شماره مقاله:2012
اَبوبَکْرِ وَرّاق، محمدبن عمر حکيم تِرْمِذي بلخي، عارف بزرگ ايراني سد? 3ق.
زادگاهش ترمذ بود، اما در بلخ زندگي ميکرد (سلمي، 216؛ انصاري، 261-262؛ عطار،
2/87) و ابوعيسي محمد ابن عيسي ترمذي (د 279ق)، صاحب مسند از صحاح سته، خواهرزاد?
او بوده است (انصاري، 262؛ جامي، 123).
ابوبکر وراق با احمد خِضرويه مجالست داشته و صحبت او و پيران ديگري چون محمدبن
ابراهيم زاهد و محمد بن عمربن خَشنام ]خوشنام[ بلخي را درک کرده است (سلمي. همانجا؛
انصاري، 267؛ عطار، همانجا). هجويري از او به عنوان «مؤدب الاولياء» ياد کرده و او
را از مريدان محمدبن علي ترمذي، مؤسس طريق? حکيميه، دانسته و حکايتهاي خارقالعاده
دربار? ارتباط او با محمد بن علي ترمذي بيان کرده است (ص 178-179، 289، 302؛ نيز
نک : عطار، 2/78-79، 87).
از تاريخ درگذشت وي ــ همچون زمان تولد او ــ اطلاع دقيقي نداريم. از اشاراتي که در
منابع به معاصران و شاگردان او شده، چنين بر ميآيد که در اواخر سد? 3ق درگذشته
است. بعضي از مآخذ جديد بدون ذکر سند وفات وي را 280ق/893م گفتهاند (نک : کحاله،
11/78؛ سزگين ، 1 (4)/128؛ ايرانيکا، I/265)، در حالي که نورالدين شريبه سال مرگ او
را 240ق ذکر کرده (ص 374، حاشي? 1) که بيشک اشتباه است. انصاري (ص 261-262) و جامي
(همانجا) تربت وي را در ترمذ دانستهاند، اما ماخذ جديد مدفن او ا در بلخ، در جنب
مرقد استادش احمد خضرويه گفتهاند (نام? دانشوران، 5/194؛ دائره المعارف آريانا).
ابوبکر وراق در شريعت شافعي مذهب بوده (سبکي، 3/308؛ کحاله، همانجا) و در طريقت روش
وي به اصول فتوت و جوانمردي نزديک بوده است (آملي، 2/127). او جوانمرد کسي را
ميداند: «که او را خصمي نباشد بر کسي» (قشيري، 226؛ ترجم? رسال? قشيريه، 356).
دربار? جوانمردي خود او هم گفتهاند که اگر مگسي بر وي مينشست، آن را از خود
نميراند، مبادا بر ديگري نشيند و او را آزار دهد (انصاري، 523). براي اينکه مروت و
اخلاص را از ياد نبرد، بر يک طرف رداي خويش حرف «خ» را به نشان? اخلاص و در سوي
ديگر حرف «م» را به نشان? مروّت نوشته بود (همو، 264؛ جامي، 125). ورّاق علم کلام
بدون زهد، و شريعت بدون ورع را کافي نميدانست و در سير و سلوک ترکيبي از اين 3 اصل
ــ کلام، فقه و زهد ــ را واجب ميشمرد (سلمي، 218-219؛ ابونعيم، 10/236؛ هجويري،
19). وي 3 حرف «زهد» را نشان? 3 ترک ميدانست: «ز» ترک زينت، «ه» ترک هوي و «د» ترک
دنيا (عبادي، 44؛ عطار، 2/90). وي معتقد بود که براي تهذيب بايد نفس را شناخت، زيرا
«نفس در جميع احوال مرائي است و در اکثر اوقات منافق و در مواردي مشرک» (باخرزي،
2/103؛ نيز نک : سهروردي، 98؛ کاشاني، 86). ابوبکر در علم حديث نيز دست داشت و
احاديثي از قول او نقل شده و نامش در شمار راويان حديث آمده است (ابن کثير، 5/184).
