دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 5

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابوالحسن خان ايلچي شيرازيجلد: 5نويسنده:  
 
 
شماره مقاله:2086

















 اَبوالْحَسَنْ خانِ ايلْچيِ شيرازي،(1190-1262ق/1776-1846م)،سياستمدار
مشهور ايراني و وزير امور خارجة دولت قاجار.زندگي پرماجرا و جنجال‌برانگيز ابوالحسن
شيرازي،روايات و داوريهاي گوناگون و متناقضي را پديد آورده است.
پدر ابوالحسن،ميرزا محمدعلي،از منشيان دربار نادرشاه افشار بود كه نادر دستور قتل
او را صادر كرد،اما خود به قتل رسيد و ميرزا از مرگ نجات يافت.ميرزا محمدعلي پس از
آن به كريمخان زند پيوست و در اواخر حكومت خان زند از دنيا رفت.ابوالحسن خان
خواهرزاده و داماد حاجي ابراهيم كلانتر(اعتمادالدوله)،صدراعظم فتحعلي شاه بود و
آنگاه كه شاه قاجار دستور قتل اعتمادالدوله و همة اعضاي خاندانش را داد،ابوالحسن كه
حكومت شوش را داشت،معزول و بازداشت گرديد و به تهران فرستاده شد،امّا ميانجيگري
برخي از درباريان فتحعلي شاه سبب عفو ابوالحسن و تبعيد او به شيراز شد.وي كه بر جان
خود بيمناك بود،از شيراز به بصره گريخت و از آنجا براي گزاردن حج به مكه رفت و
سرانجام به هند رفت و به دربار نظام حيدرآباد پيوست و چند سال در خدمت او ماند تا
فتحعلي شاه در 1223ق بازماندگان اعتمادالدوله را عفو كرد و ابوالحسن خان به شيراز
بازگشت و به مقام يساولي حسينعلي ميرزا فرمانفرما، فرزند فتحعلي شاه منصوب شد،اما
از اين شغل راضي نبود.وي پس از مدتي به اصفهان رفت و به دستگاه حاجي محمدحسين خان
صدرالممالك،معروف به صدر اصفهاني كه از خويشان همسر او بود،پيوست.حاجي محمدحسين خان
در 1234ق/1818م به صدارت فتحعلي شاه رسيد و پس از 6 سال در 1239ق
درگذشت(بامداد،1/35-37،379).
حضور ناپلئون بناپارت در صحنة سياسي اروپا و فتوحات او،تحولات عميقي در روابط خارجي
ممالك اروپايي به همراه آورد. موقعيت جغرافيايي ايران و همسايگي با روسيه و
هندوستان، باعث شد اين كشور درگير رقابتهاي دول روسيه، فرانسه و انگليس شود.در پي
كوششهاي روسيه براي دست‌اندازي بر حوزة نفوذ انگلستان در جنوب ايران و هند تلاش
ناپلئون براي تضعيف اقتدار انگلستان كه معاهدة فينكن‌اشتاين ميان ايران و فرانسه
منتهي شد،روابط ايران و انگليس رو به تيرگي نهاد، اما انعقاد معاهدة دوستي ميان
فرانسه و روسيه،فتحعلي شاه را از داشتن تكيه‌گاهي نيرومند در برابر انگلستان و
روسيه نااميد كرد(هارويتز،ج I،فهرست،جم‍).سپس دولت ايران مصلحت در آن ديد كه روابط
خود را با انگلستان بهبود بخشد و سفيري بدين منظور به لندن فرستد.
فرستادن سفيري به انگلستان به پيشنهاد سرهارفورد جونز نمايندة دولت انگلستان در
ايران صورت گرفت،اما«چون حكايت سفر فرنگستان در گوش اهل ايران غريب مي‌نمود،كسي
اقدام در اين مسافرت نكرد،تا قرعة اين كار را به نام ميرزا ابوالحسن شيرازي زدند»و
شاه او را لقب خاني داد و بدين مأموريت گسيل شد(فسايي، 1/700). نيز گفته‌اند كه چون
فتحعلي شاه هنوز روابط حسنه‌اي با فرانسويان داشت، در پي سفيري نسبتاً كم اهميت بود
تا باعث اعتراض فرانسويان نشود(نفيسي، 1/189-190).سرجيمز فريزر در سفرنامة خود ادعا
كرده است كه سبب انتصاب ابوالحسن خان به سفارت لندن بيشتر از آن جهت بودكه در بين
ايرانيان آن دوره، خدمت در دارالفكر، تحقيرآميزتلقي مي‌شد و هيچ يك از رجال دربار
فتحعلي شاه اين سفارت را قبول نكردند(ميلارد، 348-349). اما گروهي ديگر اين انتصاب
را كه سبب شد او را از اين پس «ايلچي» بنامند، به دليل قرابت او با صدر اصفهاني
دانسته‌اند(دنبلي، 211، 247؛ اقبال، 35-36؛ بامداد، 1/35-37).
