شماره مقاله:1862
اِبْنِ نَديم، ابوالفرج محمد بن ابي يعقوب اسحاق بن محمدبن اسحاق، کتابشناس،
فهرستنگار و محقق بغدادي سد? 4ق/10م و نويسند? اثر معروف الفهرست.
به سبب بيتوجهي نويسندگان و تذکرهنويسان سدههاي بعدي نسبت به ابن نديم، دربار?
احوال و فعاليتهاي علمي او آگاهي اندکي در دست است. حتي خطيب بغدادي که تراجم
بسياري از رجال بغداد را در کتاب معروف خود، تاريخ بغداد، آورده، در مورد او سکوت
اختيار کرده است. احتمالاً اين سکوت از اختلاف نظر خطيب با ابن نديم در مسائل
اعتقادي و مذهبي نلشي ميگردد. قديمترين منبع دربار? احوال ابن نديم گزارش موجز
ابن شهر آشوب (د 588ق/1192م) در معالم العلماء (ص 143) است. پس از وي ياقوت حموي (د
626ق/1229م) در شرح حالي مختصر و برگرفته از الفهرست، به ستايش از ابن نديم و اين
اثر او دانش مو?لف را در کتابشناسي و علوم مختلف نشان ميدهد، پرداخته است
(18/17). ابن نجار (د 643ق) تقريباً در همان دوره در احوال ابن نديم در ذيل تاريخ
بغداد مطالبي نگاشته بوده که ابن حجر عسقلاني (د 852ق/1448م) بخشي از آن را نقل
کرده است (5/72). قفطي (د 649ق) با ذکر نام او، تبحرش را در کتابشناسي ميستايد
(انباه، 1/7). پس از اين دوره، ذهبي (د 748ق/1347م) در تاريخ الاسلام (ص 398-399)
شرح حال مختصري دربار? وي آورده و صفدي (د 764ق) هم تنها دربار? تاريخ درگذشت ابن
نديم مطالبي افزون بر منابع ياد شده ارائه کرده است (2/197).
در ميان منابع متأخرتر، علاوه بر حواشي منسوب به مقريزي در هامش نسخ? خطي الفهرست
موجود در کتابخان? چستربيتي (نک : داج، 25-26)، بايد از لسان الميزان ابن حجر
(5/72-73) ياد کرد که شامل شرح حال نسبتاً مفصلتري از ابن نديم بر مبناي گفتههاي
ابن نجار، ذهبي و بررسي انتقادي الفهرست است. انتقاد تند از شخصيت ابن نديم ويژگي
کار ابن حجر محسوب ميشود.
بررسي اين مآخذ نشان ميدهد که اطلاعات آنها دربار? ابن نديم، بيشتر برگرفته از
الفهرست و گاه مشتمل بر برخي اطلاعات نادرست و مغرضانه است. به هر روي با توجه به
فقدان منابع، بايد براي تشريح زندگي و فعاليتهاي علمي ابن نديم، از اثر او کمک گرفت
و در استنتاج جانب احتياط را نگاه داشت.
دربار? خاستگاه ابن نديم نميتوان به قطع سخن گفت، اما باتوجه به اينکه وي در نسبت
يا وابستگي خود به قبيلهاي از قبايل عرب در الفهرست مطلبي نياورده، ميتوان گفت که
احتمالاً عرب نبوده است. همچنين شواهدي چون نپرداختن ابن نديم به اديان ايراني در
بخش مربوط به مذاهب و اديان الفهرست و نيز مطالبي که در صفحات 239-240 آن آورده
است، ميتواند احتمال ايراني نبودن وي را تقويت کند. از سوي ديگر، علاق? ابن نديم
به علوم اوائل و دوستي وي با عالمان مسيحي بغداد (نک : علي، 8/84-113، 10/156-183)
و شناخت درخور ستايش او از وضعيت بينالنهرين پيش از اسلام، شايد بتواند شاهدي براي
انتساب او به اقوامي باشد که قبل از ظهور اسلام در بينالنهرين ساکن بودند، چنانکه
نام پدر و نيايش ـ اسحاق ـ و کنيههاي خود او و پدرش ـ ابوالفرج و ابويعقوب ـ به
اين احتمال قوت ميبخشد.
گرچه در سرآغاز نسخ? چستربيتي (نک : داج، 25) به جاي «ابن النديم» از وي با عنوان
«النديم» نام برده شده است، اما باتوجه به اينکه در خود الفهرست همواره از وي با
عنوان «محمد بن اسحاق النديم» ياد ميشود و همچنين منابع رجالي و تاريخي غالباً نام
او را به همين صورت يا به صورت «ابن النديم» ضبط کردهاند (طوسي، 41، 68، جم ؛
نجاشي، 114؛ ابن شهر آشوب، همانجا؛ قفطي، همان، 1/7، 8، 9؛ ابن ابي اصيبعه، 1/57،
287)، ميتوان گفت که که «نديم» لقب پدر او بوده است، اما وجه تسميه دانسته نيست.
