دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 5

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

hr>
ابو امامه باهليجلد: 5نويسنده: عبدالامير سليم 
 
 
شماره مقاله:1957















اَبواُمام? باهِلي، صُدَيّ بن عجلان بن وهب از قبيل? قيس عيلان (د 86ق/705م)، از
صحاب? پيامبر(ص). در سالهاي عمر او اختلاف است. از خود وي نقل کرده‌اند که در
حجه‌الوداع (10ق/631م) 30 ساله بوده (نک‍ : بخاري، 2 (2)/326؛ ابوزرعه، 1/238) و بر
اين اساس مي‌بايست به هنگام مرگ حدود 106 سال داشته باشد، اما برخي ديگر از منابع
عمر او را 91 سال دانسته‌اند (مثلاً ابن قتيبه، 309؛ قس: ابن سعد، 7 (2)/132). در
اينکه ابوامامه چه وقت مسلمان شده، اطلاع دقيقي در دست نيست و تعدد کساني از صحابه
که کني? ابوامامه داشته‌اند، عامل مؤثري در خلط مطالب بوده است. ابوالفتوح رازي
آورده که ابوامامه نامي را به اسارت حور پيامبر(ص) آوردند و رسول اکرم او را،
بي‌آنکه فديه بدهد يا مجبور به پذيرفتن اسلام شود، آزاد کرد. ابوامامه به اختيار
خود اسلام آورد و از فرستادن آزوقه از يمامه براي کفار مکه خودداري کرد، ولي
پيامبر(ص) او را از اين کار نهي نمود (9/176-177) و مأمورش ساخت تا ميان قبيل? خود
رود و آنان را به اسلام دعوت کند. ابوامامه پس از تحمل رنج فراوان، در اين مأموريت
توفيق يافت و قوم او دين اسلام را پذيرفتند (حاکم نيشابوري، 3/641-642). طبراني، با
سندي ضعيف، آورده که وي در جنگ احد شرکت داشته است (نک‍ : ابن حجر، 2/182)، ولي از
شرکت او در ديگر غزوات و سرايا اطلاعي در دست نيست، جز اينکه او خود اظهار داشته که
در «بيعه الرضوان» (6ق) حاضر بوده است (ابن عساکر، 5/110-111). وي مدتي در مصر
اقامت گزيد (ابن عبدالبر، 4/1602) و همچنين چندي در دمشق و بيت‌المقدس ساکن شد تا
اينکه به حمص رفت و بنا بر مشهور همانجا در قري? دَنْوه درگذشت (ابن عساکر، 5/109،
116).
در مورد نقش ابوامامه در جريان صفين، طوسي (ص 65-66) آورده است که معاويه بر او
نگهبان گمارده بود تا مبادا از اردوي شام بگريزد و به علي(ع) بپيوندد. ابن حبيب (ص
289، 291)، ابن قتيبه (همانجا) و ابن منجويه (1/320) او را از ياران علي(ع) در آن
جنگ معرفي کرده‌اند، اما شواهد تاريخي دلالت بر اين دارد که ابوامامه در جنگ صفين
از ياران علي(ع) نبوده است، بلکه پيش از شروع جنگ، او و ابوالدرداء نزد معاويه
رفتند و سابق? حضرت علي(ع) را در اسلام و سزاوارتر بودن او را به خلافت به وي گوشزد
کردند. معاويه خواهان استرداد قاتلان عثمان شد و آن دو به ميانجيگري نزد علي(ع)
آمدند، ولي چون به نتيجه نرسيدند، بازگشتند (نصربن مزاحم، 190). يک بار هم ابوامامه
حامل نامه‌اي از طرف معاويه به حضرت علي(ع) بود که آن حضرت نيز پاسخ را به ابوامامه
داد تا به معاويه برساند (ابن ابي الحديد، 15/185، 187). بديهي است که اين
ميانجيگري و سفارت را نمي‌توان دليلي بر شرکت ابوامامه در جنگ صفين و قرينه‌اي بر
ياري وي از علي(ع) دانست، هرچند که معترف بودن وي به حقانيت حضرت علي(ع) را
مي‌رساند (براي نمونه‌اي ديگر از اين دست، نک‍ : مجلسي، 42/179-180). قطع نظر از
رابط? او با معاويه، به طوري که از قراين بر مي‌آيد، ابوامامه ارتباط خود را با
