جلد: 4نويسنده: عنايت الله فاتحي نژاد شماره مقاله:1424اِبْن ِ صِيْرَفى ، نورالدين على بن داوود بن ابراهيم ، نيز معروف به ابن داوود و جوهري (14 جمادي الا¸خر 819 -900ق /10 اوت 1416- 1495م )، فقيه حنفى و مورخ معاصر مماليك بُرجيّة مصر. چون پدرش به كار صرافى مى پرداخت (سخاوي ، 3/210)، به ابن صيرفى يا جوهري معروف گرديد. از بين مآخذ تنها ابن اياس (3/309) او را اسرائيلى خوانده است كه علت آن روشن نيست . ابن صيرفى در قاهره چشم به جهان گشود و در همانجا به تحصيل پرداخت . مقدمات علوم را نزد زراتيتى و ابن ديري آموخت و سپس شرح نقاية و شرح نخبة را نزد مؤلف آنها، شيخ تقى الدين شمنى ، و ديوان خطب ابن حجر را نزد خود وي فراگرفت . علاوه بر شركت در مجالس درس و املاي ابن حجر، مدت زيادي نيز در ملازمت و مصاحبت او بود و ابن حجر به وي توجه و عنايت خاصى داشت ، تا آنجا كه پشت سر او نماز مى گزارد (سخاوي ، 5/217- 218). از ديگر استادان او مى توان شيخ بدرالدين عينى ، قاضى القضاة محب الدين ابن شحنه ، شهاب الدين احمد آمدي نحوي ، محيى الدين كافيجى و امين الدين آق سرايى را نام برد (نك: ابن صيرفى ، انباء الهصر، 35، 101، 232، 276). ابن صيرفى مدتى نيز در محضر محمد بن ابراهيم شروانى شافعى بود و شرح العمدة را نزد او خواند و دانش خود را در زمينة فقه و تاريخ تكميل كرد (همان ، 94، 95). علاوه بر فقه ، نحو و اصول و عروض را نيز نزد استادان عصر خود فراگرفت و قرآن و همچنين برخى از كتب مشهور آن عصر مانند العمدة، الفية ابن مالك و خزرجيه را از حفظ كرد (سخاوي ، همانجا). ابن صيرفى ، يك بار حج گزارد و از آنجا به بيت المقدس و سپس به دمياط رفت و در مدرسة صوفية بيبرسيه و برقوقيه رحل اقامت افكند و احتمالاً به تدريس پرداخت و نيابت خطابت را در آنجا برعهده گرفت (همو، 5/218). ابن صيرفى پس از مرگ پدرش در 853ق /1449م به كار جواهر فروشى پرداخت (همو، 3/210)، ولى از آنجا كه در انباء الهصر (ص 206) نام خود را در كنار مساكين و فقرا آورده ، چنين برمى آيد كه زندگيش با فقر و تنگدستى تؤم بوده است و شايد جهت امرار معاش و گريز از فقر بوده كه استنساخ كتب ارزشمند را از قبيل آثار ابن حجر، ابن تغري بردي ، سخاوي و ابن كثير (نك: سخاوي ، 5/218) پيشه ساخته بوده است ، كاري كه بعداً باعث ارتباط و آشناييش با بزرگانى چون ابن مرهر شد (ابن صيرفى ، همان ، 60، 95، 247). وي براي مدتى نيز خطابت جامع الظاهر را بر عهده داشت تا اينكه در 871ق /1467م نيابت قضا را از طرف ابن شحنه بر عهده گرفت (سخاوي ، همانجا). ابن شحنه همواره او را در رسيدن به پاره اي مناصب ياري مى رساند، تا آنجا كه در اعياد و ايام خجسته همراه بزرگان و اعيان حكومتى براي عرض تهنيت به حضور سلطان اشرف قايتباي مى رسيد و در بعضى سفرها نيز از همراهان سلطان بود (ابن صيرفى ، انباء الهصر، 33، 76-77، 150، 281). ابن صيرفى پس از آنكه در فقه و اصول و ديگر دانشها تبحري نسبى پيدا كرد، به تاريخ روي آورد و با استفاده از مآخذي كه در دست داشت ، به نوشتن آثار تاريخى پرداخت و با مورخان معاصر خود چون ابن تغري بردي به رقابت پرداخت ، چنانكه گاه از او انتقاد نيز مى كرد. همچنين بين او و شمس الدين سخاوي كه معاصر و همدرسش بود، اختلاف شديدي پديد آمد، تا آنجا كه سخاوي (5/218-219) او را جاهل و نوشته هايش را پر از اشتباه و ابهام خواند. احتمالاً منشأ اين اختلاف توجه بيش از حد ابن حجر نسبت به ابن صيرفى بوده است . با اينهمه ابن صيرفى نسبت به سخاوي نظري مساعدتر داشت و حتى وي را مخدوم خود مى خواند (نك: ابن صيرفى ، انباء الهصر، 349). ابن صيرفى با ابوطيب انصاري ، شاعر شافعى مذهب مصاحبت و مراودت داشت و نسبت به عمر بن فارض ، صوفى و عارف معروف مصري ، به رغم متهم بودنش به كفر و الحاد، ارادت مى ورزيد (نك: همان ، 256-259).