از موطن ابن نديم نيز اطلاعي در دست نيست، تنها ميدانيم که در بغداد ميزيسته و
مدتي در موصل اقامت داشته است (نک : ابن نديم، 94، 181، جم(.
در مورد تاريخ تولد ابن نديم گزارشي که خود او در الفهرست (ص 295) دربار? ملاقاتش
با فقيه خارجي، ابوبکر بردعي در 340ق به دست داده، تا حدودي راهگشاست. باتوجه به
اطلاعاتي که ابن نديم از آثار و عقايد بردعي در اين ديدار گردآوري کرده، ميتوان
دريافت که وي در زمان ملاقات، از بلوغ علمي برخوردار بوده است. ديدار ابن نديم از
کتابخان? علي بن احمد عمراني (د 344ق) نيز در اينباره قابل تأمل است (همو، 325،
341).
در مورد شغل ابن نديم، گرچه ياقوت (همانجا) احتمال داده که او ورّاق بوده است و
برخي منابع ديگر ظاهراً او را به عنوان ورّاق ميشناختهاند (نک : ابن خلکان،
1/53؛ ابن حجر، 5/72)، اما در خود کتاب الفهرست در اينباره ناهمگوني به چشم
ميخورد: در بسياري از موارد ميتوان «وراق» را مربوط به پدر و در برخي از موارد
مربوط به خود ابن نديم دانست. به هر روي دليل استواري بر وراق بودن ابن نديم در دست
نيست، هر چند برخي از خاورشناسان، چون داج (ص 16-17) و کرمر (ص 139) احتمال
دادهاند که پدر و فرزند هر دو وراق بوده باشند.
با اينهمه ابن نديم با فن وراقي آشنا بوده است، چنانکه بخشي از کتاب الاوصاف و
التشبيهات وي به کتابت و ادوات آن اختصاص داشته است (ابن نديم، 14). ظاهراً اطلاعات
او را در اين زمينه بايد مأخوذ از پدرش دانست.
در مورد تحصيلات و استادان ابن نديم نيز اطلاعات اندکي در دست است، زيرا بعيد نيست
مشايخي که ابن نديم سخنانشان را بدون واسطه در الفهرست نقل کرده، درواقع استاد وي
نباشند و وي، تنها براي تکميل کتاب خود از گفتههاي آنان بهره برده باشد. در ميان
اين مشايخ ميتوان از سري بن احمد کندي (ص 13)، ابوعلي بن سوار کاتب (ص 154)،
ابوالحسن علي بن هارون بن علي بن هارون بن علي بن يحيي از آل منجم (ص 161)،
ابوالفتح ابن نحوي (ص 162)، ابودلف ينبوعي (ص 410)، ابوالخير ابن خمار (ص 305) و
مهمتر از همه ابوسعيد سيرافي (ص 45، جم(، ابوسليمان منطقي سجستاني (ص 302)،
ابوالفرج اصفهاني (ص 158)، ابو عبيد اللـه مرزباني (ص 208؛ قس: داج، 25-26، به نقل
از مقريزي) و احتمالاً يحيي بن عدي (ص 309، 313، قس: ص 322) نام برد. ابن حجر
(همانجا) نيز در ميان مشايخ وي اسماعيل صفار، از محدثان مشهور بغداد را نام برده که
مأخذ آن دانسته نيست.
با دقت در الفهرست ميتوان استنباط کرد که ابن نديم با علوم مختلف آشنايي نسبي
داشته و احتمالاً در برخي زمينهها صاحب نظر بوده است. از آن جمله است: ادبيات عرب
و علوم اوائل، به ويژه فلسفه و تاريخ فلسفه. درواقع اگر او نزد ابوسليمان سجستاني
فلسفه خوانده باشد، بايد براي او در اين علم مقامي بلند فرض نمود. با اين وصف نبايد
در مورد دانش ابن نديم مبالغه کرد، زيرا الفهرست بيشتر به مثاب? دانشنامهاي است که
به جاي بحث و بررسي عميق در علوم مختلف، به ذکر فهرست آثار پرداخته است، به ويژه
اينکه بسياري از مطالب کتاب مذکور را نقل قول ديگران تشکيل ميدهد.
از خصوصيات ابن نديم که با مطالع? الفهرست ميتوان به آنها پي برد، آزادانديشي و
تسامح، دقت به ظبط، ذوق سليم و ابتکار در مسائل علمي است که از مصاحبتش با کساني
چون ابوسليمان سجستاني (ه م) و مشرب معتزلي و خرد گرايش و نيز از مطالعاتش در باب
اديان و مذاهب، نشأت ميگيرد.