ديگر سران بني اميه نيز حفظ مي‌کرد. چنانچه وقتي خالدبن يزيد بن معاويه والي حمص
بيمار شد، از او عيادت کرد (ابن عساکر، 5/114) و چون مهلّب بن ابي صفره سرهاي بريد?
بزرگان ازارقه (= فرقه‌اي از خوارج) را به شام فرستاد و آن سرها را در دمشق به معرض
تماشا قرار دادند، ابوامامه سخناني در ذم و قدح خوارج بيان داشت (همو، 5/107).
همچنين پس از مرگ عبدالملک، به ديدن پسرش وليد که جانشين پدر شده بود، رفت (بخاري،
همانجا).
ابوامامه و حديث: ابوامامه از جمله صحابي است که روايات و احاديث زيادي از پيامبر
نقل کرده‌اند، چنانکه براساس رقمي که نووي به دست داده، در کتب معتبر بالغ بر 250
حديثِ نبوي از طريق او نقل شده است که از آن ميان تنها 5 حديث را بخاري و 3 حديث را
مسلم در صحيح خود آورده‌اند. گفتني است که حديث او بيشتر نزد شاميان رواج داشته است
(نووي، 1 (2)/176؛ براي بررسي احاديث او، نک‍ : طبراني، 8/106-181؛ مزي،
4/161-184). وي علاوه بر روايت مستقيم از حضرت رسول اکرم(ص) از برخي صحابه چون:
علي(ع)، عمر، عثمان، ابوعبيده، معاذ، ابوالدردادء، عباده بن صامت و ديگران حديث
شنيد. از جمله کساني که از او روايت کرده‌اند، سُلَيم بن هامر، ابوغالب حَزَوَّر،
شرحبيل بن مسلم، حميدبن ربيعه، محمدبن زياد، رجاء بن حيوه، خالدبن معدان، سليمان بن
حبيب، ابوادريس خولاني، سالم بن ابي جعد (ابن ابي حاتم، 2 (1)/454؛ نووي، همانجا)
را مي‌توان ياد کرد.
مآخذ: ابن ابي حاتم، عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعديل، حيدرآباد دکن،
1372ق/1952م؛ ابن ابي الحديد، عبدالحميد بن هبه‌اللـه، شرح نهج‌البلاغه، به کوشش
محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1962م؛ ابن حبيب، محمد، المحيّر، حيدرآباد دکن،
1361ق/1942م؛ ابن حجر عسقلاني، احمدبن علي، الاصابه في تمييز الصحابه، قاهره،
1328ق؛ ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبير، به کوشش زاخاو، ليدن، 1918م؛ ابن
عبدالبر، يوسف بن عبداللـه، الاستيعاب في معرفه الاصحابه، به کوشش علي محمد بجاوي،
قاهره، 1380ق/1960م؛ ابن عساکر، علي بن حسن، تاريخ مدينه دمشق، نسخ? خطي کتابخان?
احمد ثالث، شم‍ (5) 2887؛ ابن قتيبه، عبداللـه بن مسلم، المعارف، به کوشش ثروت
عکاشه، قاهره، 1388ق/1969م؛ ابن منجويه، احمدبن علي، رجال صحيح مسلم، به کوشش
عبداللـه ليثي، بيروت، 1407ق/1987م؛ ابوزرع? دمشقي، عبدالرحمن بن عمرو، تاريخ، به
کوشش شکراللـه قوجاني، دمشق، 1400ق/1980م؛ ابوالفتوح رازي، روض الجنان، به کوشش
محمدجعفر ياحقي و محمدمهدي ناصح، مشهد، 1366ش؛ بخاري، محمدبن اسماعيل، التاريخ
الکبير، حيدرآباد دکن، 1378ق/1959م؛ حاکم نيشابوري، محمدبن عبداللـه، المستدرک علي
الصحيحين، حيدرآباد دکن، 1324ق؛ طبراني، سليمان بن احمد، المعجم الکبير، به کوشش
حمدي عبدالمجيد سلفي، بغداد، وزاره الاوقاف؛ طوسي، محمدبن حسن، رجال، نجف،
1380ق/1961م؛ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، 1403ق/1983م؛ مزي، يوسف بن
عبدالرحمن، تحفه الاشراف، بمبئي، 1392ق/1972م؛ نصربن مزاحم، وقعه صفين، به کوشش
عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1382ق؛ نووي، يحيي بن شرف، تهذيب الاسماء واللغات،
قاهره، اداره الطباعه المنيريه.
عبدالامير سليم

 





/ 494