دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 5

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابن نحاس، فتح اللهجلد: 5نويسنده: محمد علي لساني فشارکي 
 
 
شماره مقاله:1859















اِبْنِ نَحّاس، فتح‌اللّه‌بن عبداللّه حلبي مدني (د 1052ق/1642م)، شاعر مشهور حلب.
از قراين برمي‌آيد که وي در نخستين سالهاي زندگي، زبان و ادب عربي را آموخته و با
آن دسته از علوم و معارف اسلامي که در حوزه‌هاي علمي? آن عصر متداول بوده، آشنا شده
است.
ابن نحاس در جواني بلند قامت، خوش اندام، زيباروي و خوش مشرب بود و در ميان
خويشاوندان و دوستان از محبوبيت فراوان برخوردار بود (نک‍ : محبي، 3/258؛ محمد
راغب، 6/270)، اما زود به دخانيات که به تازگي در آن ديار متداول شده بود، روي آورد
(نک‍ : ابن نحاس، 74؛ محمد راغب، 6/273؛ غزي، 3/280) و در استعمال آن افراط ورزيد
(نک‍ : ابن نحاس، 95). سرانجام به ترياک معتاد گرديد و ديري نپاييد که در اثر آن،
برازندگي، شادابي، زيبايي و نشاط جواني را از دست داد (همو، 68-70؛ محبي، همانجا؛
محمد راغب، 6/270). شاعر خود سبب اعتياد را از همان ابتدا، شکست در عشقي دانسته است
که ما از چند و چون آن بي‌خبريم. وي در اشعارش توضيح مي‌دهد که براي فرونشاندن آتش
عشق به بلعيدن دود پناه مي‌آورده است (ص 74، 95؛ محمد راغب، 6/273). رفته رفته،
دوستان و ياران يکي پس از ديگري رهايش کردند (نک‍ : ابن نحاس، 67-68، 92؛ محبي،
همانجا؛ محمد راغب، 6/270). او نيز چون چنين ديد خانه و کاشانه را در حلب فرو نهاد
و روي به مسافرت آورد. وي سبب اين دربه‌دري را نيز همان عشق نخستين و جست‌وجوي يار
ذکر کرده است. گويي اميد در آن در بسته بود که دست روزگار روزي محبوب را در مسير او
قرار دهد (نک‍ : ابن نحاس، 71؛ محبي، 3/259؛ محمد راغب، 6/271).
ابن نحاس ابتدا سفرهاي کوتاه و مکرري به دمشق کرد. او در اين آمد و شدها، به رغم
خودخواهي و خودپسندي تند و رنج‌آور و زيّ و منظر ناهنجار (نک‍ : محبي، 3/260؛ محمد
راغب، همانجا؛ قس: زرکلي، 5/135).، در پرتو دانش و معرفت و شعر و ادب، در محافل
ادبي دمشق جايي براي خود باز کرد و هنرپروران و شعر دوستان آن سامان براي او مجالسي
تشکيل دادند و سرانجام، اين امر موجب شد که شاعر در آن شهر اقامت گزيند. او مدتي در
دمشق يساط عشرت گسترانيد و شادکام زيست.
محبي از گفت و گوها و محاورات ابن نحاس با ادبا و شعراي دمشق گزارشهاي مبسوطي تهيه
کرده، اما از آنجا که روش و منش او را چندان نمي‌پسنديده (نک‍ : همانجا)، از آوردن
آنها در زندگي‌نام? وي، به بهان? رعايت اختصار، خودداري کرده است (3/259). به نظر
مي‌رسد که اين دوره از زندگيِ شاعر، در شکوفايي استعدادهاي هنري و ادبي وي تأثير
بسزايي داشته است. چنانکه بهترين نمونه‌هاي نظم و نثر زيبا و شيواي خود را از اين
دوران به بعد سروده است (نک‍ : همو، 3/259-260). با اينهمه، ابن نحاس در دمشق آرام
نگرفت و رهسپار قاهره و حجاز شد و سرانجام در سفر حج در مدينه رحل اقامت افکند