مذهب ابن نديم: اختلاف نظري که در مورد مذهب ابن نديم ديده ميشود، از تشتت و
گوناگوني آراء وي در الفهرست ريشه ميگيرد. با توجه به تسامح وي ميتوان محملي براي
گفتههاي به ظاهر متناقض او و راهي جهت روشنتر شدن گزارشهايي، به ويژه در بخش فقه
و کلام، ارائه نمود.
قرائن موجود در الفهرست بر ميل او به اعتزال دلالت دارد. از آن جمله است: نقل
اظهارات معتله در باب پيامبر(ص) به عنوان سرچشم? انديش? اعتزال (ص 202)؛ ذکر و مدح
ابن ابي دُواد معتزلي که از مؤلفان نبود، تنها به دليل دفاعش از اعتزال و معتزله (ص
212)؛ تقسيم معتزله به 2 گروه «مخلص» و «بدعتگذار» (ص 214-217)؛ اطلاق عنوان «اهل
العدل و التوحيد» بر معتزله (ص 201-202) و در مقابل، «حشويه» بر اهل سنت (ص 287)؛
ذکر ابوالحسن اشعري در بخش متکلمان «مجبّره» و «حشويه» (ص 231). گرچه از عبارتي که
سبکي دربار? ابن نديم آورده است (2/51)، چنين بر ميآيد که آشنايي وي با علم کلام
چندان عميق نبوده است، ولي مسلم است که او در باب اعتزال و معتزله اطلاعات کافي
داشته است.
نظر به اينکه او از برخي امامان شيعه و فرزندانشان با جمل? «عليه السلام» ياد کرده
(ص 95، 120، 252، جم( و اهل بيت پيامبر(ص) را همچون فردي شيعي ميستايد (ص 197،
276) و براي شيخين، ديگر خلفا و کساني چون طلحه،زبير و عايشه تعبر «رضي اللـه عنه»
را به کار نميبرد، (ص 27، 115، 136، جم(، ميتوان گفت که شيعي مذهب بوده است.
بايد افزود که از عبارت «ترضيه» که در برخي موارد در کتاب الفهرست چاپي (ص 115،
146، 224، 251) براي عمر بن خطاب و ديگران ديده ميشود، در نسخههاي اصلي آن (نک :
بخش الفهرست در همين مقاله) اثري نيست، از اينرو ميتوان دريافت که اين تعابير
توسط ناسخان اضافه شده است. قرائن ديگري نيز وجود دارد که ميتواند بر تشيع وي
دلالت کند: ذکر تعبير «خاصه» براي شيعيان و «عامه» براي اهل سنت (ص 246، 287، 289؛
نيز نک : گلدسپهر، 278-284)؛ نقل روايتي از واقدي مبني بر آنکه علي(ع) معجز?
پيامبر بوده است (ص 111)؛ حسن المذهب خواندن واقدي که خود، او را شيعي ميداند
(همانجا)؛ ستايش از هشام بن حکم که به امامت امام صادق(ع) گرويد (ص 223-224). با
اينهمه با دقت در روش ابن نديم در الفهرست و نيز اطلاعات نسبتاً محدود و گاه مغلوط
وي از تشيع و تعبيرش نسبت به شيخ مفيد که گفته است: «او را ديدم و بسيار دانشمند
يافتم» (ص 226)، ميتوان چنين استنباط کرد که ابن نديم، گرچه شيعي مذهب و از لحاظ
فکري، معتزلي بوده است، از جهت فقهي ارتباط زيادي با جامع? امامي? بغداد نداشته
باشد.
با دقت در بخش مربوط به ابوحنيفه در الفهرست ميتوان چنين استنباط کرد که ابن نديم
به او و مذهب حنفي هم علاقه داشته است، چه در شرح حال ابوحنيفه وي را مدح بليغي
کرده است (ص 255-256). در جاي ديگر مناظر? معروف ميان ابوحنيفه و مؤمن الطاق را که
ناظر بر قدح ابوحنيفه بود، ظاهراً به گونهاي تحريف شده نقل کرده است (ص 224؛ قس:
نجاشي، 326). شايد علاق? ابن نديم به ابوحنيفه متأثر از عقايد استادش ابوسعيد
سيرافي (ه م) در اين باب بوده باشد. به هر روي کسي چون ابن نديم با گرايشهاي معتزلي
و انديش? خردگراي و فلسفي خود، نميتوانست با ابوحنيفه بيگانه باشد، چنانکه
فلاسفهاي چون ابوالحسن عامري (ه م) نيز به ابوحنيفه و فقه او گرايش داشتند (نک :
ابوالحسن عامري، 119-120).