به هر حال سفارت ابوالحسن خان در 1224ق آغاز شد و تا 1226ق ادامه يافت. در اين سفر،
سرهارفورد جونز و جيمز موريه منشي نمايندگي دولت انگليس در ايران، او را همراهي
كردند. ابوالحسن خان خاطرات اين سفر پرماجرا را در كتابي با عنوان حيرت‌نامة سفرا
گرد آورد كه ديدگاه يك ايراني را در دو سدة پيش نسبت به اروپا و آداب و رسوم و
سياست و اخلاق اروپاييان به خوبي نشان مي‌دهد. جذابيت اين اثر به اندازه‌اي است كه
نزديك به دو سده بعد، آن را به انگليسي ترجمه كردند في‌الواقع، حوادثي كه در اين
سفر ايلچي ايران با آن روبرو شد، موضوع آثار متعددي قرار گرفت كه از آن ميان
مي‌توان از كتاب حاجي‌باباي اصفهاني نوشتة جيمز موريه ياد كرد كه به ظن غالب،
داستان سفر ايلچي ايران به لندن است. روايات حيرت‌نامة سفرا گوياي تضاد فرهنگي بين
ايلچي ايران و رجال و اعيان لندن است كه از همه مهم‌تر بايد از داستان عشق او به
دختر صدراعظم انگليس ياد كرد كه باعث حيرت و خندة انگليسيان شد، در حالي كه وي از
عشق آن دختر مي‌گريست و غزلهاي حافظ مي‌خواند(ميلارد، 350-352).
اما در بارة حكايت حاجي‌باباي اصفهاني برخي آثار سوء آن را چنان ديرپا دانسته‌اند
كه گفته‌اند هنوز پس از گذشت بيش از يك قرن و نيم مي‌تواند از عوامل مؤثر برخورد
بين غرب و خصايص ملي ايرانيان به شمار آيد(گيل، 63-84). نكتة ديگر در اين باب،
شرمساري بي‌حدّي است كه در اثر انتشار كتاب حاجي‌بابا به ايرانيان آن زمان دست داد،
چنانكه ميرزا حسين خان سپهسالار چهل و اند سال پس از آن، در نامه‌اي به فرخ خان
امين‌الدوله كه در پاريس بود، از خفّتي كه به سبب سفات ابوالحسن خان در صفحات
فرنگستان نسبت به «عموم اهالي ايران حاصل آمده»، ياد كرده و اميد بسته است كه
امين‌الدوله آن توهّمات را از دل فرنگيان بزدايد(امين‌الدوله، 356). گذشته از اين
بايد گفت كه سفارت ابوالحسن خان، فايدة چنداني براي ايران در پي نداشت. نوشتة خود
ميرزا ابوالحسن كه هنوز در پرونده‌هاي وزارت امور خارجة انگليس بايگاني است، اين
امر را ثابت مي‌كند. بر پاية اين نوشته، فتحعلي شاه 4 مطلب را شفاهي به ابوالحسن
خان گفته بوده است، بدين شرح كه: اولاً مداخلة انگليس را در فيصلة منازعات ميان
روسيه و ايران و استرداد گرجستان خواستار شود؛ ثانياً طلب كمك مالي براي مواجب قشون
كند؛ ثالثاً تجهيز و تقويت عمومي قواي ايران را بخواهد و رابعاً فرستادن سفير دائم
به ايران را درخواست كند. اما وزير خارجة وقت انگليس، ماركس ولزلي خواسته‌هاي شاه
ايران را بجز خواستة چهارم رد كرد(طاهري، 1/429-430). با اينهمه در اين سفر
ابوالحسن خان موفق به جلب دوستي انگليس شد و قدمهاي مؤثري در راه بهبود روابط ايران
و انگليس برداشت. وي به عضويت فراماسونري انگلستان نيز درآمد، اما ظاهراً هيچ كوششي
براي ترويج فراماسونري در ايران انجام نداد. حتي رائين كه گفته است: «اعمال دوران
سياه وزارت و سفارت اين مرد آن قدر ننگين و بي‌شرمانه است كه جا دارد نام او را در
رديف خائنان درجة اول مملكت و مروجين فساد و رشوه‌خواري و جاسوسي به نفع اجانب ذكر
كنيم»، اذعات دارد كه هيچ دليلي در زمينة تأسيس لژ فراماسونري از سوي او در تهران
به دست نياورده است(ص17، 30). البته اين مطلب منافاتي با وابستگي ميرزا ابوالحسن
خان به دولت انگليس ندارد، زيرا مي‌دانيم كه او در ازاي خدماتش در طي همين سفر به
آن كشور، حقوقي از قرار ماهي 1000روپيه از كمپاني هند شرقي دريافت مي‌كرده
است(گلبن، «چهارده»، به نقل از تاريخ ذوالقرنين).
