جلد: 4نويسنده: سيد علي آل داود شماره مقاله:1460اِبْن ِ عالِمه ، نجم الدين ابوالعباس احمد بن ابوالفضل اسعد بن حلوان دمشقى ، مشهور به ابن عالمه و ابن منفاخ (593 -13 ذيقعدة 652ق /1197- 25 دسامبر 1254م )، پزشك مشهور. او در دمشق متولد شد. مادرش معروف به بنت دهين اللّوز از زنان عالمة دمشق بود و بدين سبب فرزندش به ابن عالمه شهرت يافت . پدر او موفق الدين معروف به منفاخ از اهالى معرّه و طبيبى متبحر بود، از اين رو برخى پسرش نجم الدين را ابن منفاخ ناميده اند. وي چندي در خدمت ملك الاشراف موسى بن ابوبكر ايوبى بود و سپس از او جدا شد و در 642ق در حماه درگذشت (يونينى ، 1/95؛ جندي ، 2/252). ابن عالمه نزد حكيم مهذب الدين عبدالرحيم بن على مشهور به دخوار (د 628ق ) پزشكى آموخت و پس از چندي خود طبيبى نامور شد (ابن ابى اصيبعه ، 2/265). يونينى كه بيشتر مطالب خود را در احوال ابن عالمه از كتاب ابن ابى اصبيعه اقتباس كرده ، گويد: از جملة استادان ابن عالمه در طب حكيم صدقة سامري است (1/92؛ نيز نك: ابن شاكر، 9/67، كه همين نكته را تكرار كرده است ). وي به فراگيري رشته هاي ديگر چون ادبيات ، منطق ، فلسفه و رياضى نيز روي آورد و در نواختن عود و حسن خط و موسيقى دستى داشت (ابن ابى اصيبعه ، 2/265). كسانى كه احوال ابن عالمه را پرداختند، وي را به هوشمندي و ذكاوت و فصاحت بيان وصف كرده اند (همانجا؛ نيز نك: صفدي ، 6/247). ابن عالمه هر چند به تدريج بيشترِ دانشهاي متداول در آن زمان را فراگرفت . اما شهرت اصلى او در پزشكى بود، چنانكه ملك مسعود ايوبى فرمانرواي شهر آمِد او را نزد خود خواند و پزشك ويژة خويش كرد و آنگاه به سبب كاردانى و لياقتى كه داشت به وزارت خود برگزيد. اين دوران چندان نپاييد و ابن عالمه كه تند خو و كج خلق بود و نمى توانست با مردم به بردباري و مدارا رفتار كند، به زودي دشمنانى يافت كه نظر مساعد حاكم را از او برگرداندند؛ چنانكه سرانجام از وزارت معزول گرديد و اموالش مصادره شد. از آن پس نجم الدين در آن شهر نماند و به دمشق بازگشت . در اين شهر پزشكان نزد او به تكميل معلومات خود پرداختند، تا آنكه در اواخر عمر، ملك الاشرف مظفرالدين موسى ايوبى فرمانرواي شهر حمص او را نزد خود خواند و طبيب مخصوص خويش كرد. ابن عالمه سرانجام در همين شهر درگذشت . برخى از قول برادرش قاضى شهاب الدين ابن عالمه گفته اند كه دشمنانش وي را مسموم كردند (ابن ابى اصيبعه ، 2/265، 266؛ فيلسوف الدوله ، 77). تاريخ درگذشت او را 656ق نيز نوشته اند (يونينى ، 1/93؛ صفدي ، 6/247) كه درست نيست .
آثار
ابن ابى اصيبعه كه معاصر ابن عالمه بود، تأليفات وي را اينگونه بر شمرده است : 1. كتاب التدقيق فى الجمع و التفريق (يا التدقيق فى الجمع بين الامراض و التفريق )؛ 2. هتك الاستار فى تمويه الدخوار؛ 3. تعاليق (ماحصل له من التجارب و غيرها)؛ 4. شرح احاديث نبوّية تتعلق بالطب ؛ 5. كتاب المهملات فى كتاب الكليات ؛ 6. كتاب المدخل الى الطب ؛ 7. كتاب العلل و الاعراض ؛ 8. كتاب الاشارات المرشدة فى الادوية المفردة (2/266؛ نيز نك: صفدي ، 6/247؛ ابن شاكر، 9/67). از كتاب العلل و الاعراض نسخه اي به خطّ نسخ در كتابخانة آستان قدس به شمارة 5203 موجود است (مشهد 2، 2/916). مؤلفان بعدي نيز شماري از آثار او را معرفى كرده و به وصف آنها پرداخته اند (حاجى خليفه ، 1/96، 382، 2/1916، 2028). كتاب التدقيق او كه ظاهراً از شهرت بيشتري برخوردار بوده ، در بيان بيماريهاي متشابه و اصول تشخيص آنها از همديگر است . دو اثر زير را به او نسبت داده اند كه ابن ابى اصيبعه متذكر آنها نشده است : 1. كفاية الطبيب فى الطب (بغدادي ، 2/372)؛ 2. تنبيهات العقول على حل تشكيكات الاصول ، كه اثري است در حل مشكلات كتاب الفصول بقراط. نسخه اي از آن در كتابخانة ملّى پاريس موجود است . در پايان همين نسخه رساله اي ديگر از ابن عالمه آمده كه در توضيح برخى فقرات مبهم كتاب المسائل حنين بن اسحاق نوشته است ( دوسلان ، شم .(1841 اما بيشتر آثار مهم او در دست نيست . از آثار موجود او ظاهراً تاكنون چيزي به چاپ نرسيده است . ابن عالمه در سرودن شعر نيز دست داشت . پاره اي از سروده هاي او در دست است (يونينى ، 1/94؛ صفدي ، 6/247؛ جندي ، 2/252).
مآخذ
ابن ابى اصيبعه ، احمد، عيون الانباء، به كوشش آوگوست مولر، قاهره ، 1299ق /1882م ؛ ابن شاكر كتبى ، محمد، عيون التواريخ ، استانبول ، نسخة خطى كتابخانة فيض الله افندي استانبول ؛ بغدادي ، ايضاح ؛ جندي ، محمد سليم ، تاريخ معرة النعمان ، به كوشش عمررضا كحاله ، دمشق ، 1965م ؛ حاجى خليفه ، كشف ؛ صفدي ، خليل ، الوافى بالوفيات ، به كوشش س . ددرينگ ، بيروت ، 1392ق ؛ فيلسوف الدوله ، ميرزا عبدالحسين خان ، مطرح الانظار، تهران ، 1334ق ؛ مشهد 2، خطى ؛ يونينى ، موسى ، ذيل مرا¸ة الزمان ، حيدرآباد دكن ، 1374ق ؛ نيز: Slane. De سيدعلى آل داود