شماره مقاله:1854
اِبْنِ نَجّار، ابوعبداللّه محبالدين محمدبن محمودبن حسنبن هبهاللّه بن محاسن
(23 ذيقعده 578-5 شعبان 643ق/20 مارس 1183-26 دسامبر 1245م)، مورخ، محدث، رجالشناس
و اديب شافعي مذهب بغدادي، او در بغداد زاده شد، پدرش مردي نجار و مادرش صفيه دختر
کثيربن سالم هيتي از خانداني اهل دانش بود (نک : ياقوت، ادبا، 19/49؛ سمعاني،
5/660؛ منذري، 2/319؛ ذهبي، سير، 23/134). وي 7 ساله بود که پدرش را از دست داد
(ابن نجار، ذيل، 4/151).
در کودکي حافظ قرآن شد و پس از آن به فراگيري نحو عربي و استماع و کتابت حديث آغاز
کرد (ابن شعار، 2/560؛ ابن فوطي، الحوادث، 2059. در نظامي? بغداد نيز به تحصيل علم
پرداخت و در دورهاي نسبتاً طولاني در زادگاهش نزد کساني چون ابن جوزي،
عبدالوهاببن سُکَين? بغدادي و ذاکربن کامل خفّاف دانش آموخت و حديث شنيد (ابن
نجار، همان، 1/360، 3/7؛ ابن شعار، همانجا). سپس به حجاز رفت و در 607ق در مکه و
چندي در مدينه استماع حديث کرد. در 608ق وارد شام شد و در آنجا نزد ابواليمن کندي
به تحصيل علم پرداخت. در همين سفر در حلب نيز اندکي درنگ کرد و در راه بازگشت به
بغداد، از شيوخ حرّان، موصل، تکريت و جز آنها نيز حديث شنيد (همو، 2/560-561؛ ذهبي،
همان، 23/132).
ابن نجار در 609ق در موطن خود بود، اما اندکي بعد روي به شرق نهاد (ابن نجار، همان،
3/223؛ ابن شعار، همانجا) و در شهرهاي همدان و اصفهان به طلب دانش برخاست و سپس به
خراسان رفت و در نيشابور از کساني چون مؤيدبن محمد طوسي و در مرو از عبدالرحيم،
فرزند عبدالکريم سمعاني بهرهها برد و در بازگشت به بغداد در بسطام، دامغان، ري،
ساوه، همدان و شهرهاي ديگر از مشايخ عصر حديث شنيد و به تکميل تحصيلات خود پرداخت.
اقامت ابن نجار در اين نوبت در بغداد نيز ديري نپاييد و يک سال بعد راه سفر در پيش
گرفت و براي بار دوم به بلاد جبل روي نهاد و به نهاوند و سپس به اصفهان درآمد و
چندي در آن شهر اقامت گزيد. به نظر ميرسد او در همين دوره، باز به خراسان رفته
باشد (نک : همانجا؛ ابن دمياطي، 289). چون مغولان بر اصفهان چيره شدند، ابن نجار
به بغداد بازگشت (620ق) و سپس راه شام در پيش گرفت و در انجا مدتي به تدريس و تحديث
پرداخت. در 621ق به مصر رفت و از مشايخ آنجا و اسکندريه بهره جست (ابن نجار، همان،
1/12، 3/7؛ ابن شعار، همانجا؛ نيز نک : ابن مستوفي، 1/360). در مصر الملکالکامل
ايوبي (حک 615-635ق/1218-1238م) وي را نواخت و از او خواست در آنجا اقامت گزيند،
اما نپذيرفت (ابن نجار، همان، 5/65؛ ابن شعار، همانجا).
آنچه در مورد مسير سفرهاي ابن نجار گفته شد، برداشتي از اطلاعات داده شده توسط ابن
شعار در عقودالجمان و تکميل آن توسط منابع ديگر بود، اما در برخي منابع از گذار وي
بر شهرهايي چون غور و يمن نيز سخن رفته است. (نک : ابن فوطي، تلخيص، 339). ابن
نجار سرانجام پس از سالها سفر در 624ق در بغداد رحل اقامت افکند (ابن شعار، همانجا؛
ابن فوطي، الحوادث، 206). مدت زمان اين سفرها را، منابع به اختلاف 27 يا 28 سال
آوردهاند (ياقوت، همان، 19/49-50؛ ابن فوطي، همان، 205)، اما با توجه به تاريخ
آغاز سفرها و سال بازگشت او به بغداد (نک : سطور پيشين)، بايد گفت که اين ارقام جز
تحريفي از اعداد 17 يا 18 نيست. وي در طول سفرهايش علاوه بر شنيدن حديث و فراگيري
معارف اسلامي به ادب نيز ميپرداخته و از محضر شاعران بسياري استفاده مي برده و در
عين حال از جمعآوري اطلاعات رجالي و تاريخي براي تأليف کتابهايش به ويژه ذيل تاريخ
بغداد،غافل نمانده است(نک : سطور بعد).