بازگشت ابوالحسن خان به سوي ايران هم عاري از ماجرا نبود. زيرا كشتي حامل او و
سرگوراوزلي سفير جديد انگليس در ايران، دچار طوفان شد و به سوي سواحل برزيل منحرف
گرديد. بدين ترتيب ابوالحسن خان نخستين ايرانيي بود كه قدم به قارة آمريكا گذاشت.
وي پس از مراجعت به ايران، در دربار فتحعلي شاه مشغول به كار شد و در 1228ق از طرف
ايران مأمور امضاي عهدنامة گلستان و حل مسائلي كه از زمان آقا محمدخان قاجار لاينحل
مانده بود، گرديد. سرگوراوزلي سفير انگلستان در ايران كه در پي تحقق هدف دولت
متبوعش مبني بر واداشتن روسيه به تخلية سپاه خود از سرحدات جنوبي براي مقابله با
ناپلئون بود، دولت ايران را به امضاي قرارداد صلح ترغيب مي‌كرد و در عوض به فتحعلي
شاه قول داد كه براي استرداد شهرهاي ايران كه روسيه تصرف كرده وبد، بكوشد. در پي
اين وعده، ابوالحسن خان در سال بعد به عنوان سفير دولت ايران روانة پايتخت روسيه
گرديد.
شرح مأموريت دوم ايلچي را منشي او محمدهادي علوي شيرازي در دليل‌السفراء آورده است.
اين سفر كه 5/3 سال طول كشيد، نيز دستاوردي نداشت و چنانكه صاحب فارسنامة ناصري
نوشته است، عاقبت به نااميدي بدل شد(فسايي، 1/711). الكساندر اول تزار روسيه، هر
گاه از جانب ناپلئون تهديدي احساس مي‌كرد، ايلچي ايران را نويد مي‌داد و هر گاه از
جانب او خيالش آسوده مي‌شد، با وي به درشتي رفتار مي‌كرد(گلبن، «هجده»).
شكست قطعي ناپلئون و تبعيد او به جزيرة سنت‌هلن در 1230ق/1815م كه باعث تغيير مجدد
سياست انگليس نسبت به ايران شد، ابوالحسن خان را به بازگشت به ايران واداشت، جه،
دولت روسيه ديگر احتياجي به آرامش در مرزهاي جنوبي خود و دولت انگليس هم علاقه‌اي
به ايجاد روابط حسنه بين ايران و روسيه نداشت(نك‍: هوشنگ مهدوي، 124،125). خود
ابوالحسن خان نيز معتقد بود كه «دوستي و رعايت دولت انگليس به دولت علية ايران به
علت ناپليان است كه هر وقت به جهت او اغتشاش واقع مي‌شود، آنها در دادن وجه به
ايران اغماض به هم مي‌رسانند و هر گاه كه طلوع و طغيان مي‌كند در مقام دادن
برمي‌آيند. از اينجا ابن‌الوقتي ايشان ظاهر مي‌شود»(علوي شيرازي، 128).
در 1233ق/1818م ابوالحسن خان مجدداً به عنوان سفير عازم لندن شد. وي در راه لندن،
مدتي نيز براي استحكام روابط دوستي و برادري با دولت فرانسه در پاريس ماند، اما
موفق به ارائة اعتبارنامة خود به امپراتور جديد فرانسه، لوئي هجدهم، نشد. دليل
ناكامي ايلچي را بايد ناشي از اصرار نامعقول او در اجراي بي‌اهميت‌ترين مراسم
تشريفاتي دانس: سفير ايران انتظار داشت كه امپراتور فرانسه بايستد و نامة شاه ايران
را دريافت كند، اما او به علت كسالت قادر به اجرا اين تشريفات نبود. سرانجام به سبب
ادعاي ايلچي كه در صورت عدم رعايت اين سنن، جان او در ايران به خطر خواهد افتاد،
دربار فرانسه اساساً از اين ملاقات منصرف شد و ايلچي ايران هم راه انگلستان را در
پيش گرفت.
