شماره مقاله:2039
اَبوجَعْفَرِ حَدّاد، از مشايخ بزرگ صوفيه در سد? 3ق/9م که در ايثار و زهد و
مجاهدت معروف است. از احوال شخصي و حتي تاريخ وفات او اطلاعي نداريم، خاصه آنکه
احوال وي با اخبار مربوط به ابومحمد جعفربن حذّاء و ابوجعفر حداد صغير به هم آميخته
است. به گفت? انصاري (ص 351) دو ابوجعفر حداد بودهاند: يکي کبير و ديگري صغير.
ابوجعفرحداد کبير، بغدادي و از اقران جُنيد و رُوَيم بوده است، اما ابوجعفر بن بکير
بن حداد صغير، از مردم مصر و از اصحاب و شاگردان ابوجعفر بن بکير بن حداد صغير، از
مردم مصر و از اصحاب و شاگردان ابوجعفر حداد کبير بوده و صحبت ابوتراب نخشبي را درک
کرده و شاگرد ابن عطا بوده است (همانجا؛ نيز نک : خطيب، 14/412).
از استادان ابوجعفر حداد بغدادي تنها نام محمدبن منصور طوسي به ما رسيده است
(انصاري، 108؛ جامي، 62). از شاگردان و اصحاب او افزون بر ابوجعفر حداد صغير مصري
(ابن عساکر، 19/17؛ خطيب، همانجا)، ظالم بن محمد سائح است (ابن ملقن، 337؛ جامي،
59)، اما معروفترين شاگرد وي جنيد بغدادي بوده است (قشيري، 163؛ سهروردي، 150؛
يافعي، 147؛ کاشاني، 248) و ابوجعفر حداد دربار? جنيد گفته است: «ار عقل مرد بودي،
در صورت جنيد بودي» (انصاري، 162؛ دارالشکوه، 73).
از مسافرتهاي ابوجعفر حداد، آنچه بدان اشاره شد، يکي سفر وي به دمشق است (ابن
عساکر، 19/16)، ديگر سفرش به مکه که قشيري ضمن دو حکايت از آن ياد کرده است (ص 163،
175)، اما معلوم نيست که اين دو استان که دربار? کرامات اوست، در يک سفر روي داده،
يا به سفرهاي متعدد او مربوط بوده باشد (نک : يافعي، 147-148).
آنچه از حالات ابوجعفر حداد به ما رسيده و حکاياتي که از او نقل شده است، همگي حاکي
از زندگاني توأم با زهد و رياضت و ايثار او است، چنانکه گفتهاند 17 سال آهنگري کرد
و هرچه مزد ميگرفت، ميان درويشان تقسيم ميکرد و براي خود چيزي نميگذاشت و چون شب
فرا ميرسيد، به در خان? جنيد مي رفت و پارهاي نام ميگرفت و سپس به مسجد رفته، در
آنجا ميخفت و ديگر از هيچ پيري سؤال نمي کرد و منتظر بود تا چه پيش آيد (انصاري،
351؛ جامي. 169). روش ابوجعفر در تصوف براساس توکل و يقين بود و اقوال و افعالي که
به او نسبت دادهاند، کلاً نمودار چگونگي سلوک اوست. وي اظهار فقر و زهد و ورع
آشکار را ريا ميدانست و مي گفت: اگر در لباس درويش نشان? فقر ديدي، اميدي به
رستگاري وي نداشته باش (انصاري، هامانجا؛ ابونعيم، 10/340؛ ابن عساکر، 19/19).
مآخذ: ابن عساکر، علي بن حسن، تاريخ مدينه دمشق، نسخ? عکسي موجود در کتابخان? مرکز؛
ابن ملقن، عمربن علي، طبقات الاولياء، به کوشش نورالدين شريبه، بيروت، 1406ق/1986م؛
ابونعيم اصفهاني، احمدبن عبداللـه، حليه الاولياء، بيروت، 1387ق/1967م؛ انصاري
هروي، خواجه عبداللـه، طبقات الصوفيه، به کوشش عبدالحي حبيبي و حسين آهي، تهران،
1336ش؛ خطيب بغدادي، احمدبن علي، تاريخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ داراشکوه، محمدبن شاه
جهان، سکينه الاولياء، به کوشش تاراچند و محمدرضا جلالي ناييني، تهران، 1344ش؛
سهروردي، عبدالقاهر بن عبداللـه، عوارف المعارف، بيروت، 1403ق/1983م؛ قشيري،
عبدالکريم، الرساله القشيريه، بيروت، دارالکتاب العربي؛ کاشاني، محمودبن علي، مصباح
الهدايه و مفتاح الکفايه، به کوشش جلالالدين همايي، تهران، 1325ش؛ يافي، عبداللـه
بن اسعد، روض الرياحين في حکايات الصالحين، به کوشش ابراهيم عبيدي مالکي، قبرس،
مؤسسه عمادالدين.
غلامعلي آريا