شماره مقاله:1874
اِبْنِ واصِل، ابو عبداللـه محمدبن سالمبن نصر اللـه بن سالم بن واصل حموي (2 شوال
604 ـ شوال 697ق/20 آوريل 1208- ژوئي? 1298م)، مورخ، اديب و فقيه شافعي. او درحماه
زاده شد (صفدي، نکت، 250) و همانجا رشد يافت. پدرش سالم بن نصر اللـه از فقيهان عصر
و از نزديکان امراي ايوبي بود، چنانکه از سوي آنان به منصب قضاي حماه منصوب شد، ولي
استعفا کرد و سپس بر مسند قضاي معره النعمان نشست (ابن واصل، مفرج، 4/118-119).
ابن واصل در 621ق/1224م با پدر به دمشق و از آنجا با همو که به رياست مدرس? ناصري?
بيتالمقدس منصوب شده بود، در اوايل 622ق به آن ديار رفت (همان، 4/141-142). در
624ق پدرش به حج رفت و او نيابت وي را در مدرس? ناصريه به عهده گرفت (همان، 4/208)،
اما مدتي بعد به سبب جنگ و نزاع ميان مسلمانان و فرنگان، بيتالمقدس را به قصد دمشق
ترک گفت. اقامت ابن واصل در دمشق با برخوردهاي نظامي امراي ايوبي شام و مصر همزمان
بود و خود او در کتاب مفرج الکروب برخي از اين حوادث را که ماظر آنها بوده، ذکر
کرده است (4/253، 257). ابن واصل در اواخر 627ق به حلب رفت و در آنجا نزد کساني چون
نجمالدين ابن خباز در فقه و اصول، ابن يعيش در نحو و لغت و همچنين بهاءالدين ابن
شداد دانش آموخت و تا شعبان 628 در حلب در خدمت ابن شداد ماند (همان، 4/311-312).
ابن واصل در 629ق همراه با پدر و به درخواست الملک الناصر داوود ايوبي امير کرک به
خدمت او درآمد (همان، 4/330) و از 631ق به مدت 2 سال در خدمت الملک المظفر دوم امير
حماه به سر برد. در همين ايام علمالدين قيصر، مشهور به تعاسيف، رياضيدان مصري را
در ساختن رصدخان? حماه ياري داد (ابوالفداء، 3/173؛ نيز نک : EI2). پس از آن، در
بازگشت به دمشق با حسامالدين بن ابي علي که بعدها از جانل الملک الصالح سلطان
ايوبي حاکم مصر شد، آشنايي يافت و طي سالهايي که در مصر بود، از دوستي با او
بهرههاي فراوان برد. در 641ق همراه ابن ابي الدم (ه م) به سفارت به بغداد رفت
(همانجا) و از آنجا عازم قاهره شد (نک : ابن واصل، همان، 1/210-211؛ ابوالفداء،
3/172) و در 649ق به مکه رفت (ابن واصل، همان، 1/231). بازگشت او از اين سفر به
قاهره، با سقوط سلسل? ايوبيان در مصر مصادف شد. از زندگاني وي در عهد مماليک، جز
اشارات پراکندهاي که به مناسبتهاي مختلف در کتاب مفرج الکروب خود او يا آثار بعدي
آمده، اطلاع چنداني در دست نيست. نزد مانفرد پسر فردريک دوم پادشاه سيسيل اعزام
گرديد (همان، 4/234، 248؛ ابوالفداء، 4/38). ابن واصل در دربار سيسيل و پاشاه علم
دوست آنجا، تقربي خاص يافت و اوقات خويش را به شرکت در مجالس بحث و درس و همچنين
تصنيف گذراند (نک : همو، 4/38-39). وي در کتاب مفرج الکروب، علاوه بر وصف مانفرد و
سرزمينهاي تحت حکومت وي و گزارش مبسوطي از وضع مسلمانان سيسيل، گاه به نقل حوادث به
روايت اطرافيان مانفرد پرداخته است (نک : 4/247، 249).
از حدود 663ق ابن واصل را در زادگاهش حماه مييابيم (EI2). وي از جانب الظاهر
بيبرس، قاضي القضاه آن ديار شد و تا پايان عمر در همين منصب باقي ماند (نک :
ابوالفداء، 4/38؛ صفدي، همانجا). بيشتر اوقات او در حماه به تدريس، افتاء و تصنيف
سپري شد (همانجا) و مهمترين آثار خود را در همين دوره از زندگيش پديد آورد. در
690ق در ملازمت الملک المظفر ايوبي امير حماه به قاهره رفت و مورد استقبال فراوان
علماي مصر قرار گرفت. ابوحيان غرناطي از جمله دانشمنداني بود که در قاهره از محضر
وي بهره برد و از او اجازه گرفت (همان، 251-252). ابن واصل در سالهاي آخر زندگي
نابينا شد (نک : همان، 250).