ابن نديم را با هم? گرايشهاي شيعي، معتزلي و حنفي نميتوان زيدي دانست، چنانکه
عبارت وي «و زعم بعض الزيديه» (ص 244) و نيز ديدگاه او دربار? ائمه(ع) ميتواند
مؤيد اين نظر باشد. رجالنويسان اهل سنت نيز همواره بر گرايش ابن نديم به تشيع و
اعتزال تصريح و گاه از او به سختي انتقاد کردهاند (نک : ياقوت، همانجا؛ ذهبي،
398؛ صفدي، 2/197؛ ابن حجر، 5/72-73؛ داج، همانجا، به نقل از مقريزي). اما علماي
اماميه نيز چون شيخ طوسي و نجاشي، با اينکه از الفهرست بهره گرفتهاند، شايد به سبب
آنچه در باب مذهب ابن نديم گفته شد، او را از جمل? رجال اماميه محسوب نداشتهاند
(قس: ابن شهر آشوب، همانجا).
درگذشت: زمان درگذشت ابن نديم محل اختلاف است. صفدي آن را 380ق نوشته (همانجا) و
مقريزي «چهارشنبه 20 شعبان 380» در بغداد ضبط کرده است (نک : داج، همانجا). همچنين
بر مبناي سخن ابن نجار در يک جا درگذشت ابن نديم «چهارشنبه 20 شعبان 385» (نک :
زلهايم، 617) و در جاي ديگر «شعبان سنه ثمان و ثلاثين» (438ق؟) آمده است (نک : ابن
حجر، 5/72). برخي از معاصران (نک : زرکلي، 6/29؛ قس: فلوگل، 12، حاشيه؛ واسيليف،
II/295) باتوجه به تاريخ اخير، زمان مرگ او را اوايل سد? 5ق نوشتهاند. در مورد اول
ظاهراً تصحيفي رخ داده و دومي باتوجه به آنچه در مورد زمان تولد ابن نديم ذکر شد،
بعيد به نظر ميرسد. گفتني است که تاريخهاي بعد از 380ق که در الفهرست ديده ميشود،
به گمان قريب به يقين از اضافات ناسخان است، خاصه اينکه مؤلف خود در کتابش (همانجا)
از خوانندگان خواسته است که در تکميل اثر او بکوشند (براي اطلاع بيشتر از تاريخ مرگ
ابن نديم، نک : زلهايم، 613-624).
الفهرست: اين کتاب نه تنها به مثاب? دانشنامهاي است که تاريخ فرهنگ، ادبيات و مذهب
را از ادوار قبل از اسلام تا عصر نويسنده (سد? 4ق) به شکل بديعي به تصوير ميکشد،
بلکه خصوصيات کتابشناسي نيز دارد و چنانکه از مقدم? کوتاه آن بر ميآيد (ص 3) ابن
نديم مصمم بوده است؛ تا فهرستي از کلي? آثاري که به زبان عربي توسط نويسندگان عرب و
غيرعرب تأليف شده بوده، با تراجم مؤلفان آنها به دست دهد، اما مطالع? الفهرست نشان
ميدهد که محتواي اين کتاب گستردهتر از آن است که مؤلف خود در مقدمه وعده داده
است. گرچه پيش از تأليف الفهرست، آثاري معدود و مختصر با عنوان فهرست تأليف شده
بوده، ولي شيو? تدوين آن آثار با روش ابن نديم بسيار متفاوت است، به طوري که
ميتوان الفهرست را يگانه کتابشناسي عمومي 4 سد? نخستين اسلامي و حتي مدتها بعد از
آن به شمار آورد. با وجود اينکه در سد? 4ق دانشنامههايي چون احصاءالعلوم فارابي،
رسائل اخوان الصفا، مفاتيح العلوم خوارزمي و جوامع العلوم ابن فريعون تأليف شد (نک
: GAS, I/383-389)، هيچيک نه تنها از لحاظ وسعت و دقت، بلکه از نظر روش نيز با
الفهرست قابل مقايسه نيستند.
الفهرست شامل ده مقاله است: 1. کتب مقدس مسلمانان، يهوديان و مسيحيان، البته با
عنايت بيشتري به علوم قرآني، همراه مقدمهاي د باب خط و زبانهاي ملل مختلف؛ 2. نحو
و لغت؛ 3. تاريخ، انساب و موضوعات وابست? به آن؛ 4. شعر و شاعران؛ 5. علم کلام و
متکلمان؛ 6. فقه، حديث، فقها و محدثان؛ 7. فلسفه و علوم قديم؛ 8. افسانه، سحر و
جادو و...؛ 9. مذاهب و اديان غيرالهي؛ 10. کيميا.
