ابن عاصم، ابويحيي - دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 4

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابن عاصم، ابويحيي

جلد: 4

نويسنده: عباس حجت جلالي

شماره مقاله:1458

اِبْن ِ عاصِم ، ابويحيى محمد بن محمد (ح 790-860ق /1388- 1456م )، قيسى غرناطى ، قاضى ، اديب ، شاعر، فقيه و محدّث مالكى معاصر نصريان غرناطه . علاوه بر پدر نام 3 تن از اجدادش نيز همه محمد بوده است (مقري ، نفح ، 8/290). وي بيشتر عمر خود را در غرناطه سپري كرد و احتمالاً خاندان او از جمله كسانى بودند كه پس از سقوط تدريجى شهرهاي اندلس به دست مسيحيان ، به غرناطه پناه آوردند (همان ، 6/304). وي از پدر و عموي خود و ديگر دانشمندان عصر از جمله ابوالحسن ابن سمعة، ابوالقاسم ابن سراج غرناطى ، ابوعبدالله منتوري ، ابوعبدلله بيانى و ابوجعفر ابن ابى القاسم سبتى علوم مختلف را فراگرفت و در شمار مشاهير روزگار خود درآمد (بابا تنبكتى ، 313؛ مقري ، ازهار، 1/145؛ همو، نفح ، 8/291؛ مخلوف ، 248). او خود در شرحى كه بر تحفة پدرش نوشته ، گويد در 838ق منصب قضا را در غرناطه برعهده گرفت (مقري ، ازهار، همانجا؛ باباتنبكتى ، همانجا). ظاهراً وي ساليان دراز در اين مقام باقى ماند و در ادارة امور جديت و پاي بندي بسيار از خود نشان داد، چنانكه در 845ق نامه اي به ابن طركاط كه شايد يكى از قاضيان زيردستش بود، نوشت و او را سرزنش كرد و به اجراي عدالت در امر قضا فراخواند (مقري ، نفح ، 8/296- 298). 12 سال پس از اين تاريخ ، يعنى در 857ق بود كه بنابر حكم مشروحى از طرف سلطان محمد الغالب بالله (احتمالاً احنف محمد بن عثمان از سلاطين بنى نصر) به سمت قاضى القضاتى غرناطه منصوب شد. در اين حكم وي همطراز ابن جيّاب و ابن خطيب معرفى شده و از تمامى قضات و خطبا و فقها خواسته شده است تا به اطاعت و فرمانبري از او گردن نهند (همان ، 8/298-304).

برخى پنداشته اند كه وي در آن ِ واحد، 12 منصب از جمله وزارت ، قضا، كتابت و امامت مسجد را برعهده داشته است (باباتنبكتى ، همانجا). ترديد نيست كه اينهمه مسئوليت و قدرت ، بسياري از معاصران را خشمگين مى ساخت . شايد به همين جهت ميان او و ابوعبدالله سرقسطى ، مفتى غرناطه درگيريهايى رخ داد، هر چند كه منشأ آن را اختلاف در مسائل فقهى دانسته اند (مقري ، ازهار، 1/145).

وي كينه و خشم و نفرت شديدي نسبت به مسيحيان ابراز مى كرده و بر آن بوده است كه آنان با فريب و نيرنگ و ايجاد تفرقه بين صفوف مسلمانان قواي ايشان را تضعيف كرده ، شهرهاي اندلس را يكى پس از ديگري به اشغال خود در مى آورند. از اين رو مسلمانان را به ياري دين خدا خوانده آنان را برضد دشمن اشغالگر تحريك به قيام مى كرد (مقري ، نفح ، 6/301-304، به نقل از جنةالرضى ). ابن عاصم سرانجام به دلايلى كه اينك بر ما پوشيده است ، به دستور حاكم غرناطه كشته شد (بابا تنبكتى ، همانجا).

وي به سبب شيوايى سخن و نيز كاردانى و آزمودگى در كشورداري ، در زمان حياتش به ابن خطيب ثانى (نك: ه د، ابن خطيب ) مشهور شد (مقري ، نفح ، 8/291، 304). در شعر و نثر به صنايع لفظى و معنوي سخت عنايت داشت و در اين باب تكلف بسيار به خرج مى داد. يكى از كارهاي جالب ، اما تكلف آميز او، پرداختن قصيده اي است كه اگر شمار معينى كلمه از درون آن استخراج گردد، از مجموع آنها دو قصيدة ديگر و از هر كدام نيز موشّحه اي به دست مى آيد. از اين رو شاعر ناچار شده است در درون قصيده برخى كلمات را به رنگ سبز و برخى ديگر را به رنگ قرمز بنگارد، تا استخراج آنها ميسر شود. مقري يكى از اين موشحات را اختصار كرده و در نتيجه از آن موشحة ناقص ديگري پديد آمده است (نك: مقري ، ازهار، 1/146-156). اين قصيده شامل 120 بيت است و در مدح سلطان ابوالحجاج يوسف (د 755ق /1354م ) سروده شده است .

چندين كتاب به ابن عاصم نسبت داده اند كه امروز هيچ يك از آنها در دست نيست . اين كتابها عبارتند از: جنّة الرّضَى فى التسليم لما قدّرالله و قضى (بابا تنبكتى ، همانجا)؛

2. الروض الا´ريض فى تراجم ذوي السيوف و الاقلام و القريض ، كه ذيلى است بر كتاب الاحاطة فى اخبار غرناطة تأليف ابن خطيب (مقري ، نفح ، 8/291؛ همو، ازهار، 1/145)؛

3. شرح تحفة الحكام فى نكت العقود و الاحكام (بابا تنبكتى ، همانجا؛ قس : بستانى ، 3/327).

مآخذ

بابا تنبكتى ، احمد، «نيل الابتهاج »، در حاشية الديباج المذهب ابن فرحون ، قاهره ، 1351ق ؛ بستانى ؛ مخلوف ، محمد، شجرة النور الزكية، بيروت ، 1349ق ؛ مقري ، احمد، ازهار الرياض ، به كوشش مصطفى سقا و ديگران ، قاهره ، 1358ق ؛ همو، نفح الطيب ، به كوشش يوسف شيخ محمد بقاعى ، بيروت ، 1406ق .

عباس حجت جلالى

/ 479