ارادت مريدان نسبت به او چنان بود که يکي از آنان به نام ابوالقاسم حکيم اسحاق بن
محمد اسماعيل سمرقندي گفته است که «اگر پس از مصطفي(ص) پيغمبري روا بودي، در ايام
ما آن ابوبکر وراق بودي» (انصاري، 263؛ جامي، 124). شاگرد ديگري به نام ابوبکر سغدي
دربارهاش گفته لست که «ابوبکر وراق مردي کريم بود، خداي را به مزد کار نکردي که به
تعظيم کردي» (انصاري، همانجا؛ جامي، 125). شاگردان ديگر ابوبکر وراق که نامشان به
ما رسيده، اينانند: صالح بن مکتوم بلخي که سخنان وي را به خاطر ميسپرد و پيوسته به
نقل آنها ميپرداخت (همانجا)، ديگر هاشمي (هاشم) سغدي که تا روز مرگ با وي بود
(انصاري، 264؛ جامي. همانجا) و سديگر خواجه محمد حامد واشگردي بود که او هم مانند
استادش مگس را از خود نميراند (انصاري، 300، 523).
آثار: ابوبکر ورّاق تأليفات مشهوري در رياضيات و معاملات و آداب زاهدانه داشته است
(سلمي، 216؛ انصاري، 262؛ ابونعيم، 10/235؛ قشيري، 440؛ هجويري، 179، 439؛ عطار،
2/87؛ شعراني، 1/91). از اين ميان تنها کتاب العالم و المتعلم اکنون در دست است و
در 1358ق/1939م در قاهره طبع و نشر شده است. به گفت? انصاري (همانجا)، اگر کسي
بخواهد که ابوبکر وراق را بشناسد، بايد به کتاب العالم و المتعلم او بنگرد، تا
ببيند که او تورات و انجيل و زبور و ديگر کتب آسماني را خوانده است (نيز نک :
جامي، 123). وي داراي ديوان. شعري به عربي نيز بوده (همانجا) که دو بيت آن را
انصاري نقل کرده است (ص 262، 268). ابن نديم کتابي با عنوان غريب المصاحف، در غريب
قرآن به ابوبکر بن وراق نسبت ميدهد که ظاهراً با اين ابوبکر وراق ارتباطي ندارد (ص
37).
مآخذ: آملي، محمدبن محمود، نفائس الفنون، به کوشش ابراهيم ميانجي، تهران، 1379ق؛
ابن کثير، البدايه؛ ابن نديم، الفهرست؛ ابونعيم اصفهاني، احمد بن عبداللـه، حليه
الاولياء و طبقات الاصفياء، قاهره، 1357ق/1938م؛ انصاري، احمدبن عبداللـه، طبقات
الصوفيه، به کوشش عبدالحي حبيبي، تهران، 1362ش؛ باخرزي، يحيي، اورادالاحباب و فصوص
الآداب، به کوشش ايرج افشار، تهران، 1345ش؛ ترجم? رسال? قشيريه، به کوشش
بديعالزمان فروزانفر، تهران، 1361ش؛ جامي، عبدالرحمن، نفحات الانس، به کوشش مهدي
توحيديپور، تهران، 1336ش؛ دائرهالمعارف آريانا، کابل، 1328ش؛ سبکي، عبدالوهاب بن
علي، طبقات الشافعيه الکبري، به کوشش محمود محمد طناحي و عبدالفتاح محمد حلو،
قاهره، 1383ق/1964م؛ سزگين، فؤاد، تاريخ التراث العربي، رياض، 1403ق/1983م؛ سلمي،
محمدبن حسين، طبقات الصوفيه، ليدن، 1960م؛ سهروردي، عبدالقاهر بن عبداللـه، آداب
المريدين، ترجم? عمربن محمدبن احمد شيرکان، به کوشش نجيب مايل هروي، تهران، 1363ش؛
شريبه، نورالدين، مقدمه و حاشيه بر طبقات الاولياء ابن ملقن، بيروت، 1406ق/1986م؛
شعراني، عبدالوهاب بن احمد، الطبقات الکبري، قاهره، 1374ق/1954م؛ عبادي، ابومنصور
مظفربن اردشير، مناقب الصوفيه، به کوشش نجيب مايل هروي، تهران، 1362ش؛ عطار
نيشابوري، محمد ابن ابيبکر، تذکره الاولياء، تهران، 1336ش؛ قشيري، عبدالکريم بن
هوازن، الرساله القشيريه، به کوشش معروف زريق و علي عبدالحميد بلطه جي،
1408ق/1988م؛ کاشاني، محمودبن علي، مصباح الهدايه و مفتاح الکفايه، به کوشش
جلالالدين همايي، تهران، 1340ش؛ کحاله، عمررضا، معجم المؤلفين، بيروت،
1376ق/1957م؛ نام? دانشوران، قم، 1338ش؛ هجويري، علي بن عثمان، کشف المحجوب، به
کوشش ژوکوفسکي، تهران، 1979م؛ نيز:
Iranica.
غلامعلي آريا