تاريخ تأليف الفهرست چنانکه در موارد متعدد بدان تصريح شده (نک : ص 3، 41، 96،
146، 273؛ قس: ابن حجر، همانجا). سال 377ق است و ظاهراً ابن نديم پس از اين تاريخ
نيز برخي اطلاعات را بر آن افزوده است. به احتمال قوي سال 377ق، تاريخ تنظيم
اطلاعاتي بوده است که پيشتر ضبط شده بودند. ابن نديم همانگونه که در مقدم? کتابش
متذکر ميشود (ص 3، نيز نک : 41، 96)، الفهرست را به کسي که از وي تنها با عنوان
«السيد الفاضل» ياد ميکند، تقديم کرده است. بعيد نيست که مراد ابن نديم، عيسي بن
علي ابن جراح بوده باشد، زيرا تنها از وي با عنوان «سيدنا» ياد کرده است (ص 304).
ابن نديم در الفهرست به بررسي و نقد اقوال پيشينيان خود، همت گماشته (نک : ص 7- 8،
154، 307) و گاهي نيز دربار? انتساب کتابها به نويسندگان، به بحث پرداخته، يا کتابي
را خوانده و دربار? آن اظهار نظر کرده است (نک : ص 103، 209، 348، جم(. وي گاه در
مورد راويان و محدثان از اصطلاحات حديثي همچون «ثقه في الحديث» استفاده کرده و در
بعضي مواضع به روش محدثان به راويان کتابها نيز اشاره کرده است (نک : ص 75، 76،
85، 86). گاه به تحريرهاي گوناگون يک کتاب پرداخته (نک : ص 210، جم( و در برخي
موارد به مشهور يا متروک بودن کتابي اشاره کرده است (نک : ص 266، 268، جم(. ابن
نديم، گرچه در مقدم? کتاب وعده داده است که تنها از مؤلفان و آثار آنان ياد کند،
اما در موارد بسياري از دانشمنداني نام برده که صاحب تأليف نبودهاند (مثلاً نک :
52، 77- 78، 95). وي به نقل آنچه پيشينيان ذکر کرده بودند، چندان رغبتي نداشته،
چنانکه در بخش مربوط به طبقات شعرا خود به اين مطلب اشاره کرده است (نک : ص 181،
406). ابن نديم از ذکر احوال و آثار معاصران خود غافل نبوده، گرچه گاهي ديده ميشود
که به کسان بسيار مشهوري چون يعقوبي، اشاره نکرده است.
ابن نديم در تأليف الفهرست از طيف وسيعي از مآخذ گوناگون استفاده کرده است. وي در
کنار تأليفاتي چون تفسير تئودُرُس بر تورات و پيناکْس جالينوس (نک : ص 11، 45، 51،
جم(، اطلاعات شفاهي افراد آگاه، از مسلمان و غيرمسلمان، چون اماد موبد و يونس القس
(نک : ص 15، 17، 25، جم(، اطلاعات بوميان مناطق مورد بحث، يا کساني که در آن
مناطق زندگي کرده بودند (نک : ص 20، 412، 413)، بهره برده است و ضمن معاشرت با
روحانيان اديان و فرق و شرکت در جلسات آنان (نک : ص 241، 295، 412-413، جم(،
مصاحبت با منجمان و کيمياگران (نک : ص 168، 371، 425) و بهره گرفتن از
کتابخانههاي خصوصي بغداد و موصل (نک : ص 21، 46، 145، 325)، به معلومات خود
افزوده است. ابن نديم خود در موارد متعدد تصريح ميکند که اطلاعاتش را از نسخ? دست
خط مؤلف يا از فردي «ثقه» اخذ کرده است (ص 8، 15، 20، 22، 238).
با آنکه اطلاعات ارائه شده در بخشهايي از الفهرست را در آثار متقدمتر نيز ميتوان
يافت، ولي بسياري از مطالب آن منحصر به فرد است. همچنين نظر به اينکه بسياري از
منابع ابن نديم اکنون در دسترس نيست، کتاب الفهرست مشتمل بر اطلاعاتي است که در جاي
ديگر نميتوان يافت، مثلاً در بخش مربوط به شعرا، اطلاعاتي در خصوص ميزان اشعار
بسياري از شعرا ارائه شده است که در مآخذ ديگر به آن صورت يافت نميشود. همچنين است
اطلاعاتي که ابن نديم دربار? خوارج و فقهاي آنان به دست داده است.