ابن نجار دور? پاياني عمر خود را در بغداد به تدريس و تأليف گذراند و پس از تأسيس
مدرس? مستنصريه (631ق) به تدريس در آنجا گمارده شد. سرانجام وي در 643ق در بغداد از
دنيا رفت و در گورستان بابالحرب دفن شد. در رثاي او مرثيههاي بسياري سرودند. بنا
به وصيت او کتابخانهاش وقف مدرس? نظاميه گرديد (همو، تلخيص، 339، الحوادث، 206؛
ذهبي، همان، 23/133؛ ابن کثير، 7 (13)/181).
ابن نجار از مشايخ و استاداني بسيار بهره جسته و چنانکه خود در معجمالشيوخ (نک :
دنبال? مقاله) يادآور شده، محضر بيش از 000’3 شيخ را درک کرده بوده است. او به گفت?
ذهبي (همان، 23/132)، از روايات معاصران خويش نيز پرهيز نداشته و چندان در بند علوّ
سند نبوده، شايد از آنرو که ناچار بوده است براي تأليف ذيل تاريخ بغداد از اطلاعات
رجالي و تاريخي معاصران خويش هم بهره جويد. در ميان مشايخ و استادان وي، جز آنچه
پيشتر گذشت، نام عمادالدين کاتب اصفهاني، ابومحمد قاسمبن علي ابن عساکر، ابن اخضر
جنابذي، ياقوت حموي، ابن دبيثي، ابن نقطه، محمدبن عبدالواحد ضياء مقدسي، عمربن احمد
ابن عديم و عبدالعظيمبن عبدالقوي منذري نيز شايان ذکر است (ابن نجار، همان، 1/6،
20، 68، 419، 2/184، 4/132، 5/195؛ ابن دمياطي، 97؛ ابن قاضي شهبه، 1/124).
سع? روايت و اتقان وي در حديث و رجال و تاريخ، مورد تأييد کساني چون ياقوت حموي
(همانجا)، ابن مستوفي (همانجا)، ابن دبيثي (1/248)، ابن شعار (ص 561)، ابن طاووس
(الامان، 120)، ابن فوطي (تلخيص، همانجا) و ذهبي (همان، 23/131-132) قرار گرفته
است. اعتبار ابن نجار در ضبط تاريخ و رجال چندان بود که حتي برخي چون ياقوت که از
مشايخ وي به شمار ميرود، در بسياري مواضع از او نقل قوا کردهاند (نک : بلدان،
1/61، 452، جم(.
ابن نجار افزون بر حديث، رجال و تاريخ، در ادب نيز صاحب اطلاع بود و چنانکه از
بررسي ذيل تاريخ بغداد (2/31، جم( برميآيد، در نقل و ضبط سرودههاي شاعران کوشا
بوده است. علاوه بر آثار ادبي (نک : بخش آثار) خود نيز گاه شعر ميسرود و ياقوت
ابياتي چند از اشعار او را در کتاب خود آورده و از او به عنوان اديب ياد کرده است
(ادبا، 19/49-50). ابن نجار در قرائت نيز استاد بود و در اين زمينه هم آثاري پديد
آورد (نک : بخش آثار) و چنانکه خود اظهار داشته (همان، 1/360)، قرائات مختلف را به
روايات گوناگون بر ابوحامد ابن سکينه خوانده بوده است.
در ميان شاگردان و راويان ابن نجار ميتوان از ابن شعار موصلي، ابن صابوني، ابن
ساعي، عليبن موسي ابن طاووس حلّي، محمدبن يوسف گنجي، محبالدين طبري و سرانجام
عمربن احمد ابن عديم که از مشايخ وي نيز به شمار ميرود، نام برد (ابن شعار،
همانجا؛ گنجي، 50؛ ابن عديم، 2/746، جم ؛ ابن طاووس، فتحالابواب، 149؛ ابن
صابوني، 5-6؛ ابن رشيد، 5/233، 250؛ ذهبي، همان، 23/133). همچنين از شرح
نهجالبلاغ? ابن ابيالحديد (15/28-30) برميآيد که وي نيز از ابن نجار استفاده
کرده است.
