ابن صوفي، نجم الدين
جلد: 4نويسنده: مهيار علوي مقدم شماره مقاله:1419اِبْن ِ صوفى ، نجم الدين ابوالحسن على بن ابوالغنائم محمد (ح 390- ح 460ق /1000- 1068م )، نسب شناس شيعى . ابن صوفى به علت انتساب به نيايش ، عُمَر الاطرف ، فرزند حضرت على (ع ) معروف به ابن تغلبيه (مروزي ، 173) به عُمَري و نيز علوي مشهور است (ابن شهر آشوب ، 68). ابن صوفى (ص 157) در بيان نسب زيد بن على (ع ) به مذهب اثناعشري خود اشاره كرده است . پدر ابن صوفى ، ابوالغنائم محمد، معروف به ابن مهلبيه (مروزي ، 174- 175) نيز از مراجع علم انساب به شمار مى آمد (مدنى ، 485). در واقع نسب شناسى در خاندان ابن صوفى سابقه اي ديرينه داشت و حتى نياي ششم وي ، محمد صوفى كه ابن صوفى بدو منسوب است و به فرمان هارون الرشيد به قتل رسيد (مرعشى ، 8)، نيز نسب شناس بود (مروزي ، 175). ابن صوفى در بصره متولد شد و همانجا پرورش يافت و چنانكه خود مى گويد (ص 291)، از كودكى به دانشهاي گوناگون و به ويژه نسب شناسى پرداخت و از محضر استادانى بزرگ بهره برد (همانجا). در كتابهاي مختلف نام تقريباً 20 تن از استادان ابن صوفى را مى توان يافت . وي برخى از آنان را در المجدي نام برده است . از جمله ابوالحسن محمد مشهور به عبيدلى ، پدر خويش ابوالغنائم ، ابوعبدالله حسين بن محمدبن طباطباي علوي ، ابوعلى بن شهاب عُكبري ، ابوعبدالله حمويه ، ابوعلى قطان مقري ، ابن كتيلة حسينى و ابن خداع مصري (جم). ابن صوفى با سيد مرتضى معاصر بود و اين دو در 425ق در بغداد با يكديگر ديدار داشتند (ابن صوفى ، 125). به نوشتة مدنى (ص 485) ابن صوفى از محضر سيد مرتضى بهره برده و از او و برادرش شريف رضى حديث روايت كرده است ، اما خود ابن صوفى اشاره اي در اين باره ندارد. ابن صوفى در 423ق از بصره به موصل مهاجرت كرد و در اين شهر همسر گزيد و ماندگار شد. وي براي كسب تجربه و دانش اندوزي به سرزمينها و شهرهاي بسياري چون رمله ، نصيبين ، شام ، مَيّافارفين ، مصر، عمان ، كوفه و عكبرا مسافرت كرد (مرعشى ، 35). به نظر مى رسد كه ابن صوفى در سالهاي 407 تا 420ق ، اگر نه يكسره ، دست كم بسياري از اوقات را در بغداد به سر برده باشد (مهدوي ، 119- 120). به نوشتة ابن طقطقى در الاصيلى ، ابن صوفى در موصل درگذشت (نك: مرعشى ، 9). ابن طاووس او را سرآمد نسب شناسان روزگار خود شمرده است (افندي ، 4/234) و به گفتة ابن عنبه (ص 368) قول ابن صوفى در اين زمينه حجت بود. ابن صوفى را اديب و شاعر (فخر رازي ، 190) و فقيه (كمونه ، 255) نيز دانسته اند.آثار
المجدي فى انساب الطالبيين . ابن صوفى در 443ق به مصر سفر كرد و در آنجا برخى از آثار خود را به مجدالدوله ابوالحسن احمد نقيب النقباي طالبيان در حكومت فاطميان عرضه داشت (ابن صوفى ، 4). ابوطالب محمد پسر مجدالدوله از ابن صوفى خواست (قس : مرعشى ، 36) تا كتابى مختصر در انساب بنگارد (ابن صوفى ، 5). او نيز كتاب را به پاس عنايت مجدالدوله بدو منسوب كرد و آن را المجدي ناميد (همانجا). ابن طباطبا (ص 317) از نويسندگان معاصر ابن صوفى نخستين كسى است كه از اين كتاب نام برده و اين نكته نشان مى دهد كه المجدي در زمان حيات مؤلف از شهرت و اعتبار برخوردار بوده است . المجدي در نسب پيامبر اكرم (ص ) و امامان شيعه تا امام جواد (ع ) و فرزندان و نوادگان آنها نوشته شده و ابن صوفى (همانجا) مذاهب علماي انساب و اختلاف آراء آنان را نيز در اين اثر گنجانده است . اين كتاب يكى از آثار كهن و معتبر علم انساب است (مرعشى ، 33؛ افندي ، 4/232؛ قمى ، 1/337) كه برخى ، از جمله ابن طاووس حلى ، بر آن تعليقه نوشته اند (افندي ، همانجا). المجدي در 1409ق به كوشش احمد مهدوي دامغانى در قم به چاپ رسيده است .آثار منسوب
1. الرسائل ، در علم انساب (ابن شهر آشوب ، 68)؛2. الشافى ، در علم انساب (همانجا). به نوشتة ابن طقطقى اين كتاب در دو جزء است كه اولى به شرح نسب بنى عباس و دومى به نسب فرزندان حضرت على (ع ) اختصاص دارد (مرعشى ، 32-33؛ قس : ابن طاووس ، 125). اين كتاب تاكنون به دست نيامده است ؛
3. العيون ، در علم انساب (ابن شهر آشوب ، همانجا)؛
4. المبسوط، در انساب (ابن عنبه ، 368؛ ابن طاووس ، همانجا). به نوشتة ابن طقطقى ، المبسوط كتابى بزرگ در چند جلد بوده است . وي اين كتاب را به خط خود ابن صوفى ديده و از آن نقل كرده است (نك: مرعشى ، 32)؛
5. المشجر، در علم انساب (ابن عنبه ، همانجا). افندي (4/233) اين كتاب را با عنوان المشجرات آورده و آقابزرگ (4/183) آن را تشجير و در جايى ديگر (21/46) مشجر النسب ذكر كرده و احتمال داده است كه تشجير يا مشجر همان انساب الطالبيين يا المجدي باشد (همو، 2/381)، اما از آنجا كه ابن عنبه (همانجا) المجدي و المشجر را دو اثر مستقل شمرده است ، نمى توان اين احتمال را نزديك به صواب دانست .