در بخش مربوط به معتزله، ابن نديم براساس منابع خود اطلاعاتي عرضه داشته که در
مقايسه با مطالب کتابهاي مربوط به طبقات معتزله قابل توجه است. همين گونه است
بخشهاي مربوط به فلاسفه، اطبا و تاريخ نهضت ترجمه که از جهت کميت و کيفيت بر آنچه
به صورت پراکنده در آثار قديمتر، و حتي متأخرتر آمده است. برتري دارد. اين نکته
نيز قابل توجه است که مطلب کتاب طبقات الاطباء و الحکماءِ ابن جلجل که در 377ق
تأليف شده است، به هيچ روي به گستردگي مطالب ارائه شده در الفهرست نيست. همچنين
کتاب صوان الحکمه که از لحاظ ارائ? اطلاعات در باب فلاسفه با الفهرست تفاوتي چشمگير
دارد. ظاهراً پس از الفهرست تأليف شده است، زيرا ابن نديم در شرح حال استاد خود
ابوسليمان سجستاني (ص 332) به صوان الحکم? او اشارهاي نکرده است. ابن نديم در
تأليف بخش مربوط به اطبا و حکما از آثار کساني چون اسحاق بن حنين (نک : ص 306،
350)، در کنار اطلاعات معاصران خود چون ابوسليمان سجستاني، عيسي بن علي ابن جراح،
يحيي بن عدي و ابوالخير ابن خمار بهره برده است (نک : ص 304، 305، 309، 313؛ در
مورد استفاد? ابن نديم از نوشتههاي ابن زبير، نک : ليپرت، 147-155؛ ه د، ابن
زبير، ابوالحسن).
در بخش مربوط به مانويه، از ميان مذاهب و اديان غيرتوحيدي، اطلاعات ابن نديم حائز
اهميت بسيار است و به عنوان يکي از مهمترين منابع براي شناخت آيين به شمار ميرود.
اطلاعات ابن نديم در باب ديگر مذاهب، گرچه در مقايسه با اثار برخي از معاصرانش
اهميت بسيار دارد، با اين وصف در بعضي از موارد همتاي کتب ويژ? ملل و نحل نيست.
نسخههاي خطي: نسخههاي موجود الفهرست داراي اختلافات بسيار و اساسي است. به طوري
که تجدد در چاپ خود از اين کتاب نشان ميدهد، تفاوت نسخههاي چستربيتي و شهيد علي
پاشا ــ که اساس طبع وي هستند ــ با نسخههاي ديگر ــ که برخي از آنها اساس چاپ
فلوگل بودهاند ــ قابل توجه است، خاصه آنکه در بعضي نسخهها بخشهايي وجود دارد که
در نسخههاي ديگر اصلاً از آنها نشاني نيست (براي آشنايي با نسخههاي خطي الفهرست،
نک : فلوگل، 15-16؛ داج، 23-34؛ ريتر، 15-23؛ فوک، «موادي جديد »، 298-301؛ مينوي،
1-6؛ تجديد، 26-29؛ GAS, I/388). در مورد اين اختلافات، بهطور قطع نميتوان چيزي
گفت، اما بايد احتمال افتادگي بخشهايي از الفهرست در نسخههاي ناقص و نيز اضافات
ناسخان را همواره در نظر داشت. از متن کتاب نيز اين مطلب مسلم ميشود که ابن نديم
پس از تحرير الفهرست در 377ق، مطالبي به نسخ? دستنويس خود اضافه کرده است (نک : ص
41-42، 96-97). از اينرو، بعيد نيست نسخههايي که از دستنوشتههايي غير از نسخ?
نهايي استنساخ شدهاند، فاقد برخي بخشهاي آن باشند. همچنين باتوجه به آشفتگيهاي بخش
مربوط به معتزله در نسخ مختلف، احتمال آن ميرود که اين آشفتگيها حاصل روحي? اعتزال
ستيزي ناسخان باشد.
گفتني است که نسخ? کوپريلي (شم 1135) با ديگر نسخههاي الفهرست اين تفاوت را دارد
که تنها شامل فن اول از مقال? اول و 4 مقال? پاياني کتاب است و در مقدم? آن که در
377ق تحرير شده و با ساير نسخ فرق دارد، چنين آمده است: «اين کتاب فهرست کتابهاي
علوم قديمه است، از تصانيف يونان، فرس و هند که به لغت عرب موجود است» (کوپريلي،
1/580). از اينرو محققاني چون هلموت ريتر (همانجا) و يوهان فوک («تاريخ ادبيات...