گفتني است که ابن نجار به تصوف و عرفان نيز گرايش داشته و از محضر مشايخ بزرگ عصر
همچون محييالدين ابن عربي و شهابالدين عمربن محمد سهروردي بهره برده است (ابن
نجار، همان، 5/179-181؛ ابن دمياطي، 115-116)، چنانکه در کتب فهارس از او به عنوان
راوي آثار ابن عربي، از جمله الفتوحاتالمکيه نام بردهاند (بصري، 25؛ کتاني،
عبدالحي، 1/319). اين تمايل وي در ذيل تاريخ بغداد نيز آشکار است، زيرا هيچگاه از
ياد مشايخ صوفيه غافل نمانده است. اطلاق «شهيد» به شقيق بلخي و نيز تعبيرات
ستايشآميزي که براي سهروردي به کار برده، همگي نشان از گرايش وي به صوفيه دارد
(ابن نجار، همان، 5/179-182، جم ؛ ابن دمياطي. 2529. شايان ذکر است که ابن نجار با
اينکه خود شافعي بوده، به امامان شيعه(ع) علاقه نشان داده است و حتي ميتوان نام او
را در سند نخستين از کتاب تاريخالائم? منسوب به ابن ابيالثلج (ص 2) ملاحظه کرد.
طبق اين سند، ابن نجار از طريق 3 تن از شيوخ خود کتاب تاريخالائمه را که يکي از
کهنترين منابع تاريخ امامان دوازدهگاه(ع) ميباشد، روايت کرده است. البته اينگونه
برخورد با مذهب شيعه، باتوجه به محيط اجتماعي ـ سياسي دور? پاياني خلافت عباسي،
چندان شگفت نمينمايد.
آثار چاپي:
1. الدرهالثمينه في تاريخالمدينه، که ابن نجار آن را به درخواست برخي طالبان علم
در مدينه به رشت? تحرير درآورده است (نک : ابن نجار، «الدره»، 321). اين کتاب
همراه جلد دوم شفاءالغرام فاسي در قاهره (1376ق/1956م) به چاپ رسيده است. اين کتاب
بيش از آنکه به تاريخ سياسي ـ اجتماعي مدينه بپردازد، به ذکر برخي مسائل ديني از
قبيل فضايل، زيارات و مانند آن پرداخته است (نک : روزنتال، 224-225). ابوالعباس
غرّافي بر اين کتاب ذيلي نوشته بوده است (سخاوي، 642).
2. ذيل تاريخ بغداد، که ذيلي است بر تاريخ بغداد خطيب بغدادي که تنها بخشهايي از آن
در 5 مجلد در حيدرآباد دکن (1398-1406ق/1978-1986م) به چاپ رسيده است. اين بخشها
شامل قسمتهايي از حرفهاي «ع» و «ف» است. نسخهاي شامل شرح حال نصربن يحيي تا
هارونبن محمد در مجموع? يهودا، در کتابخان? پرينستون موجود است که به چاپ نرسيده و
احتمالاً بخشي از ذيل تاريخ بغداد است (نک : ماخ، شم 4618).
در مورد شمار مجلدات اين کتاب اختلاف نظر وجود دارد، ولي آنچه از اين کتاب در زمان
سخاوي (د 902ق) موجود بوده، مسلّماً بيش از مجلداتي است که اکنون هست (گنجي، 401؛
ابن فوطي، الحوادث، 205؛ ذهبي، تذکره، 4/1428-1429؛ ابن شاکر، 4/36؛ سخاوي،
590-591، 622). ابن نجار در اين کتاب با شيوهاي نزديک به روش خطيب بغدادي، به ياد
کرد کساني پرداخته که يا در بغداد ميزيسته، يا بدانجا وارد شده بودهاند و در اين
اثر از دو ذيل مهم پيشين، ذيلهاي سمعاني و ابن دبيثي، بهره برده است (نيز نک :
سخاوي، 622). وي شرح حال کساني را که توسط خطيب بغدادي نوشته شده، نياورده و فقط در
برخي موارد که در تراجم آنان نکتهاي فروگذار شده، به شرح حال آنان پرداخته است
(مثلاً نک : 5/203). با اينهمه ابن نجار در اين اثر نام بسياري از خلفا، وزيران،
قاضيان، فقيهان، محدّثان، خطيبان، شاعران، اديبان، پزشکان و صوفيان را آورده و از
اينرو کتاب وي از اهميت خاصي برخوردار است. ترتيب کتاب برپاي? حروف تهجي است و
بنابر شيو? معمول «محمد»ها در آغاز کتاب آورده شدهاند. بخشي نيز دربار? «کنيهها»
و بخشي ديگر دربار? «زنان» به پايان کتاب افزوده شده است.