(همو، 3/259؛ محمد راغب، 6/272).
از قرار معلوم، وضع روحي و اخلاقي شاعر در مدت اقامت در دمشق و همچنين در سفرهاي
طولاني به مصر و حجاز چندان تفاوتي با روحيه و رفتار وي در حلب نداشته است، زيرا وي
ضمن قطعه‌اي آهنگين و طرب‌انگيز، خود را فرزندي خلف از تبار «بني العشق» مي‌شناساند
و بانگ برمي‌آورد که در فنّ عشق مجتهد مسلم است و مانند مجتهدان ديگر گاه به خطا
مي‌رود و گاه راه صواب مي‌پيمايد (نک‍ : ص 15؛ علي‌خان مدني، 284). با اينهمه، از
فحواي اشعاري که در مدح پيامبر اکرم(ص) و در توسل به آن حضرت سروده است، چنين
برمي‌آيد که پس از زيارت کعبه و انجام دادن مناسک حج و به‌ويژه هنگام ورود به
مدينه، تغييري در حال شاعر رخ داده، چندان که به توبه و انابه پرداخته و در صلاح
رفتار خود کوشيده است (نک‍ : ص 11-13). شايد بتوان زمان سرودن قصيد? مذکور (13
ذيحج? 1040) را که به خط خود شاعر يافت شده است (ص 9)، همان تاريخ ورود وي به مدينه
دانست.
ابن نحاس در واپسين سالهاي زندگاني در مدينه به تدريس علوم و ادب اشتغال يافت (نک‍
: مقدم? ديوان ابن نحاس، 7) و در زيّ علما و عرفا درآمد (نک‍ : همانجا، که از وي با
عناوين «علامه الفريد»، «حامل رايه الادب» و «مولانا ملاّ فتح اللّه حلبي» ياد
مي‌شود).
اعتبار ابن نحاس در ادب به جايي رسيد که او را «محک الادب» لقب دادند (علي خان
مدني، 277). وي علاوه بر نظم، در خطابه و نثر عربي چيره‌دست بوده است (نک‍ : ابن
نحاس، 36؛ علي خان مدني، 285؛ محيي، 3/259-260). مضامين شعر او متعدّد است: رثا،
اخوانيات، غزل و نيز مناجات و ذهديات. او خود در شعري (همانجا؛ علي خان مدني،
همانجا) مدّعي است که «صنعت او»، همانا غزل و مدح است، اما گاه به مجون نيز ميل
مي‌کند. با اينهمه او، به رغم اين ادّعا و نيز ادّعاي عاشق پيشگي، بيشتر مديحه‌سرا
بوده و تقريباً هم? عمر، از راه ستايش اعيان و رجال و دولتمردان گذران مي‌کرده است
(نک‍ : محبي، 3/259). هرچند که باز ادعا مي‌کند که طبع بلندش، نان خوردن از پيش?
شاعري را نمي‌پذيرفته و از اينکه ناگزير بوده است زرناب اشعارش را (نک‍ : ص 15)
نثار خاک پاي اين و آن کند و گلهاي زيبا و خوشبوي را از بوته‌هاي شعرش بچيند و بر
سر و روي آن خواب زدگان بيفشاند، سخت گله‌مند و رنجيده خاطر بوده است (ص 64). ابن
نحاس از آن شاعراني است که بسيار شيفت? شعر خويشند. او نيز در اشعار خود سخت بر خود
مي‌بالد (ص 36؛ علي خان مدني، همانجا).
علي خان مدني پيش از آنکه ديوان ابن نحاس را ديده باشد، به دنبال ذکر القاب بسياري
به منظور تجليل از مقام والاي او در شعر و ادب، گويد: اگر وي جز اين حائيّه که
آواز? شهرتش همه‌جا پيچيده است (نک‍ : ابن نحاس، 25- 28)، سرود? ديگري نداشت، عظمت
او را بس بود (ص 276-277). همچنين، يک دو بيتي که ابن نحاس در آن (ص 71) مصراع اول
از مطلع عيني? مشهور ابن‌سينا: «هبطت اليک من المحلّ الارفع» را تضمين کرده است،
