شماره مقاله:1981
اَبوبَکْرِ بالِسي، فرزند قوام بن علي بن قوام بن منصور بن معلي، معروف به ابن
قوام (584-658ق/1188-1260م)، از عارفان و زاهدان شام. نسب او به چند واسطه به قصي
بن کلاب مي رسد (يونيني، 1/392). ابوبکر در صفين متولد شد، اما در بالس شام ــ بين
رقه و حلب ــ پرورش يافت (همانجا؛ ابن ملقن، 487؛ سبکي، 8/401) و به همين جهت به
بالسي مشهور شد. وي شافعي مذهب و در اصول عقايد اشعري بود (همانجا؛ ابن عماد،
5/296).
از خود بالسي روايت کردهاند که وي در بدايت امر هنگامي که به ارشاد استاد خود به
رياضت و خدمت مشغول بوده، هرگاه که واردات قلبي به وي روي ميآورده، استاد او را از
التفات بدانها منع ميکرده است، تا اينکه پس از مدتي استاد به او ميگويد که امشب
تو را امري شگفت پيش خواهد آمد. همان شب هنگامي که به خانه ميرفت، ناگهان آوازي از
آسمان شنيد و امواجي از نور که چون زنجيرهايي درهم پيچيده بود، در آسمان مشاهده
کرد. هنگامي که چگونگي اين واقعه را به استاد خود باز گفت، استاد او را مژده داد که
اينک نعمت خداي بر تو تمام گرديد يونيني، 1/395-396؛ ابن شاکر، 1/224؛ سبکي،
8/401-402؛ صفدي، 10/245).
از بالسي اثري بر جاي نمانده است، ليکت يکي از نوادگان وي به نام ابوعبداللـه
محمدبن عمر بن ابيبکر، کتابي دربار? مناقب او تأليف و اقوال و کرامات او را ذکر
کرده بوده است (يونيني، 1/393؛ سبکي، 8/401؛ سفدي، همانجا). مؤلفان دورههاي بعد
اغلب اطلاعات خود را دربار? او احتمالاً از اين کتاب نقل کردهاند و شهرت وي نيز
بيشتر به سبب همين کرامات بوده است (نک : نبهاني، 1/214-220؛ سبکي، 8/403-418).
بنابر آنچه ابوعبداللـه محمد، از شيخ شمس الدين خابوري نقل مي کند، وي بعضي از آيات
قرآن کريم را تفسير کرده است (يونيني، 1/399؛ صفدي. همانجا؛ ابن شاکر، 1/224-225؛
سبکي. 8/407-408).
وفات شيخ ابوبکر بالسي در قري? عَلَم، از توابع حلب، اتفاق افتاد و پس از 12 سال
يعني در 670ق طبق وصيت خود وي تابوت او را به ارض مقدس منتقل کردند و در دامن? کوه
قاسيون، در حوالي دمشق به خاک سپردند (يونيني، 1/393؛ ذهبي، 3/293؛ ابن شاکر،
1/225؛ سبکي، 8/418).
ابوبکر مردي زاهد و به امور دنيوي بياعتنا بود، ليکن به مصالح عام? مردم توجه و
اهتمام کامل داشت، چنانکه براي احداث نهري جديد در شهر بالس شخصاً مقدام کرد و خود
با جمعي از پيروان خويش به حفر زمين و ديگر کارهاي مربوط به آن پرداخت. وي کا کردن
و تحصيل معاش را بر سالکان واج مي دانست و عاطل نشستن را ناشايست ميشمرد (نک :
يونيني، 1/400-401) الملک الکامل ايوبي وجهي به عنوان هديه و تبرک نزد او فرستاد،
ولي شيخ آن را نپذيرفت و از ملک خواست که آن را در مصالح لشکر اسلام به مصرف رساند
(همو، 1/404؛ ابن شاکر، همانجا).
مآخذ: ابن شاکر کتبي، محمد، فوات الوفيات، به کوشش احسان عباس، بيروت، 1973م؛ ابن
عماد، عبدالحي بن احمد، شذرات الذهب، قاهره، 1351ق؛ ابن ملقن، عمربن علي، طبقات
الاولياء، به کوشش نورالدين شريبه، بيروت، 1406ق/1986م؛ ذهبي، محمدبن احمد، العبر،
به کوشش محمدسعيد زغلول، بيروت، 1405ق/1985م؛ سبکي، عبدالوهاب بن علي، طبقات
الشافعيه الکبري، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمد طناحي، 1971م؛ صفدي، خليل بن
ايبک، الوافي بالوفيات، به کوشش ژاکلين سوبله و علي عماره، بيروت، 1400ق/1980م؛
نبهاني، يوسف بن اسماعيل، جامع کرامات الاولياء، به کوشش ابراهيم عطوه عوض، بيروت،
1409ق/1989م؛ يونيني، موسي بن محمد، ذيل مرآه الزمان، حيدرآباد دکن، 1374ق/1954م.
غلامعلي آريا