ابن نجار از همان دور? آغاز تحصيلاتش به فراهم آوردن يادداشتهايي در تکميل تاريخ
بغداد سمعاني پرداخته بوده و در طول سفرهايش به جمعآوري اطلاعات تازه در همين
موضوع همت گماشته بوده است. به نظر ميرسد که تحرير نهايي اين کتاب در قالب ذيل
تاريخ بغداد خطيب بهطور تدريجي فراهم آمده است، چراکه از سويي ياقوت حموي (د 626ق)
با تصريح به نام کتاب از آن سود جسته (نک : سطور پيشين) و از ديگر سو در جايجاي
نسخ? برجاي ماند? کتاب، از تاريخهاي متأخرتر تا 640ق ياد شده است. ابن نجار در
تأليف اين کتاب بر ديدهها و شنيدههاي خويش، اجازات دريافتي از شيوخ خود و
مکاتباتي که با عالمان عصر داشته، تکيه کرده است. وي در عين حال از آثار مدوّن
پيشينيان، همچون کتب معجمالشيوخ و آثاري چون خريدهالقصر عمادالدين کاتب، الفنون
ابن عقيل، الفهرست ابن نديم، تحفهالامراء صابي، مقاتلالطّالبّيين احمدبن
عبيداللّهبن محمدبن عمار، طبقاتالصوفي? سُلَمي و نسوي، التجارب ابن فندق، کتاب
الوزراء صاحببن عباد و آثار رجالي شيعه همچون مشيخ? هارونبن موسي تلعکبري بهر?
فراوان گرفته است. او در ضمن شرح حال افراد به ذکر مطالب تاريخي، جغرافيايي، سياسي
و وضع علمي و اجتماعي بغداد نيز پرداخته است. وي در سراسر کتاب، کمتر به ذکر تصانيف
افراد پرداخته، اما در شرح حال محدّثان و فقيهان معمولاً با ارائه طريق خود به آثار
و روايات ايشان، حديثي چون جامعالاحاديث سيوطي، ديل ابن نجار به عنوان يک منبع
حديثي مهم جايجاي، مورد استفاده قرار گيرد (مثلاً 1/53، 61).
ابن نجار از بسياري دستنوشتههاي رجالشناسان و تاريخنويسان در کتاب خود استفاده
کرده و در به کارگيري منابع، سعي بر آن داشته که حتيالمقدور از نسخهاي به خط مؤلف
بهره گيرد و اين بيانگر دقت و سختکوشي وي در کار تحقيق است (مثلاً نک : 2/22).
گرچه تمامي ذيل ابن نجار هماکنون در دست نيست، ولي گزيدهاي از آن با عنوان
المستفاد من ذيل تاريخ بغداد توسط احمدبن ايبک دمياطي (د 749ق) فراهم شده که در
1399ق/1978م در حيدرآباد دکن و ديگر بار در 1406ق/1986م در بيروت، به کوشش محمد
مولود خلف و بشار عواد معروف به چاپ رسيده است. البته ابن دمياطي در اين کتاب علاوه
بر انتخاب و اختصار متن اصلي، گاه خود نيز اطلاعاتي به آن افزوده است (در مورد ذيل
تاريخ بغداد ابن نجار و المستفاد ابن دمياطي علاوه بر مطالع? خود اين آثار، نک :
خلف، 31-66). بر کتاب ابن نجار دو ذيل نيز نوشته شده است: ذيل ابن رافع اسلامي که
مختصري از آن توسط فاسي صورت پذيرفته و با نام منتخبالمختار به کوشش عباس عزاوي در
بغداد (1357ق/1938م) به چاپ رسيده است و ذيل ابن ساعي که بايد از اهميت خاصي
برخوردار بوده باشد (سخاوي، 591، 622).
اثر خطي: مناقبالامام الشافعي، که ظاهراً نسخهاي از آن در کتابخان? دانشکد? حکمت
بغداد موجود است (نک : ابوفرح، «ح»).
