جلد: 4نويسنده: محمد حسن سمسار شماره مقاله:1403اِبْن ِ صائِغ ، عبدالرحمان بن يوسف ملقب به زين الدين ، خطاط سده هاي 8 و 9ق /14 و 15م در مصر. وي كه به سبب پيشة زرگري پدرش ابن صائغ ناميده شده است ، پيش از 770ق /1369م در قاهره به دنيا آمد و در همان شهر پرورش يافت . خط منسوب را از استادش نوروَسيمى آموخت و ملازم وي بود تا آنكه در كتابت قلم نسخ از او پيشى گرفت (سخاوي ، 4/161). ابن صائغ در آغاز از شيوة ابن عفيف پيروي مى كرد و در اين سبك از ابوعلى زفتاوي بهره مى گرفت ، اما سرانحام خود شيوه اي تازه برگزيد كه بين روش كتابت ابن عفيف و شهاب الدين غازي بود (همانجا). ابن صائغ مكتبهايى در بعضى از مدارس قاهره ايجاد كرد و به تعليم خط پرداخت و مردم گروه گروه از آموزش او بهره گرفتند (همو، 4/162). رسم «شهادة» يا «اجازه » را كه نشان به كمال رسيدن خطاطان و مجوز آنان در تعليم دادن و ديگران و نوشتن نام خويش بر قطعه است ، او در مصر پديد آورد (كردي ، 342). ابن صائغ را شيخ الكُتّاب زمان خود خوانده اند و نوشته اند كه جميع اقلام خط را خوش مى نوشت (حسينى ، 87). وي شيخى ظريف ، هوشيار و نكته سنج بود و اشعار و نوادر بسيار مى دانست . در اواخر عمر به سبب ناتوانى از كار بازماند و سرانجام در 845ق /1442م در حالى كه بيش از 80 سال از عمرش سپري شده بود، درگذشت و روز بعد در گورستان جوشن به خاك سپرده شد (سخاوي ، همانجا). ابن صائع دوران زندگانيش را به كتابت قرآن كريم و كتابها و قصايد متعدد گذراند. آنچه از آثار او برجاي مانده ، عبارت است از: 1. قرآنى به قلم مُحَقق در اندازه 82ئ5/108 سانتى متر، كتابت شده در 801ق /1399م كه در كتابخانة ملى قاهره نگهداري مى شود (لينگز و صفدي ، 57 ؛ لينگز، 102 )؛ 2. قرآنى به قلم ثلث ، كتابت شده در 814ق /1411م براي سلطان ناصر فرج بن برقوق ، محفوظ در دارالفن الاسلامى قاهره (زين الدين ، 67)؛ 3. قرآنى به قلم ثلث ، مضبوط در كتابخانة چستربيتى دوبلين (همو، 168)؛ 4. كتيبه اي شامل سورة فتح و جز آن بر ديوارهاي مسجد نبوي (همو، 330، حاشيه ). از ابن صائغ كتابى به نام تحفة اولى الالباب فى صناعة الخط و الكتاب بر جاي مانده كه در 1967م در تونس به چاپ رسيده است (منجد، 26-27). بررسى آثار بازمانده از ابن صائغ نشان مى دهد كه با همة ستايشى كه نويسندگانى چون طيبى (ص 18) از او كرده و وي را يگانة روزگار و جامع محاسن خوشنويسى دانسته اند، خوشنويسان ايرانى معاصر او به مراتب از وي خوش تر مى نوشته اند. بنابر اين داوري اين نويسندگان كه او را نابغة عصر خوانده و خط او را برتراز ديگر هم روزگاران وي شمرده اند (سخاوي ، همانجا)، تنها مى تواند در مورد خطاطان مصري صادق باشد، نه خوشنويسان همة سرزمينهاي اسلامى .
مآخذ
حسينى ، محمد مرتضى ، حكمة الاشراق الى كتاب الافاق ، به كوشش عبدالسلام هارون ، 1373ق /1954م ؛ زين الدين ، ناجى ، مصور الخط العربى ، بغداد، 1400ق / 1980م ؛ سخاوي ، محمد، الضوء اللامع ، قاهره ، 1354ق ؛ طيبى ، محمد، جامع محاسن كتابة الكتاب ، به كوشش صلاح الدين منجد، بيروت ، 1962م ؛ كردي ، محمد طاهر، مصر، 1358ق /1939م ؛ منجد، صلاح الدين ، معجم المخطوطات المطبوعة، بيروت ، 1971م ؛ نيز: Lings, Martin and Yasin Safadi, The Quran, London, 1976; Lings, M., The Quranic Art of Calligraphy and Illumination, London. 1976. محمدحسن سمسار