براي ادباي معاصرش دلپذيرتر افتاده است (نک‍ : محبي، 3/258-266؛ علي خان مدني، 279؛
محمد راغب، 6/272). با اينهمه محبي، اديب معاصر وي، در عين آنکه وي را شاعر طراز
اول روزگارش مي‌داند، در قياس با شاعر معاصر ديگر، امير منجک (نک‍ : محبي،
4/409-423، شرح حال و اشعار وي)، در درج? پايين‌تري نهاده و برتري او را تنها در
زيبايي ترکيبات و شيريني تعبيرات دانسته است (3/257- 258).
ابن نحاس، چنانکه از شواهد مختلف استنباط مي‌شود، شاعري پرگوي بوده است (نک‍ : همو،
3/260). از اين‌رو مي‌بايست اشعار فراواني از وي بر جاي مانده باشد. ظاهراً از آنجا
که شاعر خود نسبت به ثبت و ضبط اشعارش اهتمام نداشته، بيشتر اشعار او همواره بر سر
زبان مردم بوده و طبعاً به انواع تصحيف و تحريف گرفتار مي‌آمده است.
گردآورند? ديوان وي ضمن توضيح همين مطلب، اظهار اميدواري کرده است که بتواند به
تدريج قطعات و قصايد ديگري از شاعر بيابد و بر مجموع? حاضر بيفزايد، اما عملاً
ديوانِ کوچک ابن نحاس، بيش از 500‘1 بيت در برندارد. ديوان به ترتيب قوافي مرتب
نشده و ترتيب موضوعي هم ندارد و مجموع? قصايدي را مي‌ماند که با قصيده‌اي که شاعر
در سپاسگزاري از خزانه‌دار حرم مطهر نبوي سروده، پايان پذيرفته است. اين قطعه در
نسخه چاپي ديوان موجود نيست، ولي در برگ 45 الف نسخ? عکسي موجود در کتابخان? مرکز
آمده است. با اينهمه، بررسي و مقايسه نشان مي‌دهد که گردآورند? ديوان دقت فراوان به
خرج داده است، زيرا در تذکره‌هاي علي خان مدني و محبي که هيچ‌کدام از ديوان نقل
کرده‌اند، تنها يک دوبيتي مندرج است که در ديوان نيامده است (نک‍ : محبي، 3/265).
از ديوان شعر ابن نحاس همواره در گذشته نسخه‌هاي متعدد استنساخ مي‌شده و در سد?
اخير بارها در مصر و بيروت به چاپ رسيده است.
بغدادي (1/815) افزون بر ديوان شعر، کتابي را با عنوان التفتيش علي خيالات درويش به
وي نسبت داده است، اين اثر در واقع کتاب يا رساله‌اي نيست، بلکه نوشتار هجوآميزي
است که ابن نحاس ماده تاريخي را که درويش مصطفي حلبي، فقيه، محدّث و شاعر
هم‌روزگارش (نک‍ : محبي، 4/387-389) سروده و او مضمون معمّايي آن را درست درنيافته
بوده، به باد سرزنش و استهزا گرفته است (نک‍ : همو، 4/389). يکي از قصايد او که
«حکايه الوجد و الهوي و شکايه البُعد و الجوي» نام دارد، توسط ابن خراط تخميس شده و
اينک چند نسخه از آن در کتابخانه‌هاي جهان موجود است (GAL, S, II/511؛ اليس،
I/530).

مآخذ: ابن نحاس، فتح‌اللّه، ديوان، بيروت، 1313ق؛ همو، همان، نسخ? عکاسي موجود در
کتابخان? مرکز؛ بغدادي، هديه؛ زرکلي، اعلام؛ علي خان مدني، سلافه العصر، قاهره،
1324ق/1906م؛ غزي، کامل بن حسين، نهر الذهب، حلب، 1345ق/1926م؛ محبي، محمد، خلاصه
الاثر، قاهره، 1284ق؛ محمد راغب، محمود بن هاشم، اعلام النبلاء، حلب، 1344ق/1926م؛
مقدم? ديوان (نک‍ : هم‍ ، ابن نحاس)؛ نيز:

Ellis, A. G., Catalogue of Arabic Books, London, 1967; GAL, S.
محمدعلي لساني فشارکي

 






/ 494