشت كه متضمن شرح حال فرمانروايان حلب از زمان فتح آن به دست مسلمانان ، تا دورة ابراهيم پاشا بود (همو، 3/348). وي گويا با زبان فارسى نيز آشنايى داشته ، زيرا محبى (3/349) در اشاره به يكى از رباعيات او، آن را ترجمه از فارسى دانسته است .

آثار

الف - خطى

1. منتهى امل الاريب من الكلام على مغنى اللبيب ، كه شرحى است بر مغنى اللبيب ابن هشام در دو جلد، نسخه هايى از آن در كتابخانه هاي سپهسالار تهران (ابن يوسف ، 2/379)، اوقاف حلب (اشتر، 307)، مانيسا (زركلى ، همانجا) و چند كتابخانة استانبول (طباخ ، 16/151) موجود است . طباخ از قول شيخ محمد طيب مغربى نقل كرده كه اين كتاب (پيش از 1344ق /1926م ) در تونس به چاپ رسيده و در آنجا متداول بوده است ، اما منابع جديدتر از جمله بروكلمان و زركلى (همانجا) آن را خطى شمرده اند؛

2. مبحث على موضع من انوار التنزيل بيضاوي . نسخه اي از آن در قاهره موجود است (تيموريه ، 3/293)؛

3. متعة الاذهان من التمتع بالاقران . نسخه اي از اين اثر كه گزيدة التمتع بالاقران تأليف محمد بن طولون و دربارة رجال سده هاي 9 و 10ق است ، در برلين موجود است ( آلوارت ، )؛ IX/358

4. مجموع من الابيات المختارة فى المعانى . نسخه اي از آن در كتابخانة فاتح تركيه موجود است (ششن ، 3/77)؛

5. ملخص تاريخ الاسلام ذهبى ، در 8 جلد و چند پاره . نسخه هايى از آن در كتابخانة اوقاف بغداد (طلس ، 231) و حلب ( المنتخب ، 4/287-292) موجود است ؛

6. گزيده اي از تاريخ جنابى در احوال دولت عثمانى كه به سال 996ق تأليف شده است . اين نسخه به دست ابراهيم بن منلا از دست نوشتة خود ابن منلا رونويس شده و ابراهيم حاشيه هايى به آن افزوده است . نسخه اي از آن در برلين موجود است ( آلوارت ، )؛ IX/2410-242

7. النشر العايق من اقتطاف الشقائق ، كه ذيلى بر الشقائق النعمانية طاش كوپري زاده است و به خط مؤلف در كتابخانة سوهاج قاهره موجود است ( الفهرس ، 243).

ب - آثار يافت نشده

1. الروضة الوردية فى الرحلة الرومية (ابن حنبلى ، 1(1)/251؛ حاجى خليفه ، 1/933)؛

2. شرح الشافية ابن حاجب (همو، 2/1021)؛

3. شرح العنري فى التصريف ، تأليف عزالدين زنجانى (همو، 2/1139)؛

4. شرح الكافية ابن حاجب (همو، 2/1371)؛

5. شكوي الدمع المراق (المهراق ) من سهام قسى الفراق (همو، 2/1059)؛

6. طالبة الوصال من مقام ذاك الغزال (همو، 2/1091). دو اثر اخير از رساله هاي ادبى اوست (ابن حنلبى ، 1(1)/ 250)؛

7. عقود الجمان فى وصف نبذة من الغلمان (همانجا؛ حاجى خليفه ، 2/1155)؛

8. غرر الاحكام (همو، 2/1200)؛

9. فرائض (همو، 2/1245).

مآخذ

ابن حنبلى ، محمد، درّالحبب ، به كوشش محمود حمد فاخوري و يحيى زكريا عبّاره ، دمشق ، 1972م ؛ ابن يوسف شيرازي ، فهرست كتابخانة مدرسة عالى سپهسالار، تهران ، 1316- 1318ش ؛ اشتر، صالح ، «ابن هشام انحى من سيبويه »، المجمع العلمى العربى ، دمشق ، 1385ق /1965م ، شم 40؛ بورينى ، حسن ، تراجم الاعيان ، به كوشش صلاح الدين منجد، دمشق ، 1959م ؛ تيموريه ، فهرست ؛ حاجى خليفه ، كشف ؛ زركلى ، اعلام ؛ ششن ، رمضان ، نوادر المخطوطات العربية فى مكتبات تركيا، بيروت ، 1402ق /1982م ؛ طباخ ، محمد راغب ، اعلام النبلاء، حلب ، 1344ق /1926م ؛ طلس ، محمد اسعد، الكشاف عن مخطوطات خزائن كتب الاوقاف ، بغداد، 1372ق /1952م ؛ غزي ، محمد بن محمد، الكواكب السائرة، به كوشش جبرائيل سليمان جبور، بيروت ، 1958م ؛ الفهرس التمهدي للمخطوطات المصورة، قاهره ، 1948م ؛ محبى ، محمدامين ، خلاصة الاثر، مصر، 1284ق ؛ المنتخب من المخطوطات العربية فى حلب ، بيروت ، 1407ق /1986م ؛ نيز:

Ahlwardt; Dozy, R., Suppl E ment aux dictionnaires arabes, Beirut, 1968; GAL.

محمدمهدي مؤذن جامى

/ 479