ابوالحسن خان در 1234ق/1819م به لندن رسيد و آنجا هم با مشكلاتي مواجه شد. زيرا وي
انتظار داشت او را بر همة سفراي مقيم دربار انگلستان مقدم بدارند، امّا دولت انگليس
نپذيرفت. در همين سفر، ابوالحسن خان ضمناً از جانب عباس‌ميرزا نايب‌السلطنه مأموريت
داشت كه محصلين ايراني مقيم انگلستان را به ايران بازگرداند(صالح شيرازي، 335-336).
چند سال پس از بازگشت به ايران در 1339ق/1824م، ابوالحسن خان به وزارت خارجة ايران
منصوب شد و تا مرگ فتحعلي شاه در 1250ق در اين مقام باقي ماند. از وقايع مهم اين
دوره از حيات سياسي او بايد از عقد عهدنامة تركمن‌چاي در 1243ق نام برد. اين نكته
مهم است كه وي از معدود رجال ايراني بود كه برخلاف نظر علما، با تجديد جنگ با روسيه
مخالف بود، اما كاري از پيش نبرد(فسايي، 1/728-729؛ سپهر، 1/359). فتحعلي شاه هم كه
خواستار تجديد جنگ براي جبران شكستهاي پيشين بود، در جواب مخالفت وزير خارجة خود
استدلال مي‌كرد كه حتي اگر صلاح دولت در مسالمت باشد، قوام ملت به حسب تشييد مباني
شريعت و مبارزت است(همانجاها).
پس از مرگ فتحعلي شاه، به رغم وصيت او به ولايت عهدي محمدميرزا، پسر ديگر او علي
شاه ظل‌السلطان ادعاي سلطنت كرد. بيشتر مورخان معتقدند كه ابوالحسن خان به سبب
ناخشنودي از تفويض صدارت به ميرزا ابوالقاسم قائم مقام، شاهزاده ظل‌السلطان را به
اين دعوي تحريك كرد(اعتمادالسلطنه، 3/1628؛ سپهر، 2/213-214؛ عضدالدوله، 213؛
اقبال، 228)؛ اما چون محمدشاه قاجار به سلطنت دست يافت، ابوالحسن خان در حرم حضرت
عبدالعظيم تحصن گزيد و تا عزل و قتل قائم مقام(1251ق/1835م)، در تحصّن باقي ماند.
پس از قائم مقام، صدارت به رقيب او حاجي ميرزا آقاسي رسيد و او مدتي بعد ابوالحسن
خان را به وزارت خارجه منصوب كرد(1254ق) كه تا پايان عمر در اين مقام باقي ماند.
در اين دوره از وزارت ابوالحسن خان، معاهده‌اي جديد با انگلستان امضا شد كه بر اساس
آن امتيازاتي كه دولت روسيه در پي عهدنامة تركمن‌چاي بدست آورده بود، از قبيل
مصونيت جزايي اتباع آن دولت و معافيت از حقوق گمركي، به انگلستان نيز اعطا شد.
محمدشاه در حقيقت به رغم ميل باطني خود بر اثر فشار روسها در 1257ق با تجديد
مناسبات سياسي و تجاري با انگلستان موافقت كرد(هوشنگ مهدوي، 143).
داوريهاي ضد و نقيض در مورد ابوالحن خان، با در نظر گرفتن زندگي پرماجراي او كاملاً
طبيعي مي‌نمايد. گروهي او را مزدور بيگانگان مي‌دانند و چون عهدنامه‌هاي شوم گلستان
و تركمن‌چاي به اهتمام او منعقد گرديد و به امضاي وي رسيد، سخت نكوهشش
مي‌كنند(سعادت، 90).
فسايي بر آن است كه «حاجي ميرزا ابوالحسن خان شيرازي براي اجراي وجه امدادي به
سفارت دارالسلطنة لندن مأمور گرديد… و چون احترام خود را در دولت انگليس فوق‌العاده
ديد، از كثرت آز، رشتة طمع را دراز ساخت و چاكري آن دولت را به گردن گرفته، به
استدعاي مواجب مستمره پرداخت»(1/705). برخي معتقدند اگرچه چند سالي از دولت انگليس
كمك خرجي به او مي‌رسيد، ظاهراً مرتكب خيانتي نشد و يك بار به فتحعلي شاه پيشنهاد
كرده بود كه ادارة پست داير كند تا نامه‌هاي مردم را به يكديگر برسانند و ضمناً
عايداتي هم براي خزانة دولت حاصل شود. شاه به جهت اينكه خيال كرده بود كه او را
ريشخند كرده است، دستور داده بود او را به قتل برسانند و اگر سرگوراوزلي، ايلچي
انگلستان به داد او نرسيده بود، سرش به باد رفته بود(مينوي، 352).
