ابن عاقولي
جلد: 4نويسنده: مهيار علوي مقدم شماره مقاله:1459اِبْن ِ عاقُولى ، غياث الدين ابوعبدالله ابوالمكارم محمد بن محمد ابن عبدالله (رجب 733- صفر 797/ مارس 1333- نوامبر 1394)، محدث و فقيه شافعى كه به سبب اقامت اجدادش در عاقول (قريه اي در بخش شرقى واسط) به آنجا منسوب شده است (معروف ، 1/138). ابن عاقولى در بغداد زاده شد و در همان شهر زندگى كرد و پرورش يافت (ابن فرات ، 9(2)/423). گفته شده كه وي خود را از نسل نُعمان بن منذر مى دانست (ابن قاضى شهبه ، تاريخ ، 3/570). ابن حجر (3/276) تولد ابن عاقولى را در 732ق ثبت كرده و سيوطى (1/226) درگذشت او را به سال 798ق ثبت كرده است . خاندان ابن عاقولى ، اهل علم و فضيلت بودند و 3 تن از آنان يعنى جد وي ، پدرش و خود او، تقريباً تا اواخر سدة هشتم هجري ، به هنگام يورش اول تيمور لنگ به بغداد (795ق /1393م ) در مستنصريه تدريس مى كردند (معروف ، 1/35). از آثار بر جاي ماندة آل عاقولى ، دارالقرآن الجماليه يا جامع العاقولى كنونى است كه در آغاز، مدرسه اي براي دانش پژوهان بود و بعد به صورت جامع درآمد (عزاوي ، 2/228؛ معروف ، 1/138). ابن عاقولى اين مدرسه را بر مرقد پدرش بنا نهاد و بر آن موقوفاتى معين كرد (ابن قاضى شهبه ، طبقات ، 3/170). بنا به گفتة ابن حجى ، ابن عاقولى بر علوم گوناگون زمان خود از حديث و فقه و ادبيات چيره بود و همواره قاضيان و وزيران به علت مقام علمى وي به سويش روي مى آوردند (ابن قاضى شهبه ، تاريخ ، 3/570). ابن عاقولى نزد پدرش و سراج قزوينى و ديگر عالمان روزگار آموزش ديد و از آنان حديث شنيد و ميدومى و ديگران به وي اجازة نقل حديث دادند (ابن قاضى شهبه ، طبقات ، 3/341؛ سيوطى ، 1/225). ابن حجر (3/276- 278) نقل كرده كه ابن عاقولى در سفر به مكه ، مدينه ، دمشق ، حلب ، در اين شهرها حديث مى گفت و يك بار به مدت چند ماه ، پيش از موسم حج در حلب اقامت گزيد. همچنين مدتى در بيت المقدس حديث مى گفت . بين ابن عاقولى و سلطان احمد بن اويس جلايري ، اختلافى پيش آمد. از اين رو ابن عاقولى به سوي تكريت روان شد و سپس به حلب روي آورد (همو، 3/278). وي به هنگام هجوم تيمور لنگ به بغداد به همراه سلطان احمد بن اويس از آن شهر گريخت ، ولى اموالش به يغما رفت و خانواده اش به اسارت گرفته شد. وي نخست در شام رحل اقامت افكند. سپس به قاهره رفت و بعد از مدتى ، در رمضان 796ق به همراه سلطان احمد به بغداد بازگشت ، ولى ابن عاقولى 5 ماه بعد درگذشت و بنا به وصيت او، در جوار مرقد معروف كرخى به خاك سپرده شد (ابن فرات ، 9(2)/348؛ ابن قاضى شهبه ، تاريخ ، 3/570؛ معروف ، 1/35).آثار
الف - چاپى
الرصف فيما روي عن النبى (ص ) من الفضل و الوصف . زركلى (7/43) بدون ذكر تاريخ بيان مى كند كه اين كتاب براي اولين بار در دمشق به چاپ رسيده است .ب - خطى
1. الدراية فى معرفة الرواية (ورهووه ، )؛ VII/612.
عرف الطيب من اخبار مكة و مدينة الحبيب ، كه نسخه اي از آن در دارالكتب مصر موجود است (وكيل ، 2(4)/287)؛ 3. كفاية الناسك فى معرفة المناسك (ورهووه ، .(VII/163-164 4. مفتاح الرجا فى شرح مصابيح الدُجى كه شرح مصابيح السنة بغوي است (لاندبرگ ، شم .(191 همچنين مجموعه اي از مكاتبات ابن عاقولى با عنوان منشآت در كتاب الانصاف بين الحاوي و ما اورد من الخلاف فى مدح السطان احمد ثبت شده است . نسخه اي از كتاب الانصاف ذيل مجموعه اي در كتابخانة تقوي كه اكنون جزء كتابخانة مجلس مى باشد، موجود است (مركزي ، 616). آثاري كه تنها نامى از آنها باقى مانده است : 1. شرح منهاج الوصول الى علم الاصول از بيضاوي ؛ 2. شرح الغاية القصوي فى دراية الفتوي از بيضاوي (ابن حجر، 3/276)؛ 3. تعليق بر المهمات اسنوي (بغدادي ، 2/175)؛ 4. الرد على الرافضة (ابن قاضى شهبه ، طبقات ، 3/243؛ در مورد ديگر آثار منسوب ، نك: ابن حجر، ابن قاضى شهبه ، زركلى ، همانجاها). ابن عاقولى شعر نيكو مى گفت و قصيده اي را كه دربارة عقايد اسلامى سروده ، عدة الوحيد و عمدة التوحيد ناميده است (ابن قاضى شهبه ، همانجا). ابن حجر (3/276- 278) نيز ابياتى از وي ذكر كرده است .