شماره مقاله:1864
اِبْنِ نَطّاح، ابوعبداللـه محدبن صالح بن مهران نطاحي بصري (د 252ق/866م)، محدث،
نسبشناس و مورخ. برخي کني? او را ابوجعفر (خطيب، 5/357) و ابوحصون هاشمي و
ابوالتيّاح (ابن حجر، 6/693) نيز گفتهاند. شهرت وي به ابن نطاح به دليل انتساب او
به نيايش نطّاح است (سمعاني، 13/135). او از موالي بني هاشم بود (خطيب، همانجا) و
از اينرو به هاشمي نيز شهرت داشت.
وي در بصره زاده شد و احتمالاً در همانجا رشد و پرورش يافت و آنگاه به بغداد سفر
کرد (سمعاني، همانجا). مهمترين مشايخ روايي او عبارتند از: ابوالحسن علي بن محمد
مدائني، حسن بن ميمون نصري، ابوعبيده معمر بن مثنّي و محمدبن عمر واقدي (ابن عبد
ربه، 1/278؛ ابن نديم، 120؛ خطيب، همانجا؛ مزي، 320؛ روزنتال، 128). ابن نطاح محدث
معتبري بود و از بسياري از راويان سد? 2ق/8م چون ابوعاصم، محمدبن عبداللـه (ابن
حبان، 9/125) و از معتمربن سليمان و معاصرانش (ابن مستوفي، 2/547) و ديگران حديث
نقل کرده است. ابن حبان از طريق عمرو بن محمد همداني از او روايت کرده و او را از
ثقات دانسته است (همانجا). در عين حال بيشترين شهرت و اعتبار او در تاريخنگاري
است.
آثار يافت نشد? ابن نطاح از اين قرارند: افخاذالعرب؛ انساب ازد عمان؛ البيوتات؛
الرد علي ابي عبيدة في کتاب الديباج؛ الدوله العباسيه و مقتل زيدبن علي(ع) (ابن
نديم، همانجا). ابوالفرج در الاغاني بخشهايي از آثار او را آورده است (سزگين،
1/(2)/146). مهمترين اثر وي، الدوله العباسيه است که دربار? دولت عباسيان نگاشته
است. خطيب بغدادي اين اثر را نخستين تأليف در تاريخ عباسيان ميشمارد (5/358)، در
حالي که ابن نديم (ص 115) در بيان احوال مدائني، استاد ابن نطاح، آورده است که وي
دربار? خلافت سفّاح، منصور، مهدي، هادي، هارون و امين کتابي پرداخته است. روزنتال
(همانجا) نيز احتمال ميدهد که کتاب ابن نطاح پيراست? کتاب استادش حسن بن ميمون و
يا ذيلي بر آن باشد.
به هر حال کتاب ابن نطاح يکي از چند کتاب نخستين و مهم در تاريخ خافاي عباسي بوده و
نوشتههاي او به علت شهرت وي به امانت در نقل، اعتبار بيشتري داشته است.
چيزي که شگفت مينمايد اين است که اين اثر چندان مورد توجه و يا مورد بهرهبرداري
مورخان معاصر ابن نطاح و تاريخنگاران بعدي قرار نگرفته است. فقط طبري گاه (مثلاً
7/617-618) از روايات او سودجسته و مسعودي (1/22) نيز از اثر وي ياد کرده است.
تاريخنگاران متأخر نيز غالباً، شايد به دليل دسترسي نداشتن به تدليفات او به ياد و
آثارش بسنده کردهاند. با اينهمه کسان ديگري چون احمد بن علي خزاز، بشر بن موسي
اسدي، احمدبن قاسم بن مساور جوهري، هيثم ابن خلف دوري، به آثار او استناد جستهاند
(خطيب، 5/357-358؛ ابن حجر، 6/693؛ ذهبي، 2/592؛ مزي، همانجا؛ در مورد انتساب کتاب
اخبارالعباس به وي، نک : EI2).
مآخذ: ابن حبان، محمد، الثقات، حيدرآياد دکن، 1403ق/1983م؛ ابن حجر عسقلاني، احمدبن
علي، لسان الميزان، حيدرآباد دکن، 1331ق/1913م؛ ابن عبدربه، احمد بن محمد، العقد
الفريد، به کوشش احمد امين و ديگران، بيروت، 1402ق/1982م؛ ابن مستوفي، مبارک بن
احمد، تاريخ اربل، به کوشش سامي بن سيد خماس صقار، بغداد، 1400ق/1980م؛ ابن نديم،
الفهرست؛ خطيب بغدادي، احمدبن علي، تاريخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ ذهبي، محمدبن احمد،
المغني في الضعفاء، به کوشش نورالدين عتر، دمشق، 1391ق/1971م؛ روزنتال، فرانتس،
التاريخ عندالمسلمين، ترجم? صالح العلي، به کوشش محمد توفيق حسين، بغداد،
1383ق/1963م؛ سزگين، فؤاد، تاريخ التراث العربي، ترجم? محمود فهمي حجازي، رياض،
1403ق؛ سمعاني، عبدالکريم، الانساب، به کوشش شرفالدين احمد، حيدرآباد دکن،
1402ق/1982م؛ طبري، تاريخ؛ مزي، يوسف بن عبدالرحمن، تهذيب الکمال، نسخ? عکسي موجود
در کتابخان? مرکز؛ مسعودي، مروج الذهب، به کوشش يوسف اسعد داغر، بيروت، 1385ق؛ نيز:
EI2.
حسن يوسفي اشکوري