»، 111-115) معتقدند که ابن نديم در 377ق دو تحرير از کتاب خود، يکي شامل 10 مقاله
و ديگري 4 مقاله فراهم ساخته است. حاجي خليفه نيز در کشف الظنون، ذيل عنوان فهرس
العلوم (2/1303-1304)، همين نسخه را معرفي کرده است. فوک نيز باتوجه به تفاوت روش و
محتواي 4 مقال? آخر و 6 مقال? اول الفهرست، به بيان اختلاف اين دو تحرير پرداخته
است (نک : EI2)، اما قرائن مذکور براي اثبات نظر اين محققان کافي به نظر نميرسد و
احتمال آن هست که ناسخ نسخ? کوپريلي، نسخهاي از الفهرست را که تنها شامل فن اول از
مقال? اول و 4 مقال? آخر کتاب بوده است، اساس کار خود قرار داده، با تغيير مقدمه و
عناوين مقالات، آن نسخه را تهيه کرده باشد. به هر حال به نظر ميرسد که تا کشف
منابع يا نسخههاي جديدي از الفهرست، در مورد اين مسأله بايد با احتياط سخن گفت
(نيز نک : ابن طاووس، 132، که از نسخ? خاصي از الفهرست استفاده کرده است).
چاپها: الفهرست ابن نديم نخستينبار به وسيل? فلوگل تصحيح و پس از مرگ وي به کمک
روديگر و مولر در لايپزيک (1871-1872م) به چاپ رسيد. در چاپ فلوگل بخش مربوط به
معتزله ناقص است و افتادگيهاي اين بخش چندينبار توسط ديگران به چاپ رسيده است (نک
: دانش پژوه، 123- 125).
الفهرست بار ديگر در 1348ق در قاهره به چاپ رسيد و پس از آن رضا تجدد در 1350ش در
تهران چاپ کاملي از آن ارائه کرد که به سبب استفاده از نسخههاي چستربيتي و شهيد
علي پاشا حائز اهميت است. الفهرست در 1343ش در تهران به وسيل? تجدد به فارسي ترجمه
و منتشر شد و در 1970م در نيويورک توسط بايارد داج به انگليسي ترجمه گرديد و در 2
مجلد به چاپ رسيد.
برخي از تحقيقاتي که در مورد بخشهاي ويژهاي از الفهرست صورت گرفته، از اين قرار
است:
در فلسفه: مولر، «فلاسف? يوناني در روايات عربي»، هاله، 1872م؛ در رياضيات؛ زوتر،
مقال? «فهرست رياضيدانان در الفهرست» در «رسالههايي در تاريخ رياضيات»، زوريخ،
1892م، ج 45؛ در کيميا: برتلو، «شيمي در قرون وسطي»، پاريس، 1893م و فوک، «ادبيات
عربي دربار? کيميا براساس گفتار النديم»، آمبيکس، 1951م، ج 4؛ در ايرانشناسي: گري،
«مواد ايراني در الفهرست»، موزئون، 1915م، ج 3؛ دربار? مانيک کسلر، ماني ، برلين،
1889م و فلوگل، «تعاليم و آثار ماني براساس الفهرست»، لايپزيک، 1862م. برخي از
تحقيقات ديگري که دربار? ابن نديم و الفهرست به عمل آمده و ميتواند مکمل اين مقاله
باشد، اينهاست: ابراهيم ابياري، «الفهرست لابن النديم»، تراث الانسانيه، ج 3؛
محمدجواد مشکور، «کتاب الفهرست للنديم المعروف خطأ بابن النديم»، مجله مجمع اللغه
العربيه بدمشق، ج 52، جزء 2؛ باياردداج، «حياه ابن النديم»، مجله مجمع اللغه
العربيه بدمشق، ج 45، جزء 3؛ همو، «کتاب الفهرست لابن النديم»، همان مجله، ج 45،
جزء 4. همچنين عبداللطيف محمدالعبد خلاصهاي از الفهرست را با عنوان نوادر المعارف
(قاهره، 1397ق/1977م) تهيه کرده است.
به گزارش ياقوت (18/104) ظاهراً حسين بن علي وزير مغربي زياداتي بر الفهرست نوشته
بوده که اين مطلب با توجه به سال درگذشت وزير (د 418ق) از اهميت بسياري برخوردار
است. در مورد تاريخچ? بهرهگيري از الفهرست ميدانيم که شيخ طوسي (د 460ق) در
الفهرست خود در موارد متعدد (نک : ص 41، 68، جم( و پس از وي نجاشي (د 450ق) در
رجال (ص 114) از الفهرست ابن نديم بهره گرفتهاند. پس از آن در سدههاي 6 و 7ق نيز
کساني چون ابن شهر آشوب (ص 143)، ياقوت (2/242، جم(، ادريسي (ص 90، 136) و ابن ابي
اصيبعه (1/57، 175، جم( از اين کتاب در تأليفات خود نام برده يا استفاده کردهاند.
