شماره مقاله:2041
اَبوجَعْفَرِ رُعَيْني، احمدبن يوسف بن مالک غرناطي مالکي (د رمضان 779/ژانوي?
1378)، شاعر، نحوي و شعرشناس. ابوجعفر از دوستان بسيار نزديک ابن جابر ابوعبداللـه
(ه م)، شاعر نابيناي اندلسي بود و اشعار او را مينوشت (ابن خطيب، 2/330؛ ابن قاضي،
1/62). دوستي آن دو بدان حد بود که به «اعمي و بصير» يا به «اعميان» مشهور شده
بودند (ابن حجر، انباء، 1/244؛ سيوطي، 1/403). وي که مدي نرمخو، فروتن، ديتدار و
عالم بود (ابن حجر، الدرر، 1/404؛ سيوطي، همانجا)، به قصد کسب دانش سفرها کرد و در
خلال سفري به مشرق بود که با ابن جابر آشنا شد (ابن خطيب، همانجا).
ابوجعفر در غرناطه نزد ابوالحسن علي بن عمر قيجاطي و ابوعبداللـه محمدبن علي بيسوي
درس خواند و بيسوي قصيد? لامي? خود و کتاب التيسير را به وي آموخت. او در 738ق حج
گزارد و پس از اتمام مناسک حج به قاهره رفت (ابن جزري، 1/151). او در قاهره اندک
زماني به شاگردي نزد ابوحيان پرداخت. سپس از آنجا به دمشق رفت و نزد حافظ مزّي، ابن
عبدالهادي و محمدبن ابيبکر بن احمدبن عبدالدائم و ديگران درس خواند (همانجا؛ قس:
ابن حجر، همانجا). به روايت ابن جزري (1/151-152) وي از دمشق آهنگ بعلبک کرد و
الشاطبيه را نزد فاطمه بنت يونيني که از کمال ضرير اجاز? تدريس گرفته بود، خواند.
آنگاه عازم حلب و البيره ــ يکي از توابع حلب (ابن حجره، ابناء، همانجا) ــ شد و
قريب 30 سال، يعني تا پايان عمر در همان ديار ماند (نک : سيوطي، همانجا؛ دربار?
استادان ابوجعفر، قس: ابن حجر، هامنجا، که احمدبن علي جزري را نيز از جمل? استادان
وي بهشمار آورده است؛ نيز نک : ابن عماد، 6/260). ابن جزري گويد که در اوايل 771ق
قصيد? قيجاطي و کتاب التيسير را در دمشق نزد او خوانده است (همانجا). ابن حجر گويد:
ابوجعفر در حلب و البيره به روايت حديث ميپرداخت. همو ابوالمعالي بن عشائر و گروهي
را در زمر? شاگردان ابوجعفر ميشمرد (الدرر، همانجا).
ابوجعفر در حلب وفات يافت و ابن جابر مرثيهاي در مرگ او سرود (همانجا).
آثار:
الف ـ خطي: 1. اقتطاف الازاهر و التقاط الجواهر، در ادب، از اين کتاب نسخه اي در
کتابخان? گوتا (پرچ، 14-15) و نسخهاي ديگر نيز در کتابخان? قرويين موجود است (GAL,
S, II/138)؛ 2. تحفه الاقران فيما قرئ بالتثليث من حروف القرآن. اين کتاب دربار? آن
بخش از کلمات قرآني است که ميتوان آنها را با اعراب مختلف قرائت کرد، مانند
الحمدللـه که در آن، کلم? حمد را بنابر ابتداء به رفع، بنابر مصدر بودن به نصب و
بنابر اتباع به جرّ ميتوان خواند. نسخهاي از اين کتاب در کتابخان? ملي پاريس
موجود است (دوسلان، 711)؛ 3. رساله في السيره و المولد النبوي. نسخهاي از اين کتاب
در قاهره وجود دارد (نک : وکيل، 2 (4)/201). ظاهراً ابن جابر نيز رسالهاي با همين
عنوان تأليف نموده است (نک : همانجا)؛ 4. طراز الحله و شفاء الغله. اين کتاب شرحي
بر بديع? ابن جابر است که به قصيد? الحله السيرا في مدح خيرالوري معروف است. مقري
(2/676) به نقل از ابوجعفر در مقدم? اين شرح گويد: «قصيد? منظوم? ابن جابر اندلسي
در زيبايي يگانه است». اين قصيده در علم بلاغت است و نسخههايي از اين شرح در
کتابخان? اسکوريال (ESC2, I/206-207)، منتخبي از آن در دارالکتب (خديويه،
4/301-302)، و موز? بريتانيا (GAL, II/14) وجود دارد.
ب ـ اثر يافت نشده: شرحي بر الفي? ابن معطي. در حاشي? يک نسخ? خطي از الدرر
الکامنه? ابن حجر آمده است: «ابوجعفر رعيني بر الفي? ابن معطي شرح مفصّلي نوشته و
اين شرح مشتمل بر 11 جلد است که خود ابوجعفر آن را به خط مغربي نوشته و بيانگر علم
فراوان و اطلاعات بسيار وي است» (ابن حجر، همانجا). ابن تغري بردي (11/189) دو بيت
از اشعار او را که در ستايش الفي? ابن معطي سروده، آورده است.
افزون بر آثار ياد شده برخي از نويسندگان همچون ابن خطيب (2/330-331)، سيوطي
(همانجا)، ابن عماد (6/261) و مقري (1/44، 47، 90، 2/682، جم( نيز پارهاي از
اشعار او را آوردهاند.
مآخذ: ابن تغري بردي، النجوم؛ ابن جزري، محمدبن محمد، غايه النهايه، به کوشش گ.
برگشترسر، قاهره، 1351ق/1932م؛ ابن حجر عسقلاني، احمدبن علي، انباءالغمر، حيدرآباد
دکن، 1378ق/1967م؛ همو، الدرر الکامنه، حيدرآباد دکن، 1392ق/1972م؛ ابن خطيب،
محمدبن عبداللـه، الاحاطه، به کوشش محمد عبداللـه عنان، قاهره، 1393ق/1973م؛ ابن
عماد، عبدالحي بن احمد، شذرات الذهب، قاهره، 1351ق؛ ابن قاضي مکناسي، احمد بن محمد،
دره المجال، به کوشش محمد احمدي ابوالنور، تونس، 1391ق/1971م؛ خديويه، فهرست؛
سيوطي، بغيه الوعاه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1384ق/1964م؛ مقري،
احمدبن محمد، نفح الطيب، به کوشش احسان عباس، بيروت، 1388ق/1968م؛ وکيل، مختار،
فهرست مخطوطات المصوره، قاهره، 1390ق/1970م؛ نيز:
ESC2; De Slane; GAL; GAL; Pertsch.
زهرا خسروي