مسافرتهاي متعدد ابن واصل به شهرهاي شام و مصر سبب گرديد که وي نزد استادان بسياري
به شاگردي پردازد. تنوع و گستردگي دانش وي در تاريخ، فقه، کلام، منطق و طب تحسين
همگان را بر ميانگيخت. وي همچنين در فلسفه، رياضيات و نجوم صاحب نظر بود و تصانيف
بسياري از هود بر جاي گذاشت، تا آنجا که گفتهاند در بيش از 30 علم به تدريس
ميپرداخته است و بهويژه تسلط وي را در علوم عقلي ستودهاند (ابوالفداء، همانجا؛
ذهبي، 3/390؛ صفدي، همان، 250-251؛ اسنوي، 2/554؛ ابن قاضي شهبه، 2/194-195).
نجمالدين دبيران، در درس وي حاضر ميشد و مشکلات منطقي را نزد او مطرح ميکرد
(صفدي، همان، 251). ابن واصل همچنين با توران شاه که خود اهل علم و فضل بود،
مباحثاتي داشت (سبکي، 8/136). از جمله شاگردان مشهور او ابوالفداء است که کتاب
اقليدس و نيز شرح ابن واصل بر منظوم? ابن حاجب را در حماه از وي آموخت (ابوالفداء،
همانجا).
آثار: تصانيفي که از ابن واصل بر جاي مانده است، اينهاست:
الف ـ چاپي:
1. تجريد الاغاني، که تلخيصي از الاغاني ابوالفرج اصفهاني است. وي اين اثر را بنا
بهدرخواست الملک المنصور محمدبن عمر ايوبي امير حماه پرداخت (تجريد، 1(1)/3). او
چنانکه در مقدم? کتاب اشاره کرده است، به خواست مخدوم خود، اصطلاحات فني موسيقي و
همچنين اسانيد و مکررات و اخبار و اشعار مشترک و تکراري اغاني را حذف کرد و نکات
ديگري بدان افزود و الفاظ نامفهوم و پيچيد? آن را شرح کرد (1(1)/4). ظاهراً ابن
واصل تأليف اين کتاب را پس از مراجعتش به حماه آغاز و در 666ق به پايان رسانده است
(همان، 2(2)/2484). ابوالفداء (همانجا) در تصحيح نام کساني که احوالشان در اغاني
ذکر شده بوده، به او ياري رسانيده است. اين کتاب در فاصل? 1374-1382ق به کوشش طه
حسين و ابراهيم ابياري در 3 مجلد در قاهره طبع شده است.
2. مفرج الکروب في اخبار بني ايوب. آنچه در فعاليت علمي ابن واصل از جلو? بيشتري
برخوردار است، تاريخنگاري و تأليف کتاب مفرج الکروب است که به سبب ويژگيهايش،
همواره از مهمترين منابع تاريخ ايوبيان به شمار آمده است. ابن واصل به سبب ارتباط
نزديک خود و پدرش با فرمانروايان ايوبي، بهويژه الملک الناصر و الملک الاشرف و
همچنين خدمت در دستگاه مماليک، پيوسته در جريان مسائل سياسي قرار داشته است (مفرج،
4/65، 119، 141-142، جم(. همين امر، همراه با دقت نظر در بيان حوادث مهمي که خود
ناظر آنها بوده يا از شاهدان آن وقايع شنيده (مثلاً همان، 4/213-214، 243)، اين اثر
بزرگ را ممتاز ساخته است.
ابن واصل کتاب خود را با گزارشهاي دربار? اتابکان آغاز کرده و چون به دور? ايوبيان
رسيده، به تفصيل گراييده است. منبع اساسي ابن واصل در ذکر حوادث پيش از ايوبيان،
الکامل ابن اثير بوده که گاه به تصريح از آن ياد کرده (مثلاً همان، 1/43، 75) و گاه
با مقايسه معلوم ميشود (همان، 1/233؛ قس: ابن اثير، 11/391-392)، اما تاريخ سنوات
بعد را غالباً به استناد مشاهدات يا شرکت خود در رويدادها (شيال، 4-5) يا روايات
افراد موثق نوشته است. ابن واصل اين کتاب را تا رويدادهاي سال 661ق رساند (EI2). پس
از وي، علي بن عبدالرحيم، منشي الملک المظفر امير حماه بر آن ذيلي نوشت و حوادث
سياسي عصر را تا 695ق در آن ذکر کرد (GAL, I/393). کتاب مفرج الکروب، از آنجا که
مهمترين اثر مفصل و خاص ايوبيان و جنگهاي آنان با فرنگان بوده، مورد توجه
نويسندگان بعدي قرار گرفته است و مورخاني چون ابوالفداء (1/3)، مقريزي و ابن تغري
بردي به آن استناد کردهاند (شيال، 7).
اين کتاب تا حوادث سال 615ق توسط جمالالدين شيال در فاصل? 1953-1960م در 3 مجلد در
قاهره به چاپ رسيد. مجلدات 4 و 5 کتاب در فاصل? 1972-1977م توسط حسين محمد ربيع و
سعيد عبدالفتاح عاشور در قاهره منتشر شد. زنو منتخبي از اين کتاب را به فرانسه
ترجمه کرده و در «گزيدههاي تاريخ عربي » در پاريس (1822م) به چاپ رسانده است.