برخي در همين 2 سده ادعا کردهاند که الفهرست را به خط مؤلف در اختيار داشتهاند
(ابن نجار، همانجا؛ بغدادي، 3/83، به نقل از العُباب صغاني، د 650ق).
ابن نديم علاوه بر الفهرست، کتابي با عنوان الاوصاف و التشبيهات نيز داشته است که
اکنون از آن نشاني در دست نيست (ابن نديم، 14).
مآخذ: ابن ابي اصيبعه، احمد بن قاسم، عيون الانبياء، به کوشش آوگوست مولر، بولاق،
1299ق/1882م؛ ابن حجر عسقلاني، احمد بن علي، لسان الميزان، حيدرآباد دکن، 1331ق؛
ابن خلکان، وفيات؛ ابن شهر آشوب، محمد بن علي، معالم العلماء، نجف، 1380ق/1961م؛
ابن طاووس، علي بن موسي، فرج المهموم، نجف، 1368ق؛ ابن نجار، محمد بن محمود، ذيل
تاريخ بغداد، حيدرآباد دکن، 1401ق/1981م؛ ابن نديم، الفهرست؛ ابوالحسن عامري، محمد
بن يوسف، الاعلام بمناقب الاسلام، به کوشش احمد عبدالحميد غراب، قاهره،
1387ق/1967م؛ ادريسي، محمدبن عبدالعزيز، انوار علو الاجرام، به کوشش سزگين،
فرانکفورت، 1408ق/1980م؛ بغدادي، عبدالقادر بن عمر، خزانه الادب، بولاق، 1299ق؛
تجدد، رضا، مقدمه بر ترجم? الفهرست، تهران، 1366ش؛ حاجي خليفه، کشف؛ دانشپژوه،
محمدتقي، مقدمه بر نزهه الارواح شهرزوري، تهران، 1365ش؛ ذهبي، محمد بن احمد، تاريخ
الاسلام، حوادث سالهاي 381-400ق، به کوشش عمر عبدالسلام تدمري، بيروت، 1409ق/1988م؛
زرکلي، اعلام؛ زلهايم، رودلف، «تاريخ وفاه ابن النديم»، ترجم? حسام صغير، مجله مجمع
اللغه العربيه، دمشق، 1395ق/1975م؛ ج 50، شم 3؛ سبکي، عبدالوهاب بن علي، طبقات
الشافعيه الکبري، قاهره، 1324ق؛ صفدي، خليل بن ابيک، الوافي بالوفيات، به کوشش
هلموت ريتر، بيروت، 1381ق/1975م؛ ج 50، شم 3؛ سبکي، عبدالوهاب بن علي، طبقات
الشافعيه الکبري، قاهره، 1324ق؛ صفدي، خليل بن ابيک، الوافي بالوفيات، به کوشش
هلموت ريتر، بيروت، 1381ق/1961م؛ طوسي، محمد بن حسن، الفهرست، به کوشش محمد صادق آل
بحرالعلوم، نجف، کتابفروشي مرتضويه؛ علي، جواد، «علم ابن النديم باليهوديه و
النصرانيه»، مجله مجمع العلمي العراقي، ج 8، 1380ق، ج 10، 1382ق؛ قفطي، علي بن
يوسف، انباءالرواه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1369ق/1950م؛ همو، تاريخ
الحکماء، به کوشش يوليوس ليپرت، لايپزيک، 1903م؛ کوپريلي، خطي؛ نجاشي، احمد بن علي،
الرجال، به کوشش موسي شبيري زنجاني، قم، 1407ق؛ ياقوت، ادبا؛ نيز:
Dogge, B., introd. The Fihrist of al-Nadim, New York, 1970; EI2; Flügel, G.,
intod. Kitâb al-Fihrist, Leipzig, 1871; Fück, J., »Eine arabische
Literaturgeschichte aus dem 10. Jahrhundert n. Chr.«, ZDMG, 1930, vol. LXXXIV;
id, »Neue Materialien zum Fihrist«, ZDMG, 1936, vol. XC; GAS; Goldziher, I.,
»Beitr?ge zur Erkl?rung des Kitâb al-Fihrist«, ZDMG, 1882, vol. XXXVI; Kraemer,
J. L., Humanism in the Renaissance of Islam, Leiden, 1986; Lippert, J., »Ibn
al-Kûfî, ein Vorg?nger Nadîm's«, Wiener Zeitschrift für die Kunde des
Morgenlandes, 1897, vol. XI; M?nov?, M., introd. Ketab al-Fihrist, Tehran, 1971;
Ritter, H., »Zur Uberlieferung des Fihrist«, Der Islam, 1928, vol. XVII;
Vasiliev, A. A., Byzance et les Arabes, tr. H. Grégoire et M. Canard, Bruxelles,
1950.
حسن انصاري