آثار يافت نشده: 1. اخبارالمشتاق بأخبارالعشّاق؛ 2. الازهار في انواعالأشعار؛ 3.
اظهخار نعمهالاسلام و اشهارنقمهالاجرام؛ 4. الألقاب؛ 5. جنهالناظرين في
معرفهالتابعين؛ 6. روضهالأولياء في مسجد ايلياء؛ 7. الزهر في محاسن شعراءِالعصر؛
8. السابق واللاحق؛ 9. سلوهالوحيد؛ 10. الشافي فيالطب؛ 11. شرح حرز الامانيِ
شاطبي؛ 12. شرحالمفصل زمخشري؛ 13. العقدالفائق في عيون اخبارالدين و محاسن
تواريخالخلائق؛ 14. کتاب عواليه؛ 15. عيونالفوائد، که ظاهراً همان غررالفوائد
است؛ 16. القمرالمنير فيالمسندالکبير، که در ان احاديث اصحاب حضرت رسول(ص) را گرد
اورده است؛ 17. الکافي في الصلاح؛ 18. کنزالايام (يا الامام) في معرفهالسنن
والاحکام؛ 19. المتفق والمفترق، که در موضوع انتساب رجال حديث به آباء و بلدان
نوشته شده است؛ 20. مجموع غررالفوائد و منثور در القلائد؛ 21. المختلف والمؤتلف، که
ذيلي بوده بر الاکمال ابن ماکولا؛ 22. معجمالشيوخ، که در آن از 000’3 شيخ مرد و
400 شيخ زن نام برده است؛ 23. نثرالدر؛ 24. نزههالطرف في اخبار اهلالظرف؛ 25.
نزههالوري في اخبارالقري (يا نزههالقري في ذکرامالقري)؛ 26. نهجالاصابه في
معرفهالصحابه. افزون بر اينها، ابن نجار کتابي جنگ مانند نوشته بوده که بنابر نقل
منابع همچون نشوارالمحاضر? محسّنبن علي تنوخي بوده است (نک : ياقوت، ادبا،
19/50-51؛ ابن فوطي، الحوادث، 205-206؛ ذهبي، سير، 23/1633؛ سفدي، 5/10؛ ابن کثير،
7 (13)/180-181؛ سخاوي، 606؛ بغدادي، 2/122). گفتني است که وي کتابي داشته با عنوان
الکمال في معرفهالرجال که ياقوت (همان، 19/50) از آن نام برده است و به گفت?
محمدبن جعفر کتاني (ص 208) موضوع آن، رجال کتب ششگان? حديثي اهل سنت بوده است. فيشر
در 1890م در مقال? «اقتباسهايي از ذهبي و ابن نجار » بهطور مبهمي به اين کتاب
پرداخته و متني را نيز به عنوان باقيماندههايي از الکمال به چاپ رسانيده است که
البته نميتواند از ابن نجار بوده باشد، چراکه مؤلف در آن از کساني چون ابوطاهر
سلفي و ابوموسي مديني روايت ميکند که در شمار مشايخ ابن نجار نبوده، بلکه در طبق?
مشايخ شيوخ او بودهاند (فيشر، 401 به بعد؛ نيز نک : فرح، 225).
آثار ابن نجار همواره مورد توجه مورخان و رجالنويسان بوده است، چنانکه ذيل تاريخ
بغداد در سطح وسيعي مورد بهرهبرداري منابع متأخر تاريخي و رجالي قرار گرفته است.
در کتب فهارس و اجازات هم آثار ابن نجار همواره مورد توجه بوده است (به عنوان مثال،
نک : روداني، 160-161، 244؛ کتاني، عبدالحي، 1/395، 2/635).
گفتني است که بدري محمد فهد در کتابي با عنوان، تاريخ بغداد للمورخ ابن نجار
البغدادي که در بغداد (1406ق/1986م) به چاپ رسيده، به تفصيل دربار? ابن نجار و اثار
وي بهخصوص ذيل تاريخ بغداد سخن گفته است.