ب ـ خطي:
1. التاريخ الصالحي (صفدي، الوافي، 3/85). اين اثر، تاريخ عمومي انبيا و خلفا، تا
637ق است که ابن واصل آن را به الملک الصالح اهدا کرده (عزاوي، 1/130) و احتمالاً
همان کتابي است که در مفرج الکروب بارها از آن با عنوان التاريخ الکبير ياد کرده
است (نک : 1/204، 236). نسخي از اين کتاب و يا بخشهايي از آن در برخي از
کتابخانهها موجود است (خالدوف، شم GAL, S, I/555; 9336). عزاوي به نسخ? کاملي از
اين کتاب در کتابخان? فاتح استانبول اشاره ميکند (همانجا).
2. الدرّ النضيد في شرح القصيد، شرحي است بر المقصد الجليل في علم الخليل ــ لامي?
ابن حاجب ــ در علم عروض (براي نسخ خطي اين اثر، نک : دوسلان، شم 4451؛ حتي، شم
503).
3. رساله في علم المناظر. اين رساله در پاسخ به 30 سؤال مانفرد امپراتور سيسيل
تأليف شده است (نک : صفدي، نکت، 251). عزاوي به نسخهاي از اين کتاب در کتابخان?
شخصي خود اشاره کرده است (همانجا).
4. شرح الجمل يا شرح مااستغلق من الفاظ کتاب الجمل، شرحي بر الجمل محمد خونجي در
منطق (براي نسخ خطي، نک : نموي، ESC2; 150، شم 615).
5. الصله والعائد لنظم القواعد. نسخهاي از اين کتاب در دارالکتب مصر موجود است
(نک : زرکلي، 6/133).
6. نخبه الفکر في المنطق يا رساله الانبروريه. وي اين کتاب را هنگام اقامتش در
سيسيل براي امپراتور مانفرد نوشت (نک : ابوالفداء، 4/38؛ GAL، همانجا). نسخهاي از
اين کتاب در دانشگاه ييل آمريکا موجود است (نک : نموي، 149).
7. نظم الدرر في الحوادث و السير، کتابي است در تاريخ اسلام که آن را به الملک
المعظم توران شاه اهدا کرد. نسخهاي از اين اثر در کتابخان? چستربيتي موجود است
(نک : آربري، شم 5264؛ EI2).
ج ـ آثار يافت شده:
1. تاريخ بغداد (ابن دواداري، 8/34)؛ 2. خصائص الانبياء (حاجي خليفه، 1/430)؛ 3.
شرحي بر الموجز خونجي (صفدي، همانجا)؛ 4. مختصر الادوي? ابن ابيطار (همانجا)؛ 5.
مختصر الاربعين (همانجا)؛ 6. مختصر المجسطي (سيوطي، 1/108)؛ 7. هدايه الالباب، در
منطق (صفدي، همانجا).
مآخذ: ابن اثير، الکامل؛ ابن دواداري، ابوبکر بن عبداللبه، کنز الدرر و جامع الغرر.
به کوشش صلاحالدين منجد، قاهره، 1380-1391ق؛ ابن قاضي شهبه، ابوبکر بن احمد، طبقات
الشافعيه، به کوشش حافظ عبدالعليم خان، بيروت، 1407ق/1987م؛ ابن واصل، محمدبن سلام،
تجريد الاغاني، به کوشش طه حسين و ابراهيم ابياري، قاهره، 1374-1382ق؛ همو، مفرج
الکروب، ج 1، به کوشش جمالالدين شيال، قاهره، 1953م؛ همو، همان، ج 4، به کوشش حسين
محمد ربيع، قاهره، 1972م؛ ابوالفداء، اسماعيل، المختصر في اخبار البر، بيروت،
دارالمعرفه؛ اسنوي، عبدالرحيم بن حسن، طبقات الشافعيه، به کوشش عبداللـه جبوري،
بغداد، 1391ق/1971م؛ حاجي خليفه، کشف؛ ذهبي، محمدبن احمد، العبر، به کوشش محمدسعيد
زغلول، بيروت، 1405ق/1985م؛ زرکلي، اعلام؛ سبکي، عبدالوهاب بن علي، طبقات الشافعيه
الکبري، به کوشش محمود محمد طناحي و عبدالفتاح محمد حو، قاهره، 1383ق/1964م؛ سيوطي،
بغيه الوعاه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1384ق/1964م؛ شيال،
جمالالدين، مقدمه بر ج 1 مفرج الکروب (نک : هم ، ابن واصل)؛ صفدي، خليل بن ايبک،
نکت الهميان، قاهره، 1329ق/1911م؛ همو، الوافي بالوفيات، به کوشش هلموت ريتر،
بيروت، 1381ق/1961م؛ عزاوي، عباس، التعريف بالمؤرخين، بغداد، 1376ق/1957م؛ نيز:
Areberry; De Slane; EI2; GAL, GAL, S; Hitti, ph. K. et. Al., Garrett Collection
of Arabic Manuscripts, London, 1938; Khalidov; Nemoy, Leon, Arabic Manuscripts
in the Yale University Library, New Haven, 1956.
عبداللـه عظيمائي ـ علي بيات