آثار
1. انباء الهصر بابناء العصر. در اين اثر ابن صيرفى به شرح برخى از وقايع اتفاقيه در مصر بين سالهاي 873 -886ق پراخته است و با اينكه در اين سالها مصر با حوادث و وقايع تلخ گوناگونى از قبيل جنگهاي داخلى و خارجى ، ستمگري فرمانروايان ، قحطى و فقر و تنگدستى و مفاسد اجتماعى رو به رو بود و مؤلف خود شاهد عينى اين وقايع بوده است ، باز از اشاره بدانها خودداري كرده و به شرح مسائل جزئى پرداخته است ، اگرچه ابن صيرفى در اين كتاب پيوسته در صدد تبرئة سلطان و دفاع از حكام او بوده ، اما ناخودآگاه ، برخى خوشگذرانيهاي وي و ظلم و بى رحمى حكام و بسياري از مفاسد اجتماعى ديگر را به تصوير كشيده است (نك: همان ، 140، 203-204). نيز در اين كتاب گاه عبارات عاميانة مصري به كار برده شده است (به عنوان مثال ، نك: ص 226- 228)، ولى گفتة سخاوي (5/218) كه آن را مملو از واژه ها و اصطلاحات عاميانه دانسته ، اغراق آميز به نظر مى رسد. اين اثر در1970م به كوشش حسن حبشى در قاهره به چاپ رسيده است . 2. نزهة النفوس و الابدان فى تواريخ الزمان (يا... فى تواريخ الازمان : ابن صيرفى ، انباء الهصر، 181)، كتابى است تاريخى در شرح حوادث و وقايع سالهاي 784 تا 850ق يعنى از ابتداي حكومت سلطان برقوق تا اواخر حكومت سلطان جقمق . ابى صيرفى تا حدود 50 سال بعد نيز زنده بوده و معلوم نيست چرا حوادث اين دوره را در كتاب خود نياورده است . اين نيز ممكن است كه قسمت پايانى كتاب منقود شده باشد. ابن صيرفى در يكى از پربارترين دوره هاي تاريخ نويسى مصر و شام (نك: حبشى ، مقدمه بر نزهة النفوس ، 4- 5) دست به تأليف اين اثر زد، ولى با آنكه از بسياري از آثار ارزشمند اين دوره استفاده و حتى اقتباس نموده (قس : طراونه ، 31)، مآخذ خود را بجز در چند مورد (نك: نزهة النفوس ، 1/51، 57، 3/386) معرفى نكرده و از همين رو مورد انتقاد شديد برخى ازمورخان معاصر خود (نك: اياس ، 3/309-310) قرار گرفته است . ابن صيرفى مانند ابن حجر و ديگران ، حوادث تاريخى را در اين كتاب بر حسب روز و ماه و سال تقسيم بندي كرده را پايان هر سال را به ذكر وفيات آن سال اختصاص داده ، ولى علاوه بر حذف اسناد و راويان اخبار از ذكر برخى اخبار خرافه آميز در آن خودداري نكرده است (به عنوان مثال ، نك: نزهة النفوس ، 3/292). كتاب مذكور در سالهاي 1970-1974م به طور ناقص در 3 مجلد به كوشش حسن حبشى در قاهره به چاپ رسيده است . 3. الجوهرية، كه در تاريخ اسلام و سيرة نبوي است (نك: همو، انباء الهصر، 181) و برخى آن را جزئى از نزهة النفوس دانسته اند (حبشى ، مقدمه بر انباء الهصر، 17). اگرچه خود ابن صيرفى (همانجا) از اين اثر به عنوان كتابى مستقل نام برده است . نسخه اي از آن در كتابخانة رضا در رامپور هند به شمارة 3537 موجود است (حبشى ، همان ، 18). 4. الدر المنظوم فيما ورد فى مصر و اهلها من موجود و معدوم يا الدرالثمين فيما ورد فى مصر و اعمالها بالخصوص و العموم . چند نسخة خطى از آن در وين ، پاريس و مصر موجود است .(GAL,S,II/41) 5. سيرة الاشرف قايقباي ، نسخه اي از آن در موزة بريتانيا نگهداري مى شود (عزاوي ، 1/251).
مآخذ
ابن اياس ، محمد، بدائع الزهور، به كوشش محمد مصطفى ، قاهره ، 1404ق / 1984م ؛ ابن صيرفى ، على ، انباء الهصر، به كوشش حسن حبشى ، قاهره ، 1970م ؛ همو، نزهة النفوس و الابدان فى تواريخ الزمان ، به كوشش حسن حبشى ، قاهره ، 1970- 1973م ؛ حبشى ، حسن ، مقدمه بر انباء الهصر (نك: ابن صيرفى در همين مآخذ)؛ سخاوي ، محمد، الضوء اللامع ، قاهره ، 1354ق ؛ طراونه ، طه ثلجى ، مملكة صفد فى عهد المماليك ، بيروت ، 1402ق ؛ عزاوي ، عباس ، التعريف بالمورخين ، 1376ق / 1957م ؛ نيز: GAL,S. عنايت الله فاتحى نژاد