گفته‌اند كه ايلچي در هنگام درنگ در لندن و يا درگير و دار سفر، از شماري از
بنيادهاي علمي، صنعتي، فني، اجتماعي و سياسي انگليس ديدار كرد و بسياري از شيوه‌هاي
نوين آن كشور را مورد بررسي قرار داد. از پيشرفت طب، از ابزار دمكراسي، يعني
«پارلمنت» و مطبوعات سخن گفت(حائري، 280-290) و ايرانيان را به پيروي از اين امور
ترغيب كرد، اما ناآگاهي ابوالحسن خان از سياستهاي استعماري غرب، تبلور ناپختگي
سياسيي بود كه عناصر مختلف ايران را دربرمي‌گرفت.
وي در تهران مدرسه‌اي ساخت كه نام مدرسة ميرزا ابوالحسن خان ايلچي كبير معروف بود و
سپس ويران گرديد و به جاي آن بناي ديگري ساخته شد(سعادت، همانجا).
چند نقاش انگليسي، پيكر ابوالحسن خان را نقاشي كرده‌اند كه مشهورترين آنها توسط
سرتوماس لارنس ترسيم شده و در موزة فاگ در بوستون نگاهداري مي‌شود(ميلارد، 339).
مآخذ: ابوالحسن خان ايلچي، حيرت‌نامه، به كوشش مرسل وند، تهران، 1364ش؛
اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان، تاريخ منتظم ناصري، به كوشش محمداسماعيل رضواني،
تهران، 1365ش؛ اقبال، عباس، ميرزا تقي خان اميركبير، به كوشش ايرج افشار، تهران،
1355ش؛ امين‌الدوله، فرخ خان، مجموعة اسناد و مدارك فرخ خان امين‌الدوله، قسمت سوم،
به كوشش كريم اصفهانيان، تهران، 1350ش؛ بامداد، مهدي، شرح حال رجال ايران، تهران،
1345ش؛ حائري، عبدالهادي، نخستين روياروييهاي انديشه‌گران ايران با دو روية تمدن
بورژوازي غرب، تهران، 1367ش؛ دنبلي، عبدالرزاق، مآثر سلطانيه، به كوشش غلام حسين
صدري افشار، تهران، 1351ش؛ رائين، اسماعيل، حقوق‌بگيران انگليس در ايران، تهران،
1362ش؛ سپهر، محمدتقي لسان‌الملك، ناسخ‌التواريخ، به كوشش محمدباقر بهبودي، تهران،
1344ش؛ سعادت نوري، حسين، «حاجي ميرزا ابوالحسن خان شيرازي معروف به ايلچي»، نشرية
وزارت امور خارجه، 1345ش، دورة 3: صالح شيرازي، گزارش سفر، به كوشش همايون شهيدي،
تهران، راه نو؛ طاهري، ابوالقاسم، تاريخ روابط بازرگاني و سياسي انگليس و ايران…،
تهران، 1354ش؛ عضدالدوله، احمد ميرزا، تاريخ عضدي، به كوشش عبدالحسين نوايي، تهران،
1357ش؛ علوي شيرازي، ميرزا محمد هادي، دليل‌السفراء، سفرنامة ميرزا ابوالحسن خان
شيرازي ايلچي به روسيه، به كوشش محمد گلبن، تهران، 1357ش؛ فسايي، ميرزا حسن،
فارسنامة ناصري، به كوشش منصور رستگار فسايي، تهران، 1367ش؛ گلبن، محمد، مقدمه بر
دليل‌السفراء(نك‍: هم‍، علوي شيرازي)؛ ميلارد، چارلزو…، «يك تصوير ديپلماتيك».،
ترجمة جواد شيخ‌الاسلامي، راهنماي كتاب، تهران، 1346ش، س10، شم‍ 4؛ مينوي، مجتبي،
«اولين كاروان معرفت»، يغما، تهران، 1332ش، س9، شم‍ 6؛ نفيسي، سعيد، تاريخ اجتماعي
و سياسي ايران در دورة معاصر، تهران، 1362ش؛ هوشنگ مهدوي، عبدالرضا، تاريخ روابط
خارجي ايران، تهران، 1341ش؛ نيز:
Hurewitz, J.C., Diplpmacy in the Near and Middle East, New York, 1954; Gail,
Marzieg, Persia and the victorians, London, 1951.
نگين ياوري
 





/ 494