مآخذ: ابن ابيالثلج، محمدبن محمد، «تاريخالائمه»، مجموعه نفيسه، قم، 1406ق؛ ابن
ابيالحديد، عبدالحميدبن هبهاللّه، شرح نهجالبلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل
ابراهيم، قاهره، 1382ق/1962م؛ ابن دبيثي، محمدبن سعيد، ذيل تاريخ مدينهالسلام،
نسخ? عکسي موجود در کتابخان? مرکز؛ ابن دمياطي، احمدبن ايبک، المستفاد من ذيل تاريخ
بغداد، به کوشش محمد مولود خلف و بشار عواد معروف، بيروت، 1406ق/1986م؛ ابن رشيد،
محمدبن عمر، ملءالعبيه، به کوشش محمد حبيب ابن خوجه، بيروت، 1408ق/1988م؛ ابن شاکر
کتبي، محمد، فواتالوفيات، به کوشش احسان عباس، بيروت، 1394ق/1974م؛ ابن شعار،
مبارکبن احمد، يک برگ از عقودالجمان في شعراء هذاالزمان، در تعليقات تاريخ اربل
(نک : هم ، ابن مستوفي)؛ ابن صابوني، محمدبن علي، تکلمه اکمالالاکمال، به کوشش
مصطفي جواد، بغداد، 1377ق/1957م؛ ابن طاووس، عليبن موسي، الامان، قم، 1409ق؛ همو،
فتحالابواب، به کوشش حامد خفاف، بيروت، 1409ق/1989م؛ ابن عديم، عمربن احمد،
بغيهالطلب، به کوشش سهيل زکّار، دمشق، 1408ق/1988م؛ ابن فوطي، عبدالرزاقبن احمد،
تلخيص مجمع الآداب، به کوشش محمد عبدالقدوس قاسمي، لاهور، 1359ق/1940م؛ همو،
الحوادث الجامعه، به کوشش مصطفي جواد، بغداد، 1351ق؛ ابن قاضي شهبه، احمدبن محمد،
طبقات الشافعيه، به کوشش حافظ عبدالعليم خان، بيروت، 1407ق/1987م؛ ابن کثير،
البدايه؛ ابن مستوفي، مبارکبن احمد، تاريخ اربل، به کوشش و تعليقات سامي صقار،
بغداد، 1980م؛ ابن نجار، محمدبن محمود، «الدرهالثمينه»، همراه شفاءالغرامِ فاسي،
قاهره، 1376ق/1956م؛ همو، ذيل تاريخ بغداد، حيدرآباد دکن، 1398-1406ق/1978-1986م؛
ابوفرح، قيصر، مقدم? المستفاد من ذيل تاريخ بغداد، حيدراباد دکن، 1391ق/1971م؛
بصري، عبداللّهبن سالم، «الامداد بمعرفه علو الاسناد»، همراه الرسائلالخمس في
الاسانيد، حيدرآباد دکن، 1390ق/1970م؛ همو، سير اعلام النبلاء، به کوشش بشار عواد
معروف و محيي هلال سرحان، بيروت، 1405ق/1985م؛ خلف، محمد مولود و بشار عواد معروف،
مقدمه بر المستفاد (نک : هم ، ابن دمياطي)؛ روداني، محمدبن سليمان، صلهالخلف، به
کوشش محمد حجبي، بيروت، 1408ق/1988م؛ روزنتال، فرانتس، علمالتاريخ عندالمسلمين،
ترجم? صالح احمد علي، بغداد، 1963م؛ سخاوي، عبدالکريمبن محمد، الانساب، بيروت،
1408ق/1988م؛ سيوطي، جامعالاحاديث، دمشق، 1979م؛ صفدي، خليلبن ايبک، الوافي
بالوفيات، به کوشش ددرينگ، بيروت، 1389ق/1970م؛ کتاني، عبدالحيبن عبدالکبير،
فهرسالفهارس و الاثبات، به کوشش احسان عباس، بيروت، 1402ق/1982م؛ کتاني، محمدبن
جعفر، الرسالهالمستطرفه، استانبول، 1986م؛ گنجي، محدبن يوسف، کفايهالطالب، به
کوشش محمد هادي اميني، تهران، 1404ق/1984م؛ منذري، عبدالعظيمبن عبدالقوي، التکلمه
لوفياتالنقله، به کوشش بشار عواد معروف، بيروت، 1405ق/1984م؛ ياقوت، ادبا؛ همو،
بلدان، نيز:
Farah, C. E., "Ibn-al-Najj?r: a Neglected Arabic Historian", Joumal of the
American Oriental Society, New Haven, 1964, vol. LXXXIV; Fischer, A., "Neue
Auszüge aus ad-Dahabî und Ibn an-Na??âr", ZDMG, 1890, vol. XLIV; Mach, R.,
Catalogue of Arabic Manuscripts (Yahuda Section) in the Garrett Collection,
Princeton, 1977.
حسن انصاري